تاریخ نگارش : هفتم فروردين 1391
خودشناسی در سایه معرفت
زینب افراونده
بررسی مسئله خودشناسی در رابطه با شناخت معرفت بدست می آید و این بدست نمی آید مگر با پاک سازی و تعالی روح در پرتو ایمان و عمل صالح زیرا بندگی نفس، سبب بردگی انسان، و تقوا و تهذیب نفس، سبب حکومت بر جهان هستی می شود. در تعریف معرفت چنین گفته می شود که شناخت و آشنایی است و در اصطلاح صوفیان معرفت در لغت، علم است که مسبوق به فکر باشد و قابل شک نباشد.
در این مقاله به آیاتی که با عمل و خودسازی شروع می شود و با علم و معرفت پایان می یابد اشاره شده چرا که تا خودسازی نباشد نور معرفت بر دل نمی تابد و اصولاً این دو از یکدیگر جدا نیستند و همچنین به کنار رفتن پرده های غرور و غفلت از مقابل چشم دل و شعله ور گشتن فروغ ایمان و باز گشت و انابه به سوی پروردگار و در نتیجه اینکه هر انسانی برای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت خویش نیازمند شناخت است و این شناخت از سرچشمه حقیقی آغاز می شود و هرچقدر انسان بیدار باشد، از سرچشمه حقیقت بیشتر می نوشد و اگر غفلت ورزد از آن نخواهد نوشید
کلید واژه : معرفت، شناخت، خود شناسی، انسان، غفلت
مقدمه
انسان در راستای معرفت و شناخت ها و ادراکات اطرافش پی به دست نیافته ها می برد و برای رسیدن به هر شناخت مسیر تکاملی آن را طی می کند و حال انسان این شناختها را نادیده بگیرد سر از ظلمت جهل باز می کند و آن را غفلت وار رها می کند و آن ناشناخته باقی می ماند و در روز حسرت نگاهی خواهد که چرا غفلت کردم و آن کوچک را نادیده ، پس برای رسیدن و قوت ندادن به واژه نسیان که از انسانیت بر می خیزد باید از جهل گذشت پرده های غفلت را کنار زد تا دیدی بهتر پیدا کرد و این همان معرفت است که از خود شناسی بدست می آید . خودشناسی از هر آنچه که هستیم، دوست داریم و با آن زندگی می کنیم ، عقاید ما می شود و از اصول زندگی مان را بر آن پای ریزی می کنیم.
در اهمیت و ضرورت خودشناسی همین بس که برای حرکت در مسیر کمالات نفسانی گریزی از شناخت نفس، قوای آن و خیر و شرش نیست ، زیرا شناخت نفس و مدارج آن زمینه اروج انسان را تا " سدرة المنتهی" مقام سجود ملائکه شدن فراهم خواهد.
هدف از این نوشتار این است که برای شناخت خداوند باید خود را بشناسیم.
ساختار تحقیق از سه محور اصلی تشکیل شده که : محور اول به گستره مفهومی معرفت و در محور دوم به اهمیت و امکان انسان شناسی و در محور سوم به تحلیل و تبیین راهها و روشها و فواید انسان شناسی با دیدگاه معرفتی پرداخه شده.
1- گستره مفهومی
1-1 معنای لغوی معرفت :
شناختگی و شناسایی . شناخت . آشنایی
معنای اصطلاحی:
در اصطلاح فلسفه و تصوف: شناختن معلوم مجمل است در صور تفاصیل و از اینجا لازم آید که علم مقدمه معرفت باشد و مرتبه او پس از مرتبه معرفت.معرفت بر معانی چند اطلاق است از این قرار:
الف- ادراک مطلق اعم از تصور و تصدیق
ب- تصورکه تصور تنها را معرفت گویند و تصدیق را علم
ج- ادراک بسیط اعم از آنکه تصور باشد یا تصدیق و بنا براین تعریف ادراک کلی را علم گویند
د- ادراک جزئی چه آنکه مفهوم جزئی باشد یا حکم جزئی و بنابراین تعریف ادراک جزئی را علم گویند
ه - ادراک جزئی از روی دلیل که معرفت استدلالی گویند
و- ادراک دوم از چیزی را که اول ادراک کرده باشد و بعد از فراموش کردن مجددا ادراک کند معرفت گویند
ز- ادراک بعد از جهل که ادراک مسبوق به عدم گویند
دراصطلاح صوفیان معرفت در لغت علم است و علمی است که مسبوق به فکر باشد و قابل شک نباشد
معرفت عبارت از باز شناختن علوم مجمل است در صورت تفاصیل. معرفت ربوبیت باز شناختن ذات و صفات الهی است در صورت تفصیل احوال و حوادث و نور ازل بعد از آنکه بر سبیل اجمال معلوم شده باشد که موجود حقیقی و فاعل مطلق اوست و تا صورت توحید مجمل علمی مفصل عینی نشود عرفان محقق نشود و صاحب آن عارف نباشد.
معرفة: شناختن ، شناختن و دانستن بعد نادانی، دانستن چیزی با حسی از پنجگانه
معرفت استدلالی: ادراک جزئی از روی دلیل
معرفت حسی: معرفت یا حسی است یا عقلی ، معرفت حسی معرفتی است که از راه حواس ضاهری نسبت به اشیاء خارجی حاصل شود. معرفت عقلی مدرکات کلی عقل است.
معرفت شهودی:در مقابل معرفت استدلالی است و مراد از معرفت شهودی همان برهان صدیقان است که از شهود ناصب آیات و موجد آنها به ذات خود موجود پی برند
معرفت عقلی: رجوع به ترکیب معرفت حسی شود
معرفت کشفی: معرفت کشفی و عیانی حالت معرفتی است که در آن تمامت شکوک و شبهات از پیش سالک حق بین برخیزد، بحر ابد با بحر ازل آمیزد.
2- اهمیت و امکان انسان شناسی با رویکرد معرفت شناسی
1-2 امکان انسان شناسی
هر انسان در هر اقلیم، نژاد و آیینی و برای هرهدفی، انگیزه شناختن جهان را دارد و این برای وی عطشی راستن است. اگر معرفت جهان شدنی نبود، هرگز این عطش در درون بشر نهادینه نمی شد، چون برخلاف حکمت است و خدای حکیم کاری ناحکیمانه نمی کند هر عالمی، از منظر هویت خویشتن به جستجوی شناخت خارج از خود می رود.
شناخت بیرون از عالم، بدون تعلق معرفت به قدرت شناخت خویشتن به ثمر نمی رسد و این همان امکان بلکه فعلیت خودشناسی است.
2-2 اهمیت انسان شناسی
اهمیت انسان شناسی از جهات متعددی قابل بررسی است که برخی از آنها از این قرار است
مقدمه خداشناسی، طریق تهذیب نفس،رهایی ازآفات خود فراموشی، نقش آفرینی انسانشناسی درسایرعلوم
مقدمه خداشناسی:
معرفت نفس مقدمه خداشناسی است، امیرالمومنین علی (عیه السلام) می فرماید : "من عرف نفسه فقد عرف ربه". هر کسی خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.
خودشناسی را، که مقدمه خداشناسی است، می توان از جهات گوناگونی مورد تأمل قرار داد:
- از آنجا که فطرت آدمی با معرفت خدا عجین است، دعوت به خودشناسی در واقع دعوت به خداشناسی و ارتباط با خدا است. امیرالمومنین علی (عیه السلام) می فرماید: خدایا! تو قلبها را با محبت خود و عقلها را با معرفت خود سرشته ای.
بنابراین، خودشناسی، مقدمه محبت و معرفت به خدا است.
- وجود انسان، وجودی وابسته و ممکن الوجود است و چنین موجودی نمی تواند، آفریننده خود باشد. بنابراین، هنگامی که آدمی به خودشناسی می پردازد، وابستگی خود را به خدا احساس می کند. قرآن مجید می فرماید: ای مردم! شما به خدا نیازمندید و خدا است که بی نیاز ستوده است
- اگر انسان ساختار پیچیده خود را مورد تأمل قرار دهد، به ناظمی حکیم و علیم که چنین ساختاری را پدید آورده است، آگاه می گردد. قرآن در این باره می فرماید: و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است و در وجود خود شما؛ آیا نمی بینید؟!
انسان خلیفه خداست و صبغه خلافت الهی، همان واقعیت اوست و معرفت خلیفه از آن حیثیت که خلیفه است.به شناخت "مستخلفٌ عنه" می انجامد و چنین ویژگی ای جز در انسان نیست. خود شناسی ، تلفیقی از معرفت (ماهو)و شناخت (من هو) است.
طریقه تهذیب نفس:
بهترین توشه راه ابدیت، علم صائب و عمل صالح است و بهترین راه عالم شدن،خداشناسی است و نزدیک ترین طریق خداشناسی،خود شناسی .اگر انسان خود را بشناسد ، ذات اقدس الهی را بهتر و آسانتر می شناسد و اسماء صفات ، افعال و آثار او را بهتر می فهمد در نتیجه همیشه به یاد اوست.
قرآن کریم به معرفی انسان اصرار دارد زیرا اگر انسان خود را نشناسد، یقیناً فریب می خورد و خطا می کند. قرآن کریم با شناساندن لغزشگاههای انسان مانند شهوت و غضب یا وهم و خیال و نقاط ضعف وجودی اش او را به خویشتن وی آگاه می کند و چگونگی غلبه بر شیطان و تهذیب نفس را به او می آموزد به ویژه به معرفی عداوت شیطان اصرار می ورزد، تا آدمی بداند با چه خطری روبه روست.
هر قدر سوگند های قرآن در یک زمینه بیشتر باشد دلیل بر اهمیت موضوع است، با این توجه در آیات سوره شمس به تهذیب نفس به عنوان وظیفه بزرگ الهی اشاره شده به خصوص اینکه سوگند به ذات پاک خداوند سه با در آن تکرار شده و سرانجام روی این مسأله تکیه شده که فلاح و رستگاری در تزکیه نفس است، و محرومیت و شکست و بد بختی در ترک تزکیه است. بنابراین اگر انسان خودسازی می کند باید (خود) انسانی خویش را بسازد و پرورش دهد، نه (خود حیوانی یا خود جسمانی) خویش را. هدف پیامبران نیز چنین بوده که انسان را در خودسازی و پرورش جنبه انسانی تقویت و کمک کنند. پیامبران به انسانها می گفتند: خودتان ؛ یعنی خود انسانی خودتان را فراموش نکنید، که اگر خود انسانی خودتان را فدای خواسته ها و تمایلات حیوانی سازید زیان بسیار بزرگی نصیبتان خواهد شد .
در قرآن کریم می فرماید: «قل إن اخسرین الذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیامة ألا ذالک هو الخسران المبین»۞ ای پیامبر! به آنها بگو: زیان کاران کسانی هستند که نفس(انسانی) و اهل بیت خودشان را در قیامت ببازند و اینست خسران آشکار
کسانی که جز به زندگی حیوانی به چیز دیگری نمی ندیشند واقعاً شخصیت انسانی خودشان را گم کرده اند و در جستجویش نیستند.
رهایی ازآفات خود فراموشی
هرکه به کلی در صدد خودشناسی و ارزیابی ساختار روح و روان خود بر نیاید و به تنظیم قوای خود نپردازد، به خطر(خود فراموشی) و(غفلت از خویشتن ) مبتلا خواهد شد دراهمیت خود شناسی همین بس که انسان را از آفات و خطرات (خود فراموشی) می رهاند.
فراموشی نفس بر دو نوع است:
1- براثرفرورفتگی در لذت های زود گذر، خود حقیقی را فراموش کند.
2- بر اثر غرق شدن در شهود الهی، خود را از یاد برد.
عارف خود را فراموش می کند، چون بر اساس " فأینما تولو فثم وجه ". غیر خدا را نمی بیند ولی انسان تبهکار بر اساس دلباختگی به محدوده ماده و طبیعت، خود را از یاد می برد. زیرا جز دنیا را نمی بیند. خدای سبحان بر پیامبر (ص) دستور داد که از چنین افرادی اعراض کند " فأعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم یرید إلا الحیوة الدنیا "
هرکه وجود اصیل خود را بشناسد، به ارزش جاودانه آن پی می برد و آن را در بازار جهاد و شهادت به خدا می فروشد که خریدار کالای پر ارج شهادت و مشتری ارزشمند جان شهید است.( إن الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم )
ولی آنکه خود اصیل را نشناسد، گرفتار طبیعت شده و در رهن ماده قرار می گیرد و به آن مشغول می شود و خویشتن را به بهایی ارزان حراج می کند : (بئسما اشتروا به انفسهم...)
پیامدهای خود فراموشی
اگر کسی خود را بشناسد، ممکن نیست مبدأ و معاد و مسیر بین آن دو را نشناسد و به آن ایمان نیاورد؛ اما با فراموشی نفس، از همه این معارف باز می ماند، زیرا در حدیث" من عرف نفسه فقد عرف ربه" مقصود از "رب" همان مبدأ و معاد است، پس " من عرف نفسه، فقد عرف مبدأ و معاده" . این معنای جامع، پس از تدبر و تحلیل، از حدیث مذبور به دست می آید و چون در معاد، انسان بازگشت کننده است و خدا مرجع او، نسیان معاد گاهی به لحاظ بازگشتن خود انسان مطرح است و زمانی به لحاظ مرجع بودن خدا و چون رجوع انسان به محکمه الهی مانند صدور انسان از مصدر ربوبی، فعلی است نیازمند به فاعل حقیقی، حتما بازگشت انسان به خدا به معنای ارجاع الهی است، وگرنه خود انسان همان گونه که اصل هویت وی، فقر محض است، در بازگشت به محکمه ربوبی نیز نیازمند اعاده خداست و خدای سبحان همان گونه که مُبدِع و مَبدأ است، مُعید و معاد (مرجع) است و پیامد فراموشی خود اصیل، نسیان همه این معارف بَرین است.
قرآن کریم نیز از یاد بردن مبدأ و معاد را ناشی از غفلت از خویشتن می داند و درباره معاد می فرماید: ( وضرب لنا مثلاً و شی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم)
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
هرکه آفرینش خود را فراموش کند، درباره قیامت تردید دارد و آن را بعید از عقل و دور از امکان می پندارد و می پرسد که چه کسی استخوانهای پوسیده او را زنده می کند؟
نقش آفرینی انسان در سایر علوم:
نقش آفرینی انسان شناسی در سایر علوم از چند جهت قابل بررسی است
مبادی سایر علوم: همه علوم از زاویه مبادی، مبتنی بر شناخت شناسی اند که آن هم به انسان شناسی استوار است. موضوع علوم انسانی: مسیر شناخت انسان، از جهان بینی الهی به هستی شناسی و از آن به انسان شناسی است و این شناخت، اصلی موضوعی و پیش فرض همه علوم انسانی است.
3- تحلیل و تبیین راهها و روشهای شناخت انسان
بررسی راههای شناخت
1- 3 تفاوت راه با روش
برای شناخت انسان راههای بسیار فرا روی محقق است که هریک به تناسب خود مرتبه ای از معرفت او را نصیب پوینده خود می کند اینک به جاست ابتدا راههای شناخت را به صورت کلی بررسی کنیم و سپس به تبیین آنها در باره انسان بپردازیم
1- شناخت هر فعل و معلولی از را معرفت به فاعل و آفریدگار آن:
این راه بهترین است، زیرا ما را از حقیقت به حقیقت و از کامل به ناقص می رساند البته پیمودن این راه در توان همگان نیست.
2- تحلیل درونی خود شی: این تحلیل، از راه شناخت خود آن شیء به دست می آید.
" اگر آفتاب آمد دلیل آفتاب"
شناخت هر چیزی از درون آن، بدین شکل است که با بررسی و ارزیابی صدر و ساقه و هماهنگ دیدن، از خود شی، آن رابشناسیم؛ نه از آثار او، چنان که امیرمومنان (عیه السلام) درباره خدا می فرماید:"دل علی ذاته بذاته"
بیان نورانی حضرت سید الشهدا، حسین بن علی بن ابی طالب (عیه السلام) نیز بهترین راه خداشناسی شاخت خدا با خود اوست؛ نه با دیگری. نخست باید خدا را شناخت که اصل همه چیز است؛ سپس اشیای دیگری را با او شناخت " به توصف الصفات لا بها یوصف، و به تعرف المعارف لا بها یُعرف، فذالک الله لا سمّی له سبحانه..."
نتیجه آنکه بهترین راه شناخت معلولات، معرفت آنها از راه آگاهی به علت آنان در مرتبه بعد، شناخت معلولات از راه تحلیل خود آنهاست.
3- شناخت از راه آثار، افعال و اوصاف : این راه شناخت نسبت به دو راه معرفتی پیشین ضعیف تر است
2- 3 راههای معرفت انسان
انسان را از چند راه می توان شناخت: از طریق شناخت خدا، با خود انسان، از آثار و لوازم او، اکنون به شرح این سه راه می پردازیم.
- از راه شناخت خدا
گاهی کسی خود را از راه شناخت آفریدگارش می شناسد، چون می داند که خودش کلمه الله است؛ یعنی انسان با شناخت خدا که فاعل و علتِ هستی بخش اوست، هستی خود را که همان حیات متألّهانه است، ثابت می کند و خویشتن خود را می شناسد. شناخت انسان آفرین، بهترین راه معرفت انسان است و عالی ترین آگاهی را نیز نصیب انیسان میکند؛ معرفتی که معادل ندارد، چون علت بر معلول محیط و مشرف است و یقیناً معرفت معلول از راه علت، بهترین و کامل ترین شناخت است.
- از راه خود انسان، تعمق در خود (جستجوی خویشتن)
انسان همچنین می تواند با تعمق در درون خود و جستجوی اعماق وجود خود به شناخت برسد، شناختی عمقی و درونی. بررسی فلسفه وجودی انسان با تأمل در فلسفه ی وجودی انسان و علت آفرینش، نیاز به خودشناسی آشکارتر می شود و تعمق بیشتر در این مسئله نیز به انسان در شناخت خود کمک بسیار می نماید.
اولین وساده ترین راه خودشناسی مطالعه است؛انسان با مطالعه کتب مختلف همچون کتب دینی و مذهب های مختلف، روان شناسی و جامعه شناسی، علمی و ... می تواند به درون خود راهی برای شناخت باز کند. شناخت علایق و کشف استعدادها که این به خود فرد بر می گردد. مطمئنا ً هر کسی با کمی توجه خواهد توانست به علایق و استعدادهای خود پی ببرد. شناخت ضعف ها و توانمندی ها همان طور که بر همگان روشن است هر انسانی دارای ضعف ها و توانمندی هایی است که خودش بهتر از هر کس دیگری بر آنها واقف است. اگر فرد ضعف های خود ا بشناسد و دررفع آنها تلاش کند وهمچنین توانمندی های خود را بیابد و به تقویت و تربیت آنها بپردازد در راه شناخت خود و حتی فراتر از آن گام نهاده است.
شناخت گذشتگان. با شناخت گذشتگان می توان از اشتباهات آنها پند گرفت و از موفقیت های آنها الگو برداری کرد برای ارتقاء سطح توانایی ها و حتی گاهی با مطالعه گذشتگان نکاتی برای انسان روشن می شود که انسان را در راه خویش یاری می کنند.
شناخت جهان پیرامون. همان طور که انسان با شناخت خود خواهد توانست جهان را بشناسد از طریق شناخت جهان نیز می تواند به خودشناسی برسد به این معنی که رابطه بین شناخت جهان و انسان یک رابطه مکمل است که هر کسی با توجه به توانایی خود می تواند در هر کدام از این مسیرها گام بردارد تا به هدف نهایی که همانا شناخت پروردگار یکتا است دست یابد.
- از راه آثار و لوازم
شناخت آثار و لوازم، پس از اثبات اصل وجود است ( اصل وجود را هرگز نمی توان از راه شناخت آثار و لوازم ثابت کرد). راه ضعیف انسان شناسی همین راه شناخت است که شاید توده مردم از همین راه خود را بشناسند ، مانند: دکارت که در نظریات خود در این باب می گوید:
" من می اندیشم، پس من هستم" ، او می خواهد خود را از راه آثار خود بشناسد، یعنی اصل وجود را فی الجمه احراز می کند و برای تبدیل این شناخت فی الجمله به بالجمله و بدل کردن متن به شرح یا اجمال به تفصیل، با بررسی آثار و افکار و لوازم و افعال و اخلاق خود به خویشتن خود پی می برد.
خودآگاهی
خودآگاهی نیز می تواند یکی از راه های رسیدن به خودشناسی باشد. برای روشن تر شدن مسئله بهتر است در مورد خودآگاهی کمی بیشتر بدانیم.خودآگاهی انواع مختلفی دارد از جمله خودآگاهی فطری، فلسفی، جهانی، طبقاتی، ملی و ... . حال باید ببینیم که چگونه می توان از طریق خودآگاهی به خودشناسی رسید؟ برای این کار ابتدا باید از انواع خودآگاهی تعریفی روشن داشته باشیم، که در ذیل به طور خلاصه در مورد هر یک توضیحاتی خواهد آمد 1- خودآگاهی فطری: علم حضوری و یا به عبارتی آگاهی ذاتی بشر نسبت به برخی مسائل مثل گریه کردن نوزاد برای رسیدن به خواسته هایش.
2- خودآگاهی فلسفی: این علم به شناخت حقیقت و واقعیت انسان می پردازد و ارتباط بدن، دنیا و خدا را بررسی می کند.
3- خودآگاهی جهانی: به بررسی رابطه ی انسان با دنیا می پردازد و از طریق این رابطه به خودشناسی می رسد. چنانچه حضرت علی (ع) می فرمایند: خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده کجاست و به کجا می رود.
4- خودآگاهی طبقاتی: به معنی آگاهی در مورد طبقه ی اجتماعی که با آن زندگی می کنیم بوده و نتیجه ی این خودآگاهی شکل گرفتن برخوردهای اجتماعی مختلف در افراد است.
5- خودآگاهی انسانی: خودآگاهی نسبت به خود در رابطه با دیگر انسانهاست.
6- خودآگاهی ملی: فرد از طریق ملت (پیوند قومی و نژادی و ...) به خود می پردازد و کیان خود را دنبال می کند. که با استفاده از این خودآگاهی می توان به خودشناسی مطلوبی رسید و پایدار کردن سنت های خوب و کنار گذاشتن سنت های مذموم پرداخت. همان علمی که پیامبران الهی در طول دوران پیامبری خود انجام داده اند.البته برای این کار سطح خودآگاهی فطری و تشریحی باید بسیار بالا باشد و قوه ی تمیز و توانایی تشخیص خوبی ها و بدی ها را داشته باشد.
3- 3 بررسی روشهای شناخت
- مراتب و درجات معرفت
همانگونه که معروف درجاتی دارد، معرفت نیز دارای مراتبی است.
معرفت از نگاهی به حصولی و حضوری قسمت می شود. در شناخت حصولی،سه روش معرفتی هست؛ حس و ادلّه تجربی؛ عقل و براهین عقلی؛ نقل و شواهد روایی متکی به غقل.
شناخت حضوری نیز دو روش دارد: کشف و شهود که خودش اقسام و مراتبی خاص داردو با تزکیه و تحوّل وجودی شناسنده قرین است؛ شناخت وحیانی.
روش وحی ملکه روشهاست؛ آن گاه روش شهود عارف عادل و سپس روش فلسفی – کلامی و روش ریاضی است و پایین ترین روش، همانا روش حسی و تجربی است.
قرآن کریم روشهای یاد شده را ترسیم و انسان را به حرکت بر اساس همه آنها ترغیب می کند.
اقسام روشهای الهی شناخت انسان
با تبیین روشهای شناخت، نقش آنها در شناخت انسان نیز روشن می شود، چون معرفت نفس نیز شاخه ای از مباحث جهان بینی است. با توجه به این مطالب روش وحیانی، شهودی و نقل را به عنون روشهای الهی انسان شناسی بررسی می کنیم:
روش وحیانی: بهترین و کامل ترین روش و مراتب عای آن مخصوص معصومان (علیه سلام) است.
روش شهودی: انسان شناسی شهودی از راه عقل و نقل اثبات می شود؛
شیوه عقلی: این مطلب را می توان از حدیث منصوربن حازم برداشت کرد. او به امام صادق(علیه سلام) عرض کرد که خداوند اجلّ از آن است که با خلق خود شناخته شود، بلکه بندگان با خداوند شناخته می شوند. آن حضرت در تصدیق او فرمود:" خداوند تو را رحمت کند".
نتیجه: پس ادراک شهودی ذات انسانی، در پرتو ادراک و شناخت شهودی به خدای سبحان به دست می آید.
شیوه نقلی: این شیوه تنها پس از اثبات مبدأ و معاد، ضرورت وحی و نبوت و عصمت انبیاء و مانند آن و از طریق حدّ وسط قرار دادن وحی آسمانی یا کلام معصومان (علیه سلام) تأمین می شود .
روش نقلی: مراحل عالی شناخت انسان به روش وحی فقط بهره انسان کامل معصوم (علیه سلام) است؛ ولی روش نقلی در دسترس همگان است. اگر مطلبی از راه وحی معصومان ثابت شود، می توانیم آن را به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) یا امام معصوم (علیه سلام) اسناد دهیم و بگوییم پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و یا امام(علیه سلام) چنین فرمود و مثلاً انسان را چنین شناساند.
4- 3 فواید شناخت انسان
(نجات از همّ و غم)
فواید شناخت انسان این است که به ضعف خود پی می برد و از عظمت و غنای خدا آگاه می شود و خود را موثر نمی بیند و امور جهان، انسان و پیوند عالم و آدم را در دست خالق و پرودگار خویش می بیند از این رو در عین اشتغال به انجام وظیفه از هّم و غم دنیا آزاد می شود. رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: " تفرّغوا نم هموم الدنیا ما استطعتم" تا می توانید از غصه نجات یابید. چه خوب است که
انسان غمگین نباشدو همیشه فرحناک باشد؛ اما چگونه می توان به چنین آرمانی بار یافت؟
دراین باره فرمود:" من أصبح وأمسی والآخرة أکبرهمّه، جعل الله الغنا فی قلبه و جمع له أمره ولم یخرج من الدنیا حتی یستکمل رزقه و من أصبح و أمسی والدنیا أکبرهمّه، جعل الله الفقر بین عینیه و شَتَّت علیه أمره ولم ینل من الدنیا إلاّ ما قسم له"؛هرکه فقط همّ وغم و تلاش و کوشش خویش را برتأمین دنیای خود قراردهد، خداوند او را با شکست و نابسامانی مواجه می سازد و فقر و فلاکت را برابرچشمانش قرارمی- دهد و انسانی که ضمن کوشش برای دنیا، بیشترین همّ و تلاش او آخرت است، خداوند امور وی را جمع کرده ومانع از نابسامانی آن خواهد شد و در قلب او بی نیازی از خلق را قرارمی دهد.
از امام صادق(علیه سلام) می پرسند که به فرموده خدا مومنان صالح بهشتی غم وغصه ندارند، پس افرادی مانند نوح(علیه سلام) که فرزندشان در دوزخ می سوزد، چگونه عذاب فرزند را تحمل می کنند و خود در بهشت آرامش دارند. آن حضرت پاسخ فرمود که: چرا آخرت را با دنیا قیاس می کنید! دربهشت، هیچ مومنی به یادش نیست که فرزند طالحی داشته است، لذا هیچ رنجی نمی برد، چون پس از مرگ همگان دوباره از خاک بر می خیزند و دیگر رابطه پدر و فرزندی نیست.
در قیامت،انسانها فقط با اندیشه ها، افکار، علوم،عقول و اعمالشان محشور می شوند و کسی با کسی مأنوس نیست؛ یعنی تنها و خاضع محض هستند (و ککل اتوه داخرین)؛ (و کلهم ءاتیه یوم القیامة فردا) . در آنجا دیگر زندگی جمعی نیست. وجود مبارک امیر المومنان (علیه سلام) در یکی از خطبه ها فرمود که اموات در قبرستان باهم هستند؛ ولی هریک بر سر سفره خویش نشسته است.
با این وصف، چه جهلی بدتر از اینکه انسان همه سرمایه خود را هدر دهد؟ این از آن روست که انسان خود را نشناخته است، لذا شیطان به جای او می نشیند و او را به خودِ معکوس و بدلی معرفی می کند و انسان فریب خورده نیز باور می کند: ( یحسب أن ماله اخده)
نتیجه آنکه باید این دستور را که "ازغصه رهایی یابید" مغتنم شمرده و راه ارائه شده را پیمود.اگر کسی روز خود را با وضع غمبار شروع کند و به پایان برد و همه تلاش او معطوف به دنیا باشد، ذات اقدس الهی اموراو را پراکنده می کند و او هر چه می کوشد نمی تواند امور زندگی خویش را جمع کند و خدای لایزال، تابلویی از فقر را دربرابر چشمان او نصب می کند و او هرجا می رود، با آن مواجــه اســت و چاره ای جز به سر بردن با فقر فرهنگی ندارد؛ ولی هرکه همّتش را آخرت خود قرار دهد و آباد کردن دنیایش را از سر وظیفه به عهده گیرد و در تأمین روزی خود وعیالش خود را مستقل نداند، خداوند عمر او را برکت می دهد و کارهای وی را سامان می بخشد و توانگری و غنا را در دل او نهادینه می کند.
نتیجه گیری:
هر انسانی برای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت خویش نیازمند شناخت است و این شناخت از سرچشمه حقیقی آغاز می شود و هرچقدر انسان بیدار باشد، از سرچشمه حقیقت بیشتر می نوشد و اگر غفلت ورزد از آن نخواهد نوشید.
غفلت در کسب هر معرفتی انسان را از رسیدن به هدف اصلی در هر امری دور می سازد. اگر انسان در رسیدن به اهدافش از شناخت لوازم و مراتب موجود آن غفلت بورزد به مطلوب نخواهد رسید و تدبر در هر امری نیازمند شناخت آن است. انسان همواره باید برای شناخت اصلی خویش از معرفتی بالا برخوردار شود زیرا معرفت است که انسان خود را شناخته و به حقیقت الهی دست می یابد.
فهرست منابع و مأخذ
قرآن کریم.
عباس نژاد محسن، قرآن روانشناسی- علوم و تربیتی، بنیاد پژوهشهای قرآنی، حوزه و دانشگاه، مشهد،1384 .
نهج البلاغه ،سید شریف رضی ، ترجمه حسین استاد ولی ،انتشارات اسوه، سال 1386 ه.ش
دهخدا علی اکبر، لغت نامه دهخدا، چاپ دانشگاه تهران1300 .
المطلبی محمد باقر، بحارالانوار، المکتبه الاسلامیه، تهران،1386 .
کلینی رازی، اصول کافی ، محمدبن یعقوب اسحاق، تحقیق علی اکبر غفاری،دارالکتب الاسلامیه 1389
مکارم شیرازی ناصر و دیگران ، تفسیر نمونه، قم دارالکتب الاسلامیه 1370 .
ابو محمد الحسن بن علی بن الحسین ابن شعبة الحرانی (رحمة الله ) ، تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه وآله وسلم)، تصحیح علی اکبر غفاری،ایران، قم، چاپ انتشارات جامعه مدرسین،چاپ چهارم،1416ق.
محمدبن حسین بن موسی، سید الرضی ، تفسیر نورالثقلین، تحقیق صبحی صالح،بیروت، دارالاسوه 1415ق.
جوادی آملی ، تفسیر انسان به انسان،تحقیق و تنظیم محمد حسین الهی زاده، چاپ سوم،قم،انتشارات اسرا، 1386ه.ش.
امینی ابراهیم ،خودشناسی و تزکیه نفس،
سبحانی جعفرو محمد رضایی محمد، اندیشه اسلامی1، گروف معارف اسلامی دانشگاه پیام نور،چاپ رواق، 1387 .
بارتکتاب اسدالله، کتاب خود سازی، نیازهای جوانان، اینترنت