تاریخ نگارش : سی ام ارديبهشت 1390
توسل
ابراهیم چراغی
«توسل»، شرط صحت و مقبولیت اعمال عبادی است
و نیز از همین باب است موضوع منوط بودن صحت و مقبولیت اعمال عبادی به «ولایت» اهل بیت عصمت علیهم السلام که می بینم احادیث بسیاری در این زمینه وارد شده و اساساً مطلق فعالیت های دینی و اعمال عبادی را بدون «استشفاع» و «توسل» به ذیل عنایات اولیاء خدا و ائمه هدی علیهم السلام و بدون عرض «مودت» به آستان اقدسشان، عاری از فائده و قاصر از از وصول به هدف، نشان می دهند.
ناشر : سایت تبیان
«توسل»، شرط صحت و مقبولیت اعمال عبادی است
و نیز از همین باب است موضوع منوط بودن صحت و مقبولیت اعمال عبادی به «ولایت» اهل بیت عصمت علیهم السلام که می بینم احادیث بسیاری در این زمینه وارد شده و اساساً مطلق فعالیت های دینی و اعمال عبادی را بدون «استشفاع» و «توسل» به ذیل عنایات اولیاء خدا و ائمه هدی علیهم السلام و بدون عرض «مودت» به آستان اقدسشان، عاری از فائده و قاصر از از وصول به هدف، نشان می دهند.
و اینک به نمونه هائی از اینگونه روایات توجه فرمائید:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: سوگند به کسی که جان محمد(ص) در دست او است اگر بنده ای در روز قیامت، عمل هفتاد پیغمبر بیاورد، خدا آن را از وی نمی پذیرد تا اینکه با «ولایت» من و «ولایت» اهل بیت من، خدا را ملاقات نماید». (23)
و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
«قسم به کسی که مرا براستی مبعوث به نبوت فرموده است اگر یک فرد از شما در روز قیامت، اعمالی (شایسته) همانند کوهها بیاورد و «ولایت» علی بین ابیطالب(ع)، را نیاورد، هر آینه خدا (عزوجل) او را به رو، در آتش می افکند». (24)
باز هم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منقول است که در شب معراج پس از آنکه سخن از شرافت انوار خمسه طیبه (محمد(ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین) علیهم السلام و امتیاز خلقشان به میان آمد، خداوند منان فرمود:
«ای محمد(ص) به عزت و جلال خودم سوگند، اگر بنده ای مرا چندان بپرستد که (از زیادی رنج عبادت) تاب و توان از دست داده و از پای درآید و از کار بماند، یا همچون مشک آب کهنه و پوسیده ای (نحیف و لاغر) گردد، آنگاه بسوی من آید در حالی که «ولایت» آنان (خاندان نبوت) را منکر باشد، من او را به بهشت خود داخل نمی کنم و زیر سایه عرش خود جایش نمی دهم». (25)
از ابوحمزه ثمالی رسیده است که اما زین العابدین علیه السلام به ما فرمود: آیا کدام قطعه از قطعات زمین، افضل است؟ گفتیم: خدا و رسول و فرزند رسولش داناترند. فرمود:
«با فضیلت ترین بقاع زمین (در مسجد الحرام) مابین رکن و مقام (فاصله بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم(ع)) است: و اگر مردی بقدر عمر نوح(ع) که در میان قومش گذرانید ـ نهصد و پنجاه سال ـ عمر کند در حالی که (تمام مدت عمرش را) در این مکان به روزه داری و شب زنده داری بپردازد و سرانجام بدون «ولایت» ما به لقاء خدا برسد، این همه عبادت، نفعی به حال او نخواهد داشت». (26)
راوی دیگر بنام «میسر» گوید: داخل شدم بر امام صادق علیه السلام و گفتم: قربانت شوم، من همسایه ای دارم که (شب ها) به صدای او از خواب بیدار می شوم (می بینم) یا به تلاوت قرآن مشغول است و با تکرار آیاتی از کتاب خدا می نالد و می گرید؛ و یا در حالدعا و مناجات با پروردگار است؛ از دیگران نیز از حال خلوت و آشکارش جویا شده ام می گویند از تمام گناهان پرهیز می کند.
اما(ع) فرمود: ای میسر، آیا از آنچه که شما بر آن هستید (از ولایت اهل البیت) آگاهی دارد گفتم: خدا می داند.
این جریان گذشت و سال دیگر که به حج رفت به تفحص از حال آن مرد پرداختم بدست آمد که چیزی از امر «ولایت» نمی داند.
در محضر امام صادق علیه السلام که مجدداً سخن از حال وی به میان آوردم بار دیگر آن حضرت سؤال سال گذشته را تکرار فرمود که: «یَعرِفُ شَیئاً مِمّا اَنتَ عَلَیهِ»؟: «آیا از آنچه که تو بر آن هستی چیزی می شناسد؟ گفتم: خیر.
فرمود: «یا مُیسرُ، اَیُّ البِقاعِ اَعظَمُ حُرمَۀً؟»
«ای میسر کدام یک از بقعه ها (قطعات زمین) از نظر احترام بزرگتر است؟».
گفتم: خدا و رسول خدا و فرزند رسولش داناترند.
«ای میسر، فاصله بین رکن و مقام (در مسجد الحرام) باغی از باغ های بهشت است؛ و فاصله بین قبر و منبر (در مسجد النبی(ص)) باغی از باغ های بهشت است؛ و اگر خدا به بنده ای عمر دهد که هزار سال مابین رکن و مقام و قبر و منبر به عبادت وی بپردازد و عاقبت امر نیز مظلوماً (بی هر گونه جرم گناه) در بسترش مانند گوسفندی خوشرنگ و زیبا، ذبح و سر بریده شود در حالی که عاری از «ولایت» ما بوده است، هر آینه بر خدا است که او را به رو در آتش دوزخ بیفکند». (27)
لازم است توجه داده شود که روایات در زمینه مشروط بودن صحت و مقبولیت اعمال عبادی به «ولایت» ائمه هدی علیهم السلام در حد «تواتر معنوی» است؛ و لذا دیگر مجالی برای خدشه سندی آحاد این گروه از روایات، باقی نمی ماند.
چنانکه مرحوم علامه مجلسی (رضوان الله علیه) که حقاً غواص بحار الانوار اخبار ائمه علیهم السلام می باشد، در ضمن کلام شریف خویش می فرماید:
«بدان که طایفه امامیه بالاجماع و الاتفاق، اعتقاد به این دارند که صحت اعمال و مقبولیت آن، مشروط به ایمان است که از جمله ارکان آن، اقرار به «ولایت» و «امامت» تمام ائمه معصومین علیهم السلام می باشد؛ و اخبار دلالت کننده بر این مطلب بین خاصه و عامه (شیعه و سنی) در حد تواتر است» (28).
و البته پیداست که اشتراط صحت و مقبولیت اعمال عبادی به موضوع «ولایت» اهل بیت علیهم السلام، مصداقی از مصادیق بسیار روشن عنوان «توسل» و «استشفاع» است.
که بر هر انسان مکلفی لازم است در مقام عبودیت و تقرب به خدا ـ مطلق الکمال ـ دست به دامن آن وجودات مقدسه و «عباد مخلصین» خدا زده و از راه وساطت و شفاعت آن مقربان درگاه حضرت معبود، استضائه از «الله نورالسّموات و الارض» بنماید.
و در غیر این صورت، طبیعی است که دست رد، بر سینه هر انسان خودسر گستاخ می زنند و او را از در خانه خود می رانند.
«از امام صادق علیهم السلام منقول است که: عالمی از علمای بنی اسرائیل عبادت خدا کرد چندان که از ضعف و لاغری مانند چوب خشک باریکی شد؛ پس خدا به پیغمبر زمان او وحی نمود که به وی بگو: به عزت و جلال و جبروتم قسم اگر آنقدر در راه عبادت من، به خود، رنج دهی که همچون دنبه در میان دیگ آب شوی، مع الوصف از تو نخواهم پذیرفت تا آنکه از دری که امر کرده ام بر من وارد شوی» (29).
پس تا اینجا روشن شد که: مسئله «توسل» و «استشفاع» به هر موجود صلاحیت دار صاحب اثری به منظور رسیدن به انحاء طلبات و خواسته ها و حوائج، چه فردی و چه اجتماعی، اعم از دنیوی و اخروی، یک قانون مسلم طبیعی است که پیوسته د روابط بین کائنات عالم طبع، در جریان است.
و قرآن کریم نیز از نظر فطری بودن احکام و قوانینش با کمال وضوح، آن را تصویب فرموده و امت اسلامی را در راه نیل به عالیترین شرف که قرب مبدأ هستی است، امر به «اعتصام به حبل الله» و «ابتغاء وسیله» نموده است.
و هکذا، ائمه دین و پیشوایان راستین علیهم السلام نیز از طریق گفتار و رفتار خویش، آن قانون فطری و قرآنی را مورد تأیید و ترغیب قرار داده و با صراحت تمام، از پیروان خود خواسته اند که در راه تقرب جوئی به خدا و کسب فیض از منبع فیاض (جل جلاله) دست «توسل» به دامن اولیاء حق و «عِباد مُخلَصین» خدا بزنند و از طریق ارشاد و هدایت آنان به ساحت قرب خدا وارد شوند و به سعادت مطلوبه خود برسند.
آثار توسل به ائمه
1ـ شکوفایی استعدادها:
بی شک به سراغ ائمه و اولیاء رفتم، سعه صدر و مناعت طبع را برای انسان به ارمغان می آورد و انسان را از عدم شایستگی دور می سازد.
2ـ دروی از گناه:
اصولاً کسی که خود را نیازمند به عنایات ائمه می بیند و عرض ارادت به ایشان را لازمه کمال و ترقی می داند نفس خود را ملزم می کند که در همه حال دور از گناه زندگی کند، زیرا گناه عارضه بنیان برانداز و خطرناک است، که فرد گناهکار را به مسیر هلاکت قرار می دد.
3ـ دارا شدن روحی خاضع در برابر خدا:
ارادت به ائمه، سعه صدر و عظمت روح برای انسان به ارمغان می آورد. بویژه تدبردر زندگی آنها دل و روح طغیانگر آدم را به تفکر و حرکت سازنده گرایش می دهد.
و اما حدود «توسل» و «استشفاع» از موجدات جهان
بسیار روشن است که وجودات جهان، برحسب اختلاف در مراتب هستی و وجود که از جانب خالق منان به آنها افاضه شده است، دارای درجات گوناگون از توانائی و قدرت بر کار می باشند.
و هم بدیهی است که انسان عاقل، از هر موجودی به قدر توانائی وی بر کار، انتظار اثر خواهد داشت و نه بیشتر.
و لذا شخص خردمند، نه از یک فرد بیسواد، تقاضای تعلیم می کند و نه از یک شخص نابینا خواستار راهنمائی می باشد. ولی در عین حال از همان آدم بیسواد که جسمی نیرومند و بازوئی سطبر دارد، در حمل یک بار سنگین استدعای کمک می کند و از آن فرد نابینا که دلی روشن و قلبی پاک دارد تقاضای وعظ و ارشاد و هدایت روحی می نماید.
بنابراین، مسئله «توسل» و «استشفاع»، از تبعات شناسائی میزان قدرت در طرف مقابلی است که از وی انتظار وساطت و شفاعت در روا گشتن حاجت دارد.
و لذا تا آنجا که شعاع فعالیت یک مخلوق، از برکت نیروبخشی خالق منان، توانائی تابش دارد، تقاضای کار از وی، روی موازین طبع و عقل و شرع، کاملاً صحیح است و از هیچ جهت، تنافی با هیچ منطق درستی ندارد.
و روی همین پایه است که فرقه حقه «شیعه امامیه» پس از آنکه با ادله بسیار روشن عقلی و قرآنی، معتقد بر این شده است که رسول اعظم خدا صلی الله علیه و آله و سلم و جانشینان بر حق آن حضرت، ائمه هدی علیهم السلام از جانب خداوند حکیم علاوه بر اینکه به مقام مرجعیت دینی، منصوب گشته و واسطه در ایصال احکام و شرایع آسمانی به بشر معرفی شده اند، از نظر سیر و سلوک دادن روح انسان ها و تکامل بخشیدن به نفوس آدمیان در مسیر تقرب به خدا، و همچنین از لحاظ تصرف در سایر شئون تکوینی و حل مشکلات و قضاء حاجات و دفع بلیات نیز از فضل خدا، واجد قدرت گسترده خارق العاده می باشند.
آری، پس از تحصیل چنین اعتقاد مستدل از طریق عقل و قرآن و حدیث، بی هر گونه تأمل و تردید، دست «توسل» و «استشفاع» بسوی آن کارگشایان مأذون از جانب خدا، دراز کرده و از نیروی خدادادی آنان، در رفع شدائد و سختی ها کمک می طلبند و به شفاعت آن مقربین درگاه خداوندی، به اخذ فیض از مبدأ هستی نائل می شوند.
و البته، اثبات آنچنان قدرت خارق العاده موهوبه از جانب خدا به رسول مکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام و به عبارت دیگر، اثبات «ولایت تکوینیه» آن بزرگواران بر اساس براهین عقلیه و نقلیه، نیازمند به بحث مستقل جداگانه ای است که ما فعلاً در مقام طرح آن نمی باشیم؛ و بحمدالله آن مطلب عالی نیز در جای خود تحقیقاً به ثبوت رسیده و از جانب دانشمندان محقق، کتاب ها و مقالات در آن باب به رشته تحریر درآمده است.
و آنچه که فعلاً منظور ما، در این مرحله از بحث است این است که ثابت کنیم موضوع «توسل» و کمک خواهی از هر موجود و مخلوقی پس از اعتقاد به دارا بودن وی، قدرت کار و فعالیت اثربخشی را که از جانب خدا، به او اعطا شده است، یک قانونی طبیعی و فطری است که از نظر عقل و شرع، نیز نه تنها منع و ردعی نسبت به آن، نرسیده است، بلکه صریحاً مورد ترغیب و تأکید واقع شده و حتی در بعضی از امور، نسبت به برخی از وسائل، یگانه عامل نیل به هدف از خلقت، تعیین گردیده است.
مانند «توسل» به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آل بیت آن حضرت علیهم السلام در رسیدن به حقایق شرع مبین و هکذا در وصول به مقام قرب خدا و تحصیل سعادت های مادی و معنوی در دنیا و عقبی، چنانکه در گذشته به قسمتی از آن، اشاره شد.
فهرست منابع و مآخذ :
قرآن کریم.
نهج البلاغه، مترجم: محمد دشتی، انتشارات ستاد اقامه نماز، چاپ اول، زمستان 1379.
المنجد، لویس معلوف، انتشارات فرحان، چاپ دوم، 1383.
بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، انتشارات مؤسسه الوفا، چاپ 1403 هجری.
تفسیر نور، حاج شیخ محسن قرائتی، انتشارات وزارت فرهنگی و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، بهار 1383.
توسل، سیدمحمدضیاء آبادی، انتشارات بنیاد بعثت