تاریخ نگارش : سی ام بهمن 1392
امامزاده شاهچراغ
مرضیه علمدار .ب
شیخ مفید در احوال او مینویسد: «احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و پارسا بود، و حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) او را دوست میداشت
امامزاده احمد بن موسی را همهی مؤلفان کتب انساب فرزند امام موسی کاظم (علیهالسلام) دانستهاند. شیخ مفید در احوال او مینویسد: «احمد بن موسی مردی کریم و بزرگوار و پارسا بود، و حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) او را دوست میداشت گویند: پس از ورود حضرت امام رضا (علیهالسلام) به خراسان و دادن مأمون خلافت عهدی خود را به آن حضرت، چون این خبر به مدینه رسید حضرت سید امیر احمد عزم خراسان کرد با هفت صد تن از برادران و برادرزادگان و جماعت کثیری از دوستان و محبان از مدینه حرکت کردند. چون به دو فرسنگی شیراز رسیدند، خبر شهادت امام رضا (علیهالسلام) به آن نواحی رسیده بود، و مأمون نیز از حرکت امامزادگان از اطراف به عزم خراسان اطلاع یافته به جمیع حکام و عمال قلمرو خود نوشت که: هر جا کسی از آل ابوتراب بیابند، به قتل برسانند. در آن هنگام قتلغ خان نامی، از جانب مأمون در شیراز حاکم بود، چون خبر ورود آن بزرگوار را شنید، به «خان زنیان» که در هشت فرسخی شیراز است، شتافت، دو گروه به جنگ پرداختند، در بحبوحهی جنگ یکی از سپاه قتلغ خان فریاد برآورد که اگر مقصود شماها رسیدن به خدمت حضرت علی بن موسی (علیهالسلام) است، وی وفات یافت، به مجرد شنیدن این خبر گروهی که به دور آن حضرت بودند، پراکنده شدند، مگر معدودی از برادران و خویشان وی، حضرت چون امکان بازگشت نداشت، رو به شیراز نهاد، مخالفین او را تعقیب کرده، در جایی که اکنون مرقد آن بزرگوار است او را به درجهی شهادت رسانیدند. روایتی هم میگوید: چون میر سید احمد به شیراز تشریف آوردند، او را در آنجا به شهادت رساندند. بعضی هم گفتهاند: هنگامی که آن بزرگوار به شیراز وارد شد، در منزل یکی از یاران صمیمی اهل بیت طهارت در محلهی سردزک، همین مکان فعلی بقعه و زیارتگاه آن حضرت، پنهان شد، و شب و روز را به عبادت میگذرانید، از طرف قتلغ فرمانروای فارس جاسوسان بسیاری برای پیدا کردن امامزادگان... گماشته بودند، بعد از یک سال جناب سید میر احمد را یافتند. خبر به حکومت دادند، مأمورین بسیاری برای دستگیری آن حضرت فرستادند، جناب سید میر احمد با آن گروه ستمگر به عنوان دفاع از خود جنگ کرد، و یک تنه با یک شهر مخالف میجنگید... سرانجام چون دیدند از عهدهاش بر نمیآیند، خانهای را که آن حضرت هر گاه از جنگ خسته میشد و به آن پناه میبرد و استراحت میکرد. در حالی که بر فرق نازنینش شمشیری خورده بود طاق خانه را بر سر وی خراب کردند، بدن نازنینش زیر تودههای خاک پنهان شد. بر مدفن آن حضرت کسی واقف نبود تا آنکه امیر مقربالدین که از وزرا و نزدیکان اتابک ابوبکر بود خواست در آنجا «یعنی محل دفن احمد بن موسی»، بنیاد عمارتی کند، قبری ظاهر شد و در آن جسدی با بدنی صحیح و بدون تغیر و تبدل و انگشتری در دست آن یافتند که بر آن «العزة احمد بن موسی» نقش بود. صورت حال را به حضرت اتابک ابوبکر معروض داشتند. چون آن حضرت را بشناختند بر آن گنبدی بنا کردند، اندکی بعد اتابک ابوبکر گنبد بلندتری برای بقعهی شریف ساخت... بعد از آن ملکهی معظمه و خاتون آگاه طیبهی عابده و متهجده تاشی خاتون بر آن بقعه گنبدی مرتفعتر از گنبدهای دیگر ساخت و در جنب آن مدرسهی عالیهای بنا کرد و مرقد خود را همسایهی آن بقعهی شریف بساخت و در سال هفت صد و پنجاه هجری رحمةالله علیها وفات کرد و در آن مرقد بنا شده مدفون گردید.