تاریخ نگارش : ششم خرداد 1391
چهل مروارید از صدف وجود امام هادی علیه السلام
حاجیه تقی زاده فانید
گویند سخنان و نوشته های هر کس مبیّن روحیات و شخصیت وی میباشد. امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: معرفِ هر کس زبان اوست و تا هنگامی که سخن نگفته در پشت زبانش پنهان است. کسی که به منبع فیض الهی وصل است سخنان پُر مغز و گرانبهایی ارائه میدهد که انسان ساز و سرنوشت ساز است. در این مقاله برخی از غنچه های کلام امام هادی علیه السلام را دستچین نموده و برای بهره گیری، تقدیم عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت مینماییم.
کلید واژه : چهل مروارید از صدف وجود امام هادی علیه السلام
- شکر و شاکر
«الشاکِرُ أَسعَدُ بِالشکر مِنهُ بِالنعمَةِ الَتی أَوجَبَتِ الشکرَ لاَِنَّ النعَمَ مَتاعٌ وَ الشکرُ نِعَم وَ عُقبی.»؛
شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمند تر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمتِ دنیا و آخرت است.
2- جایگاه اجابت دعا
«إِنَّ لله بِقاعًا یُحِبُّ أَن یُدْعی فیها فَیَستجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیْرُ مِنها.»؛
همانا برای خداوند بقعههایی است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت رساند، و حائر - حسین علیه السلام- یکی از آنهاست.
3- خدا ترسی
«مَنِ اتقَی الله یُتقی، وَ مَنْ أَطاعَ الله یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ الَمخلوقینَ؛ و مَنْ أَسْخَطَ الخالِقَ فَلییقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَط الَمخلوقینَ.»؛
هر کس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هر که مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگان ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
4- اطاعت خیرخواه
«مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ وَ رَأیَهُ فَاجْمَع لهُ طاعَتکَ.»؛
هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
5- اوصاف پروردگار
«إِنَّ الله لا یُوصَفُ إِلاّ به ما وَصَفَ بِهِ نفسَهُ، وَ أَنّی یُوصَفُ الَّذی تعْجِزُ الحَواسُّ أَنْ تدرکَهُ وَ الاَْوهامُ أَن تنالَهُ وَ الخَطَراتُ أَنْ تحُدَّهُ وَ الاْبصارُ عَنِ الاِحاطَةِ بِهِ. نأی فی قربهِ وَ قَرُبَ فی نَأیِهِ، کَیَّفَ الکَیْفَ به غیرِ أَن یُقالَ: کَیفَ، وَ أَیَّنَ الایْنَ بلا أَنْ یُقالَ: أَینَ، هُوَ مُنقَطِعُ الکَیفِیةِ وَ الاینیَّةِ، أَلواحِدُ الاْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تقَدّسَت أَسماؤُهُ.»؛
به راستی که خدا، جز بدانچه خودش را وصف کرده، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کُنه او پی نبرند، و در دیدهها نگنجد؟ او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک. کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون این که خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان بر کنار است. یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است.
6- اثر بخش خداست، نه روزگار
«لا تعْدُ ولا تجعَل لِلایامِ صُنعًا فی حُکم ِالله.»؛
از حدّ خود تجاوز نکن و برای روزگار هیچ اثری در حکم خدا قرار نده.
7- نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
«مَن أَمِنَ مَکرَالله وَ أَلیمَ أَخذِهِ، تکبَّرَ حَتی یَحِلَّ بهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَن کانَ عَلی بَینة مِن رَبِّهِ هانَتْ عَلیهِ مَصائِبُ الدنیا وَ لوْ قرِضَ وَ نشِرَ.»؛
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده زندگی کند، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی، محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، اگر چه مقراض- قیچی- شود و ریز ریز گردد.
8- تقیّه
«لوْ قلتُ إِنَّ تارِکَ التقِیةِ کتارِکِ الصَّلوةِ لکنتُ صادِقا.»؛
اگر بگویم کسی که تقیّه را ترک کرده، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، راست گفتهام.
9- جبران نقص
«لِبَعض مَوالیهِ: عاتِب فلانا وَ قل لهُ: إنَّ اللهَ إِذا أَرادَ به عبد خَیرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ.»؛
امام علی النقی علیه السلام به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده ای خواهد، وی را توبیخ نماید، پس هر گاه توبیخ شود، بپذیرد. [و در صدد جبران نقص خود برآید.]
10- دنیا جایگاه آزمایش
«إِن الله جَعَلَ الدنیا دارَ بَلوی وَالاخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلوَی الدنیا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَی الدنیا عِوَضًا.»؛
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش ساخته و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده است، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
11- ستمکار بردبار
«إنَّ الظالِمَ الحالِمَ یَکادُ أَنْ یُعفی علیهِ بحِلمِهِ؛ و إِنَّ المحِقَّ السفیهَ یَکادُ أَنْ یُطفِیءَ نورَ حقهِ بِسَفههِ.»؛
به راستی ستمکار بردبار، چه بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و صاحب حق نابخرد، چه بسا که به سفاهت خود، نور حقِّ خویش را خاموش کند.
12- آدم بی شخصیّت
«مَنْ هانتْ عَلیهِ نَفسُهُ فَلا تأمَنْ شَرَّهُ.»؛
کسی که خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.
13- دنیا جایگاه سود و زیان
«أَلدنیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَومٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.»؛
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود میبرند و دسته ای زیان میبینند.
14- حسد و خودخواهی
«أَلحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلبِ العِلمِ داع إِلَی الغَمطِ وَ الجَهلِ، وَالبُخلُ أَذمُّ الاخلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّة سَیئَةٌ.»؛
حسد، نیکوییها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آوَرَد، و خود پسندی مانع از طلب دانش و خواهان خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیدهترین خُلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
15- پرهیز از تملق
«قالَ أَبوالحَسَنِ الثّالِثِ علیه السلام لِرَجُل وَ قَدْ أَکثَرَ مِن إِفراطِ الثناءِ عَلَیهِ: أَقبِل عَلی شَأنِکَ، فَإِنَّ کَثرَةَ المَلَقِ یهْجُمُ عَلَی الظنَةِ وَ إِذا حَللتَ مِنْ أَخیکَ فی مَحَلِّ الثقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلی حُسْنِ النیَّةِ.»؛
امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:از این کار خود داری کن که تملقِ بسیار، بد گمانی به بار میآورد و اگر اعتماد برادر مؤمنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیّت نشان ده.
16- جایگاه حُسن ظنّ و سوء ظنّ
«إِذا کانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَنْ یَظُنَّ بأَحَد سُوءً حَتی یَعلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَ إِذا کانَ الجَورُ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لاَِحَد أَن یَظُنَّ بِأَحَد خَیرًا ما لَمْ یَعلَم ذلِکَ مِنهُ.»؛
هر گاه در زمانه ای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بد گمانی به دیگری حرام است، مگر آن که - آدمی- بدی از کسی ببیند؛ و هر گاه در زمانه ای ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتی که - آدمی- خیری از کسی نبیند، نباید به او خوشبین باشد.
17- بهتر از نیکی و زیباتر از زیبایی
«خَیرٌ مِنَ الخَیرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الجَمیلِ قائِلهُ، وَ أَرجَحُ مِنَ العِلمِ حامِلهُ، وَ شَرّ مِنَ الشرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الهَولِ راکِبُهُ.»؛
بهتر از نیکی، نیکوکار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.
18- توقّع بیجا
«لا تطلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدَرتَ عَلَیهِ، ولاَالوَفاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ بهِ، وَلاَ النصحَ مِمَّنْ صَرَفتَ سُوءَ ظنِکَ إِلَیْهِ، فَإِنما قَلبُ غَیْرِکَ کقَلبِکَ لهُ.»؛
از کسی که براو خشم گرفته ای، صفا و صمیمیّت مخواه و از کسی که به وی خیانت کرده ای، وفا مطلب و از کسی که به او بدبین شده ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش، که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
19- برداشت نیکو از نعمتها
«أَلقوا النعَمَ به حسن مجاورتها وَ التمِسُوا الزِّیادَةَ فیها بِالشکرِ عَلیْها، وَاعلَمُوا أَنَّ النفسَ أَقبَلُ شَیء لِما أَعطَیتَ وَ أَمنَعُ شَیء لِما مَنَعْتَ.»؛
نعمتها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی رو آورندهترین چیز است به آنچه به او بدهی و بازدارندهترین چیز است از آنچه که از او بازداری.
20- خشم به زیردستان
«أَلغضَبُ عَلی مَنْ تملِکُ لُؤمٌ.»؛
خشم بر زیردستان از پستی است.
21- عاقّ والدین
«أَلعُقوقُ ثکلُ مَنْ لمْ یَثکَلْ.»؛
نافرمانی فرزند از پدر و مادر، داغِ داغ نادیدگان است.
22- تأثیر صله رحم در ازیاد عمر
«إِنَّ الرَّجُلَ لیَکونَ قَدْ بَقِی مِنْ أَجَلِهِ ثلاثونَ سَنَةً فَیَکُونُ وُصُولاً لِقَرابَتِهِ وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیَجعلُهَا الله ثَلاثَةً وَ ثَلاثینَ سَنةً، وَ إِنَّهُ لیَکونَ قَدْ بَقِی مِن أَجَلِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَیَکونُ عاقّا لِقرابَتِهِ قاطِعًا لِرَحِمِهِ، فَیَجعَلهَا الله ثَلاثَ سِنینَ.»؛
چه بسا شخصی که از عمرش سی سال باقی مانده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند؛ و چه بسا کسی که از مدّت عمرش 33 سال باقی مانده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند آن را به سه سال برساند.
23- نتیجه عاقّ والدین
«أَلعُقوقُ یُعَقبُ الْقلةَ وَ یُؤَدّی إِلَی الذلةِ.»؛
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
24- بیطاقتی در مصیبت
«أَلمُصیبَة لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلجازِع إِثنانِ.»؛
مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بیطاقتی میکند دوتاست.
25- همراهان دنیا و آخرت
«أَلناسُ فِی الدنیا بِالاموالِ وَ فِی الاخِرَةِ بالاعمال.»؛
مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.
26- شوخی بیهوده
«أَلهَزلُ فَکاهَة السفهاءِ وَ صَناعَة الجُهّال.»؛
مسخرگی، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.
27- زمان جان دادن
«أذکُر مَصْرَعَکَ بَینَ یَدَی أَهلِکَ، وَلا طبیبٌ یَمنعُکَ وَلاحَبیبٌ یَنفعُکَ.»؛
وقت جان دادن خود را نزد خانوادهات به یاد آر که در آن هنگام طبیبی جلوگیر مرگت و دوستی نفع رسانت نباشد.
28- نتیجه جدال
«أَلمِراءُ یُفسِدُ الصِّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تکونَ فیهِالمُغالبَة وَ المُغالَبَة أُسُّ أَسبابِ القَطیعَةِ.»؛
جدال، دوستی قدیمی را تباه میکند و پیوندِ اعتماد را میگسلد و کمترین چیزی که در آن است غلبه بر دیگری است، که آن هم سبب جدایی میشود.
29- حکمت ناپذیری دل فاسد
«أَلحِکمَة لا تنجَعُ فِی الطباعِ الفاسِدَةِ.»؛
حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
30- درک لذت
«أَلسَّهَرُ أَلذُّ لِلمَنامِ وَالْجُوعُ یَزیدُ فی طیبِ الطَّعام.»؛
شب بیداری، سبب لذتبخشی خواب، و گرسنگی سبب خوش خوراکی در طعام ناب است.
31- اسیر زبان
«راکِبُ الحَرُون أَسیرُ نفسِهِ، وَالجاهِلُ أَسیرُ لِسانِهِ.»؛
کسی که اسیر هوای نفس خویش است؛ گویا بر اسب سرکش، سوار است، و نادان، اسیر زبان خویش است.
32- تصمیم قاطع
«أُذکُرْ حَسَراتِ التفریطِ بِأَخذِ تقدیمِ الحَزمِ.»؛
افسوسِ کوتاهی در انجام کار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران کن.
33- خشم و کینه توزی
«أَلعِتابُ مِفتاحُ الثقالِ، وَالْعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ.»؛
خشم و تندی، کلیدِ گرانباری است و خشم، شدیدتر از کینه توزی است.
34- ظهور مقدَّرات
«أَلمَقادیرُ تریکَ مالا یَخْطُرُ بِبالِکَ.»؛
مقدَّرات، چیزهایی را بر تو نمایان میسازد که به فکرت خطور نکرده است.
35- خود خواهان مغضوب
«مَن رَضِی عَنْ نفسِهِ کَثرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ.»؛
هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.
36- تباهی فقر
«أَلفقرُ شَرَهُ النفسِ وَ شِدةُ القنوطِ.»؛
فقر، مایه آزمندی نفس و سببِ ناامیدی زیاد است.
37- راه پرستش
«لو سَلکَ الناسُ وادِیًا شُعَبًا لَسلکتُ وادِی رَجُل عَبَدَالله وَحدَهُ خالِصًا.»؛
اگر مردم به راه های گوناگونی روند، من به راه کسی که خدا را خالصانه میپرستد خواهم رفت.
38- آثار گوشتخواری
«مَن ترَکَ اللحْمَ أَرْبَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ وَ مَنْ أَکَلَ اللحْمَ أَربَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ.»؛
کسی که چهل روز گوشت نخورد، بد خُلقی پیدا کند، و کسی که چهل روز پی در پی نیز گوشت بخورد اخلاقش بد شود.
39- یگانگی خدا
«لم یَزلِ الله وَحْدهُ لا شَیءَ مَعَهُ، ثمَّ خَلقَ الاشیاءَ بَدیعًا وَاخْتارَ لِنفسِهِ أَحسَنَ الاْسْماءِ.»؛
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود، سپس اشیاء را به صورت نوظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.
40- فروتنی
«أَلتواضُعُ أَنْ تعطِی الناسَ ما تحِبُّ أَنْ تعْطاهُ.»؛
فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
منبع:راسخون