تاریخ نگارش : شانزدهم شهريور 1391
زن و عرفان‏
حاجیه تقی زاده فانید
آیا زنان می ‏توانند همانند مردان وارد دنیاى عرفان شوند؟
در این مقاله بحث مى‏شود که آیا زنان مى‏توانند در عرفان نظرى به معارف عرفانى دست یابند و در عرفان عملى به سیر و سلوک بپردازند و به کمال عرفانى یعنى ولایت دست یابند و به عبارت دیگر آیا زنان مانند مردان مى‏توانند با سلوک عرفانى به عالى‏ترین مراتب کمال یعنى انسان کامل شدن نایل شوند یا خیر؟ براى پاسخ به این سؤال در آغاز به تعریف عرفان نظرى و عملى اشاره کرده و سپس دیدگاه برخى عارفان را در رابطه با زنان در سلوک عرفانى بازگو نموده و پس از آن به مبانى امکان سلوک عرفانى براى زنان پرداخته مى‏شود.

در این مقاله بحث مى‏شود که آیا زنان مى‏توانند در عرفان نظرى به معارف عرفانى دست یابند و در عرفان عملى به سیر و سلوک بپردازند و به کمال عرفانى یعنى ولایت دست یابند و به عبارت دیگر آیا زنان مانند مردان مى‏توانند با سلوک عرفانى به عالى‏ترین مراتب کمال یعنى انسان کامل شدن نایل شوند یا خیر؟ براى پاسخ به این سؤال در آغاز به تعریف عرفان نظرى و عملى اشاره کرده و سپس دیدگاه برخى عارفان را در رابطه با زنان در سلوک عرفانى بازگو نموده و پس از آن به مبانى امکان سلوک عرفانى براى زنان پرداخته مى‏شود.
عرفان در لغت به معناى شناخت و شناسایى است و در اصطلاح روش و طریقه ویژه‏اى است که براى دست‏یابى و شناسایى حقایق هستى و پیوند ارتباط انسان با حقیقت بر شهود و اشراق و وصول و ایجاد با حقیقت تکیه مى‏کند و نیل به این مراتب را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و امور دنیوى و توجه کامل به امور روحانى معنوى و در رأس همه توجه کامل به مبدأ و حقیقت هستى مى‏داند.
عرفان خود بر دو نوع است عرفان نظرى و عرفان عملى‏

عرفان نظرى‏
عرفان نظرى نوعى حکمت نظرى است که از طریق کشف و شهود و اشراق بر اساس مبانى دین الهى به تفسیر هستى و بیان کیفیت ارتباط خدا با انسان و جهان مى‏پردازد و تلاش مى‏کند تا از راه شناخت حق از طریق مظاهر او یعنى اسماء و صفات و افعال و آثار به طریق علم حضورى و مکاشفه و شهود و اشراق دست یابد و به دیگر سخن عرفان نظرى مى‏کوشد تا پیوند حق با عالم و ربط عالم با حق و ضرورت کثرت از وحدت حقیقى و بازگشت کثرت به وحدت حقیقى را از طریق شهودى با طى مقامات معنوى تبیین کند.

عرفان عملى‏
عرفان عملى عبارت است از آداب و اعمالى که براى تهذیب نفس از سرچشمه منابع اسلامى و اندیشه اولیاء الهى دین و بزرگان طریقت و اهل معرفت معرفى شده تا پویندگان وادى معرفت براى وصول به حقیقت آن را به کار گیرند. در عرفان عملى آدمى با وظائف خود در برابر خدا و خلق و خود و هستى و جهان آشنا مى‏شود و به همین دلیل است که از عرفان عملى به علم سیر و سلوک یاد مى‏شود.
سیر و سلوک همانند سفر ظاهرى، آغاز و مسیر و منازل و مقامات و غایاتى دارد که سالک براى وصول به کمال انسانیت یعنى توحید و ولایت باید این سفر را از آغاز به انجام برساند.
در واقع عرفان عملى در صدد ارائه برنامه‏اى براى حرکتى پویا و تکاملى غایت گر در وجود انسان است تا او بتواند راه وصول به حق و حقیقت را با چراغ هدایت شریعت تشخیص دهد و به غایت وجودى خویش دست یابد.
قیصرى در تعریف عرفان مى‏نویسد عرفان علم به خداى سبحان است از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و چگونگى بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدى که همان ذات احدى حق تعالى است و همچنین عرفان معرفت طریق سلوک و مجاهده براى رها ساختن نفس از تنگناى قید و بند جز ثبت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف آن به نعت اطلاق و کلیت است.(1)
در جهان بینى عارفان، هستى حقیقى منحصر به حضرت حق و اسماء و صفات و مظاهر و تجلّیات او مورد توجه است که از طریق شهود و کشف براى او حاصل مى‏شود و راه رسیدن به مقام کشف و شهود نیز سیر و سلوک عرفانى و راه و روش‏هایى است که عارفان در برابر انسان قرار مى‏دهند.
البته عارفان کتاب‏ها و دستورالعمل هایى را در این رابطه تنظیم کرده‏اند که افراد با آشنایى با آن برنامه‏ها و استفاده از آن‏ها مراحل سلوک از مرحله یقظه و بیدارى تا مقام توحید طى نماید.

زن در نظر ابن عربى‏
محى الدین ابن عربى که از عرفاى بزرگ و اولیاء مهم است درباره زنان مى‏نویسد اعلم ایدک الله ان الانسانیة لمّا کانت حقیقة جامعة للرجل و المرأة لم یکن للرجال على النساء درجة من حیث الانسانیة؛(2) بدان که انسانیت حقیقتى است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان از حیث انسانیت بر زنان برترى ندارند.
وى مى‏گوید مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت است که امر عارضى است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست.
قیصرى در شرح فصوص نیز مى‏نویسد «انّ المرأة باعتبار الحقیقة عین الرجل و باعتبارالتعین یتمیز کل منهما عن الآخر»(3) از نظر حقیقت میان زن و مرد امتیازى نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیّن و تشخیص از یکدیگر ممتازند.
و چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امرى عارضى هر دو مى‏توانند مقامات عرفانى را طى کنند.
محى الدین مى‏گوید «انّ هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال فقد تکون للنساء ایضاً لکن لماکانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال»(4) طى مقامات عرفانى اختصاص به مردان ندارد بلکه براى زنان نیز هست اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار مى‏گیرند اسم آنها ذکر کرده است.
در غیر این صورت زنانى چون مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون و خدیجه و فاطمه(س) به این مقام نائل آمدند.



زن کاملتر از مرد
محى الدین در فصّ محمدى هنگامى که از سرّ محبوبیت زن براى پیامبر(ص) سخن مى‏گوید، مى‏نویسدچون ذات اقدس الهى منزّه از آن است که بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهرى که بیشتر جامع اسماء و صفات الهى باشد، بهتر خدا را نشان مى‏دهد و زن در مظهر بودن خدا کامل‏تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذیرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهى است و مظهر فعل و تأثیر الهى.
چون مرد را مجذوب و محبّ خود مى‏سازد و این تصرف و تأثیر نمودارى از فاعلیت خدا است. بر این اساس است که زن از مرد کامل‏تر است.
اگر مرد بخواهد خدا را مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولى اگر بخواهد خدا در مظهریت زن نگاه کند، شهود او به کمال و مقام مى‏رسد.از این رو زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است.(5)
براى روشن شدن گفتار ابن عربى دو نکته بیان مى‏شود.
1- از این فاعل بودن و منفعل بودن زن نسبت به مرد مطرح است یعنى زن منفعل از مرد و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در اوست یعنى زن از مرد تأثیر مى‏پذیرد و در او تأثیر مى‏گذارد بگونه‏اى که او را مجذوب خود قرار مى‏دهد.
البته زن در تأثیرگذارى خود در جنین مظهر خالقیت خدا است و در ساماندهى جنین در رحم نقش خالقیت دارد.
2- منظور از محبت در این بحث حبّ الهى است نه شهوت حیوانى چنان که خود محى الدین مى‏گوید «و من احبّهنّ على جهة الشهوة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلاروح عنده»(6) اگر کسى زنان را از جهت غریزه طبیعى دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمى‏داند و چون علم به هدف و آگاهى از راز به منزله روح و خود گرایش به منزله صورت و هیکل است اهل شهوت بدون محبت الهى همانند صورت بدون روح است.
درباره مقامات عرفانى مى‏گوید «و کل ما نذکره من هؤلاء الرجال باسم الرجال فقد یکون منهم النساء ولکن یغلب ذکر الرجال و قیل لبعضهم کم الابدال فقال اربعون نفساً فقیل له لم لاتقول اربعون رجلاً فقال قد یکون فیهم النساء»(7) هرچه از این طبقات به اسم رجال نام بردیم از باب تغلیب است و گرنه گاهى زنان نیز به این درجات و مقامات نائل مى‏شوند بعد مى‏افزاید از شخصى پرسیدند ابدال چند کسند، پاسخ داد، گاهى زنان نیز به این مقام مى‏رسند یعنى رسیدن به مقامات عرفانى اختصاص به مردان ندارد بلکه زن‏ها نیز توان دست یابى به این مقامات دارند.

مبانى سلوک عرفانى‏
بعد از تعریف عرفان و دیدگاه عارفان در رابطه با زن و امکان سلوک عرفانى براى وى و طى کردن مراحل کمال حال به مبانى آن مى‏پردازیم و بیان مى‏کنیم که زن قابلیت سیر عرفانى و سلوک معنوى براى راه یابى به مقام ولایت را داراست و آن مبانى عبارتند از

1- مقام خلیفة اللهى انسان‏
بالاترین مقامى که انسان سالک در پى دست یابى به آن است خلیفة اللّه شدن است. خلافت به مقام انسانیت مربوط است نه شخص یا صنف خاص یعنى آدم، شخصاً خلیفة اللّه نیست بلکه مقام آدمیت خلیفة اللّه است و به عبارت دیگر خلافت در آن شخصیت انسانى آدم است و در شخصیت انسانى زن و مرد یک تنند بر این اساس اگر در قرآن آدم به اسماء الهى تعلیم شد و سپس مسجود فرشتگان قرار گرفت در واقع انسان اسماء الهى را فرا گرفت و به همین دلیل مسجود فرشتگان واقع شد زیرا محور تعلیم و تعلم، جان آدمى است نه بدن و نه مجموع جان و بدن عالِم، روح انسان است و روح نه مذکر است و نه مؤنث.
بنابراین جان است که به اسماء الهى عالم و در نتیجه معلم فرشته‏ها پس آن که خلیفة اللّه است جان آدمى است و آن که مسجود فرشتگان قرار گرفت، نیز جان انسان است.
خداى سبحان به همه انسان‏ها خطاب مى‏کند، ما شما را آفریدیم و تصویر کردیم و بعد به فرشته‏ها گفتیم که براى آدم سجده کنند «ولقد خلقناکم ثم صوّرناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم»(8) انسان را آفریدیم سپس او را صورت بندى نمودیم سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید. در اینجا از عصاره انسان‏ها که انسانیت است به آدم یاد شده و به فرشته‏ها گفته که در برابر او خضوع کنند.
در جریان دشمنى شیطان با آدم در واقع سخن از دشمنى شیطان با انسانیت است چه زن و چه مرد، هر دو در معرض عداوت و دشمنى شیطان هستند و براى همین جهت است که گفت «فبعزّتک لاغوینهم اجمعین»(9) به عزت تو سوگند همه را اغوا و گمراه مى‏کنم و آن همه خواه زن و خواه مرد باشد.
اگر انسان خلیفة اللّه است و مقام انسانیت از ذکورت و انوثت منزه است چرا مردان فراوانى به این مقام راه یافته‏اند ولى از زنان فقط چهار نفر مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(س) به این مقام رسیده‏اند.
در جواب باید گفت اولاً از نظر دین راه براى پیمودن مسیر کمال و رسیدن به مقام خلیفة اللّه براى زن و مرد باز است و هیچ کمالى مشروط به ذکورت یا ممنوع به انوثت نشده است و ثانیاً بسیارى از زنان در این مسیر قرار گرفته‏اند ولى نامشان در تاریخ ثبت نشده است و ثالثاً اگر جامعه امکانات ترقى و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار دهد و هر دو بتوانند از آن استفاده کنند مى‏توانند به کمال برسند. باید جامعه را از انحطاط و کوته فکرى و انحطاط و عقب‏ماندگى نجات داد تا همه افراد به طور برابر از امکانات براى رشد و ترقى استفاده کنند.

2- سالکان کوى جمال و جلال‏
همه انسان‏ها سالک کوى حقند و در این سلوک خدا را ملاقات مى‏کنند برخى جمال خدا را و برخى جلال خدا را دیدار مى‏کنند قرآن مى‏فرماید « یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحاً فملاقیه»(10) اى انسان تو با تلاش و رنج و زحمت به سوى پروردگارت پیش مى‏روى و سرانجام او را ملاقات خواهى کرد.
در این آیه خطاب به همه انسان‏ها است که همگان مسافرانى هستند که از سر حد عدم بار سفر بسته و به اقلیم وجود گام مى‏نهند، همگى رهرو ره عشق خدایند.
در حقیقت آیه سفرنامه سالکان کوى حق است که در این سفر عدّه‏اى با دیدار جمال الهى به سعادت نایل مى‏شوند چرا که آنان نامه اعمال خود را با دست راست دریافت و مسرورانه به جمع همراهان خود مى‏پیوندند و عدّه‏اى با جلال و قهر الهى روبرو مى‏شوند و گرفتار شقاوت مى‏گردند و نامه اعمال آن‏ها از پشت سر به آن‏ها داده مى‏شود و گرفتار عذاب الهى مى‏شوند.
موحّد راستین چه زن باشد و چه مرد هماره سیر خود را با حق ادامه مى‏دهد و همه مراحل سلوک خود را همراه حق مى‏گذراند و هرگز کثرت را بدون شهود وحدت نمى‏گردد، هیچ گاه رؤیت خلق، حجاب شهود خالق نمى‏شود، بلکه دائما خلق را آیت حق مى‏داند و از این آیینه، جمال دلاراى خالق را در سراسر آیینه‏هاى گیتى مى‏بیند و سرانجام مظهر هدایت مى‏شود.

در این حرکت هیچ امتیازى بین زن و مرد نیست زیرا سفر حقیقى در مراحل توحید به عهده انسانیت است که از ذکورت و انوثت مبرّا است شاهدان سالک کوى حقیقت مراحل سفر را به چهار مرحله تقسیم کرده‏اند
1- سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت.
2- سیر از حق به حق و سفر در دریاى وحدت و شهود اسماء و صفات همان واحد یکتا و یگانه.
3- سفر از حق به خلق و از وحدت به کثرت آثار و افعال.
4- سفر از خلق به خلق با صحابت و همراهى حق.
در این سفر چهارگانه بین زن و مرد فرقى نیست و هردو مى‏توانند این سفرهاى چهارگانه را داشته باشند و به مقام ولایت دست یابن


3- تقرّب به خدا و تقوا معیار سلوک‏
بر اساس آموزه‏هاى قرآن معیار کمال انسانى تقرّب به خدا و تقوا است. انسان متقى وقایه و سپر دارد و تقوا به او بینش عارفانه مى‏دهد، انسان با تقوا با داشتن این سفر همواره خیر و صلاح را در نظر گرفته و آن را به خدا ارتباط مى‏دهد زیرا مى‏داند هر خیرى منشأ آن خداست و از طرفى شرّ و بدى را از خدا دور و به خود نسبت مى‏دهد و انسان سالک به مرحله‏اى مى‏رسد که اهل وقایت است و در این سپرگیرى بین زن و مرد فرقى نیست هر دو مى‏توانند این سپر را تهیه کنند.

4- موفق‏ترین راه سلوک‏
فکر و ذکر دو راه تعالى انسان است زنان در ذکر و مناجات که راه دل و عاطفه و شور و محبت است یا از مردان موفق‏ترند و یا همتاى آنان، راه ذکر و مناجات راه اساسى است و راه فکر راه فرعى است زیرا راه فکر راه فراگیر نیست، اما راه دل و مناجات به روى همه در رسیدن به کمال روح قلب سلیم لازم است.(11) و زنان نوعاً از سلامت دل برخوردارند، در قیامت صاحبدلان و سالم دلان سالم‏اند پس در نتیجه زنان به دلیل برخوردارى از سلامت دل موفق ترند.

نتیجه‏گیرى‏
با توجه به مجموعه بحث‏ها سلوک عرفانى و رسیدن به مقام کشف و شهود اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان و مردان هر دو مى‏توانند در این مسیر حرکت کنند و به مقام کمال نایل شوند زیرا
اولاً کمالات انسانى در پرتو عبادت و اطاعت حق است و این دو میان زن و مرد مشترک است و در نتیجه راه تکامل آنان نیز مشترک است.
ثانیاً دعاها و نیایش‏ها از بهترین راه‏هاى تکامل انسانى است، زیرا کمال انسانى در نزدیکى به خداوندى است که علم محض و هستى خالص و قدرت صرف است و راه تخلّق به اخلاق الهى و تقرب به آن کمال عبادت‏ها ونیایش‏ها است، در این نیایش‏ها هیچ فرقى بین زن و مرد نیست و مهمترین مناجات و دعاها را براى زن‏ها و مردها یکسان تعلیم کرده‏اند بنابراین در کمال حقیقى که در مناجات‏ها و دعاها، عبادت‏ها را اطاعت‏ها ظهور کرده است سهم زن و مرد یکسان است.
ثالثاً نصیب و بهره زن‏ها از مناجات و پند و اندرزگیرى، اگر بیش از مردها نباشد، کمتر نیست. زیرا زن موجود عاطفى و رقیق القلب است و در راه ذات اقدس الهى، رقت دل، عاطفه و احساس نقش مؤثرترى دارد بنابراین او مى‏تواند در این راه از مردها موفق‏تر باشد.
رابعاً زن در میدان مبارزه و جهاد با هواى نفس به دلیل داشتن سلاح قوى و نیرومندى به نام دعا و نیایش و در نتیجه گریه مى‏توانند کامیاب‏تر باشند چون خداى سبحان در راه تهذیب نفس مسلح‏تر از مردها آفریده شدند.
خامساً گرچه جمال براى زنان سرمایه است و باید آن را به جا مصرف کنند و زکات آن که عفاف و پاکدامنى است بپردازند «زکاة الجمال العفاف» لیکن جمال حقیقى زنان در انجذاب به سوى جمال مطلق است و باید در تحصیل آن دقت کنند از این رو آنها باید از سرمایه رقت قلب و احساس به عنوان سلاح مبارزه با کفر و فساد و اسباب تحصیل قرب و کمال استفاده کنند.
در پایان لازم است توجه شود که در تاریخ زنان فراوانى بوده‏اند که داراى ذوق عرفانى بوده‏اند و مقامات سلوک عرفانى را طى کرده‏اند که مى‏توان در این رابطه به کتاب‏هایى چون نفحات الانس جامى و مانند آن مراجعه کرد.

پى‏نوشت‏ها -
1. رسائل قیصرى، ص 7.
2. فتوحات مکیه، ج 3، ص 87.
3. شرح فصوص الحکم قیصرى، ج 2، ص 1332.
4. شرح فصوص الحکم تصحیح آقاى حسن زاده آملى، ج 2، ص 127.
5. همان، ص 1345.
6. همان، ص 1350.
7. فتوحات مکیه، ج 2، ص 7.
8. سوره اعراف، آیه 11.
9. سوره ص، آیه 82.
10. سوره انشقاق، آیه 6.
11. در قرآن فرمود «یوم لاینفع مال و لابنون الامن اتى اللّه بقلب سلیم» (سوره شعراء،آیه 88 - 89) روزى که هیچ مال و فرزندى سود نمى‏دهد مگر کسى که دلى پاک به سوى خدا آورد.

تهیه و تدوین حجةالاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفى پور

منبع: wafa.ir