تاریخ نگارش : ششم دي 1391
عذاب قانون شکنان و تماشاچیان
مرضیه علمدار .ب
فساد اقتصادی اعم از کم فروشی وگرانفروشی ورشوه وربا و در کل غل وغش در معامله که متاسفانه در جامعه ی مانیز رواج دارد زمینه ساز انحطاط جامعه میشود و سکوت صالحان و ترک نهی از منکر از سوی پاکان سرعت این انحطاط را بیشتر می کند. براستی که مصادیق نهی از منکر در جامعه نیز معرفی نشده و نقش حیات بخش خود را از دست داده است

یکی از داستان‎های جالب قرآن داستان اصحاب سَبْت است که به طور فشرده در سوره اعراف در ضمن آیه 163 تا 165 بیان شده است، داستان آنان که قانون را شکستند و آنان که قانون شکنان را از این کار نهی نکردند و هر دو گروه به صورت بوزینه‎ها مسخ شدند اصل ماجرا چنین است:
عصر پیامبری حضرت داوود ـ علیه السلام ـ بود. در این عصر گروهی در شهر «ایله» که در ساحل دریای سرخ قرار داشت، زندگی می‎کردند، خداوند آنها را از صید ماهی در روز شنبه نهی کرده بود، و پیامبران این نهی خدا را به آنها گفته بودند، آن روز را ماهیان احساس امنیت می‎کردند کنار دریا ظاهر می‎شدند ولی روزهای دیگر به قعر دریا می‎رفتند.
دنیا پرستان بنی اسرائیل برای صید ماهی فراوان، کلاه شرعی و نقشه عجیبی طرح کردند و‌ آن نقشه این بود که حوضچه‎ها و جدولهایی در کنار دریا درست کنند، به طوری که ماهی‎ها به آسانی وارد حوضچه شوند، و آنها را روز شنبه در آن حوضچه محبوس نمایند، و روز یکشنبه اقدام به صید آنها کنند و همین نقشه عملی شد.
با همین نیرنگ و ترفند ماهی زیادی نصیبشان می‎گردید و ثروت سرشاری را از این راه به دست می‎آوردند و مدتی زندگی را به این منوال پشت سر نهادند.
در آن شهر حدود هشتاد و چند هزار نفر جمعیت زندگی می‎کردند، اینها مطابق روایاتی که نقل شده سه دسته بودند: یک دسته از آنها (حدود هفتاد هزار نفر) به این حیله خشنود بودند و به آن دست زدند، و یک دسته از آنها که حدود ده هزار نفر بودند، آنان را از مخالفت خداوند نهی می‎کردند، دسته سوم ساکت بودند و به علاوه به نهی کنندگان می‎گفتند: «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً؛ چرا قومی را که خدا هلاکشان می‎کند یا عذاب بر آنها نازل می‎کند، پند می‎دهید؟»نهی کنندگان در پاسخ می‎گفتند: ما این قوم را پند می‎دهیم تا در پیشگاه خداوند معذور باشیم (یعنی اگر کسی نهی از فساد نکند، وظیفه‎اش را انجام نداده و معذور نیست؟)
کوتاه سخن آن که: گفتار این دسته که مکرّر نهی از منکر می‎کردند، تأثیر نکرد، وقتی که در گفتار خود اثر ندیدند از آنها دوری کرده و در قریه دیگری سکونت نمودند و با خود گفتند هیچ اطمینانی نیست، چرا که ممکن است ناگهان نیمه شبی عذاب نازل شود و ما در میان آنها باشیم.
پس از رفتن آنها، شبانگاه خداوند تمام ساکنین شهر «ایله» را به صورت بوزینه‎ها مسخ کرد. صبح که شد کسی دروازه شهر را باز نکرد، نه کسی وارد می‎شد و نه کسی از شهر بیرون می‎آمد خبر این حادثه به روستاهای اطراف رسید، مردم روستاهای اطراف برای کسب اطلاع، کنار آن قریه آمدند و از دیوار بالا رفتند، ناگاه دیدند ساکنان آن جا به طور کلی به صورت بوزینه‎ها مسخ شده‎اند، و همه آنها بعد از سه روز هلاک شدند.
امام صادق ـ علیه السلام ـ می‎فرماید: هم آنان که این حیله را کردند و هم آنان که در برابر این قانون شکنی، سکوت نمودند، همه هلاک شدند، ولی آنان که امر به معروف و نهی از منکر نمودند، نجات یافتند. آری این است مجازات قانون شکنان و آنان که، مفاسد را می‎بینند ولی تماشا کرده و بی‎تفاوت می‎مانند.
نکته قابل توجه در این داستان این که: در میان حیوانات، میمون و بوزینه به حیله‎گری و بی‎ارادگی و تقلید کورکورانه و متابعت بدون قید و شرط، معروف است، و هیچ ملتی استعمار زده و ذلیل و آلوده نشد مگر بر اثر نادرستی و بی‎ارادگی و تقلید بی‎قید و شرط، و در حقیقت آن چه که اصحاب سبت و سکوت کنندگان را به این سیه روزی کشاند، توطئه و ضعف اراده و سست عنصری و میمون صفتی آنها بود، گروهی همچون میمون (که گاهی حیله می‎کند) از راه حیله وارد شدند، در صورتی که قطعاً‌ می‎دانستند قانون شکنی می‎کنند و گروهی دیگر باز هم چون میمون بر اثر ضعف اراده، سکوت کردند. بالأخره خداوند باطنشان را بروز داد و به آنها فرمود:
«کُونُوا قِرَدَهً خاسِئِینَ؛ بشوید بوزینگان خوار شده.»[3] همین طور هم شدند.

آری فساد اقتصادی اعم از کم فروشی وگرانفروشی ورشوه وربا و در کل غل وغش در معامله که متاسفانه در جامعه ی مانیز رواج دارد زمینه ساز انحطاط جامعه میشود و سکوت صالحان و ترک نهی از منکر از سوی پاکان سرعت این انحطاط را بیشتر می کند. براستی که مصادیق نهی از منکر در جامعه نیز معرفی نشده و نقش حیات بخش خود را از دست داده است .خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.