تاریخ نگارش : بیست و چهارم آبان 1391
شرایط و اوصاف امام
مسعود ورزیده
از آنجا که امام، جانشین پیامبر است، پس همان وظایف هدایت، رهبری، اجرای احکام، مقابله با دشمن، بسیج مردم، موعظه و تربیت دینی و اخلاقی مردم را به عهده دارد.
کلید واژه : امامت
ناشر : بخش نهج البلاغه تبیان
امامت، عامل وحدت جامعه
از آنجا که امام، جانشین پیامبر است، پس همان وظایف هدایت، رهبری، اجرای احکام، مقابله با دشمن، بسیج مردم، موعظه و تربیت دینی و اخلاقی مردم را به عهده دارد.
امامت
به یک تسبیح تا به حال با دقت نگاه کرده ای؟ ... تمام دانه های تسبیح به یک رشته نخ به هم پیوسته شده و در یک خط به صف نشسته اند. اگر این نخ وجود نداشت، دانه های تسبیح نیز این گونه منظم و متحد در کنار یکدیگر جمع نمی شدند. حال وقتی جامعه ای رهبر و پیشوایی نداشته باشد، وضع جامعه نیز همین گونه می شود که هر کس ساز خودش را می زند و جامعه به هرج و مرج کشیده می شود، هیچ حقی به حقداری نمی رسد و قانون جنگل بر جامعه حاکم می شود؛ اما با وجود رهبر و پیشوا در جامعه است که آن جامعه از انسجام و وحدت برخوردار می شود و به سوی پیشرفت و کمال گام بر می دارد. از این رو هر جامعه ای به امام و پیشوا نیازمند است؛ هم چنانکه امام علی علیه السلام فرموده است: «لاَبُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیر بَرّ أَوْ فَاجِر، یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُۆْمِنُ، وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ؛ مردم نیازمند پیشوا و زمامدارند، خوب یا بد تا در سایه آن حکومت و پیشوا، مۆمن به عمل خود بپردازد و کافر هم بهره مند گردد».(1) وجود رهبر و امام برای هر جامعه ای لازم و واجب است؛ زیرا مردم را از تشتت باز می دارد و محور همبستگی و وفاق امت می شود؛ هم چنان که امام علی علیه السلام فرموده است: « فَرَضَ اللهُ ... وَالاْمَامَةَ نِظَاماً لِلاُْمَّةِ، وَالطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلاِْمَامَةِ؛ خداوند، امامت را برای نظام بخشی و ساماندهی امت واجب کرد و اطاعت از امام را نیز برای بزرگداشت و تکریم امامت لازم ساخت».(2) حل شدن مشکلات جامعه و گام نهادن در مسیر کمال و پیشرفت در گرو پیروی و اطاعت آحاد افراد جامعه از امام و رهبر است. باید میان امت و امام، تعامل متقابل وجود داشته باشد، امام پیشوایی و راهبری کند و امت اطاعت و پیروی تا جامعه به سوی صلاح و رستگاری گام بردارد. وجود امام و حجت خدا بر روی زمین، یکی از سنت های الهی است که همواره در همه عصرها و نسل ها، در روی زمین حجت الهی وجود داشته است که به عنوان رسول یا امام بیانگر راه خدا برای مردم بوده اند و خداوند به وسیله آنان حجت را بر مردم تمام کرده است. امام، حجت از سوی خداست که در عصر پس از پیامبر به برکت وجود او راه روشن می ماند و پیوند مردم با آسمان مستحکم می گردد واین سنت در میان همه امت ها جاری و ساری بوده است:« وَخَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَْنْبیَاءُ فی أُمَمِها، إذْ لَم یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً، بِغَیْر طَریق واضِح، ولاَعَلَم قَائِم؛ پیامبر خدا در میان شما چیزی را جانشین گذاشت که پیامبران در امت های خودشان بر جای می گذاشتند؛ زیرا آنان مردم را بی سرپرست رها نمی کردند، بدون اینکه راهی روشن با پرچمی برافراشته پیش پای آنان بگذارند».(3)
رهبر و امام یک جامعه باید با تقوا و خداترس باشد. امام علی علیه السلام نیز این مورد را همواره در نامه های متعدد به فرمانداران و استانداران خویش متذکر می شد و آن ها را به داشتن تقوا در نهان و آشکار دعوت می کرد
وظایف امام
از آنجا که امام، جانشین پیامبر است، پس همان وظایف هدایت، رهبری، اجرای احکام، مقابله با دشمن، بسیج مردم، موعظه و تربیت دینی و اخلاقی مردم را به عهده دارد. امام علی علیه السلام درباره وظایف امام فرموده است: « لَیسَ عَلَى الاِْمَامِ إِلاَّ مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ: الاِْبْلاَغُ فَی الْمَوْعِظَةِ، وَالاجْتِهَادُ فِی النَّصِیحَةِ، وَالاِْحْیَاءُ لِلسُّنَّةِ، وَإِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّیهَا، وَإِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا؛ بر امام، تکلیفی جز آنچه از امر پروردگار بر دوش او نهاده شده، نیست؛ یعنی موعظه رسا و کامل، تلاش در نصیحت و خیرخواهی، احیای سنت رسول، اجرای حدود الهی نسبت به هر که سزاوار آن است و پرداخت سهم هر کسی از بیت المال».(4)
ساده زیستی
ساده زیستی و هم سطح بودن با توده های
مردم از دیگر وظایف امام و همه رهبران جوامع است؛ هم چنان که امام علی علیه السلام، خود زندگی زاهدانه و ترک دنیا را در پیش گرفته بود و دستاویزش ساده زیستی و ساده پوشی بود: « إِنَّ اللهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ خداوند بر پیشوایان عدالت واجب کرده که خود را همسطح با مردم مستضعف قرار دهند، تا تنگدستی فقیران به آنان فشار نیاورد».(5) از دیگر وظایف امام، هدایت و نصیحت مردم است تا آن ها را از جهل و نادانی به سوی علم و دانایی پیش برد و نگذارد که حقوق شان ضایع شود: « فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ: فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ، وَتَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ، وَتَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَتَأْدِیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا؛ اما حق شما بر من: خیرخواهی و نصیحت برای شما و گرد آوری غنایم و بیت المال شماست و آموزش شما تا در جهالت نمانید و پرورش و تربیت شما تا به آگاهی برسید».(6) امام علیه السلام در سخنی دیگر انگیزه جنگ با مخالفان را دفاع از ارزش های دینی و مبارزه با انحرافات و بدعت ها بیان کرده و به این وسیله به گوشه ای دیگر از وظایف امام در جامعه اشاره کرده است: « لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الاِْصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَتُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ؛ برای ان بود که نشانه های دین تو را برگردانیم و در سرزمین ها اصلاح را آشکار و حاکم سازیم تا بندگان ستمدیده احساس امنیت کنند و حدود تعطیل شده الهی اقامه گردد».(7)
شرایط و اوصاف امام
یکی از سوال های مهم در زمینه امامت و رهبری این است که چه کسی شایستگی امامت را داراست؟ کسی که قرار است امام و رهبر جامعه ای شود چه خصوصیات و ویژگی هایی باید داشته باشد؟ امام علی علیه السلام در میان سخنان گهربار خود برای امام و رهبر جامعه ویژگی ها و صفاتی را بر شمرده است که عبارتند از: علم و قدرت قرآن، پیشوای برگزیده از سوی خدا ـ طالوت ـ برای نبرد با دشمنان را دارای دو صفت «قدرت جسمی» و «توانایی علمی» دانسته است و برای حضرت یوسف علیه السلام نیز که می خواست مسئول خزائن مصر شود، همین دو ویژگی و صفت را برشمرده است.(8) امام علی علیه السلام نیز فردی را دارای صلاحیت امامت و رهبری جامعه می داند که دو صفت علک به احکام خدا و دین الهی و پرهیزکاری و خداترسی و توان اداره امور و رهبری مردم را دارا باشد: « أَیُّهَا النَّاسُ، إنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الاَْمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ، وَأَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ فِیهِ؛ ای مردم، سزاوارترین مردم به این کار (خلافت و امامت) کسی است که از همه برای رهبری تواناتر و نسبت به امر خدا در آن داناتر باشد».(9)
حل شدن مشکلات جامعه و گام نهادن در مسیر کمال و پیشرفت در گرو پیروی و اطاعت آحاد افراد جامعه از امام و رهبر است. باید میان امت و امام، تعامل متقابل وجود داشته باشد، امام پیشوایی و راهبری کند و امت اطاعت و پیروی تا جامعه به سوی صلاح و رستگاری گام بردارد
تقوا
رهبر و امام یک جامعه باید با تقوا و خداترس باشد. امام علی علیه السلام نیز این مورد را همواره در نامه های متعدد به فرمانداران و استانداران خویش متذکر می شد و آن ها را به داشتن تقوا در نهان و آشکار دعوت می کرد(10) و خود نیز می فرمود: « وَإِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الاَْکْبَرِ؛ همانا این نفس من است که آن را با تقوا تمرین می دهم تا در آن روز هراس بزرگ (قیامت) ایمن و آسوده به محشر آید».(11) سبقت در عمل هر رهبری برای جامعه خود الگویی است که دیگران از او الهام می گیرند. از این رو امام و رهبر باید مظهر ارزش ها و پیشگام در عمل به وظیفه باشد: « مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ، وَلْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ، وَمُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَمُۆَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالاِْجْلاَلِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَمُۆَدِّبِهِمْ؛ هر کس خود را پیشوای مردم قرار دهد، پیش از تعلیم دیگران باید به خودش آموزش دهد و تأدیب و سازندگی او قبل از زبان، با عمل و سیره اش باشد؛ زیرا آن که خود را ادب می کند، سزوارتر به بزرگداشت است از کسی که معلم و مربی مردم است».(12) بری بودن از جهل، بخل، جفا و رشوه بخل، جهل، جفا و رشوه، رذایل و کاستی هایی است که اگر در رهبر و امام و جود داشته باشد، به جامعه زیان می رساند. امام علی علیه السلام می فرماید: « لاَ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الوَالی عَلَى الْفُرُوجِ وَالدِّمَاءِ وَالمَغَانِمِ وَالاَحْکَامِ وَإِمَامَةِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ، فَتَکُونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَلاَ الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، وَلاَ الْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ، وَلاَ الجَائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْم، وَلاَ الْمُرْتَشِی فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَیَقِفَ بِهَا دُونَ المَقَاطِعِ وَلاَ الْمَعطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَیُهْلِکَ الاُمَّةَ؛ به یقین دانسته اید که سزاوار نیست آن که بر نوامیس و جان ها و درآمدها و احکام دین و پیشوایی مسلمانان مسلط می شود، بخیل باشد؛ چون اگر بخیل باشد، چشم طمع به مال مسلمانان خواهد داشت. جاهل هم نباید باشد؛ چون با جهلش مردم را به گمراهی می افکند. جفاکار هم نباید باشد؛ چون با جفا و خشونت خود پیوند با مردم را قطع می کند. در اموال و حکومت هم اهل حیف و میل نباید باشد؛ چون حقوق مردم را تضییع می کند و در ادای حق مردم به آنان کوتاهی می کند. تعطیل کننده سنت هم نباید باشد؛ چون امت را به هلاکت می افکند».(13)
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 40.
2. همان، حکمت 253.
3. همان، خطبه 1.
4. همان، خطبه 105.
5. همان، خطبه 209.
6. همان؛ خطبه 34.
7. همان، خطبه 131.
8. ر.ک: بقره: 247 و یوسف: 55.
9. نهج البلاغه، خطبه 173.
10. ر.ک: نامه 53 و نامه 26.
11. همان، نامه 45.
12. همان، حکمت 63.
13. همان، خطبه 131.