تاریخ نگارش : سی ام ارديبهشت 1390
خشونت خانوادگى از منظر قرآن 2
ابراهیم چراغی
فقریکى از عوامل مهم و اساسى خشونت خانوادگى است. بسیارى از خشونتها به خصوصخشونت مالى نتیجه ناتوانى سرپرست خانوار از تأمین هزینههاى زندگى است.سرافکندى سرپرست خانوار در برابر خانواده و مشکلات روحى و روانى بسیارى کهاز این سرافکندى سر باز مىکند، گاه به اندازهاى شدت پیدا مىکند کهسرپرست خانوار به خشونت مىپردازد و با خشونت خویش را تسکین مىدهد. براین اساس اعضاى خانواده به اندک بهانه به شدت قربانى خشونت پدر یا مادرمىشوند یا یکدیگر را مورد خشونت قرار مىدهند. دخترفروشى رواج مىیابد،براى کاهش بار اقتصادى خانواده دختران نوجوان را به عقد پیران در آستانهمرگ در مىآیند و پسران تحت فشار شدید قرار مىگیرند و زن خانواده واداربه کسب درآمد مىشود.
ناشر : سایت تبیان
ج: مشکلات اقتصادى
فقریکى از عوامل مهم و اساسى خشونت خانوادگى است. بسیارى از خشونتها به خصوصخشونت مالى نتیجه ناتوانى سرپرست خانوار از تأمین هزینههاى زندگى است.سرافکندى سرپرست خانوار در برابر خانواده و مشکلات روحى و روانى بسیارى کهاز این سرافکندى سر باز مىکند، گاه به اندازهاى شدت پیدا مىکند کهسرپرست خانوار به خشونت مىپردازد و با خشونت خویش را تسکین مىدهد. براین اساس اعضاى خانواده به اندک بهانه به شدت قربانى خشونت پدر یا مادرمىشوند یا یکدیگر را مورد خشونت قرار مىدهند. دخترفروشى رواج مىیابد،براى کاهش بار اقتصادى خانواده دختران نوجوان را به عقد پیران در آستانهمرگ در مىآیند و پسران تحت فشار شدید قرار مىگیرند و زن خانواده واداربه کسب درآمد مىشود.
مدیر کل کمیته امداد امام در سال 1377 اعلام کرد:
«مردم مناطق شمال خراسان به علت فقر شدید مالى دختران نوجوان خود را با دههزار تومان مىفروشند. دخترفروشى در دیگر استانهاى کشور مانند استانسیستان و بلوچستان و خوزستان نیز به علّت فقر مادى وجود دارد.»
این مقام آگاه افزود:
«برخى از خانوادهها نیز به علت فقر مادى دختران نوجوان خود را به عقد مردان مسن در مىآورند.»29
هر چند فقر و خشونت خانوادگى لازم و ملزوم یکدیگر نیستند، اما پیش ازاسلام وقتى عرب جاهلى خویش را ناتوان از تأمین مخارج خانواده مىدید بهخشونت پناه مىبرد و فرزندانى که توان کار و کسب نداشتند از میان مىبرد ویا ایشان را به دیگران مىفروخت:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایّاکم إنّ قتلهم کان خطأً کبیراً» (اسراء/ 31)
«و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزى مىدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.»
«و لا تقتلوا اولادکم من إملاق نحن نرزقکم و ایّاهم» (انعام/ 151)
فخر رازى نویسنده برجسته اهل سنت در تفسیر آیه شریفه «و اذا بُشرّ احدهمبالأنثى ظلّ وجهه مسوّداً» (نحل/ 58) یکى از عوامل این گونه خشونتها رافقر اقتصادى مىداند: «و تارة خوفا من الفقر و الفاقه و لزوم النفقه».30
د: بیمارى
یکى از عوامل مهم خشونتهاى خانوادگى، بیمارى خشونت گرا است و در این بیماران روانى بیش از بیماران جسمى خشونت مىکنند.
بر اساس آمار سازمان جهانى بهداشت 1% مردم جهان بیمارى روانى شدید دارند وبین 15-5% از بیمارى روانى خفیف رنج مىبرند. همین سازمان ادعا کرد یکمیلیون و 200 هزار نفر از ایرانیان مبتلا به بیمارىهاى شدید روحى هستنداما یک مقام آگاه وزارت بهداشت 0/6 درصد جمعیت کشور را بیمار روانى شدیدمىخواند. از این تعداد حدود 85000 نفر بیمارى روانى شدید دارند که تنها5200 نفر در مراکز شبانه روزى بهزیستى نگهدارى مىشوند و نزدیک 80000 نفربقیه در محیط خانواده نگهدارى مىشوند.31
بنابراین دست کم 80000خانواده به شکل مستقیم در معرض خشونت این افراد مىباشند و بدترین شکلخشونت را مىبینند. آمار و ارقام نشان مىدهد که در میان خشونت گرایان،گروهى که از بیمارى روانى رنج مىبرند به بدترین شکل به اعضاى خانوادهخشونت مىکنند و به نظر مىرسد یک نوع رابطه عمیق میان نوع خشونت و بیمارىخشونت گرا وجود دارد.
بر این اساس وقتى آن عرب جاهلى با دستان خویشقبر دختر خود را مىکند و دختر او گرد و غبار از چهره پدر مىزداید ورهایى خویش را مىطلبد و پدر به التماس و درخواست او وقعى نمىنهد و باسنگدلى تمام او را زنده به گور مىسازد، این پدر مسلماً از یک بیمارىروانى مزمن رنج مىبرد.
بیمارى جسمى نیز چونان بیمارى روحى عامل برخىاز خشونتها مىشود. درد شدید، بیمار جسمى را کم حوصله و ناشکیبا مىکند؛به گونهاى که این نوع از بیماران به سرعت خشمگین مىشوند و افراد خانوادهرا مورد خشونت قرا مىدهند.
براى نمونه ایوبعلیه السلام که به شدت ازبیمارى رنج مىبرد، ناملایمات بسیارى از مردم دیده بود، از رنج و آزار واذیت مردم به ستوه آمده بود و به صحرا پناه برده بود. وقتى همسرش سخنشیطان را براى او نقل کرد، به شدت به خشم آمد و همسرش را به خشونت جسمىتهدید کرد:
«فحلف باللَّه لئن عافاه اللَّه لیجلدنّها مائة جلدة»32
و پس از بهبودى به عهد خویش وفادار ماند و همسر خویش را تازیانه زد:
«و خذ بیدک ضعثاً فاضرب به و لا تحنث إنّا وجدناه صابراً نعم العبد إنّه أوّاب» (ص/ 44)
ه: بدآموزى
یکىدیگر از عوامل مهم خشونت خانوادگى بدآموزى افراد بزرگتر به خصوص والدیناست. وقتى والدین با خشونت جسمى و روحى و روانى، خواسته خود را بر قربانىخشونت تحمیل مىکنند و او را ناگزیر از پذیرش خواست خود مىکنند، دیگرافراد خانواده نیز با الگوگیرى از والدین به خشونت در خانواده مىپردازندو با خشونت، خواست خود را بر دیگر اعضا تحمیل مىکنند و گاه دامنه خشونتبه گونهاى وسعت مىیابد که پدر و مادر خود قربانى خشونت فرزندان مىشوند.
بر اساس آمار 61% همسر کشىها در حضور فرزندان صورت مىگیرد33 و اعضاىخانواده ناظر بسیارى از خشونتهاى خانوادگى یا تمامى این خشونتها هستند.بنابراین بسیار طبیعى است که در حدود 40% خشونت گرایان از وجود خشونت درخانواده پدرى خود مىگویند و خویش را متأثّر از محیط خانواده پدرىمىدانند.
فیلمها، مطبوعات، کتب، دوستان و... از دیگر وسایل بروز وگسترش خشونت در محیط خانواده خوانده مىشوند. فیلمهاى سینمایى وتلویزیونى به خصوص آن گره از فیلمها که اکشن، حادثهاى، پلیسى و...نامیده مىشوند بیشترین تأثیر را در گسترش خشونت در خانواده دارد تا آن جاکه گروهى از نظریه پردازان یادگیرى اجتماعى، بخشى از خشونتهاى خانوادگىرا به دیدن فیلمهاى وحشتناک و خشن ارتباط مىدهند.
مطالعات هوسر وبلومر نشان مىدهد که بخشى از مشکلات خانوادگى ناشى از فیلمهاى حادثهاىاست و تقریباً 50% از خشونتها در محیط خانواده بازتاب فیلمهاى حادثهاىو پلیسى و... است. به باور این گروه اثرات غیرمستقیم این گونه فیلمهابسیار زیانبار از اثرات مستقیم است، چه این که این نوع فیلمها مخاطبانخویش را بسیار تحریک مىکنند و فکر ارتکاب جرم را در وجود ایشانمىافکند.34
در عصر جاهلى نیز انواع خشونت در خانواده را عرب جاهلى ازپدران خویش مىآموخت. به همین جهت در جاى جاى قرآن این گروه خویش را پیروپدران خود مىدانستند و درسهاى ایشان را در محیط خانواده پیاده مىکردند.
و: بد گمانى
یکىدیگر از عوامل خشونت خانوادگى بدبینى افراد خانواده نسبت به یکدیگر است.بر این اساس بسیارى از خشونتهاى جسمى، روحى و روانى و قتلهاى ناموسى درشهرهاى جنوبى کشور نتیجه بد گمانى پدر، برادر، شوهر و حتى خویشاوندان درجهدوم است.35
برخى ادعا دارند که پژوهشها نشان از آن دارد که 90% مردانى که همسران خویش را مىکشند از روى بدگمانى اقدام به قتل مىکنند.36
در آیات وحى نیز نشانه هایى از وجود بدگمانى در خشونت روحى و روانى وجوددارد. براى نمونه در داستان یوسفعلیه السلام آن گاه که قدح از باربنیامین بیرون کشیده شد، برادران در محضر یوسفعلیه السلام از روى بدبینىبنیامین و یوسف را دزد خواندند و یوسف و بنامین را آزار روحى و کلامىدادند:
«قالوا إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل فاسرّها یوسف فى نفسه و لم یبدها لهم» (یوسف/ 77)
«برادران( گفتند: اگر او دزدى کند، (جاى تعجب نیست) برادرش (یوسف) نیز قبلاز او دزدى کرد! یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتى) را در درون خودپنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد.»
در قصه موسىعلیه السلام نیزخشم موسى بر هارون از آن جهت بود که موسىعلیه السلام تصور کرد که هاروندر مسؤولیت خود کوتاهى کرده است؛ چه اینکه وقتى موسى سر هارون را با خشمبه سوى خویش کشید هارون در جواب گفت:
«قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلاتشمت بى الاعداء و لا تجعلنى مع القوم الظالمین» (اعراف/ 150)
«او گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ ونزدیک بود مرا بکشند؛ پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا باگروه ستمکاران قرار مده!»
این جواب نشان مىدهد که دست کم هارون نگرانبرخورد سخت موسىعلیه السلام بود به این جهت «ابن ام» گفت تا نسبت خود رایادآور شود و از خشم موسى بکاهد و «واستضعفونى و کادوا یقتلوننى» مىگویدتا نشان دهد که تمام سعى و تلاش خود را براى جلوگیرى از گوساله پرستى قومانجام داده است و «فلا تشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظالمین»مىگوید از آن جهت که مىترسد موسى نتواند خشم خویش را کنترل کند. افزونبر این سخن موسىعلیه السلام، «ربّ اغفرلى» نیز نشان مىدهد که آن حضرت ازاین که با تصور خاصى بر هارون خشم کرده است و او را مورد خشونت قرار دادهپشیمان شده است و طلب آمرزش مىکند نه از آن جهت که بر هارون خشم کرده استچه این که خشم امرى طبیعى است چنان که طلب آمرزش براى هارون «و لاخى» نیزنشان مىدهد که موسىعلیه السلام عذر هارون را به صورت کامل نپذیرفته استو احتمال مىدهد که او در انجام وظیفه خویش کوتاهى کرده است و تمام سعىخویش را براى جلوگیرى از انحراف قوم به کار نگرفته است.
در عصر نزولوحى نیز برخى از مردان از روى بدبینى همسر و دختر خویش را قربانى خشونتروحى و کلامى قرار مىدادند و ایشان را هرزه مىخواندند.
ز: کبر و خودبینى
کبرو خودبینى یکى دیگر از عوامل بروز خشونت خانوادگى است. انسانهاى متکبربیش از دیگر افراد به خشونت مىپردازند و بیشتر از دیگران به اذیت و آزاراعضاى خانواده اقدام مىکنند. روحیه این افراد به گونهاى است که مخالفتدیگران را بر نمىتابند و به شدت مخالفان را سرکوب مىکنند و بر ایشانخشونت مىکنند. حضرت عیسىعلیه السلام در این باره مىگوید: کبر،خودکامگى، خوار شمردن دیگران خاستگاه غضب است.
براى این عامل خشونت،مىتوان از داستان نوحعلیه السلام بهره گرفت. در این داستان کنعان خشونتگفتارى بر پدر دارد و عامل این خشونت کبر و خودبینى اوست: «قال سآوى الىجبل یعصمنى من الماء» (هود/ 43)
ح: حبّ دنیا
یکىدیگر از عوامل خشونت خانوادگى، دنیادوستى و دنیاپرستى خشونت گرا است.علاقه مفرط خشونت گرا به مادیات گاه او را از کمک به اعضاى خانواده وتأمین مخارج و نیازمندیهاى ایشان بازمىدارد. چه بسیارند پدرانى که باثروت بسیار از کمک به فرزندان خوددارى مىکنند و حاضر نیستند نیازهاى مادىایشان را تأمین کنند و چه بسیارند زنانى که مطالبات بسیار دارند و شوهرانخویش را با درخواستهاى بسیار خود شرمنده مىکنند و خشونت کلامى بسیار برایشان دارند.
این عامل خشونت نیز در برخى آیات قرآن آمده است. براىنمونه در خانواده پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله وسلم همسران آن حضرت بىتوجه به موقعیت آن حضرت مطالبات بسیار مادى داشتند و با این خواستهاىناحق و ناشایست پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را آزرده مىساختند تا آنجا که در این باره آیه شریفه زیر فرود آمد:37
«یا ایّها النّبىّ قل لازواجک إن کنتنّ تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و أسرّحکنّ سراحاً جمیلا» (احزاب/ 28)
«اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن رامىخواهید بیاید با هدیهاى شما را بهرهمند سازم و شما را به طرز نیکویىرها سازم!»
ط: شهوت
تمایلاتجنسى شدید یکى دیگر از عوامل خشونت خانوادگى است. بر اساس آمار و ارقامبخشى از خشونتهاى خانوادگى از تمایلات جنسى خشونت گرا نشأت مىگیرد. هرچند آمار خشونتهاى جنسى در خانواده ایرانى بسیار کم است و در میان زن وشوهر خشونت جنسى بسیار ناچیز است، اما این نوع خشونت میان پدر و دختر یابرادر و خواهر در خور توجه است؛ به گونهاى که معاون اول دادستان کل کشوراز افزایش روابط نامشروع میان محارم خبر مىدهد: «متأسفانه ما هم آمارىداریم که از افزایش جرایم این چنینى و روابط نامشروع بین محارم خبرمىدهد.»38
رئیس انجمن آسیبهاى رفتارى نیز مىگوید: هم اکنون چهارهزار پرونده در خصوص تجاوز برادر به خواهر و هزار و دویست پرونده در خصوصتجاوز پدر به دختر در دست بررسى دارم.»39
در آیات وحى نیز نمونههایىاز خشونت خانوادگى و از نوع جنسى آن که از شهوت خشونتگر مایه مىگیرد،وجود دارد. براى نمونه در صدر اسلام برخى از مردان مسلمان با نامادرى خویشازدواج مىکردند. براى نمونه حسن بن ابى قیس، اسود بن خلف، صفوان بن امیهبن خلف، و منصور بن ماذن با نامادرى خود روابط نامشروع برقرار کردند و براین اساس آیه شریفه زیر در تحریم این نوع روابط فرود آمد:
«و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء الا ما قد سلف انّه کان فاحشةً و مقتاً و ساء سبیلاً» (نساء/ 22)
«با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند هرگز ازدواج نکنید! مگرآن چه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملىزشت و تنفّرآور و راه نادرستى است.»
ى: خستگى
یکى دیگر از عوامل خشونت خانوادگى خستگى مفرط خشونت گرا است. دکتر ورا پیفر مىنویسد:
«نوع دیگر عصبانیت ناشى از خستگى یا آزردگى مفرط است. ممکن است در مدتىبسیار طولانى با مشکلى خاص کلنجار بروید و با همه وجود از آن خسته شدهباشید، یا با عقل و فکر خود نتوانید کارى براى حل آن انجام دهید.»40
کنترل خشونت
برخىخشونت را امرى ناپسند دانسته و خشم خود را فرو مىخورند. گروهى دیگر بهسرعت خشونت نشان مىدهند و با دیگران به زد و خورد مىپردازند یا دیگرانرا قربانى خشونت روحى یا کلامى خود قرار مىدهند و شمارى دیگر راه میانهرا انتخاب کرده و خشم خود را کنترل مىکنند.
گروه اول با فروخوردن خشمخویش و تکرار بسیار این عمل بسیار آسیبپذیر و آسیب رسان خواهند شد و باکوچکترین حادثه از کوره در مىروند و کنترل خود را به کلى از دست مىدهندبه گونهاى که کنترل ایشان دشوارتر از گروه دوم مىشود.
دکتر هاریت گلدهورلرنر در این باره مىگوید:
«این فرو خوردن خشم و مدارا کردن با اعضاى خانواده هر چند در کوتاه مدتکارساز است اما به ختم مشکلات نمىانجامد و از جایى دیگر سر مىزند. ممکناست با همسر و یا با فرزندانمان اشکالاتى بروز کند یا در روابط با دیگراندچار مشکل شویم.»41
و دکتر ورا پیفر فروخورى خشم را که از دوران کودکىبر فرزندان تحمیل مىشود ناپسند مىشناسد و آن را سبب فرسایش و تضعیفاعتماد به نفس معرفى مىکند.42 به باور پیفر آنان که خشم خویش را فرومىخورند و از خشم خود به صورت سازنده استفاده نمىبرند، کوهى از خشممىشوند و این خشم ممکن است در زمان و مکانى کاملاً نامناسب منفجر گردد ویا این که به افسردگى و بیمارى ختم گردد.43
باید از خشم استفادهسازنده شود و هنگام ناراحتى با فردى که از ناحیه او ناراحتى پیدا شده است،سخن گفته شود و مؤدبانه با او برخورد گردد و خشم فرو خورده نشود. اگر بهطور سازنده از خشم سود نبرید روى هم انباشته مىشود و با یک اشارهى انگشتمنفجر مىشود.
گروه دوم نیز جو خانواده را بسیار ملتهب مىکنند و تحملمحیط خانوادگى را براى دیگران سخت و دشوار مىسازند و در این میان تنهاگروه سوم بر رفتار و کردار خود کنترل دارند و مىتوانند خشونت خود راکنترل کنند و محیط خانوادگى را آلوده خشونت نکنند.
بر این اساس تمامىافراد خانواده ناگزیر از کنترل و مدیریت خشم هستند و نهادهاى اجتماعى نیزناگزیر از حمایت از خانواده و قربانیان خشونت است.
یک خانواده هستهاىاز والدین و فرزندان تشکیل شده است. بنابراین در مدیریت خشم، هر یک از اینافراد وظایفى را بر دوش دارند چنان که نهادهاى اجتماعى و دینى نیز وظایفىبر دوش دارند.
وظایف والدین
الف: نیکو رفتارى
یکىاز وظایف مهم والدین نیکو رفتارى با یکدیگر و یا دست کم نمایش نیکو رفتارىو دورى از هر گونه رفتار خشونتآمیز در حضور فرزندان است. ناسازگارىوالدین با یکدیگر هر چند طبیعى است و نمک زندگى خوانده مىشود، اما ایننمک نباید در منظر دیگر اعضاى خانواده پاشیده شود. خشونت والدین که بیشترخشونت مرد علیه زن است تا زن علیه مرد، به دیگر اعضاى خانواده نیز سرایتمىکند؛ به گونهاى که پسران خانواده نسبت به دختران خشونت مىکنند وفرزندان بزرگتر به فرزندان کوچکتر ستم مىکنند و این شیوه به مرور یک رویهمىشود و به مراحل حادتر کشیده مىشود تا آن جا که در برخى خانوادههاشدیدترین شکل خشونت به ظهور مىرسد و پدر کشى و فرزند کشى نمایان مىگردد.
بر اساس آمار درصد قابل توجهى از خشونت گرایان شاهد خشونت خانوادگىبودهاند و گروه عمدهاى از ایشان خشونت دیده هستند. دکتر خوشابى مىگوید:34% والدین کودک آزار، خود در کودکى قربانى خشونت قرار گرفتهاند.»44
در قصّه ابراهیمعلیه السلام زیباترین شکل نیکورفتارى دیده مىشود.ابراهیمعلیه السلام با ساره که نازا بود بسیار نیکورفتار بود و هیچ گاهمشکلات و ناتوانى او را به رخ نمىکشید. ساره نیز سپاسگذار رفتار نیکوىابراهیم بود و گویا به همین جهت کنیز خویش (هاجر) را به آن حضرت بخشید.
ب: شناخت اعضاى خانواده
وظیفهدوم والدین، شناخت مشکلات و زمینههاى بروز خشونت میان افراد و مدیریتآنها است. در یک خانواده هستهاى که امروزه رایجترین شکل زندگى خانوادگىاست و نوشتار پیش رو نیز ناظر به این نوع خانواده سامان یافته است،فرزندان در سنین مختلف سنى قرار دارند: برخى کودک، شمارى نوجوان و عدّهاىجوان هستند. بنابراین هر یک از اعضاء ویژگىهاى خاصى دارد که این ویژگىهاگاه با خصوصیات دیگران در ناسازگارى قرار مىگیرد و براى دیگران مشکلاتخاصى مىآفریند و بستر مناسبى براى خشونت فراهم مىآورد. این خصوصیات اگراز سوى والدین هدایت و مدیریت نشود، درگیرى میان اعضاى خانواده قطعى خواهدبود.
پدر و مادرى که ویژگىها و خصوصیات نوجوان و جوان خویش رانمىشناسند و انزواطلبى، خستگى و ملالت، ناسازگارى، عواطف شدید، یارىنرساندن به دیگران، زود رنجى، قهر و... فرزند خود را دشمنى و ناسازگارى باخود مىبیند، به سرعت به رودررویى با فرزند کشیده مىشود و به گمان خودبراى اصلاح فرزند به خشونت پناه مىبرند؛ غافل از آن که این خشونت تیغ دودمى است که والدین و فرزندان را قربانى خواهد ساخت و فضاى خانواده را چنانسرد و بى روح مىسازد که تحمل آن براى تمامى اعضاء ناممکن مىگردد. در اینشرایط دختران که کمبود محبت را بیشتر از پسران احساس مىکنند به دامفریبکارانى مىافتند که به دروغ و نیرنگ، ابراز محبت و عشق و علاقهمىکنند و وقتى خانواده را مخالف یافتند اقدام به فرار از خانه مىکنند وپسران نیز مانند دختران به دوستان ناباب و ناسالم پناه مىبرند.
براساس این اصل شعیبعلیه السلام که ویژگىها و خواستههاى دختران خویش رابه خوبى مىشناخت وقتى پیشنهاد استخدام موسىعلیه السلام را از طرف صفوراشنید:
«قالت إحداهما یا أبت أستاجره انّ خیر من استأجرت القوىالامین» (قصص /26) و علاقهمندى صفورا به موسى را دریافت در برابر صفوراموضعگیرى نکرد و بر او خشونت نکرد بلکه به خواست او تن داد و بهموسىعلیه السلام گفت:
«قال إنّى اُرید ان أنکحک احدى ابنتىّ هاتین على ان تأجرنى ثمانى حجج» (قصص/ 27)
«(شعیب) گفت: من مىخواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى».
ج- حمایت از قربانى خشونت
یکىاز وظایف مهم والدین حمایت از خشونت دیده است. فرزندانى که قربانى خشونتمىشوند، از لحاظ روحى و عاطفى بسیار صدمهپذیر خواهند شد و زندگىخانوادگى و اجتماعى موفقى نخواهند داشت، این گروه به سرعت در برابر مشکلاتسرفرود مىآورند و دیگر آزارى پیشه مىکنند. بنابراین یکى از وظایف مهموالدین جبران کمبودهایى است که خشونت دیده در وجود خود احساس مىکند.
در قصه یوسفعلیه السلام حمایت پدر از فرزند خشونت دیده پیش از خشونت و پساز آن به روشنى دیده مىشود. یعقوبعلیه السلام در مرحله نخست با رفتنیوسفعلیه السلام همراه برادران مخالفت کرد و برادران یوسف را اهل هوا وهوس خواند:
«قال إنى لیحزننى أن تذهبوا به و اخاف أن یأکله الذئب» (یوسف/ 13)
«قال بل سوّلت لکم انفسکم امراً» (یوسف/ 18)
پس از خشونت برادران بر یوسفعلیه السلام نیز همیشه پدر حامى یوسفعلیهالسلام بود و برادران او را مذمّت مىکرد و بى اعتمادى خویش را به ایشاناعلام مىداشت.
د- برخورد با خشونت گر
وظیفهدیگر پدر و مادر برخورد منطقى با خشونت گر است. والدین در مواجهه با خشونتخانوادگى چند گزینه پیش رو دارند: گزینه نخست آنکه والدین، خشونت گر راقربانى خشونت جسمى خویش قرار دهند. گزینه دوم آن که در برابر خشونت گرسکوت اختیار کنند و خشونت دیده و خشونت گرا را آزاد گذارند. گزینه سوم آناست که خشونت دیده را تشویق و ترغیب به ایستادگى در برابر خشونتگر کنند.گزینه چهارم با خشونت گر خشونت گفتارى داشته باشند و او را تهدید به خشونتکنند. گزینه پنجم این است که عوامل خشونت را شناسایى کنند و از این طریقخشونت گرا را درمان کنند. گزینه ششم آن که والدین تلفیقى از گزینهها رامد نظر قرار دهند و با انواع خشونت گر شکلهاى متفاوتى از خشونت داشتهباشند و عوامل خشونت را از وجود ایشان پاک کنند.
از میان گزینههاىیاد شده گزینه نخست به هیچ روى پیشنهاد نمىشود؛ چه این که این گزینهخشونت خانوادگى را تشدید مىکند و محیط خانواده را مملو از کینه و دشمنىمىسازد.
گزینه دوم نیز خشونت بیشتر را در پى خواهد داشت و خشونت گر را هر روز جرىتر از روز قبل مىکند.
گزینه سوم نیز مناسب نیست و خشونت بیشترى بر قربانى خشونت وارد مىکند؛ چهاین که خشونت دیدگان در اکثر موارد از خشونت گران ضعیفتر هستند و توانایستادگى در برابر خشونت گر را ندارند.
گزینه چهارم هر چند در مواردىجواب مىدهد و گروهى از خشونت گرایان را از خشونت بازمىدارد، اما بسیارىاز خشونت گرایان به این درمانها پاسخ نمىدهند.
گزینه پنجم بسیار مناسب است، اما همه خشونت گرایان را از خشونت باز نمىدارد.
گزینه ششم بهترین گزینه است و خشونت خانوادگى را از میان مىبرد و یا دست کم بسیار کاهش مىدهد.
ه - ایجاد مهر و محبت
پنجمینوظیفه والدین ایجاد مهر و محبت میان اعضاى خانواده است. اگر پدر و مادربتوانند میان فرزندان دوستى و محبت برقرار کنند و آن را نهادینه سازندخشونت در محیط خانواده به کمترین میزان آن خواهد رسید، اما هیچ گاه ازمیان نخواهد رفت؛ چه این که عوامل بسیارى در گرایش فرزندان به خشونت گرایىدخیل است و برخى از این عوامل از حوزه مدیریت پدر و مادر و خانواده بیروناست و پدر و مادر نمىتوانند تلاش موفقى در جهت زدودن این عوامل داشتهباشند. براى نمونه خشونت گرایى میان دوستان مدرسهاى یا میان معلمان ودانشآموزان مىتواند همان تأثیر خشونتگرایى میان پدر و مادر را داشتهباشد و دانشآموز را به خشونت گرایى رهنمون سازد. وقتى این دانشآموزآموزه خویش را به محیط خانواده مىبرد والدین نمىتوانند نسبت به این عاملفعالیت در خورى داشته باشند.
راههاى کنترل خشم
کنترلخشم که همان حلم و بردبارى است، در آیات وحى بسیار توصیه شده است ومخاطبان قرآن به خویشتن دارى و نیکورفتارى با دیگران فرا خوانده شدهاند:
«و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللَّه یحبّ المحسنین» (آل عمران/ 134)
«و خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم در مىگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
«و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون ان یغفر اللَّه لکم» (نور/ 22)
«عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمىدارید خداوند شما را ببخشد.»
«ادفع بالّتى هى احسن فاذا الّذى بینک و بینه عداوة کانّه ولىّ حمیم. و مایلقّاها إلاّ الّذین صبروا و ما یلقّاها إلا ذو حظٍ عظیم» (فصلت/ 34-35)
«بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنىاست، گویى دوستى گرم و صمیمى است! اما جز کسانى که داراى صبر و استقامتندبه آن مقام نمىرسند و جز کسانى که بهره عظیمى (از ایمان و تقوا) دارند بهآن نایل نمىگردند.
در سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نیز مسلمانان به مدیریت خشم دعوت شدهاند:
«اشدّکم من ملک نفسه عند الغضب»45
«پرتوانترین شما کسى است که به هنگام غضب نفس خود را کنترل کند.»
اما پرسش اساسى در باب مدیریت خشم این است که چگونه فردى که به خشم آمدهاست، خشم خود را کنترل کند و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار ندهد؟
راههاى گوناگونى براى هدایت خشم و رسیدن به حلم و بردبارى وجود دارد. برخى از این روشها عبارتند از:
الف: تغییر وضعیت
یکى از روشهاى مهم کنترل خشم، تغییر وضعیت است. در روایت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مىخوانیم:
«اذا غضب احدکم و هو قائم فلیجلس فان ذهب عنه الغضب و الا فلیضطجع»46
و امام باقرعلیه السلام مىفرماید:
«ان الرجل لیغضب فما یرضى أبدا حتى یدخل النار، فأیما رجل غضب على قوم وهو قائم فلیجلس من فوره ذلک، فأنّه یذهب عنه رجز الشیطان، و أیما رجل غضبعلى ذى رحم فلیدن منه فلیمسه فان الرحم اذا مست سکنت»47
«هر گاه مردىغضب کند هیچ گاه راضى نمىشود تا این که داخل آتش شود. پس هر مردى که برقومى غضب کند در حالى که ایستاده است پس به سرعت بنشیند چه این که نشستنرجز شیطان را از او دور مىکند و هر گاه غضب کند بر خویشاوندى پس به آنخویشاوند نزدیک شود و او را لمس کند زیرا مس خویشاوند غضب را فرومىنشاند.»
و در روایت دیگرى مىخوانیم:
«هر زمان مردى غضب کرد پساگر ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بایستد و هر گاه مردى بر خویشاوندخود غضب کرد، پس بهترین کار آن است که به خویشاوند خود نزدیک شود و او رادر آغوش گیرد؛ چه این که هر گاه خویشاوندى خویشاوندى را در آغوش گیردآرامش مىیابد.»48
در روایات یاد شده تغییر وضعیت جسمانى مورد توجهقرار گرفته است که طبیعتاً این تغییر وضعیت تغییر وضعیت روحى را به دنبالخواهد داشت. اما بر اساس آیات قصه موسىعلیه السلام تغییر وضعیت روحى نیزنمىتواند خشونت را از میان ببرد یا از شدت آن بکاهد. وقتى موسىعلیهالسلام با غضب سر و ریش هارون را مىگیرد، هارون با گفتن «یا ابن ام» نسبتخود را با موسى یاد مىکند و احساسات موسىعلیه السلام را تحریک مىکند بهاین امید که موسى از خشونت دست بردارد یا خشونت بیشتر نکند.
علاّمه طباطبایى در این باره مىنویسد:
«و هى کلمة استرحام و استرآف قالها لاسکات غضب موسى».49
در دانش پزشکى نیز این رهنمود پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و اهل بیتعلیهم السلام به روشنى یاد شده است.
ب: سکوت
یکى دیگر از راههاى کنترل خشم سکوت است. ابن عباس از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نقل مىکند که آن حضرت فرمود:
«اذا غضبت فاسکت و اذا غضبت فاسکت و اذا غضبت فاسکت»50
«هر گاه غضب کردى سکوت کن و هر گاه غضب کردى سکوت کن و هر گاه غضب کردى سکوت کن.»
دکتر پیفر از روان شناسان باتجربه در این باره مىنویسد:
«اگر خیلى عصبانى هستید چیزى نگویید تا آرام گیرید. اگر آرام باشید شما رابیشتر جدى مىگیرند. طورى رفتار نکنید که دیگران حربهاى علیه شما به دستآورند و به گفته هایتان برچسب غیرمنطقى، احساسى یا هیجانى بزنند. این امرفقط خشم شما را بیشتر مىکند. داد زدن اوضاع را بهتر نمىکند.»51
ج: گوش فرا دادن به سخنان خشونت گرا و مجاب ساختن وى
عنادو لجبازى با فردى که غضبناک است و بى توجهى به خواستهها و سخنان وى او راناگزیر از برخورد خشونتآمیز مىکند. بنابراین شنیدن سخنان فرد خشمگین ومجاب ساختن او از بهترین راههاى کنترل خشم است.
بر این اساس هارون دربرابر خشم موسىعلیه السلام خویش را پاسخگو نشان داد و با برانگیختناحساسات موسى و یادآورى نسبت خویش با موسى خشم وى را فرو کاست:
«قال یبنؤمَّ لاتأخذ بلحیتى و لابرأسى انّى خشیت ان تقول فرّقت بین بنى اسرائیل و لم ترقب قولى» (طه/ 94)
«(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ]= اى برادر![ ریش و سر مرا مگیر! منترسیدم بگویى تو میان بنىاسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کارنبستى!»
د: ترک مشاجره و جر و بحث
مشاجرهو جر و بحث با فرد خشمگین جز افزودن خشم نتیجهاى نخواهد داشت. بنابراینیکى از راههاى مدیریت خشم ترک مشاجره با این گونه افراد است.
ه : توجه به آثار زیانبار جسمى و روحى خشونت بر دیگران
یکىدیگر از راههاى کنترل خشم توجه به پیامدهاى خشونت گرى است. فرد خشمگین باخشونت بر دیگران خود را در معرض انواع آسیبهاى جسمى و روحى قرار مىدهد:خود را به هلاکت مىافکند، زشتىها و پلیدیهاى خود را آشکار مىسازد،ایمان خویش را فاسد مىکند، بر عقل خویش کنترل ندارد و به سایر زشتىها وپلیدیها کشیده مىشود.
امام علىعلیه السلام مىفرماید:
«الغضب یردى صاحبه و یبدى معایبه»52
«خشم و غضب صاحبش را هلاک مىکند و زشتى هایش را آشکار مىکند.»
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
«الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخلّ العسل»53
«غضب ایمان را فاسد مىکند همان گونه که سرکه عسل را تباه مىسازد.»
و امام باقرعلیه السلام مىفرماید:
«ان هذا الغضب جمرة من الشیطان توقد فى قلب ابن آدم، و ان احدکم اذا غضباحمرّت عیناه و انتفخت اوداجه و دخل الشیطان فیه فاذا خاف احدکم ذلک مننفسه فلیلزم الارض فان رجز الشیطان لیذهب عنه عند ذلک»54
«غضب پارهآتشى است از شیطان که در باطن فرزند آدم است، و هر گاه یکى از شما غضب کندچشمهایش سرخ مىگردد و رگهاى گردنش باد مىکند و شیطان در وجودش واردمىشود. پس هر زمان کسى از شما از این حالت خویش بترسد به زمین بچسبد زیراوسوسه شیطان در آن زمان از وى دور مىگردد.»
«من لم یملک غضبه لم یملک عقله»55
«هر کسى غضب خویش را مالک نیست عقل خویش را نیز مالک نمىباشد.»
و: وضو
وضو گرفتن یکى از راههاى کنترل خشم است. پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید:
«إن الغضب من الشیطان، و إن الشیطان خلق من النار، و إنما تُطْفا النار بالماء، فإذا غضب أحدکم فلیتوضّأ.»56
دوش گرفتن و شنا کردن نیز به حکم این روایت که آب خشونت را کنترل مىکند، چون وضو گرفتن است.
وظایف نهادهاى اجتماعى
یکىاز وظایف مهم حکومتها وضع قوانین و مقررات در راستاى حمایت از قربانیانخشونت و برخورد قانونى با خشونت گرایان است. در این راستا قانونگذاران وحقوقدانان مىتوانند از حقوق کیفرى اسلام و دیگر قوانینى که ناظر به خشونتروحى و روانى و اقتصادى و... سود ببرند.
براى نمونه در مورد خشونتجسمى مىتوان از آیاتى که دلالت بر قصاص جانى و دریافت دیه دارد بهره گرفتو خشونت گر را ناگزیر از تن دادن به قصاص یا پرداخت دیه به مجنى علیه کرد:
«یا ایّها الّذین آمنوا کتب علیکم القصاص فى القتلى الحرّ بالحرّ و العبد بالعبد و الانثى بالانثى» (بقره/ 178)
«اى افرادى که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشتهشده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن.»
«و من قتل مؤمناً خطأً فتحریر رقبةٍ مؤمنةٍ و دیةٌ مسلّمة إلى اهله» (نساء/ 92)
«کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خون بهایى به کسان او بپردازد.»
در مورد خشونت جسمى بر فرزند نیز هر چند برخى روایات دلالت بر عدم قصاصپدر دارد، اما مجازات دیگرى چون تبعید، زندان، تعزیر و... پدران را ازخشونت بر فرزندان باز مىدارد.
در مورد خشونت روحى و روانى نیزمىتوان از برخى روایات و آیات سود گرفت و خشونت گر را مجازات کرد. براىنمونه قذف نوعى خشونت روحى و روانى است و فردى که چنین خشونتى دارد بایدهشتاد تازیانه بخورد:
«و الّذین یرمون المحصنات ثم لم یأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة» (نور/ 4)
«و کسانى که زنان پاکدامن را متهم مىکنند سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند آنها را هشتاد تازیانه بزنید.»
در مورد خشونت اقتصادى نیز قانون گذار مىتواند از روایات سود ببرد وخشونت گر را ناگزیر از انجام وظیفه خود کند. براى نمونه مردى که نفقه همسرخویش را نمىدهد، یک خشونت گر است و قاضى مىتواند با تهدید او را ناگزیراز پرداخت نفقه کند و اگر تهدید نتیجه نداد او را ناگزیر از پرداخت نفقهکند.
پی نوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
1 - WWW.hadj.ir/fa/default/php?part
2- روزنامه مردم سالارى، 1383/7/27.
3- روزنامه قدس، 86/2/5.
4- روزنامه جوان، 84/4/13.
5- روزنامه اعتماد، 1385/2/23.
6- همان، 1385/2/19.
7- روزنامه همشهرى، 1385/2/25.
8- روزنامه شرق، 1383/12/16.
9 - WWW.madarzan.com/archives/003665.php
10 - اعزازى، شهلا، زنان کتک خورده، اوّل، تهران، سالى، 24/ 1380.
11 - همان.
12- معظمى، شهلا، همسرکشى از مجموعه مقالات آسیبهاى اجتماعى، تهران، نشر آگاه 1383.
31 - WWW.rahenejatdaily.com/990/85090903.html
41 - www.2rna.com/archives/005086.php
15- کارگزاران 1385/7/9.
61 - www.womenrc.com/namaye.asp?h
17- فخر رازى، الکبیر، سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 50/30.
18- همان.
19- همان، 203/9.
20- ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، 286/11.
21- فخر رازى، الکبیر، 204-203/11.
22- المراغى، احمد مصطفى، تفسیر المراغى، دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 118/12 1985.
23- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، دوم، قم، اسماعیلیان، 84/13.
24- فخر رازى، الکبیر، 196/20.
25- واحدى نیشابورى، اسباب النزول.
26- سیوطى، لباب النقول.
27- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، دوم، بیروت، الوفاء، 405/21.
28- ابن براج، المهذب، دوم، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 685/3.
92 - www.gozaar.org/template1
30- فخر رازى، الکبیر، 56/20.
13 - www.Forum.persiantools.com/t38296-page101.html
32- فخر رازى، الکبیر 212/26.
33 - www.sirab.blogfa.com/post-55.aspx
43 - www.dadsetani.ir/newver/detail
35- روزنامه شرق، 1382/8/6.
63 - http://www.weforchange.info/spip.php?article.
37- طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 334/8.
83 - http://www.isna.ir/Main/NewsXML.aspx?ID=
39- همان.
40- پیفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله، مترجم: آزاده افروز و منا نقیبىراد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى /184.
41- گلدهورلرنر، هاریت، شعلههاى خشم، مترجم مهدى قراچه داغى، تهران، البرز، 64/ 1375.
42- پیفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله، /182.
43- همان، / 184.
44- صداى عدالت 1382/12/23.
45- علامه مجلسى، بحارالانوار، سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 147/74.
46- ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دارالمعرفة، 414/1.
47- حر عاملى، وسائل الشیعه قم، آل البیت، 359-358/15 1412.
48- همان، 363/15.
49- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، 193/14.
50- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، الطبعة الثالثة، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1403 ه ، 272/70.
51- پیفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله/ 186.
52- حر عاملى، وسائل الشیعه، 358/15.
53- همان.
54- همان، 361/15.
55- همان، 360/15.
56 - مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 272/70.