تاریخ نگارش : بیست و سوم دي 1391
نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها
علیرضا یعقوبی سورکی
نتیجه
از آیات بالا بخوبى استفاده مىشود که هر خلق و خوى برجسته انسانى علاوه بر جنبههاى معنوى و اخروى، تاثیر عمیقى در زندگى مادى و دنیوى انسانها دارد; به همین دلیل، نباید تصور کرد که مسائل اخلاقى یک سلسله مسائل فردى و شخصى است، و چیزى جدا از زندگى اجتماعى انسانها است; بلکه بعکس، رابطه بسیار قوى و نزدیک با آن دارد، و هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امکانپذیر نیست.
به تعبیر دیگر، مردمى که مىخواهند در یک جامعه بزرگ، زندگى سعادتمندانه توام با مسالمت و همکارى نزدیک داشته باشند لااقل باید به آن حد از رشد اخلاقى برسند که حقایق مربوط به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فکرى، روحى و عاطفى درک کنند.
چرا که انسانها در جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند; به همین، دلیل هرگز نمىتوان انتظار داشت که دیگران در همه چیز از ما پیروى کنند، بلکه باید در حفظ اصول مشترک کوشید، و اختلاف سلیقهها و اندیشهها را با گذشت و اغماض و سعه صدر و بلند نظرى و نرمى و بردبارى پذیرا شد.
کلید واژه : قران / تمدن / انسان / نقش
ناشر : تهیه وتنظیم از علیرضا یعقوبی سورکی
نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها
بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر خصوصى در زندگى شخصى مىنگرند، و یا آنها را مسائل مقدس روحانى و معنوى مىدانند که تنها در زندگى سراى دیگر اثر دارد، در حالى که این یک اشتباه بزرگ است; اکثر مسائل اخلاقى بلکه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارد، اعم از مادى و معنوى، و جامعه انسانیت منهاى اخلاق به باغ وحشى تبدیل خواهد شد که تنها قفسها مىتواند جلو فعالیتهاى تخریبى این حیوانات انساننما را بگیرد، نیروها به هدر خواهد رفت، استعدادها سرکوب خواهد شد، امنیت و آزادى بازیچه دست هوسبازان مىگردد و زندگى انسانى مفهوم واقعى خود را از دست مىدهد.
اگر درست در تاریخ گذشته بیندیشیم، اقوام زیادى را پیدا مىکنیم که هر کدام بر اثر پارهاى از انحرافات اخلاقى، شکستخورده یا بکلى نابود شدند.
چه بسیار زمامدارانى که بر اثر نقاط ضعف اخلاقى، قوم و ملتخود را در کام مصائب دردناکى فرو بردند، و چه بسیار فرماندهان فاسدى که جان سربازان خود را به خطر افکنده و بر اثر خودکامگى آنها را به خاک و خون کشیدند.
درست است که زندگى فردى نیز بدون اخلاق، لطافت و شکوفایى و زیبایى ندارد; درست است که خانوادهها بدون اخلاق سامان نمىپذیرند; ولى از آنها مهمتر، زندگى اجتماعى بشر است که با حذف مسائل اخلاقى به سرنوشت دردناکى گرفتار مىشود که بدتر از آن تصور نمىشود.
ممکن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تکامل جوامع بشرى را مىتوان در پرتو عمل به قوانین و احکام صحیح به دست آورد، بى آن که مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد.
در پاسخ مىگوییم عمل به مقررات و قوانین نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست; تا از درون انسانها انگیزههایى براى اجراى مقررات و قوانین وجود نداشته باشد، تلاشهاى برونى به جایى نمىرسد.
زور و فشار، بدترین ضمانت اجرایى قوانین و مقررات است که جز در موارد ضرورى نباید از آن استفاده کرد و در مقابل آن، ایمان و اخلاق، بهترین ضامن اجرایى قوانین و مقررات محسوب مىشود.
با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و نمونههایى از آیات قرآن را که ناظر به این مساله مهم است مورد توجه قرار مىدهیم:
1- ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون (سوره اعراف، آیه96).
2- ولاتستوى الحسنة ولاالسیئة ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کان-ه ولى حمیم - ومایل-ق-ها الا الذین صبروا ومایل-ق-ها الا ذوح-ظ عظیم (سوره فصلت، آیه34 و 35)
3- فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فىالامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوک-لین (سوره آل عمران، آیه159)
4- وما ارس-لنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها ان-ا بما ارسلتم به کافرون (سورهسبا، آیه34)
5- وابتغ فیما اتک الله الدار الآخرة ولاتنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین - قال انما اوتیته على علم عندى اولم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوة واکثر جمعا ولایسئل عن ذنوبهم المجرمون (سوره قصص، آیه77 و 78)
6- فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا - یرسل السماء علیکم مدرارا - ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهارا (سوره نوح، آیه10 تا 12)
7- ولو انهم اقاموا التوریة والانجیل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء مایعملون (سوره مائده، آیه66)
8- من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة ولنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون (سوره نحل، آیه97)
9- ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى (سورهطه،آیه124)
10- ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم (سوره انفال، آیه46)
ترجمه:
1- و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى (آنها حق را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
2- هرگز نیکى و بدى یکسان نیست، بدى را با نیکى دفع کن ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گوئى دوستى گرم و صمیمى است!
3- به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [ مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند، پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد!
4- و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم دهنده نفرستادیم مگر این که مترفین آنها (که مست ناز و نعمتبودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»
5- و در آنچه خدا به تو داده. سراى آخرت را بطلب، و بهرهات را از دنیا فراموش مکن! و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن! و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! - (قارون) گفت: «این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من ستبه دست آوردهام!» آیا او نمىدانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرده که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند!
6- به آنها گفتیم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است! - تا بارانهاى پر برکت آسمان را پى در پى بر شما فرستد! - و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد!
7- و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده [ قرآن] برپادارند، از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، جمعى از آنها معتدل و میانهرو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مىدهند.
8- هر کس کار شایستهاى انجام دهد. خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.
9- و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم!
10- ... و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیه، سخن از رابطه برکات زمین و آسمان; باتقوا است، با صراحت مىفرماید: ایمان و تقوا سبب مىشود که برکات آسمان و زمین به سوى انسانها سرازیر گردد; و بعکس، تکذیب آیات الهى (و بى تقوایى) سبب نزول عذابمىگردد. (ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون)
برکات آسمان و زمین، معنى وسیعى دارد که نزول بارانها، رویش گیاهان، فزونى نعمتها، و افزایش نیروهاى انسانى را شامل مىشود.
«برکت» در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مىگردد; بنابراین موجودات بىبرکت آنها هستند که ثبات و قرارى ندارند و زود فانى و نابود مىشوند.
بسیارند از امتهایى که داراى امکانات مادى فراوان هستند و منابع زیرزمینى و روزمینى و انواع صنایع را دارند، ولى به خاطر تباهى اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب براى آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالبا در مسیر نابودىشان به کار گرفته مىشود.
به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى آنها وبال و مایه بدبختىشان شد.
مثلا، در آیه85 سوره توبه مىخوانیم: «ولاتعجبک اموالهم واولادهم انما یرید الله انیعذبهم بها فىالدنیا وتزهق انفسهم وهم کافرون;مبادا اموال و اولادشان مایه اعجابتو گردد، خدا مىخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالى که کافر باشند.»
آرى! این نعمتها هنگامى که با فساد اخلاق توام شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت!
به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهى با ایمان و اخلاق و اصول انسانى همراه باشد مایه عمران و آبادى و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختى است این همان چیزى است که در آیهمورد حثبه آن اشاره شده است.
بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگى و هوسبازى همراه باشد، مایه تباهى و فساد است!
در دومین آیه، طریقه بسیار مؤثر و مهمى را براى پایان دادن به کینهتوزیها و عداوتها، ارائه مىدهد و نقش اخلاق را در برچیدن نفرتها و کینهها روشن مىسازد، مىفرماید: «با نیکى، بدى را دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند.» (ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کانه ولى حمیم)
سپس مىافزاید: این کار کار همه کس نیست، و این بزرگوارى وسعه صدر، از هر کس بر نمىآید، «تنها کسانى به این مرحله مىرسند که داراى صبر و استقامتند، و تنها کسانى به این فضیلت اخلاقى نائل مىشوند، که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند!» (ومایلقها الا الذین صبروا ومایلقها الا ذوحظ عظیم)
همیشه یکى از مشکلات بزرگ جوامع بشرى، انباشته شدن کینهها و نفرتها بوده که وقتى به اوج خود برسد، آتش جنگها از آن زبانه مىکشد و همه چیز را در کام خود فرو مىبرد و خاکستر مىکند.
حال اگر با روش بالا (دفع بدى با نیکى) با آن برخورد شود، کینهها، همچون برف در تابستان، بزودى ذوب مىشود و از میان مىرود، و جوامع بشرى را از خطر بسیارى از جنگها مصون مىدارد، از جنایات مىکاهد و راه را براى همکارى عمومى هموار مىسازد.
ولى همانگونه که قرآن مىگوید، این کار کار همه کس نیست و بهره عظیمى از ایمان و تقوا و تربیت اخلاقى لازم دارد.
بدیهى است اگر خشونتبا خشونت پاسخ گفته شود، و سیئه با سیئه دفع گردد، خشونتها به صورت تصاعدى بالا مىگیرد، و روز به روز دامنه آن گستردهتر مىشود و مایه بدبختیهاى عظیمى در سطح جامعه بشرى مىگردد!
بدیهى است این امر (دفع بدى با نیکى) شرایط و حدود و استثناهایى دارد که در جاى خود مشروحا خواهد آمد.
در سومین آیه، از تاثیر حسن اخلاق در جلب و جذب مردم سخن مىگوید و نشان مىدهد یک مدیر متخلق به اخلاق الهى تا چه حد در کار خود موفق است، و چگونه دلهاى رمیده را در اطراف خود جمع و متحد مىسازد، اتحادى که مایه پیشرفت و تکامل جامعهها است، مىفرماید:
«از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم و مهربان شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مىشدند، آنها را عفو کن و براى آنها آمرزش الهى بخواه، و در کارها با آنها مشورت کن، اما هنگامى که تصمیم گرفتى، قاطع باش و بر خدا توکل کن چرا که خدا متوکلان را دوست دارد! (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوک-لین)
این آیه تاثیر عمیق حسن اخلاق را در پیشرفت امر مدیریت و جلب و جذب دلها و وحدت صفوف و پیروزى و موفقیت جامعه نشان مىدهد; بنابراین، تاثیر حسن اخلاق تنها در بعد الهى و معنوى آن خلاصه نمىشود، بلکه اثر وسیعى در زندگى مادى انسانها نیز دارد.
دستورات سه گانهاى که در ذیل آیه آمده یعنى مساله «عفو و گذشت از خطاها» و «طلب آمرزش از پیشگاه خدا» و «مشورت در کارها» نیز در همین راستا است، چرا که این خلق و خوى که از مهربانى و تواضع سرچشمه مىگیرد سبب عفو و گذشت و استغفار جبران خطاهاى پیشین و احترام به شخصیت و ارزش وجودى انسانها مىشود.
چهارمین آیه، آثار منفى بعضى از اخلاق سوء را نشان مىدهد که همیشه و همه جا در برابر پیامبران راستین، گروهى مترفین قیام کردند، همانها که مست ناز و نعمتبودند، و روح تکبر و خودخواهى تمام وجودشان را پر کرده بود، مىفرماید: «ما در هیچ شهر و دیارى پیامبران انذار کننده نفرستادیم، مگر اینکه مترفین گفتند ما به آنچه شما فرستاده شدهاید کافریم!» (وما ارسلنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون)
سپس مىافزاید: آنها به قدرى مغرور بودند که «گفتند اموال و اولاد ما (از شما) بیشتر است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد» (وقالوا نحن اکثر اموالا واولادا وما نحن بمعذبین)
این خلق و خوى زشتسبب مىشود که در برابر هرگونه اصلاح اجتماعى بایستند; مردان حق را بکشند، و صداى حق طلبان را خاموش کنند و بذر فساد و ظلم و طغیان در جامعهها بپاشند، و از اینجا نمونه دیگرى از تاثیر اخلاق سوء، در وضع جوامع بشرى روشن مىشود.
عجب این که روحیه استکبار ناشى از ناز و نعمت، سبب مىشد که از نظر تفکر نیز گرفتار خطاهاى زشت و روشنى بشوند، و کثرت و وفور نعمت را دلیل بر قرب خود در درگاه الهى بپندارند که اگر ما مقرب درگاه او نبودیم، این همه نعمتبه ما نمىداد! و به این ترتیب تمام ارزشهاى معنوى و اخلاقى را انکار مىکردند که قرآن در آیهبعد از آن، این منطق سست و واهى را درهم مىریزد، و معیار قرب درگاه الهى را ایمان و عمل صالح مىداند.
نه تنها مشرکان ثروتمند قریش که همه ناز پروردگان و ثروت اندوزان مستکبر، همین موقف را در برابر پیامبران و مصلحان جوامع بشرى داشتند.
در پنجمین آیه، به چهره دیگرى از این مساله رو به رو مىشویم که داستان «قارون» ثروتمند مغرور و خودخواه بنىاسرائیل را بیان مىکند.
هنگامى که آگاهان بنىاسرائیل به او نصیحت کردند که «مال و ثروت عظیم خویش را ابزارى براى سعادت خود و جامعهاى که در آن زندگى مىکنى قرار ده و آن گونه که خدا به تو احسان کرده استبه خلق خدا نیکى کن، و راه ظلم و فساد را نپوى که خدا مفسدان را دوست ندارد!» (وابتغ فیما اتک الله الدار الآخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین)
او با غرور و تکبر مخصوص به خود گفت: «این ثروت عظیم را به وسیله علم و دانش (و لیاقت و کار دانىام) به دست آوردهام!» (قال انما اوتیته على علم عندى)
یعنى، نگویید خدا به من داده است، بگویید علم و لیاقت و درایتم، به من داده است; و سرانجام همین کبر و غرور او را به وادى هولناک انکار آیات الهى و ادامه فساد و ظلم و همکارى با دشمنان حق و عدالت کشانید، و در یک حادثه عجیب، او و تمام اموالش در کام زمین فرو رفت.
و باز در اینجا مشاهده مىکنیم که چگونه رذائل اخلاقى مىتواند چهره اشخاص حتى جامعهها را دگرگون سازد و از رسیدن به خیر و سعادت و نیکبختى باز دارد.
جالب این که در آیات قبل از آن مىخوانیم که آگاهان بنىاسرائیل گفتند: «این همه شادى نکن که خدا شادى کنندگان را دوست نمىدارد!» (اذ قال له قومه لاتفرح ان الله لایحب الفرحی-ن)
بدیهى استشاد بودن و شاد زیستن در منطق اسلام و در هیچ منطقى کار بدى نیست، منظور در اینجا، شادى ناشى از غرور و غفلت و بىخبرى از خدا و شادى آمیخته با ظلم و فساد و گناه است، همان شادى که به دنبال آن عربدههاى مستانه و سرکشى و فساد است و همه اینها بازتاب صفات زشتى است که در درون دل لانه گزیده است.
در ششمین آیه، شکایتحضرت نوح علیه السلام را در پیشگاه خدا مىخوانیم که در لابهلاى آن اشارات پر معنایى به تاثیر اعمال آدمى - و خلق و خوهایى که پشتوانه این اعمال است - در زندگى فردى و اجتماعى انسان شده است، مىفرماید: «بارالها! من به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید (و از مرکب غرور و نخوت فرود آیید و از گناهان خویش و کفر و عناد و لجاج توبه کنید!) که او بسیار آمرزنده است - تا بارانهاى پربرکت آسمان را پىدرپى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان یارى دهد و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان بگذارد.» (فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا - یرسل السماء علیکم مدرارا - ویمددکم باموال وبنی-ن - ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهارا)
و در ادامه این آیات، سرپیچى آنها را از فرمانهاى الهى و صفات زشت آنان را بر مىشمرد، که سرچشمه اصلى گناهان آنها بود.
ممکن است آنچه در بالا آمده به عنوان یک رابطه معنوى و الهى در میان ترک گناه و استغفار، با فزونى نعمتها تفسیر شود، ولى هیچ مانعى ندارد که این پیوند و ارتباط هم جنبه معنوى داشته باشد هم جنبه ظاهرى، لذا در جاى دیگر از قرآن مجید مىخوانیم:
«ظهر الفساد فى البر والبحر بما کسبت ایدى الناس; فساد در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.» (سوره روم، آیه41)
همین معنىدر سورههود بهشکلدیگرى آمدهاست کهاز زبان پیامبراسلام صلى الله علیه و آله خطاب به مشرکان مکه مىفرماید: «دعوت من این است که از پروردگار خویش آمرزش بطلبید و استغفار کنید، و به سوى او باز گردید، تا مواهب نیکو در مدت معینى در اختیار شما بگذارد! (واناستغفروا ربکم ثم توبوا الیه یمتعکم متاعا حسنا الى اجل مسمى) (سورههود، آیه3)
بىشک بخشش «متاع حسن» تا سرآمد معینى، اشاره به مواهب مادى زندگى دنیا است که در گرو استغفار و توبه از گناه و بازگشتبه سوى خدا و تخلق به اخلاققرار داده شده است.
شک نیست که صفات زشتسرچشمه انواع گناهان است و گناهان سبب گسترش فساد در جامعه و از هم گسیختگى رشته وحدت و اتحاد و دوستى و برادرى و اعتماد در میان آنها است و همین امر سبب عقبماندگى در مسائل عمران و آبادى و توسعه اقتصادى و سلامت نفوس و رفاه مادى و تکامل معنوى مىشود.
در هفتمین آیه، اشاره به وضع اهل کتاب و طغیان و سرکشى آنها کرده، مىفرماید: «اگر اهل کتاب تورات و انجیل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده است را بر پادارند (و تقوا پیشه کنند و عمل صالح به جا آورند) از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، (ولى) گروه اندکى از آنها میانه رو هستند (و از افراط و تفریط بر کنارند) اما اکثریت آنها اعمال بدى دارند! (ولو انهم اقاموا التوریة والانجی-ل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء مایعملون)
باز در اینجا رابطه و پیوند نزدیک را در میان اعمال صالح و تقوا از یکسو، و نزول برکات زمین و آسمان را از سوى دیگر، مشاهده مىکنیم; این رابطه مىتواند هم جنبه روحانى داشته باشد و هم طبیعى، و در حقیقت هر دو آنها است.
آرى، فیض الهى محدود نیست! این ما هستیم که باید با تحصیل قابلیت و شایستگیها خود را به آن منبع پرفیض متصل سازیم; ولى افراط و تفریطها و انحراف از جاده اعتدال، آسمان و حیات و زندگى را براى انسانها تیره و تار ساخته و آرامش را بر چیده است!
جنگهاى ویرانگر، نفوس انسانى و سرمایههاى معنوى و مادى را تحلیل مىبرد، و محصول سالها تلاش انسانها را بر باد مىدهد.
جمله وما انزل الیهم من رب-هم همه کتب آسمانى حتى قرآن مجید را شامل مىشود، چرا که در واقع اصول همه آنها یکى است، هر چند با گذشت زمان، همراه تکامل و پیشرفت جامعه اسلامى، دستورات والاترى نازل شده است.
در هشتمین آیه، به تعبیر تازهاى برخورد مىکنیم و آن پیوند و ارتباط حیات طیبه (زندگى پاک و پاکیزه) با اعمال صالح (و صفاتى که سرچشمه آن اعمال است) مىباشد، مىفرماید: «هر کس عمل صالح انجام دهد در حالى که مؤمن استخواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه مىبخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام داده اند خواهیم داد!» (من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة ولنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون)
در آیات گذشته، بیشتر تاثیر اخلاق در جنبههاى زندگى اجتماعى مطرح بود، در حالى که ظاهر آیهمورد بحث، بیشتر جنبه زندگى فردى را مطرح مىکند، لذا مىگوید هر فرد از انسانها مرد باشد یا زن، داراى ایمان و عمل صالح باشد، صاحب حیات طیبه خواهد بود.
در این آیه، هیچ اشارهاى به این که منظور منحصرا «حیات طیبه» در قیامت است وجود ندارد، بلکه بیشتر اشاره به «حیات طیبه» دنیا یا مفهوم عامى که دنیا و آخرت را شامل بشود، دارد.
حیات طیبه چیست؟
در اینکه منظور از حیات طیبه (زندگى پاکیزه) در اینجا چیست؟ مفسران تفسیرهاى متعددى ذکر کردهاند، بعضى آن را به معنى روزى حلال، و بعضى به قناعت و رضا به داده الهى، بعضى به عبادت همراه با روزى حلال، بعضى به توفیق بر اطاعت فرمان الهى، تفسیر کردهاند. و بعضى هرگونه پاکیزگى از آلودگیها، ظلمها، خیانتها، عداوتها، اسارتها و ذلتها و طهارت و پاکیزگى و رفاه و آسایش را در مفهوم آن مندرج دانستهاند; ولى با توجه به جمله ولنجزینهم اجرهم که ناظر به پاداش آخرت است، بیشتر به نظر مىرسد که «حیات طیبه» اشاره به زندگى پاکیزه این دنیا باشد.
در نهمین آیه از آیات مورد بحث، اعراض از یاد خدا و حالت غفلت و بىخبرى را سرچشمه «معیشت ضنک» (زندگى تنگ و سخت) مىشمرد و مىفرماید: «هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى سخت و تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم.» (ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى)
مىدانیم یاد خدا و توجه به اسماء و صفات والاى او که ذات پاکش منبع تمام کمالات، بلکه کمال کل فى الکل است، سبب پرورش فضائل اخلاقى در نهاد آدمى است; و او را روز به روز از نظر خلق و خوى به اسماء و صفات الهى نزدیکتر مىسازد، و این خلق و خوى او که سرچشمه اصلى اعمال صالح است، زندگى را براى او گسترده و آسان و پاک و پاکیزه مىکند; و بعکس، اعراض و روى گردانى از ذکر خدا، او را از این منبع نور، دور ساخته و به خلق و خوى ظلمانى شیاطین نزدیک مىکند; و همان، سبب معیشت ضنک مىشود و زندگى مرگبار در انتظار او مىباشد; و این یکى دیگر از آیات قرآنى است که با صراحت رابطه اخلاق و ایمان را با وضع زندگى فردى و اجتماعى انسانها آشکار مىسازد.
جمعى از مفسران یا ارباب لغت، «معیشت ضنک» را به زندگى و درآمدهاى حاصل از کسب حرام تفسیر کردهاند، چرا که چنین زندگى سرچشمه ناراحتیهاى فراوان است.
و به گفته بعضى دیگر از مفسران، افراد بىایمان معمولا داراى حرص شدید، و عطش مادى پایانناپذیر و بیم از فناى نعمتها و غلبه بخل بر آنها و صفات نکوهیده دیگرى از این قبیل هستند که آنها را در جهنمى سوزان - على رغم امکانات گسترده مادى - فرو مىبرد.
نابینایى آنها در قیامت نیز نتیجه یا تجسمى از نابینایى آنها در دنیا است که چشم بر هم نهادند و راه حق و سعادت را ندیدند، و در ظلمات شهوات مادى فرو رفتند.
شرح بیشتر درباره این نکته در پایان این بخش خواهد آمد.
در دهمین آیه، به یکى از اثرات سوء عداوت و دشمنى و نزاع - که موجب فرو ریختن و ویران شدن پایههاى وحدت و بر باد رفتن قوت و قدرت است - اشاره کرده، مىفرماید: «نزاع و کشمکش نکنید که سست مىشوید و قدرت و شوکتشما از میان مىرود» (ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم)
بدیهى است منازعات و اختلافات و کشمکشها همواره زاییده یک سلسله خلق و خوهاى رذیله و پست است; انحصار طلبى، خودخواهى، منفعت پرستى، خودبرتربینى، حرص و کینه و حسد و مانند اینها هر یک از سرچشمههاى نزاع محسوب مىشود، و نتیجه آن فشل و سستى و بر باد رفتن عزت و شوکت است.
جالب این که، قرآن در اینجا تعبیر به تذهب ریحکم مىکند.
«ریح» در اصل به معنى «باد» است و بطور کنایه در «قدرت و قوت و غلبه» به کار مىرود، و شاید این معنى از آنجا به وجود آمده که وزیدن باد به پرچم قوم و ملتى، کنایه از قوت و قدرت و غلبه آنها است; بنابراین مفهوم جمله بالا چنین مىشود که اگر اختلاف کنید قدرت و قوت و عظمتشما از بین خواهد رفت.
یا از این نظر که وزش بادهاى موافق سبب سرعت گرفتن کشتیها و رفتن به سوى مقصد بوده.
نویسنده «التحقیق» مىگوید: در میان روح و ریح، رابطهاى است، روح به معنى جریان روحانى ماوراء ماده است، و ریح به معنى جریان در ماده است.
در پارهاى از موارد، «ریح» به معنى رائحه و بوى خوش است، مانند: «انى لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون». (سوره یوسف، آیه94)
بنابراین، ممکن است، معنى جمله این باشد که افراد و اقوام با نفوذ رائحه آنها در جهان پخش مىشود، ولى اگر اختلاف کنید، نفوذ خود را در جهان از دستخواهید داد.
و به هر حال، سرچشمه اختلاف هر چه باشد (خودخواهى، سودپرستى، حسد، بخل، کینهتوزى و غیر آن) تاثیر آن در زندگى انسانها و عقبافتادگى اجتماعى، غیر قابل انکار است; و از اینجا پیوند مسائل اخلاقى، و مسائل زندگى اجتماعى انسانها روشن مىشود.
نتیجه
از آیات بالا بخوبى استفاده مىشود که هر خلق و خوى برجسته انسانى علاوه بر جنبههاى معنوى و اخروى، تاثیر عمیقى در زندگى مادى و دنیوى انسانها دارد; به همین دلیل، نباید تصور کرد که مسائل اخلاقى یک سلسله مسائل فردى و شخصى است، و چیزى جدا از زندگى اجتماعى انسانها است; بلکه بعکس، رابطه بسیار قوى و نزدیک با آن دارد، و هرگونه دگرگونى اجتماعى، بدون دگرگونى اخلاقى امکانپذیر نیست.
به تعبیر دیگر، مردمى که مىخواهند در یک جامعه بزرگ، زندگى سعادتمندانه توام با مسالمت و همکارى نزدیک داشته باشند لااقل باید به آن حد از رشد اخلاقى برسند که حقایق مربوط به تفاوت انسانها را از نظر ساختمان فکرى، روحى و عاطفى درک کنند.
چرا که انسانها در جهات مختلف با یکدیگر متفاوتند; به همین، دلیل هرگز نمىتوان انتظار داشت که دیگران در همه چیز از ما پیروى کنند، بلکه باید در حفظ اصول مشترک کوشید، و اختلاف سلیقهها و اندیشهها را با گذشت و اغماض و سعه صدر و بلند نظرى و نرمى و بردبارى پذیرا شد.
حتى دو نفر نمىتوانند براى یک مدت طولانى همکارى نزدیک با همدیگر داشته باشند مگر این که از اصول اخلاقى - که یک نمونهاش در بالا آمد - برخوردار باشند.
بدیهى است آمادگیهاى اخلاقى که براى هضم نقاط اختلاف و رسیدن به وحدت و قدرت و عظمت لازم است، چیزى نیست که با گفتگو به دست آید، بلکه نیازمند به تهذیب نفوس و تعلیم و تربیت کافى است که موجب رشد و تعالى در جهات اخلاقى گردد.
رابطه زندگى مادى با مسائل اخلاقى در روایات اسلامى
آنچه در بالا از آیات قرآن مجید در این زمینه استفاده کردیم، در روایات اسلامى نیز بازتاب گستردهاى دارد که حاکى از تاثیر عمیق صفات اخلاقى در زندگى فردى و اجتماعى انسانها است که در ذیل به قسمتى از این احادیث پرمعنى اشاره مىشود:
1- در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «فى سعة الاخلاق کنوز الارزاق; گنجهاى روزیها، در اخلاق خوب و گسترده، نهفته شده است!» (1)
2- در حدیث دیگر از امام صادق علیه السلام مىخوانیم: «حسن الخلق یزید فىالرزق; حسن خلق، روزى را زیاد مىکند!» (2)
3- در حدیث دیگرى از على علیه السلام درباره تاثیر حسن اخلاق در جلب و جذب مردم به استحکام رابطه دوستى در میان آنها چنین آمده است:
«من حسن خلقه کثر محبوه وآنست النفوس به; کسى که اخلاقش نیکو باشد، دوستانش فراوان مىشوند و مردم به او انس مىگیرند.» (3)
4- باز در حدیث دیگرى از امام ششم، امام صادق علیه السلام این معنى با صراحتبیشترى آمده، مىفرماید:
«ان البر وحسن الخلق یعمران الدیار ویزیدان فى الاعمار; نیکوکارى و حسن اخلاق، خانهها (و شهرها) را آباد و عمرها را زیاد مىکند!» (4)
شک نیست که عمران و آبادى در سایه اتحاد و صمیمیت و همکارى در میان قشرهاى جامعه به وجود مىآید، و آنچه باعث تحکیم این امور شود، از عوامل مهم عمران و آبادى خواهد بود.
طول عمر نیز مولود آرامش فکر و آسودگى خیال و جلوگیرى از فقر و همکارى و همبستگى اجتماعى است و این امور در سایه اخلاق به دست مىآید.
5- در همین رابطه، در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله آمده است که فرمود: «حسن الخلق یثبت المودة; اخلاق خوب پیوند محبت و دوستى را محکم مىکند.» (5)
و نیز در احادیث متعددى درباره تاثیر سوء خلق در ایجاد نفرت اجتماعى و پراکندگى مردم، و تنگى معیشت و سلب آرامش و آسایش مطالب فراوانى آمده است; از جمله:
6- در حدیثى از على علیه السلام مىخوانیم: «من ساء خلقه ضاق رزقه; کسى که اخلاقش بدباشد، روزى او تنگ مىشود!» (6)
7- و نیز از همان حضرت آمده است که فرمود: «من ساء خلقه اعوزه الصدیق والرفیق; کسى که بد اخلاق باشد دوستان و رفیقان او پراکنده مىشوند و او را رها مىکنند» (7)
8- باز از همان حضرت آمده است: «سوء الخلق نکد العیش وعذاب النفس; اخلاق بد موجب سختى و تنگى زندگى و ناراحتى روح و وجدان مىشود.» (8)
9- از امیرمؤمنان على علیه السلام پرسیدند: «من ادوم الناس غما; چه کسى غم و اندوهش از همه بیشتر است؟» قال علیه السلام: «اسوئهم خلقا! فرمود: کسى که از همه اخلاقش بدتر است!» (9)
10- و بالاخره در حدیثى مىخوانیم که لقمان حکیم به فرزندش چنین نصیحت مىکرد: «ایاک والضجر وسوء لخلق وقلة الصبر فلایستقیم على هذه الخصال صاحب;
از بىحوصلگى و سوء خلق و کم صبرى بپرهیز که با داشتن این صفات بد، دوستى براى تو باقى نمىماند!» (10)
پىنوشتها:
1- بحار، ج 75، ص53.
2- بحار، ج 68، ص396.
3- غررالحکم.
4- بحار، ج 68، ص 395.
5- بحار، ج 74، ص 148.
6- غررالحکم.
7- و 8- غررالحکم.
9- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 338 (چاپ قدیم).
10- بحار، ج 10، ص419.