تاریخ نگارش : بیست و چهارم فروردين 1392
اخلاص از منظر قرآن کریم و روایات
علیرضا یعقوبی سورکی
بسیارى از علماى اخلاق در آغاز بحثهاى اخلاقى سخن از «نیت‏» و «اخلاص‏نیت‏» به میان آورده‏اند و این دوا را از یکدیگر جدا ساخته‏اند; نیت را چیزى و اخلاص‏نیت را چیزى دیگر شمرده‏اند; ولى هنگام بحث از این دو، تفاوت روشنى بیان نکرده‏اند و مباحث‏خلوص نیت را در بحث نیت آورده‏اند، به گونه‏اى که تمیز میان مفهوم این دو مشکل است.
براى تفکیک این دو، مى‏توان چنین گفت: منظور از «نیت‏» همان عزم راسخ و اراده محکم‏براى انجام‏کار است، قطع‏نظر ازاین که‏انگیزه الهى درآن باشد یاانگیزه‏هاى مادى.


اخلاص از منظر قرآن کریم و روایات
مقدمه
بسیارى از علماى اخلاق در آغاز بحثهاى اخلاقى سخن از «نیت‏» و «اخلاص‏نیت‏» به میان آورده‏اند و این دوا را از یکدیگر جدا ساخته‏اند; نیت را چیزى و اخلاص‏نیت را چیزى دیگر شمرده‏اند; ولى هنگام بحث از این دو، تفاوت روشنى بیان نکرده‏اند و مباحث‏خلوص نیت را در بحث نیت آورده‏اند، به گونه‏اى که تمیز میان مفهوم این دو مشکل است.
براى تفکیک این دو، مى‏توان چنین گفت: منظور از «نیت‏» همان عزم راسخ و اراده محکم‏براى انجام‏کار است، قطع‏نظر ازاین که‏انگیزه الهى درآن باشد یاانگیزه‏هاى مادى.
بدیهى است کار هنگامى به ثمر مى‏رسد که انسان با اراده قوى و خلل ناپذیر و عزمى راسخ وارد آن شود; تحصیل دانش، تجارت، زارعت، کارهاى تولیدى، کارهاى اجتماعى و سیاسى و خلاصه هر عمل مثبتى هنگامى به نتیجه مى‏رسد که با تردید و دو دلى آغاز نشود; و این در صورتى ممکن است که انسان قبلا روى برنامه‏اى که مى‏خواهد انجام دهد مطالعه کافى داشته باشد; از منافع کار و نتائج و شرایط و موانع احتمالى آن کاملا مطلع باشد، و با اراده قوى وارد عمل شود،و با گامهاى استوار و محکم به سوى مقصد حرکت کند.
در طریق تهذیب اخلاق و سیر سلوک الى الله نیز اراده و نیت قاطع لازم است. افراد سست اراده هرگز به جایى نمى‏رسند، و با برخورد به اندک مانعى از راه مى‏مانند; اصولا اراده ضعیف نیروى انسان را نیز تضعیف مى‏کند و بعکس اراده قوى تمام نیروها و استعدادهاى درون را بسیج مى‏نماید و انسان را به سوى مقصد به حرکت در مى‏آورد.
این همان چیزى است که در قرآن مجید از آن تعبیر به «عزم‏» شده است و پیامبران بزرگ الهى به خاطر اراده نیرومندشان «اولواالعزم‏» نامیده شده‏اند.
قرآن خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏گوید: «فاذا عزمت فتوکل على الله; (نخست‏با یارانت مشورت کن) و هنگامى که تصمیم گرفتى (محکم بایست و) توکل بر خدا کن!» (سوره‏آل‏عمران، آیه‏159)
در مورد حضرت آدم علیه السلام مى‏فرماید: «و لقد عهدنا الى آدم من قبل فنسى ولم نجد له عزما; ما از آدم پیمان گرفته بودیم (که نزدیک درخت ممنوع نشود و فریب شیطان را نخورد) ولى او فراموش کرد،و عزم و اراده محکمى (براى وفاى به عهد) در او نیافتیم.» (سوره‏طه، آیه‏115)
در روایات اسلامى نیز اشارات قابل ملاحظه‏اى به این معنى شده است:
از جمله، در یکى از دعاهاى ماه رجب از امام کاظم علیه السلام مى‏خوانیم: «و قد علمت ان افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة یختارک بها و قد ناجاک بعزم الارادة قلبى; من بخوبى مى‏دانم که برترین زاد و توشه رهروان راه تو، اراده محکمى است که تو را به وسیله آن برگزیند، و دل من با اراده محکم به مناجات تو پرداخته است.»
و در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: «انما قدر الله عون العباد على قدر نیاتهم فمن صحت نیته تم عون الله له، و من قصرت نیته قصر عنه العون بقدر الذى قصره; خداوند به قدر نیتهاى بندگان به آنها کمک مى‏کند، کسى که نیت صحیح و اراده محکمى داشته باشد، یارى خداوند براى او کامل خواهد بود، و کسى که نیتش ناقص باشد به همان اندازه یارى الهى در حق او کم خواهد شد.» (1)
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیة; هنگامى که نیت محکم و قوى باشد، بدن (از پذیرش کارهاى سخت و سنگین در راه وصول به مقصود) ضعیف و ناتوان نخواهد شد.»
این حدیث‏بخوبى نشان مى‏دهد که تصمیم و عزم راسخ در کارها چگونه قدرت و توان جسمى را بالا مى‏برد و به انسان نیرو و توان مى‏بخشد.
یکى از دیگر از معانى «نیت‏» تفاوت انگیزه‏ها در انجام اعمالى است که ظاهرا یکسان است; مثلا، انسانى که به جهاد مى‏رود، ممکن است انگیزه او کسب غنائم یا برترى جویى باشد، همان‏گونه که ممکن است نیت او یارى آئین حق و دفع ظلم ظالم و خاموش کردن آتش فتنه باشد.
در هر دو صورت در ظاهر حرکت واحدى انجام مى‏گیرد، حرکت‏به سوى میدان جنگ و نبرد با دشمن، ولى این دو نیت از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد.
روى همین جهت، دستور داده شده است که در ابتداى راه، انسان باید نیت‏خود را روشن سازد و اصلاح کند.
سالکان راه خدا نیز باید دقیقا به نیت‏خود توجه داشته باشند; آیا هدف اصلاح خویشتن و تکامل جنبه‏هاى اخلاق و رسیدن به مقام قرب الى الله است‏یا هدف رسیدن به کرامات و خارق عادات و برترى جویى بر مردم از این طریق مى‏باشد.
حدیث معروف انما الاعمال بالنیات اشاره به همین معنى است، چرا که دقت در ذیل حدیث، مفهوم و معنى آن را روشن مى‏سازد; در بحارالانوار از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله چنین نقل شده است که فرمود: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امرء مانوى فمن کانت هجرته الى الله و رسوله فهجرته الى الله و رسوله و من کان هجرته الى دنیا یصیبها او امراة یتزوجها فهجرته الى ما هاجر الیه; ارزش اعمال بستگى به نیتها دارد و بهره هرکس از عملش مطابق نیت اوست، کسى که به خاطر خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله هجرت کند، هجرت به سوى خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله کرده است. و کسى که به خاطر رسید به مال دنیا یا به دست آوردن همسرى، هجرت کند بهره‏اش همان چیزى است که به سوى آن هجرت کرده است.»
حدیث‏«على قدر النیة تکون من‏الله عطیة; عطایاى الهى به اندازه نیت انسان است.» (2)
که از على علیه السلام نقل شده مى‏توان اشاره‏اى به این معنى یا معنى سابق باشد.
از مجموع آنچه در این بحث آمد بخوبى مى‏توان نتیجه گرفت که براى پیروزى در هرکار و رسیدن به مقصود - مخصوصا در کارهاى مهم - تصمیم و عزم راسخ و استحکام نیت و قوت اراده لازم است، و تا این معنى حاصل نشود،سعى و تلاش انسان بى‏حاصل یا کم حاصل است.
آنها که‏مى‏خواهند در طریق‏اصلاح نفس‏وتهذیب اخلاق گام بردارند نیز از این قاعده مستثنا نیستند.باید با اراده‏آهنین کار را شروع‏کنند;و با توکل بر خداوند بزرگ پیش بروند.
در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که قوت و قدرت اراده که در بالا به آن اشاره شد چگونه به دست مى‏آید؟
پاسخ این سؤال روشن است، راه اصلى آن اندیشه و تفکر در نتائج کار و عظمت هدف و بزرگى مقصد است; هرگاه انسان تحلیل روشنى در این زمینه داشته باشد و مقصود را بخوبى بشناسد و از اهمیت آن آگاه و با خبر باشد، با اراده‏اى قوى و عزمى استوار در این راه گام مى‏نهد.
هرگاه انسان درست فکر کند که ارزش وجود او جز به فضائل اخلاقى نیست و هدف آفرینش انسان چیزى جز تکامل اخلاق و قرب الى الله نمى‏باشد، و هر لحظه از این هدف مهم غافل شود، عقب گرد و سقوط او آغاز خواهد شد، هر اندازه این حقیقت را بهتر بشکافد و باور کند گامهاى او، در این راه استوارتر خواهد بود.
در یک جمله باید گفت: اراده‏هاى قوى، از معرفت کامل و توجه به اهمیت هدف سرچشمه مى‏گیرد.
اخلاص
منظور از «اخلاص‏» همان خلوص نیت است، و منظور از خلوص نیت این است که انگیزه تصمیم گیرى تنها خدا باشد و بس.
ممکن است کسانى داراى اراده‏هاى محکم براى انجام مقاصدى باشند، ولى انگیزه آنها رسیدن به اهداف مادى باشد; اما سالکان راه خدا کسانى هستند که اراده نیرومند آنان آمیخته با خلوص نیت، و برخاسته از انگیزه‏هاى الهى است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى، به کمتر چیزى به اندازه اخلاص‏نیت اهمیت داده شده است. در جاى جاى قرآن مجید و کلمات معصومین(ع) سخن از اخلاص‏نیت‏به میان آمده، و عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده شده است; و اصولا از نظر اسلام هر عملى بدون اخلاص‏نیت‏بى‏ارزش است. این از یک سو.
از سوى دیگر، مساله اخلاص از مشکلترین کارها شمرده شده به گونه‏اى که تنها اولیاء الله و بندگان خاص خدا به اخلاص کامل مى‏رسند، هرچند اخلاص در هر مرحله‏اى محبوب و مطلوب است.
بهتر است در اینجا نخست‏به سراغ قرآن مجید برویم و گوشه‏اى از آیات مربوط به اخلاص را که ویژگیهاى خاصى دارد از نظر بگذرانیم:
در آیات متعددى از قرآن، سخن از مخلصین (خالصان) یا مخلصین (خالص شدگان!) به میان آمده، و آنها را با تعبیرات گوناگون و پرمعنى توصیف و تمجید مى‏کند، از جمله:
1- در آیه‏5 سوره بینه مى‏خوانیم: «و ماامروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة و ذلک دین القیمة; به آنها دستورى داده نشده بود جز این که خدا را بپرستند در حالى که دین خود را خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند نماز را بر پا دارند و زکات را بپردازند; و این است آیین مستقیم و پایدار!»
با توجه به این که دین مفهوم گسترده‏اى دارد که عقاید و اعمال و درون و برون را همگى شامل مى‏شود، و با توجه به این که ضمیر در «ما امروا» به همه پیروان مذاهب آسمانى برمى‏گردد، و با توجه به این که: اخلاص و نماز و زکات در آیه به عنوان تنها دستورهاى الهى به همه آنها است، اهمیت این موضوع کاملا روشن مى‏شود، این تعبیر نشان مى‏دهد که همه دستورهاى الهى از حقیقت توحید و اخلاص سرچشمه مى‏گیرد.
2- در جاى دیگر همه مسلمانها را مخاطب ساخته و مى‏فرماید: «فادعوا الله مخلصین له الدین و لو کره الکافرون; خداوند (یگانه) را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند.» (سوره غافر، آیه‏14)
3- در جاى دیگر، شخص پیامبراسلام صلى الله علیه و آله را مخاطب ساخته و بطور قاطع به او دستور مى‏دهد: «قل انى امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین; بگو من مامورم خدا را پرستش کنم، در حالى که دینم را براى او خالص کرده باشم!» (سوره زمر، آیه‏11)
از این آیات و آیات متعدد دیگر که همین معنى را مى‏رساند بخوبى استفاده مى‏شود که اخلاص اساس دین و شالوده محکم و رکن رکین آن است.
درباره مخلصان (خالص شدگان) که تفاوت آن را مخلصین (خالصان) شرح خواهیم داد، تعبیراتى از این مهمتر دیده مى‏شود:
1- در آیه‏39 و 40 سوره حجر مى‏خوانیم که شیطان بعد از رانده شدن از درگاه خدا، از سر لجاجت و خیره سرى عرض مى‏کند: «و لاغوینهم اجمعین - الا عبادک منهم المخلصین; من همه آنها را گمراه خواهم ساخت مگر بندگان مخلصت را!»
این تعبیر نشان مى‏دهد که موقعیت‏بندگان مخلص آن چنان تثبیت‏شده است که حتى شیطان افسونگر و لجوج طمع خود را از آنها بریده است.
2- در آیه‏39 و40 سوره صافات، وعده پاداش فوق‏العاده‏اى که جز خدا از آن آگاه نیست‏به آنان داده شده، مى‏فرماید: «و ما تجزون الا ما کنتم تعملون - الا عباد الله المخلصین; شما جز به آنچه انجام مى‏دادید جزا داده نمى‏شوید، مگر بندگان مخلص خدا (که رابطه‏اى میان اعمال و جزاى آنها نیست، و بر سرخوان نعت‏الهى بى‏حساب پاداش‏مى‏گیرند.)»
3- در آیه‏127 و 128 همین سوره (صافات) مقام مخلصین را چنان والا شمرده که از حضور در دادگاه الهى در قیامت معافند (و یکسره به بهشت جاویدان پروردگار روانه مى‏شوند!)
4- در آیه‏159 و 160 همین سوره تنها بیان و توصیف مخلصین را شایسته ذات پروردگار شمرده است، که نشان عمق واقعى معرفت آنان است; مى‏فرماید: «سبحان الله عما یصفون - الا عباد الله المخلصین; منزه است‏خداوند از آنچه آنها توصیف مى‏کنند، مگر (توصیف) بندگان مخلص خدا!»
5- در آیه‏24 سوره یوسف، هنگامى که سخن از حمایت الهى در برابر وسوسه‏هاى خطرناک همسر عزیز مصر به میان مى‏آورد، مى‏فرماید: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین; اینچنین کردیم، تا بدى و زشتى را از او دور سازیم; چرا که او از بندگان مخلص ما بود.»
در این که میان «مخلص‏» و «مخلص‏» («خالصان‏» و «خالص شدگان‏») چه تفاوتى وجود دارد؟ سخنهایى گفته شده است; ولى شاید بهترین تفسیر در این زمینه این باشد که «مخلصان‏» کسانى هستند که خود در راه خالص سازى خویشتن از هرگونه آلودگى به شرک و انگیزه‏هاى غیر الهى، و رذائل اخلاقى گام مى‏نهند، و تا آنجا که در توان دارند پیش مى‏روند; اما «مخلصان‏» کسانى هستند که امدادهاى الهى و عنایات ربانى، آخرین ناخالصیهاى وجودشان از میان مى‏برد، و به لطف پروردگار از هر نظر خالص مى‏شوند.
توضیح این که: ناخالصیها در وجود انسان در واقع دو گونه است:
گونه‏اى از آن طورى است که انسان از آن آگاه مى‏شود، و توان بر طرف ساختن آن را دارد، ودر این‏راه مى‏کوشدوتلاش مى‏کند وموفق‏به اخلاص‏نیت وعقیده‏و عمل مى‏شود.
اما گونه‏اى دیگر از آن بقدرى مخفى و مرموز است که انسان توانایى بر تشخیص، و در صورت تشخیص، توانایى بر پاکسازى آن ندارد; همان‏گونه که در روایت معروف نبوى وارده شده: «ان الشرک اخفى من دبیب النمل على صفاة سوداء فى لیلة ظلماء; شرک (و نفوذ آن) مخفى تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک!» (3)
در این گونه موارد هرگاه لطف الهى شامل حال سالکان راه نشود، از این گذرگاه صعب‏العبور گذر نخواهند کرد، و در ناخالصیها مى‏مانند; اما گویى خداوند جایزه کسانى را که در اخلاص خویش تا آخرین مرحله توان و قدرت مى‏کوشند، این قرار داده که باقى مانده راه را تنها با عنایت او بپویند، و این مخلصان را مخلص کند.
هنگامى که انسان به این مرحله برسد دیگر در برابر وساوس شیاطین و هواى نفس بیمه خواهد شد، و طمع شیطان از او بریده مى‏شود، و شیطان در برابر این افراد رسما اظهار عجز مى‏کند.
اینجاست که از خوان نعمت الهى بى‏حساب بهره مى‏گیرند، و توصیف آنها درباره صفات جلال و جمال پروردگار، رنگ توحید خالص به خود مى‏گیرد، و طبیعى است که در قیامت نیز بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند چرا که حساب خود را در این جهان صاف کرده‏اند.
این همان است که امیرمؤمنان على علیه السلام طبق بعضى از خطب نهج‏البلاغه بدان اشاره کرده، و در توصیف بندگان شایسته پروردگار مى‏فرماید: «قد اخلص لله فاستخلص; یکى از صفات برجسته آنان این است که خویش را براى خدا خالص کرده، و خداوند خلوص او را پذیرفته (و به مرحله نهایى رسانیده است). (4)
به همین دلیل درباره پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله در حدیثى چنین آمده است: «فعند ذلک استخلص الله عزوجل لنبوته و رسالته من الشجرة المشرفة الطیبة ... محمدا صلى الله علیه و آله اختصه للنبوة و اصطفاه بالرسالة; در این هنگام خداوند بزرگ محمد صلى الله علیه و آله را براى نبوت و رسالتش از شجره پر ارزش پاک برگزید و خالص گردانید.»
و در حدیث دیگرى که از بعضى معصومان: روایت‏شده مى‏خوانیم: «وجدت ابن آدم بین الله و بین الشیطان فان احبه الله تقدست اسمائه، خلصه و استخلصه و الا خلى بینه و بین عدوه; فرزندم آدم را در میان خدا و شیطان مى‏بینم، اگر خداوند متعال او را (به سبب تلاش و کوشش در راه اخلاص) دوست دارد، خالص و مخلصش مى‏سازد، وگرنه او را در برابر شیطان، رها مى‏سازد.»
کوتاه سخن این که: مساله خلوص و اخلاص در نیت و اعتقاد و اخلاق و عمل، از مهمترین گامها و اساسى‏ترین پایه‏هاى تهذیب نفس و سیر و سلوک الى الله است.
اخلاص در روایات اسلامى اخلاص در روایات اسلامى
این معنى در روایات اسلامى نیز فوق‏العاده مورد بحث قرار گرفته است که گوشه‏هایى از آن را در ذیل از نظر مى‏گذرانیم:
1- در حدیثى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: «ثلات لایغ-ل علیهن قلب رجل مسلم اخلاص العمل لله عزوجل و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم; سه چیز است که قلب هیچ مسلمانى نباید درباره آن خیانت کند (و همه مسلمین باید آن را رعایت کنند): خالص کردن عمل براى خدا، و خیرخواهى براى پیشوایان اسلام و ملازمت جماعت مسلمین و جدا نشدن از آن.»
2- در حدیث دیگرى از آن حضرت مى‏خوانیم که اخلاص از اسرار الهى است: «الاخلاص سر من اسرارى استودعه قلب من احببته من عبادى; اخلاص یکى زا اسرار من است و آن را در قلب هر کس از بندگانم را که دوست‏بدارم به ودیعه مى‏گذارم.»
3- امیر مؤمنان على علیه السلام مى‏فرماید: «الاخلاص اشرف نهایة; اخلاص باارزشترین مقامى است که انسان به آن مى‏رسد.»
4- و در تعبیر بلند دیگر مى‏فرماید: «الاخلاص اعلى الایمان; اخلاص برترین مقام ایمان است. »
5- و در تعبیر پرمعناى دیگرى از همان امام مى‏خوانیم: «فى اخلاص الاعمال تنافس اولوا النهى و الالباب; رقابت عاقلان و اندیشمندان با یکدیگر در اخلاص عمل است.»
6- این مساله تا آنجا اهمیت دارد که رسول‏اکرم صلى الله علیه و آله تفاوت مقامات مؤمنان را در تفاوت درجات اخلاص مى‏شمرد و مى‏فرماید: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین‏»
7- امیرمؤمنان على علیه السلام نیز آخرین مرحله یقین را اخلاص معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «غایة الیقین الاخلاص‏»
8- اخلاص بقدرى اهمیت دارد که مقدار مختصرى از عمل که با آن باشد سبب نجات انسان مى‏گردد، چنان‏که در حدیث رسول‏خدا صلى الله علیه و آله آمده است: «اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل‏» (5)
9- اخلاص تا آن حد اهمیت دارد که على علیه السلام آن را عبادت مقربان درگاه خدا مى‏شمرد، و مى‏گوید: «الاخلاص عبادة المقربین.»
10- این بحث دامنه‏دار را با حدیث جالب دیگرى از على علیه السلام به پایان مى‏بریم که فرمود: «طوبى لمن اخلص لله العبادة و الدعاء ولم یشغل قلبه بما ترى عیناه، و لم ینس ذکر الله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطى غیره; خوشا به حال کسى که عبادت و دعایش را براى خدا خالص کند، و قلب خود را به آنچه مى‏بیند مشغول ندارد، و یاد خدا را با آنچه مى‏شنود، به فراموشى نسپرد، درونش به خاطر نعمتهایى که به دیگران داده شده است، غمگین نشود.» (6)
حقیقت اخلاص حقیقت اخلاص

مرحوم فیض کاشانى در محجة‏البیضاء در این زمینه چنین مى‏نویسد: «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هرگونه شرک خفى و جلى پاک باشد»، قرآن مجید مى‏فرماید: و ان لکم فى الانعام لعبرة نسقیکم مما فى بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین; در وجود چهارپایان براى شما درسهاى عبرتى است، چرا که از درون شکم آنها، از میان غذاهاى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى‏نوشانیم. (7)
«شیر خالص آن است که نه رگه‏هاى خون در آن باشد، و نه اثرى از آلودگى درون شکم و نه غیر آن، صاف و پاک و بدون غل و غش باشد; نیت و عمل خالص نیز همان‏گونه است، باید هیچ انگیزه‏اى جز انگیزه الهى بر آن حاکم نگردد.»
در روایات اسلامى نیز تعبیرات بسیار لطیفى درباره حقیقت اخلاص و نشانه‏هاى مخلصین بیان شده که به بخشى از آن اشاره مى‏کنیم:
1- در حدیثى از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم که فرمود: «ان لکل حق حقیقة و مابلغ عبد حقیقة الاخلاص حتى لا یحب ان یحمد على شى‏ء من عمل لله; هر حقیقتى نشانه‏اى دارد، هیچ بنده‏اى به حقیقت اخلاص نمى‏رسد مگر زمانى که دوست نداشته باشد که او را به خاطر اعمال الهى‏اش بستانید.»
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت نقل شده که فرمود: «اما علامة المخلص فاربعة; یسلم قلبه، و تسلم جوارحه، و بذل خیره و کف شره; اما علائم مخلص چهار چیز است: قلبش تسلیم خداست، همچنین اعضایش تسلیم فرمان اوست، خیر خود را در اختیار مردم مى‏گذارد و شر خود را باز مى‏دارد.»
3- در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السلام مى‏خوانیم: «لایکون العبد عابدا لله حق عبادته حت-ى ینقطع عن الخلق کله الیه، فحینئذ یقول هذا خالص لى فی-تقبله بکرمه; هیچ عبادت کننده‏اى حق عبادت خدا را به‏جا نمى‏آورد، مگر این که از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجه او شود; در این هنگام، خداوند مى‏فرماید: این براى من خالص شده است; پس به کرمش او را مى‏پذیرد.»
4- و بالاخره امام صادق علیه السلام جان سخن را در یک جمله کوتاه خلاصه کرده، و درباره اخلاص مى‏فرماید: «ما انعم الله عزوجل على عبد اجل من ان لایکون فى قلبه مع الله غیره; خداوند متعال نعمتى بزرگتر از این به بنده‏اى نداده است که در قلبش با خدا، دیگرى نباشد. »
اکنون با توجه به اهمیت فوق‏العاده اخلاص، و تاثیر عمیق آن در پیمودن راه حق، و وصول به مقامات عالیه قرب الى الله، این سؤال پیش مى‏آید که اخلاص را چگونه مى‏توان به دست آورد؟
بى شک اخلاص‏نیت همیشه برخاسته از ایمان و یقین و عمق معارف الهیه است; هر قدر یقین انسان به توحید افعالى خدا بیشتر باشد و هیچ مؤثرى را در عالم هستى، جز ذات پاک او نشناسد، و همه چیز را از او و از ناحیه او و به فرمان او بداند، و اگر اسباب و عواملى در عالم امکان وجود دارد، آن را نیز سر بر فرمان او ببیند چنین کسى اعمالش توام با خلوص است; زیرا جز خدا مبدا تاثیرى نمى‏بیند که براى او کار کند.
این حقیقت در روایات اسلامى در عبادات کوتاه و پر معنایى منعکس است: امام على‏بن‏ابیطالب علیهما السلام در حدیثى مى‏فرماید: «الاخلاص ثمرة الیقین; اخلاص میوه درخت‏یقین است.»
و از آنجا که عبادت به مقتضاى واعبد ربک حتى یاتیک الیقین یکى از اسباب یقین مى‏باشد، در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است که «الاخلاص ثمرة العبادة; اخلاص میوه درخت عبادت است.»
و نیز از آنجا که علم و معرفت‏یکى از سر چشمه‏هاى یقین است، و یقین چنان‏که گفتیم سرچشمه اخلاص است، در حدیثى از همان حضرت آمده است که فرمود: «ثمرة العلم اخلاص العمل; میوه علم، اخلاص عمل است.»
و بالاخره در گفتار جامعى از مولى على علیه السلام به سرچشمه‏هاى اخلاص چنین اشاره شده است: «اول الدین معرفته، و کمال معرفته التصدیق به، و کمال التصدیق به توحیده، و کمال توحیده الاخلاص له; سرآغاز دین معرفت‏خداست، و کمال معرفتش تصدیق ذات اوست، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگى او مى‏باشد; و کمال توحید او اخلاص است. » (8)


موانع اخلاص موانع اخلاص
بزرگان علم اخلاق در این زمینه اشارات روشن و دقیقى دارند، بعضى معتقدند اخلاص موانع و آفات آشکار و نهان دارد; بعضى بسیار قوى و خطرناک و بعضى ضعیفتر است، و شیطان و هواى نفس براى مشوب ساختن ذهن انسان و گرفتن صفا و اخلاص و آلوده کردن اعمال به ریا نهایت تلاش و کوشش را مى‏کنند.
بعضى از مراحل ریا کارى و آلودگى نیت‏به قدرى روشن است که هر کسى آن را در مى‏یابد; مثل این که شیطان در نمازگزار نفوذ مى‏کند و مى‏گوید نماز را آرام و آهسته و با آداب و خشوع انجام ده، تا حاضران تو را انسانى مؤمن و صالح بدانند و هرگز به غیبت تو آلوده نشوند، این یک فریب آشکار از ناحیه شیطان است!
گاه این وسوسه‏هاى شیطانى به شکل مخفى‏ترى صورت مى‏گیرد، و در لباس اطاعت ظاهر مى‏شود; مثلا، مى‏گوید: تو انسان برجسته‏اى و مردم به تو نگاه مى‏کنند، اگر نماز و اعمالت را زیبا سازى دیگران به تو اقتدا کرده و در ثواب آنها شریک خواهى شد، و انسان بى‏خبر گاه تسلیم چنین وسوسه‏اى مى‏شود، و در دره هولناک ریا سقوط مى‏کند.
گاه وسوسه‏هاى شیطان از این هم پیچیده‏تر و پنهان تر است; مثل این که به نماز گزار مى‏گوید انسان مخلص کسى است که در خلوت و جلوت یکسان باشد، کسى که عبادتش در خلوات کمتر از جلوات باشد، ریا کار است، و به این ترتیب او را وادار مى‏کند که در خلوت نماز خود را جالب و جاذب کند تا بتواند در بیرون و در مقابل مردم نیز چنین کند و به اهداف خود برسد این نیز یک نوع ریا کارى خفى است که ممکن است‏بسیارى از آن غافل شوند و از درک آن عاجز گردند. و همچنین مراحل مخفى‏تر و پنهان‏تر.
براستى موانع و آفات اخلاص به قدرى زیاد و متنوع و پنهان است که هیچ انسانى جز ا ز طریق پناه بردن به لطف الهى از آن رهایى نمى‏یابد.
در روایات اسلامى نیز هشدارهاى مهمى درباره آفات اخلاص آمده است:
از جمله در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم: «کیف یستطیع الاخلاص من یغلبه الهوى; چگونه توانایى بر اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او غالب است؟»
در حقیقت، عمده‏ترین آفت اخلاص و مهمترین مانع آن در این حدیث‏شریف بیان شده است. آرى! هواى نفس است که سرچشمه اخلاص را تیره و تاریک مى‏سازد.
در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار مى‏خوانیم: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال; آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهاى دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود!» (9)
این نکته حائز اهمیت است که گاه انسان در این مورد، گرفتار وسواس مى‏شود که آن خود یکى دیگر از نیرنگهاى شیطان است، به او مى‏گوید به نماز جماعت مرو، چرا که در آنجا ممکن است نیتت آلوده شود، فقط در خانه نماز بخوان، یا هنگامى که در میان جمعیت‏به نماز بر مى‏خیزى مستحبات را ترک کن و نماز را بسیار سریع و دست و پا شکسته بخوان مبادا آلوده ریا گردى. و بسیار دیده‏ایم افرادى را که به خاطر همین گرفتارى از مستحبات مؤکدى که شرع، به آن دعوت کرده است‏باز مانده‏اند.
و شاید به همین دلیل است که قرآن مجید مردم را دعوت به انفاق پنهان و آشکار هر دوکرده است.مى‏فرماید:«الذین ینفقون‏اموالهم باللیل‏والنهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عندربهم ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون;آنها که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مى‏کنند مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند.» (10)
این بحث را با ذکر نکته دیگرى پایان مى‏دهیم و آن این‏که داشتن اخلاص در خلوت و تنهایى. چندان افتخار نیست، مهم آن است که انسان در جلوت و در میان مردم و در مرئى و منظر همگان بتواند اعمال خالصانه انجام دهد.
آثار اخلاص آثار اخلاص
از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهرى است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا مى‏شود، آثار فوق‏العاده مهمى نیز دارد که در روایات اسلامى با تعبیرات کوتاه و بسیار پر معنى به آن اشاره شده است.
در حدیث معروفى از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه; هیچ بنده‏اى از بندگان خدا چهل روز اخلاص را پیشه خود نمى‏سازد مگر این که چشمه‏هاى حکمت و دانش از قلبش بر زبانش جارى مى‏شود.»
در حدیث دیگرى از امام على بن ابیطالب علیهما السلام مى‏خوانیم: «عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر; به هنگام تحقق اخلاص، چشم بصیرت انسان نورانى مى‏شود.» (11)
در حدیث دیگرى از همان حضرت مى‏خوانیم: «فى اخلاص النیات نجاح الامور; در اخلاص‏نیت پیروزى در کارها است.»
این نکته روشن است که هر قدر نیت‏خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت‏بیشترى داده مى‏شود تا به ظاهر کار، و به تعبیر دیگر، محکم کارى در حداعلى خواهد بود; به همین دلیل پیروزى در کار تضمین خواهد شد. و بعکس اگر نیت آلوده به ریا باشد به ظاهر بیش از باطن اهمیت داده مى‏شود و کارها و برنامه‏ها توخالى مى‏گردد و همین امر سبب شکست است.
و نیز به همین دلیل، در حدیث دیگرى از همان امام علیه السلام مى‏خوانیم: «لو خلصت النیات لزکت الاعمال; اگر نیات خالص شود اعمال پاکیزه خواهد شد.»
مهمترین آفت اخلاص مهمترین آفت اخلاص
ریا کارى
نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامى از آن مذمت‏شده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانه‏اى از نشانه‏هاى منافقان و نوعى شرک به خدا معرفى کرده‏اند.
ریاکارى تخریب کننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز مى‏دارد.
ریاکارى یکى از ابزارهاى مهم شیطان براى گمراه ساختن انسانهاست.
با این اشاره به آیات قرآن باز مى‏گردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسى مى‏کنیم.
1- یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون على شى‏ء مما کسبوا و الله لایهدى القوم الکافرین (سوره بقره، آیه‏264)
2- فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه اح-دا (سوره کهف، آیه‏110)
3- ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا (سوره نساء، آیه‏142)
4- و الذین ینف-قون اموال-هم رئ-اء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا (سوره نساء، آیه‏38)
5- و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط (سوره انفال، آیه‏47)
6- فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون (سوره ماعون، آیات 4 تا7)
ترجمه:
1- اى کسانى که ایمان آورده‏اید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمى‏آورد (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند، آنها از کارى که انجام داده‏اند چیزى به دست نمى‏آورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند!
2- پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.
3- منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى که به نماز بر مى‏خیزند با کسالت‏بر مى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‏نمایند.
4- و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینى دارد.
5- و مانند کسانى نباشید که از روى هوا پرستى و غرور و خود نمائى در برابر مردم از سرزمین خود (به سوى میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مى‏داشتند (و سرانجام شکست‏خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى‏کنند احاطه (و آگاهى) دارد.
6- پس واى بر نماز گزارانى که، در نماز خود سهل انگارى مى‏کنند، همان کسانى که ریا مى‏کنند، و دیگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى‏نمایند!
شرح و تفسیر
در نخستین آیه، منت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نیک) معرفى مى‏کند بلکه تعبیراتى از این آیه نشان مى‏دهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد; مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نکنید!» (یا ایها الذین آم-نوا لات-بطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى) سپس این‏گونه افراد را به کسى تشبیه مى‏کنند که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏نماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)
در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائى براى این‏گونه اشخاص زده و مى‏فرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چیز رها سازد)!» (فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا)
این‏گونه اشخاص (به یقین) «از کارى که انجام داده‏اند بهره‏اى نمى‏گیرند و خداوند کافران را هدایت نمى‏کند!» (لایقدرون على شى‏ء مما کسبوا و الله لایهدى القوم الکافرین)
در این آیه تلویحا یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفى کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى‏شمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کارى پاشیده شده که هیچ‏گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد.این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند که قشر نازکى از خاک بر آن است و هیچ‏گونه بذر مفیدى را پرورش نمى‏دهد; آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بى‏ریشه و نیاتشان آلوده است.
جالب این که در آیه‏اى که پشت‏سر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر برکت تشبیه مى‏کند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافى بر آن مى‏بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى‏تابد و نسیم باد از هر طرف به آن مى‏وزد و میوه و ثمره آن را مضاعف مى‏سازد.
در دومین آیه، پیامبر صلى الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور مى‏دهد مساله توحید خالص را به عنوان اصل اساسى اسلام به مردم برساند; مى‏فرماید: «بگو من بشرى همچون شما هستم (تنها امتیاز من این است که) به من وحى مى‏شود که معبود شما تنها یکى است‏» (قل انما انا بشر مثلکم یوحى الى انما الهکم اله واحد)
سپس نتیجه گیرى مى‏کند که بر این اساس، اعمال باید از هر نظر خالص و خالى از شرک باشد و مى‏فرماید: «پس هر کس امید به لقاى پروردگارش را دارد باید عمل صالح انجام دهد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد!» (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)
به این ترتیب، شرک در عبادت، هم اساس توحید را ویران مى‏سازد و هم اعتقاد به معاد را; و به تعبیر دیگر، گذرنامه ورود در بهشت جاویدان عمل خالص است.
قابل توجه این که در شان نزول این آیه آمده است که مردى به نام «جندب بن زهیر خدمت رسول‏خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد من کارهایم را براى خدا به‏جا مى‏آورم و هدفم رضاى اوست اما هنگامى که مردم از آن آگاه مى‏شوند مسرور و شاد مى‏شوم; پیامبر فرمود: «ان الله طیب و لایقبل الاالطیب و لایقبل ما شورک فیه; خداوند پاک است و جز عمل پاک را نمى‏پذیرد و عملى که غیر او در آن شرکت داده شود مقبول او نخواهد بود!» سپس آیه‏فوق نازل شد.
در شان نزول دیگرى آمده است که مردى خدمتش عرض کرد: «من جهاد فى سبیل الله را دوست دارم و در عین حال دوست دارم مردم موقعیت مرا در جهاد بدانند.» در این هنگام آیه‏فوق نازل شد.
شبیه همین معنى در مورد انفاق در راه خدا و صله رحم نیز نقل شده است و نشان مى‏دهد که آیه‏بالا بعد از سؤالات گوناگون در مورد اعمال آلوده به اهداف غیر خدائى نازل شده است و ریا کار به عنوان مشرک و کسى که ایمان محکمى به آخرت ندارد، معرفى گردیده است.
در حدیث دیگرى نیز از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم که فرمود: «من صلى یرائى فقد اشرک و من صام یرائى فقد اشرک و من تصدق یرائى فقد اشرک ثم قرء فمن کان یرجوا لقاء ربه ...; کسى که نماز را به خاطر ریا بخواند مشرک شده و کسى که روزه را براى ریا به جا آورد مشرک شده و کسى که صدقه و انفاق را براى ریا انجام دهد مشرک شده سپس آیه: فمن کان یرجوا لقاء ربه ... را تلاوت فرمود.»
در سومین آیه، ریا را یکى از اعمال منافقان شمرده مى‏فرماید: «منافقین مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى که به نماز مى‏ایستند از روى کسالت است و در برابر مردم ریا مى‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‏کنند!» (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى یرآؤن الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا)
این نکته قابل توجه است که نفاق نوعى دوگانگى ظاهر و باطن است و ریاکارى نیز شکل دیگرى از دوگانگى ظاهر و باطن مى‏باشد چرا که ظاهر عمل الهى و باطن آن شیطانى و ریائى است و به خاطر جلب توجه مردم! بنابراین، طبیعى است که ریا جزء برنامه منافقان باشد.
در چهارمین آیه، اعمال ریائى را همردیف عدم ایمان به خدا و روز قیامت و همنشینى با شیطان شمرده مى‏فرماید: «آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‏کنند و ایمان به خداوند و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین اوست‏بد قرینى انتخاب کرده است‏» (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و من یکن الشیطان له قرینا فسآء قرینا ).
به این ترتیب، ریاکاران دوست‏شیطان و فاقد ایمان قاطع به مبدا و معاد هستند.
در پنجمین آیه، خداوند مسلمانان را از همسوئى با کفار که اعمالشان ریاکارانه و از روى هوا پرستى و خود نمائى بوده است نهى مى‏کند،مى‏فرماید: «مانند کسانى نباشید که از سرزمین خود به خاطر هواپرستى و غرور و خودنمائى در برابر مردم بیرون آمدند! و مردم را از راه خدا باز مى‏داشتند و خداوند به آنچه عمل مى‏کنند احاطه (کامل) دارد.» (و لاتکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل الله و الله بما یعملون محیط)
طبق قرائنى که در آیه موجود است‏بتصدیق مفسران، آیه اشاره به حرکت‏سپاهیان قریش به سوى میدان بدر است که به هنگام خارج شدن از مکه آلات لهو و لعب و بعضى از خوانندگان و شراب همراه خود آوردند حتى اگر دم از بت پرستى مى‏زدند آنهم ریاکارانه و عملا براى جلب نظر بت پرستان بود.
بعضى ازمفسران نیزگفته‏اند ازآنجا که‏بدر یکى‏از مراکز تجمع و از بازارهاى عرب بود و درعرض سال‏گاهى در آنجا اجتماع مى‏کردند، ابوجهل مخصوصا وسائل عیش و نوش را با خود برد و هدفش این بود که از همه کسانى که با آنجا آشنا بودند زهر چشم بگیرد.
به هر حال قرآن مؤمنان را از این گونه کارها نهى مى‏کند و به آنها دستور مى‏دهد که با رعایت تقوا و اخلاص بر همه مشکلات غلبه کنند و سرنوشت ریاکاران هوسباز و بى‏تقوا را در میدان بدر فراموش ننمایند.
در آخرین آیه‏مورد بحث، باز هم از ریاکارى به بیان دیگرى نکوهش مى‏کند و مى‏فرماید: «واى بر نماز گزارانى که نماز را به دست فراموشى مى‏سپارند و از آن غفلت مى‏کنند، آنها که ریا مى‏کنند و مردم را از ضروریات زندگى باز مى‏دارند» (فویل للمصلین، الذین هم عن صلاتهم ساهون ، الذین هم یرآؤن و یمنعون الماعون ).
تعبیر به «ویل‏» در قرآن مجید در27 مورد آمده است و غالبا در مورد گناهان بسیار سنگین و خطرناک است. به کار بردن، این تعبیر در مورد ریاکاران نیز حکایت از شدت زشتى عمل آنها مى‏کند.
از آنچه در آیات بالا آمد زشتى این گناه و خطرات آن براى سعادت انسان آشکار مى‏شود و بخوبى روشن مى‏گردد که یکى از موانع مهم تهذیب نفس و پاکى قلب و روح همین ریا کارى است که نقطه مقابل آن خلوص نیت و پاکى دل است.
ریا در روایات اسلامى ریا در روایات اسلامى
در احادیث اسلامى فوق‏العاده به این مساله اهمیت داده شده و ریاکارى به عنوان یکى از خطرناکترین گناهان معرفى شده است که به گوشه‏اى از آن در ذیل اشاره مى‏شود:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم مى‏خوانیم: «اخوف ما اخاف علیکم الریا والشهوة الخفیة; خطرناکترین چیزى که از آن بر شما مى‏ترسم ریاکارى و شهوت پنهانى است!»
ظاهرا منظور از شهوت پنهانى همان انگیزه‏هاى مخفى ریاکارى است.
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «ادنى الریاء شرک; کمترین ریا شرک به خداست.»
3- باز از همان حضرت آمده است که فرمود: «لایقبل الله عملا فیه مقدار ذرة من ریاء; خداوند عملى را که ذره‏اى از ریا در آن باشد قبول نمى‏کند!»
4- در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است «ان الم-رائى ی-نادى ع-لیه ی-وم القیامة یا فاجر یا غادر یامرائى ضل عملک و حبط اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له; روز قیامت‏شخص ریا کار را صدا مى‏کنند و مى‏گویند اى فاجر! اى حیله‏گر پیمان شکن! و اى ریاکار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشت‏برو و پاداش خود را از کسى که براى او عمل کردى بگیر!»
5- یکى از اصحاب مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه مى‏کنید؟ فرمود: «انى تخوفت على امتى الشرک، اما انهم لایعبدون صنما و لا شمسا و لا قمرا و لا حجرا، و لکنهم یرائون باعمالهم; من بر امتم از شرک و چند گانه پرستى بیمناکم! بدانید آنها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولى در اعمالشان ریا مى‏کنند (و از این طریق وارد وادى شرک مى‏شوند).»
6- در حدیث دیگرى از همان حضرت صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: ان الملک لیصعد بعمل العبد مبتهجا به فاذا صعد بحسناته یقول الله عزوجل اجعلوها فى سجین انه لیس ایاى اراد بها; فرشته عمل بنده‏اى را با شادى به آسمان مى‏برد هنگامى که حسنات او را به بالا مى‏برد خداوند عزوجل مى‏فرماید آن را در جهنم قرار دهید، او عمل خود را به نیت من انجام نداده است!»
7- باز در حدیث دیگرى از همان حضرت صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: «یقول الله سبحانه انى اغنى الشرکاء فمن عمل عملا ثم اشرک فیه غیرى فانا منه برى‏ء و هو للذى اشرک به دونى; خداوند سبحان مى‏فرماید: من بى‏نیازترین شریکانم، هرکس عملى بجا آورد و غیر مرا در آن شریک کند من از او بیزارم، و این عمل از آن کسى است که شریک قرار داده نه از آن‏من! »
این هفت‏حدیث پر معنى و تکان دهنده که همه از پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است‏بخوبى نشان مى‏دهد گناه ریا به قدرى عظیم است که چیزى با آن برابرى نمى‏کند و این به خاطر آثار بسیار بدى است که ریا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ایجاد مى‏کند.
از امامان معصوم علیهم السلام احادیث تکاندهنده‏اى دیده مى‏شود، از جمله:
8- در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که از جدش نقل مى‏کند: «سیاتى على الناس زمان تخبث فیه سرائرهم و تحسن فیه علانیتهم، طمعا فى‏الدنیا لایریدون ما به عند ربهم یکون دینهم ریاء، لایخالطهم خوف یعمهم الله بعقاب فیدعونه دعاء الغریق فلایستجیب لهم; زمانى بر مردم فرا مى‏رسد که باطن آنها آلوده و ظاهرشان زیبا است، و این به خاطر طمع در دنیا مى‏باشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمى‏کنند، دین آنها ریا است، و خوف خدا در قلبشان نیست، خداوند مجازاتى فراگیر بر آنها مى‏فرستد و آنها همچون فرد غریق او را مى‏خوانند ولى دعاى آنان را اجابت نمى‏کند!» (12)
9- در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده است: «کل ریاء شرک انه من عمل للناس کان ثوابه للناس و من عمل لله کان ثوابه على الله; هر ریائى شرک است، هر کس براى مردم عمل کند پاداش او بر مردم است، و هر کس براى خدا عمل کند ثوابش بر خداست!»
10- در حدیثى از امام امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏خوانیم: «المرائى ظاهره جمیل و باطنه علیل ...; ریا کار ظاهر عملش زیبا و باطنش زشت و بیمار است!»
و نیز فرمود: «ما اقبح بالانسان باطنا علیلا و ظاهرا جمیلا; چه زشت است که باطن انسان خراب و بیمار و ظاهرش زیبا باشد»!
و در این زمینه روایات از رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و ائمه هدى بسیار فراوان است.
نشانه ‏هاى ریاکاران نشانه ‏هاى ریاکاران
بسیارى از افراد بعد از مطالعه و بررسى احادیث‏بالا و مانند آن که شدیدترین تعبیرات را درباره ریاکاران دارد در تشخیص موضوع ریا گرفتار وسوسه مى‏شوند، البته جا دارد که انسان در مورد ریا سختگیر باشد، چرا که نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سالها عملى را انجام مى‏دهد بعدا مى‏فهمد که عمل او ریائى بوده است، مثل داستان معروفى که درباره یکى از مؤمنین پیشین نقل مى‏کنند که نماز جماعت‏سالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صف اول مى‏ایستاد، یک‏روز دیر به‏جماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر مى‏بینند، باید همیشه در صف اول باشد!
ولى افراط و تفریط در این مساله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پى به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولى وسواس غلط است.
علماى اخلاق در این زمینه بحثهاى جالبى دارند; از جمله، مرحوم فیض کاشانى در «محجة‏البیضاء» سؤالى به این‏صورت طرح مى‏کند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟»
سپس به پاسخ این سؤال پرداخته مى‏گوید: «این امر نشانه‏هائى دارد، از جمله این که اگر واعظى بهتر از او و آگاه‏تر و مقبول‏تر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آرى! مانعى ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر).
«نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیتها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییرى حاصل نشود).
«نشانه دیگر این که اگر گروهى از مستمعین پشت‏سر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد.»
بهترین محک براى شناخت اعمال ریائى از غیر ریائى همان معیارهائى است که در روایات اسلامى آمده است; از جمله:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم که فرمود: «اما علامة المرائى فاربعة: یحرص فى العمل لله اذا کان عنده احد و یکسل اذا کان وحده و یحرص فى کل امره على المحمدة و یحسن سمته بجهده; اما علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامى که کسى نزد اوست تلاش مى‏کند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعى مى‏کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.»
2- در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیرات جالب دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده است فرمود:
«للمرائى اربع علامات:
یکسل اذا کان وحده
وینشط اذا کان فى الناس
و یزید فى العمل اذا اثنى علیه
وینقص منه اذا لم یثنى علیه;
ریا کار چهار علامت دارد:
اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام مى‏دهد،
و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام مى‏دهد،
هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش مى‏افزاید،
و هرگاه ثنا نگویند از آن مى‏کاهد!»
شبیه همین معنى از لقمان حکیم نیز نقل شده است.
خلاصه، هرکارى که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى که در خلوت و جلوت انجام مى‏دهد مى‏توان دریافت.
این مطلب به اندازه‏اى ظریف و مرموز است که گاه انسان براى فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام مى‏دهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همان‏گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى که هم عملى را که در اجتماع انجام مى‏دهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ریا است.
اما همان‏گونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مساله جایز نیست چرا که دیده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم مى‏شوند به این عنوان که مى‏ترسیم عمل‏ما ریائى باشد.
در روایات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى‏زند.
از اینجا روشن مى‏شود که تشویق نیکوکاران نسبت‏به اعمال صالحى که انجام داده‏اند در یک مجلس عمومى یا در وسائل ارتباط جمعى به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعى ندارد، بلکه از کارهائى است که بزرگان همیشه انجام مى‏داده‏اند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمى‏شود، مشروط به این که انگیزه‏اش از آغاز چنین مطلبى نبوده باشد.
در آیات قرآنى و روایات اسلامى نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانى و آشکار شده است، و این نشان مى‏دهد که انسان مى‏تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزه‏هاى الهى خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند.
در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سرا وعلانیة‏» یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا «سرا و جهرا» که همان معنا را مى‏دهد شده است. (13)
اصولا قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشکار انجام مى‏شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حج‏خانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن; درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک مى‏کند و این نیز ضایعه بزرگى است.


منابع و مآخذ : منابع و مآخذ :

1- بحارالانوار،
2- غرر الحکم، حدیث 1594
3- بحارالانوار، جلد69، صفحه‏93.
4- نهج البلاغه، خطبه‏87
5- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 175 ذیل حدیث 15.
6- اصول کافى،
7- سوره نحل، آیه‏66
8- نهج البلاغه، خطبه 1
9- غرر الحکم،
10- سوره بقره، آیه‏274
11- غرر الحکم، جلد 2،صفحه 490، شماره 12
12- اصول کافى، جلد 2، صفحه‏296.
13- سوره های : بقره - 274; رعد - 22; ابراهیم - 31; نحل - 75; فاطر