تاریخ نگارش : بیست و نهم اسفند 1390
مراتب تقوا
آیت الله جوادی آملی
تقوا از مهم ترین مفاهیم دینی ماست. به همین دلیل فهم مراتب آن بسیار ضروری است.
کلید واژه : تقوا
ناشر : کتاب تفسیر قرآن در قرآن
قرآن کریم یک درجه از تقوا را به عنوان اصل ایمان معرّفی میکند که همان انجام واجبات و ترک محرمات است. این تقوا، تقوای عمومی است و تحصیل آن بر همه مردم لازم است چنانکه فرمود: (فأنزل الله سکینته علی رسوله وعلی المؤمنین والزمهم کلمة التقوی)[2]. این نازلترین درجه تقواست که «تقوای عام» شمرده میشود.
مرحله بالاتر از آن که «تقوای خاص» نامیده میشود، آن است که مستحبات را انجام دهد و مکروهات را ترک کند و بالاخره «تقوای اخص» آن است که واجد آن جز خدا نمیاندیشد و خود را از هر چه غیر خداست نگهداری میکند که فرمود: (یا أیها الذین آمنوا اتّقوا الله حق تقاته)[1] ای اهل ایمان تقوای الهی را در بالاترین درجه و آنچنان که در خور اوست کسب کنید، گرچه تقوای الهی به مقداری که شایسته خداست مقدور نیست ولی به مقداری که مقدور انسان است مطلوب است که فرمود: (فاتقوا الله ما اسْتطعتم)[2].
خدای سبحان برای فهم قرآن، قلب پاک و طاهر را لازم میداند؛ چنانکه میفرماید (إنه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسّه إلا المطهرون)[3] این قرآن عربی مبین یک ریشه و اصلی دارد به نام کتاب مکنون که این قرآن در آن کتاب مکنون و مرتبط با آن است. معانی اوّلیه الفاظ قرآن را میتوان با طهارت ظاهری از قرآن استفاده کردد ولی درک معارف بلند کتاب مکنون امکانپذیر نیست مگر با طهارت باطنی و قلبی. اگر کسی بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل یا وضو نمیشود و حتّی نمیتواند آیات آن را ببوسد. امّا ارتباط با محتوای عمیق قرآن و با جان و باطن قرآن، نیاز به قلبی سلیم و جانی با طهارت دارد. انسان باید رذایل اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی رجس و موجب آلودگی روح هستند، از خود دور کند و دل و جان خویش را صیقل دهد تا آیینه قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.
سیره پیشنیان که توفیق تدبّر و فهم قرآن نصیب آنان میگردید، این بود که نخست ده آیه را از پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم تعلیم میدیدند و تا آنچه را از معارف علمی و دستورات عملی مربوط به آن ده آیه، به خوبی فرا نمیگرفتند، وارد آیات دیگر نمیشدند: «إنهم کانوا یأخذون من رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم عشر آیات فلا یأخذون فی العشر الآخر حتی یعلموا ما فی هذه من العلم والعمل»[1] و گاهی چنان بارقهای از سوی خداوند در دل آنان اثر میکرد که رسول خدا دربارهآنان میفرمود «انصرف الرجل وهو فقیه»[2] و این سخن را آن حضرت درباره شخصی فرمود که وقتی به آیه (فمن یعمل مثقال ذرّةٍ خیراً یره ومن یعمل مثقال ذرةٍ شرّاً یره)[3] رسید گفت این کلام مرا کفایت میکند و به سوی زادگاهش بازگشت؛ در حالی که به فرموده رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم فقیه شده بود[4]؛ زیرا عصاره ای از دو حکمت نظری و عملی را آموخت و به آن ملتزم شد.[قرآن در قرآن - صفحه 370]