تاریخ نگارش : ششم فروردين 1393
اندیشه ‏های اجتماعی در تفسیر المیزان
سیّد محمّد علی ایازی
در باره‌ی تفسیر «المیزان» و روش تفسیری علاّمه طباطبایی (ره) تاکنون مقالات گوناگون ودوکتاب مستقل نگاشته شده است،1 که از جنبه‌های مختلف ، این تفسیر را مورد بحث و بررسی و تحلیل قرار داده‌اند. اما در میان همه‌ی این بررسی‌ها ، موضوع اندیشه‌ی اجتماعی این تفسیر کم‌ترمورد توجه قرارگرفته است. در صورتی که اندیشه‌ی اجتماعی علاّمه طباطبایی واجتماع گرایی تفسیری ،در این کتاب ، کاملاً هویداست . این گرایش، درتفاسیرپیشینیان مورد توجه نبوده و جدیّت مفسّران پیشین ـ حتی برخی مفسّران معاصر ـ به تبیین کلام وحی ازبعد فردی و لوازم آن بوده است، و طرح مباحثی چون حکومت، آزادی ، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، مشکلات امت اسلامی، علل عقب ماندگی مسلمانان، تنظیم حیات اجتماعی ،توجه به ابعاد مادی ومعنوی دراسلام پاسخ به شبهات مستشرقان در باب حدود ودیات،حقوق زن ، اقلیت های مذهبی و دیگر مسائل و بحث‌های کلامی و فقهی، که به گونه‌ای بامسائل اجتماعی مربوط می‌شود، در این تفاسیر مطرح نبوده ویا کم‌تر عنوان شده است. در حالی که مرحوم علاّمه ، به طور گسترده به این مسائل پرداخته و در جای جای تفسیر خود این موضوعات را مورد بحث و بررسی‌قرارداده ودیدگاه خود را به گونه‌ای مشروح همراه با استدلال بیان کرده است.
این نوشتار که به بررسی اندیشه‌های اجتماعی در تفسیر المیزان خواهد پرداخت. ابتدا تعریف‌هایی از تفسیر اجتماعی ارائه می‌کند،آنگاه به ویژگی های اندیشه‌ی‌اجتماعی علاّمه پرداخته، شاخصه های این گرایش رانشان می‌دهد و در پایان به نمونه ها و مواردی از بحث‌های تفسیر المیزان درزمینه‌ی مسائل اجتماعی اشاره می‌کند.
کلید واژه : ندارد
در باره‌ی تفسیر «المیزان» و روش تفسیری علاّمه طباطبایی (ره) تاکنون مقالات گوناگون ودوکتاب مستقل نگاشته شده است،1 که از جنبه‌های مختلف ، این تفسیر را مورد بحث و بررسی و تحلیل قرار داده‌اند. اما در میان همه‌ی این بررسی‌ها ، موضوع اندیشه‌ی اجتماعی این تفسیر کم‌ترمورد توجه قرارگرفته است. در صورتی که اندیشه‌ی اجتماعی علاّمه طباطبایی واجتماع گرایی تفسیری ،در این کتاب ، کاملاً هویداست . این گرایش، درتفاسیرپیشینیان مورد توجه نبوده و جدیّت مفسّران پیشین ـ حتی برخی مفسّران معاصر ـ به تبیین کلام وحی ازبعد فردی و لوازم آن بوده است، و طرح مباحثی چون حکومت، آزادی ، عدالت اجتماعی، نظم اجتماعی، مشکلات امت اسلامی، علل عقب ماندگی مسلمانان، تنظیم حیات اجتماعی ،توجه به ابعاد مادی ومعنوی دراسلام پاسخ به شبهات مستشرقان در باب حدود ودیات،حقوق زن ، اقلیت های مذهبی و دیگر مسائل و بحث‌های کلامی و فقهی، که به گونه‌ای بامسائل اجتماعی مربوط می‌شود، در این تفاسیر مطرح نبوده ویا کم‌تر عنوان شده است. در حالی که مرحوم علاّمه ، به طور گسترده به این مسائل پرداخته و در جای جای تفسیر خود این موضوعات را مورد بحث و بررسی‌قرارداده ودیدگاه خود را به گونه‌ای مشروح همراه با استدلال بیان کرده است.
این نوشتار که به بررسی اندیشه‌های اجتماعی در تفسیر المیزان خواهد پرداخت. ابتدا تعریف‌هایی از تفسیر اجتماعی ارائه می‌کند،آنگاه به ویژگی های اندیشه‌ی‌اجتماعی علاّمه پرداخته، شاخصه های این گرایش رانشان می‌دهد و در پایان به نمونه ها و مواردی از بحث‌های تفسیر المیزان درزمینه‌ی مسائل اجتماعی اشاره می‌کند.
معنای تفسیر اجتماعی

تفسیر اجتماعی را به دو گونه تعریف کرده‌اند که هر یک ازاین دوتعریف به ابعادی از مسأله اشاره دارد. برای روشن شدن موضوع،در ادامه ضمن اشاره به هر دو تعریف ، تفاوت آنها را بیان می‌کنیم.
1. بر اساس تعریف اوّل ، در تفسیر اجتماعی ، مفسّربا نگرش به زندگی انسان و فرازو نشیب‌ها و دگرگونی‌های روحی و معنوی و مادی وی وهم‌چنین با بررسی قدرتمندی و ضعف ، عزّت وذلت، علم وجهل ، ایمان و کفر، و نیازهای انسان ، تلاش می‌کند راه وصول به سعادت را ازقرآن اخذ نماید. بنابراین تفسیر اجتماعی ، تفسیر آیات قرآن ، متناسب با‌اهداف تربیتی و اصلاح حال انسان و تشریع قوانین ، با چنین درکی ازجامعه و انسان‌هاست.
2. تفسیراجتماعی، به معنای خضوع در برابر مفاهیم اجتماعی و نیازهای واقعی عصرحاضر است. برمبنای این توضیح ازتفسیر اجتماعی ، مفسّر در تلاش برای ایجاد رابطه وهمگونی بین هدف دینی و هدف اجتماعی است. به عبارت دیگر ، مفسّر اجتماعی دراین روش ، تلاش می‌کند تا بین نظریه‌ی قرآن در زمینه‌ی مسائل اجتماعی هماهنگی برقرار نماید؛ زیرا مفسّر، حیات سالم جامعه‌ی بشری را براساس نظریات قرآنی امکان پذیر می‌داند. بدین جهت نظریاتی را درزمینه‌ی مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی ارائه می‌دهد2.
خصیصه‌ی مهم این روش درتوفیق جمع کردن بین مسائل اسلام و قضایای انسان معاصر خلاصه می‌گردد. ارائه‌ی ارزش های قرآنی درشکل اجتماعی وتوفیق جمع بین مسائل اسلام وقضایای انسان معاصر، ابعاد گوناگونی دارد. زیرا ازسویی باید اندیشه‌های قرآنی با اوضاع و احوال و نیازهای عصرجدید و تحولات اجتماعی تطبیق داده شود و از دیگر سو، راه حلی مشخص برای تحصیل سعادت و خوشبختی جامعه‌ی اسلامی، با توجه به شرایط و خصوصیاتی که مفسّر درعصر خود شاهد آن است به دست آید. هم‌چنین بایستی توافق و تجانس آموخته‌های قرآنی با نیازهای اجتماعی و همگونی دین وعقل، و دین وعلم را به اثبات رساند. بدین جهت مفسّر با همت بسیار ،به مناسبت‌های مختلف، در جای جای تفسیر خود به این موضوع می‌پردازد.
تفاوت دوبرداشت از‌تفسیر‌اجتماعی

در این جا این سؤال مطرح است که چه فرقی بین تعریف نخست با تعریف دوم است، به عبارت دیگر ثمره‌ی نزاع چه خواهد بود؟
پاسخ آن است که گرچه در هر دو تعریف ، اندیشه‌ی اجتماعی مفسّر، رنگی به مباحث تفسیری او می‌دهد و تبیین مفاهیم قرآن ، فرد گرایانه نبوده، بلکه با « صبغه‌ی اجتماعی» همراه است،اما بر اساس تعریف اوّل ، تلاش و جدیّت مفسّر تنها در بررسی خصوصیات بشر و سپس ارائه‌ی راه حل‌های تربیتی و اجتماعی و تقنینی است و مفسّر همانند یک جامعه شناس وفیلسوف تاریخ، عمل می‌کند که باتحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی درپی راه حل مشکلات است. از این رو، نقش مفسّر، نقش جامعه شناس و مفسرتاریخ است وبس.
اما براساس تعریف دوم، مفسّر درجنبه های مختلف اجتماعی ،از مسائل اعتقادی گرفته تا مسائل اقتصادی، سیاسی ، اخلاقی و حقوقی، به ارائه‌ی نظریه و تئوری می‌پردازد و مشکلات را پیش بینی می‌کند وبه شبهات مختلف پاسخ می‌دهد. طبعاً مفسّر دراین روش، از موضعی متعهدانه و مسؤولانه به قضایا و مسائل جامعه‌ی اسلامی‌می‌نگرد و نگران حوادث وتحولات است واز همین روست که همه‌ی راه حل ها را بررسی می‌کند و آن‌چه را که مطابق فرهنگ و تعالیم قرآنی می‌یابد ارائه می‌دهد.
در این گفتار،اندیشه های اجتماعی تفسیر المیزان براساس تعریف دوم بررسی می‌گردد تا درحدود و ثغور ومعنای اصطلاحی «تفسیر اجتماعی» شبهه واختلاقی به وجود نیاید.
ویژگی های عام درمفسّر اجتماعی

1. مفسّر اجتماعی کسی است که در تفسیر، با قوه‌ی اجتهاد به تبیین مفاهیم ونظریه‌های قرآنی می‌پردازد . ازاین رو تاحدی عقل گراست. زیرا قدرت تحلیل وارزیابی مسائل دینی در سایه‌ی کندوکاوهای عقلی وبرهانی حاصل می‌گردد ومفسّر اجتماعی دارای چنین صفتی است. طبعاً چنین کسی نمی‌تواند اندیشه‌ی ظاهری و سلفی و یا به عبارتی اخباریگری داشته باشد و اخبارو ظواهر کتاب را معناکرده امّا به لوازم آن توجه نداشته باشد. مفسّر اجتماعی ، اخبار و روایات را ابزار کارخود قرار می‌دهد اما به آنها اکتفا نمی‌کند. او ذهنی نقّاد دارد، در پذیرش عقاید و احکام و آداب با محک عقل و برهان به پیش می‌رود و از مسائل جدید ومستحدث ، استقبال می‌کند.
2. مفسّر اجتماعی آگاه ازمسائل اجتماعی و تحولات آن است. خود اندیشه‌ی اصلاحی و اجتماع گرایانه دارد. مسائل اسلام و فقه را فقط از زاویه‌ی احکام فردی‌‌نمی‌بیند. نیازهای جامعه را درک می‌کند ومی‌داند که هم اکنون چه مشکلاتی گریبان‌گیر جامعه‌است، درجست وجوی چیست ! و مسائل حادّ جامعه‌ی اسلامی‌در عصر او ، کدامند!
3. مفسّر اجتماعی از شبهات واشکالات مخالفان وتعارض‌خوانی‌های علم مداران و روشنفکران «لائیک»،«سکولار» وشبهات مستشرقان و کلامیان جدید آگاه است، و با احاطه براین گونه مسائل به تفسیرمی‌پردازد و به اصطلاح مرتکب «رجم‌بالغیب»نمی‌شود.
4. مفسّر اجتماعی کسی است که درتلاش برای تطبیق نص، با اوضاع و احوال ونیازهای عصر جدید است. همّ وغمّ چنین مفسّری ، ایجاد ارتباط میان آیات الهی و موقعیت اجتماعی وتمدن و تحولات روز است.یعنی همان روزگاری که مفسّر درآن زندگی می‌کند و عصر مفسّر محسوب می‌شود.
اکنون با توجه به چنین تعریف وتوصیفی از مفسّر اجتماعی ، ویژگی‌های اندیشه‌ی علاّمه‌ی طباطبایی، مفسّر بزرگ شیعه در قرون اخیر را توضیح می‌دهیم. البته یادآوری این نکته ضروری است که شخصیّت علاّمه‌ی طباطبایی فیلسوف معاصر جهان اسلام روشن تر ازآن است که نیاز به تعریف داشته باشد، هم‌چنین فرزانگی و کمالات علمی‌و اخلاقی این شخصیّت عالی‌قدر محتاج به تبیین نیست واین نوشتار نیز درمقام بیان این‌جهت نمی‌باشد، اما ازجهتی برای بررسی اندیشه ی اجتماعی هرمفسّری بایستی ازویژگی‌های فکری و ذهنی او که دراجتماع گرایی وی تأثیر دارد، آگاه بود. ازاین رو،در این گفتار به اجمال،این شاخصه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.
شاخصه‌های اجتماع گرایی علاّمه

الف ـ عقل گرایی

از ویژگی‌های بسیار بارز علّامه‌ی طباطبایی ، عقل گرایی او است. تأملات عقلی این انسان فرزانه درتحلیل وتفسیر قضایای اسلامی‌أعم از مسائل فلسفی ، اجتماعی واخلاقی نیاز به بیان ندارد . کم‌تر مسأله‌ای است که از چشم تیز بین،ذهن نقاد و عقل وقّاد وی دور مانده ومورد ارزیابی دقیق قرار نگرفته باشد.3
علاّمه با عقل و برهان به سراغ مسائل وشبهات می‌رود وموشکافانه جنبه‌های مختلف را بررسی می‌کند.این موضوع حتی درتحلیل‌های تاریخی وی مشهود است. علاّمه خود، در تحلیل عقل و اهمیّت آن در جایگاه شریعت چنین می‌گوید:
اگر کتاب الهی راتفحص کامل کرده ودر آیاتش دقت کنید خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم رابه تفّکر، تذّکر و تعقّل دعوت کرده است، ویابه پیامبراستدلالی را برای اثبات حقی و یا ازبین بردن باطلی آموخته است … خداوند درقرآن حتّی دریک آیه بندگان خود را امرنفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست ایمان آورند، و یا راهی را کورکورانه بپیمایند … حتی برای قوانین و احکامی‌که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل ، ملاک‌های آن را درک نمی‌کند ، علّت آورده است4.
لیکن رویه‌ی عقل گرایانه‌ی اودر پرداختن به مسائل و شبهات ،از توجه اوبه سنت واخبار وارده، نمی‌کاهد و این برای کسی که حتی تفسیر یک سوره از قرآن را درالمیزان مطالعه کرده باشد، مشهود است.
ب ـ آگاهی از مسائل اجتماعی و نیازهای جامعه

شخصیّت اجتماعی علاّمه‌ی طباطبایی از دانستنی‌های گسترده‌ی او در مجموعه‌ای از معارف اسلامی‌از تفسیر وتاریخ و کلام گرفته تا ادبیات ، نجوم ، هیأت، ریاضیات، هم‌چنین اندوخته‌های فلسفی شرق و غرب روشن می‌گردد.
وی متعهد به باز پس گرفتن ارزش‌های اصیل و معنوی مسلمانان از تطاول روزگاران‌گذشته وبازگرداندن آنها به فضای جامعه و حریم دل‌های مردم بود. بدین جهت با تلاش و جهادی مثمر و مستمر به این هدف، همت گمارد و با طرح مباحث اعتقادی واجتماعی و پاسخ به شبهات فلسفی وکلامی‌مخالفان ، به دفاع از حریم معنویت اسلام و حکمت ومعرفت الهی پرداخت ومفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را ازآیات کلام الهی استخراج واستنباط کرد.
علاّمه‌ی طباطبایی خود با چنین درکی ازجامعه در ترسیم وضعیت حوزه‌های علمیه پس از بازگشت ازتبریز چنین می‌گوید:
وقتی به قم آمدم، مطالعه‌ای در وضع تحصیلی حوزه کردم ویک فکری درباره ی نیاز جامعه‌ی اسلامی‌. بین آن نیازو آن‌چه موجود بود چندان تناسبی ندیدم. جامعه‌ی ما احتیاج داشت که به عنوان جامعه‌ی اسلامی‌قرآن را درست بشناسد، و از گنجینه‌های علوم این کتاب عظیم الهی بهره برداری کند، ولی در حوزه‌های علمیه حتی یک درس رسمی‌تفسیر قرآ‌ن وجود نداشت. جامعه‌ی ما برای اینکه بتواند عقاید خودش را درمقابل عقاید دیگران عرضه کند وازآنها دفاع نماید، به قدرت استدلال عقلی احتیاج داشت، می‌بایست درس‌هایی درحوزه وجود داشته باشد تا قدرت تعقل و استدلال دانشجویان را بالا ببرد، چنین درس‌هایی در حوزه تدریس نمی‌شد.
روحانیت به عنوان قشری ازجامعه که عهده‌دار رهبری معنوی مردم است، می‌بایست آراسته به فضایل اخلاقی و آشنا به رموز معنوی باشد، چنین تعلیم وتربیت معنوی و اخلاقی هم وجود نداشت. 5
ایشان با چنین نگرشی و با افق فکری باز و گسترده، بساط افاده و افاضه را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم گسترانید ودربحث های فلسفی وتفسیری خود مسائل مورد نیاز جامعه‌ی آن روز را با اسلوب علمی‌وتحقیقی مورد بررسی قرارداد. گستردگی مباحث وموضوعات اجتماعی در تفسیر المیزان بیانگر این مسأله است .
ازطرف دیگر ،تربیت شاگردانی باچنین ویژگی و گرایشی، شاهد دیگری است از تأثیر اندیشه‌ی اجتماعی علاّمه وتحوّلی که درحوزه‌ی علمیه قم ایجاد کرد.
ج‌‌ـ آگاهی از اشکالات و شبهات مخالفان

از مسائل بارز در «تفسیر المیزان» توجه به شبهات و اشکالات مخالفان و بررسی و نقد آنهاست.گرچه شبهات کلامی‌اشاعره،معتزله،مرجئه و دیگر فرقه های مذهبی جهان اسلام مورد توجه علاّمه بوده است،اما عنایت اساسی ایشان در تفسیر،به شبهات و اشکالات مطرح شده در دوران اخیر بسیار چشمگیر‌تر است.
بدون شک برطرف کردن این اشکالات نیازمند آگاهی پیشینی است.حتی با قطع نظر از تفسیر المیزان،مقالات فلسفی «اصول فلسفه و روش رئالیسم»،«گفت وگو با پروفسور کربن» و دیگر آثار فلسفی و اجتماعی ایشان و هم‌چنین طرح شبهات حسّیون و عقلیون در مکاتب فلسفی غرب،مارکسیسم،شبهات روشنفکران معاصر،سخنان مستشرقان درباره ی قرآن،صلاحیت این شخصیّت فرزانه را در پاسخ‌گویی به اشکالات و شبهات مخالفان به اثبات می‌رساند.
به عنوان نمونه،یکی از بحث های جدّی در میان روشنفکران خودی و بیگانه،مسأله‌ی تعارض علم و دین و تعارض دین وعقل است که مرحوم علاّمه در چندین جا در المیزان به آن می‌پردازد. در نگاه و بیان علاّمه،معارف وحیانی با مفاد برهان عقل،هماهنگی دارد و این دو حوزه نه معارض هم، که مؤید یکدیگرند.زیرا معارف و‌حیانی چراغ عقل و راهنمای آنست.عقل با استدلال و تأمل،معارف وحی را می‌پذیرد و در تحکیم آن نقش اساسی دارد.هم‌چنین در مواردی که ظاهری از ظواهرادله‌ی شرعی با برهان عقلی تنافی داشته باشد از آن دست بر می‌داریم،زیرا دلیل عقلی،شاهدی است بر اینکه ظاهر نص،مراد نبوده است.
گاهی تنافی ظاهری عقل و شرع،معلول تنافی واقعی این دو نیست،بلکه به علت فساد و تباهی ذهن بشر حاصل شده است،زیرا درک عقلی نیز وقتی حاصل می‌شود که عقل در فضای سالمی‌قرار گیرد و توهمات و خیالات او را احاطه نکند و خودش،از سلامت کامل برخوردار باشد.در واقع انسانی می‌تواند به عقل خود متکی باشد که تقوای دینی و دین فطری خود را از دست نداده باشد.
با همین شیوه در باب تعارض علم و دین،این راه حل را ارائه می‌کند که «ظواهر قرآن » و حتی «اخبار آحاد »در احکام ارزشی،بر فرضیات علوم که منشأ آن‌ها ظن است،مقدم می‌شود.اما در خارج از حوزه‌ی ارزشها،برای بیان حقایق نظری مربوط به انسان و نیازهای واقعی او،اخبار آحاد حجت نیست.6
با توجه به چنین دیدگاهی،پاسخ به شبهه‌ی تعارض علم ودین را ارائه می‌کند.زیرا حجت نبودن خبر واحد در بیان حقایق نظری لوازمی‌دارد،از جمله اینکه کسی نمی‌تواند با استفاده از اخبار آحاد در قبال تحقیقات نظری علوم انسانی،هر چند ظنّی باشد مطلبی را به نام دین عنوان کند و با تکیه بر خبر واحد و ظواهر ظنّی قرآن، جامعه شناسی اسلامی،روان شناسی اسلامی‌و… ارائه ‌دهد.این مسائل علمی‌با دلیل اطمینانی و قطعی قابل انتساب است.
از سویی دیگر، انگیزه‌ی علاّمه‌ی طباطبایی در نقل مباحث فلسفی در تفسیر روشن می‌گردد.زیرا کسی که در مقام اثبات هماهنگی عقل و دین است،ناچار است که به تناسب از اندیشه های بشری و قواعد فلسفی کمک بگیرد و به این دسته از مباحث بپردازد.
د ـ تلاش برای انطباق دین با تحولات زمان

از دیگر ویژگی‌های مرحوم علاّمه (ره) که شاخصه‌ی گرایش ایشان به تفسیراجتماعی است،تلاش برای انطباق دادن اوضاع و احوال و تحولات جدید با اندیشه‌ی دینی است.
مرحوم علاّمه، کتاب مستقلی در باب «اسلام و احتیاجات واقعی عصر» نگاشته است و در این کتاب در مقا م بیان این معناست که اسلام برای دوران خاصی و یا یک منطقه‌ی مخصوصی تشریع نشده. وی در این کتاب از ثابت‌ها و متغیرها در احکام اسلامی‌بحث می‌کند.امااین گرایش در سراسر المیزان کاملا محسوس است. (حجم این مباحث در فهرست عناوین المیزان به خوبی این معنا را آشکار می‌کند.)
این مباحث شامل دو بخش می‌شود:
1. مباحثی که به عنوان اثبات جامعیت دین مطرح است:
در این دسته از مباحث،ایشان به طور آشکار تأکید می‌کند، که دین معترض جمیع شئونات زندگی بشر است و احکام ومقررات آن مقید و محدود به زمان و مکان خاصی نیست ودر هر شأنی از شئون انسانی،أعم از اعتقاد و اخلاق و کردار،نظر دارد و کمال و سعادت انسان را همراه با اخلاق و تربیت معنوی تأمین می‌نماید.7 به تعبیری دیگر،قرآن را مشتمل بر جمیع علوم ومعارف و پاسخ‌گوی نیازهای معرفتی انسان می‌داند.مثلا در بحث اثبات اعجاز قرآن بر این معنا پافشاری می‌کند که قرآن مشتمل است بر معارفی حقیقی،اخلاق فاضله،قوانین صالحه و اخبار غیبی و معارف دیگر که هنوز بشر نقاب از چهره‌ی آن برنداشته است و گنجینه ای است علمی،برای علما و اجتماعیون و سیاستمداران.8
2.از طرف دیگر،مواردی که شبهه‌ی تعارض علم و دین در آن وجود دارد و یا شبهاتی که جامعیت دین را زیر سئوال می‌برد و یا به یافته‌های رایج خلل وارد می‌سازد،به این صورت پاسخ می‌دهد که،دین وعلم حقیقی با یکدیگر هماهنگ‌اند و مواردی که اسلام بیان کرده است با واقعیت علمی‌سازگاری دارد.بنابر‌این دین می‌تواند جوابگوی نیازهای عصر، همراه با تحولات علمی‌ باشد.
مثلاً به مناسبت بحث نظام سیاسی - اجتماعی اسلام و این‌که اسلام چه نظامی‌را ارائه می‌دهد و این نظام چه ویژگی‌هایی دارد؟پس از این‌که به تفصیل در مقام بیان برتری نظام‌اسلامی‌برمی‌آید،این شبهه را مطرح می‌کند که آیا با این اوصاف و شرایط،اسلام قابل اجراست؟سپس چنین توضیح می‌دهد:
برخی می‌پندارند که سنّت اجتماعی اسلام در دنیا ودر مقابل سنن تمدن فعلی و در شرایط موجود در دنیا قابل اجرا نیست.به این معنا که اوضاع حاضر دنیا با احکام اسلامی‌نمی‌سازد.ما نیز قبول داریم.لیکن این سخن چیزی را اثبات نمی‌کند.چون ما هم نمی‌گوییم،با حفظ شرایط موجود در جهان،احکام اسلام بدون هیچ دردسری جاری می‌شود.البته هر سنتی در هر جامعه ای،ابتدایی داشته، یعنی قبلاً نبوده و سپس موجود شده است و وقتی می‌خواسته موجود شود،البته شرایط حاضر با آن ناسازگار بوده و آن را طرد کرده است و سنّت نو هم با سنّت قبلی‌اش مبارزه کرده است: مثلاً نظام و سنت‌های لیبرالی(دموکراتیک) - که در دنیای امروز سنت پسندیده‌ای است - بعد از جنگ جهانی اوّل در روسیه شکل واقعی خود را از دست داد و به صورت نظام اشتراکی و کمونیستی در آمد و بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای اروپای شرقی نیز به روسیه ملحق شدند و… و نیز سر فرضیه‌ی دموکراتیک در بین جمعیتی قریب به نصف سکنه‌ی روی زمین بی کلاه ماند.
پس صرف اینکه سنّتی از سنّتها با وضع حاضر انسان‌ها انطباق ندارد، دلیل بربطلان آن سنّت و فساد آن نظام نیست،بلکه آن سنّت نیز مانند همه سنّت های طبیعی که در عالم جریان دارد،پای گیر شدنش به فعل و انفعال‌ها و کشمکش‌ها با عوامل مختلفی که سدراهش می‌شوند،بستگی دارد.9
نمونه های دیگر از بحث‌های اجتماعی

برای این بحث نمونه های بسیاری را می‌توان برشمرد که اندیشه‌های اجتماعی علاّمه‌ی طباطبایی را به وضوح نشان می‌دهد.علاّمه‌ی طباطبایی به هر موضوعی که جنبه‌ی علمی‌و اجتماعی پیدا کند،بیشتر می‌پردازد.به طور مثال ایشان به مناسبت «حرمت اکل میته و مردار » باب بحث گسترده‌ای را در باب خوردن و نخوردن گوشت می‌گشاید. ایشان پس از بیان عقاید ملل مختلف، در مورد خوردن و نخوردن گوشت،نظریه‌ی اسلام را توضیح داده ودیدگاه اسلام را معتدل‌ترین برنامه برای بهره گیری از نعمت‌های دنیا می‌شمرد:
اسلام در بین آن سنت تفریطی (که خوردن گوشت را به هیچ وجه جایز نمی‌داند مثل‌‌مذهب بودایی) و این روش افراطی (که خوردن گوشت همه حیوانات را جایز‌‌می‌داند)، راهی میانه را رفته و از بین گوشت‌ها، هر گوشتی که طبیعت انسان‌های معتدل و یا به عبارتی طبیعت معتدل انسان‌ها،آن‌را پاکیزه و مطبوع می‌داند،در تحت عنوان کلی «طیّبات» حلال کرده است.با اینکه رحم و عاطفه آن را جایز نمی‌داند.10
نمونه های دیگری از مباحث اجتماعی در تفسیر المیزان وجود دارد که به جهت پرهیز از اطاله‌ی کلام از ذکر آن خودداری می‌شود.ولی مناسب است به دو نمونه‌ی مهم دیگر از این مباحث اشاره گردد:نخست عنایت اسلام به مسأله‌ی اجتماع است.ایشان در تفسیر آیه‌ی: یا أیّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا، (آل عمران، 3/200) ،بحث‌های مبسوطی را در زمینه‌های مختلف اجتماعی مانند بحث انسان و اجتماع،انسان ورشد او در اجتماع،عنایت اسلام به اجتماع،رابطه ای که بین فرد و اجتماع در اسلام وجود دارد و هم‌چنین این پرسش که آیا سنّت اجتماعی اسلام ضمانت بقا و اجرا دارد یا نه،و چند موضوع دیگر از همین قبیل را مطرح می‌کند. در این مجموعه از بحث‌ها دیدگاه علاّمه در موضوعات اجتماعی روشن می‌شود و گرایش گسترده‌ی ایشان به تفسیر اجتماعی به اثبات می‌رسد.به نمونه ای از این دست مباحث توجه فرمایید:
هیچ شکی نیست در این‌که اسلام تنها دینی است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده و این معنا را به صراحت اعلام کرده است ودر هیچ شأنی از شئون بشری،اجتماع را مهمل نگذاشته است… از طرف دیگر… به همه‌ی اعمال انسان احاطه یافته و احکام خود را به طور شگفت آوری بر آن اعمال،بسط و گسترش داده است به طوری که هیچ عمل کوچک و بزرگ آدمی‌را بدون حکم نگذاشته،آن‌گاه که در این بیندیشی که چگونه همه‌ی این احکام را در قالب‌های اجتماعی ریخته،آن وقت خواهی دید که اسلام روح اجتماعی را به نهایت درجه‌ی امکان در کالبدش دمیده است.11
سپس علاّمه به مقایسه بین اسلام و سایر شرایع و ادیان و مکاتب پیش از اسلام می‌پردازد و دیدگاه آنان را نسبت به مسائل اجتماعی مطرح می‌کند ودر نهایت نتیجه گیری می‌کند که طرحی اجتماع،پیش از اسلام،بمانند پس از اسلام سابقه نداشته است.
پس درست است که بگوییم اولین ندایی که از بشر برخاست و برای اولین بار بشر را دعوت نمود که به امر اجتماع اعتنا و اهتمام ورزد،ندایی بود که شارع اسلام و خاتم انبیا (‌ص) سر داد و مردم را به این‌که آیاتی را که از ناحیه‌ی پرودگارش به منظور سعادت اجتماعی و وحدت آنها نازل شده پیروی کنند.12
از نمونه بحث‌های علاّمه‌ی طباطبایی طرح موضوع «آزادی » است.بحثی که به این شکل ودر قالب این اصطلاح در قرون اخیر متداول شده و به جنبه‌های اعتقادی و سیاسی بیشتر گرایش دارد.در این بحث علاّمه نگاهی به معنای «آزادی» و سابقه‌ی این اصطلاح در غرب و اندیشه‌ی حریت خواهی در آن جوامع و برداشت‌هایی که از این واژه شده،دارد.آن‌گاه این واژه را معنا می‌کندودر آن‌چه متداول شده مناقشه می‌کند.ایشان در این بحث نیز آزادی به معنای غربی آن که نوعی لا‌ابالیگری و هجوم به دین و مقدسات الهی است را به باد انتقاد گرفته و چنین آزادی را نفی می‌کند.اما آزادی به معنای حق انتخاب و امکان تصمیم گیری و به تعبیری قدرت بر اراده و حالتی درونی که اگر باطل شود حس شعور آدمی‌باطل می‌شود و باطل شدن حس و شعور به بطلان انسانیّت می‌انجامد را یکی از نهاد‌های اصلی انسان می‌داند.مظاهر چنین آزادی را حق اظهار نظر در برداشت از مسائل اسلام،انتقاد به حکومت و حکّام (آزادی سیاسی) نظارت بر عموم وجامعه، آزادی اجتماعی در انتخاب مسکن، غذا،تحصیل و… می‌داندو در همین جا نکته‌ای به مناسبت تفسیر آیه‌ی: لا اکراه فی الدین، (بقره،2/256) دارد.به عقیده علاّمه،این آیه در مقام انشا نبوده، بلکه اِخبار است.به این معنا که قرآن نمی‌خواهد بگوید در دین‌‌اکراه‌‌نکنید و کسی را وادار به التزام به عقیده‌ای و اجرای شریعتی بسازید،خیر، این آیه در مقام بیان این نکته است که اکراه کردن در دین هرگز ممکن نیست و نتیجه ای ندارد. اعتقاد و عقیده و دینداری امری قلبی است،و امر قلبی با اجبار کردن حاصل‌‌نمی‌شود و تفصیل بحث را به ذیل تفسیر آیه ارجاع می‌دهد.این بحث که دررابطه با معنای آزادی اعتقادی است، بحث مغتنمی‌است،13 که تفصیل آن در این مقاله نمی‌گنجد.
فهرستی از عناوین اجتماعی

همان‌گونه که اشاره شد، یاد کرد مباحث اجتماعی تفسیر المیزان و تحلیل آنها نیاز به کتابی مستقل دارد و جا دارد که محققانی این مباحث را به طور کامل استخراج و دسته بندی کنند و آرای علاّمه را به طور مقایسه‌ای مطرح نمایند.اما اطلاع از سر فصل‌ها و عناوین مهم مباحث اجتماعی در این مختصر،خالی از لطف نیست.
از این رو ضمن ذکر این عنوان‌ها و آدرس مباحث آن‌ها، علاقمندان به این سنخ از مباحث را به تفسیر المیزان ارجاع می‌دهیم.
لازم به یادآوری است که این عنوان‌ها از فهرست تفسیر المیزان به نام«مفتاح المیزان» اثر آقای میرزا محمّد انتخاب شده است و با چاپ ترجمه‌ی فارسی انتشارات رجا انطباق دارد.گرچه فهرست دیگری ازچاپ جامعه‌ی مدرسین (فارسی و عربی ) وجود دارد، اما هدف از ذکر این محور‌ها بیشتر آشنایی خوانندگان فارسی زبان، با بحث‌های اجتماعی علامّه‌ی طباطبایی است، نه ارجاع به همه چاپ‌های کتاب.
از مباحث قابل توجه در مجلّد اوّل المیزان،ضرورت وجود قوانین در جامعه،نقش و اهمیّت قوانین جزایی در پیشگیری از جرم،جایگاه قبیله در میان مسلمانان و تأثیری که از نظر اجتماعی در همسو کردن دل‌ها و ایجاد وحدت قلوب و وحدت امت اسلام فراهم می‌سازد،مشکل خرافات در جوامع انسانی،تقلید مذموم و آثار زیانبار آن،قانون تنازع بقا و مسائل مرتبط به اجتماع می‌باشد.14
در مجلّدات دیگر، این مباحث به ترتیب الفبا به شرح زیر است:
اجتماع،اخوت و برادری،اصلاحات اخلاقی،حکومت و حاکم،حریت وآزادی و شئون مختلف آن،حیات اجتماعی،سعادت اجتماعی،سنّت اجتماعی،عدالت اجتماعی،قوانین اجتماعی،وحدت اجتماعی وهدایت اجتماعی.15
محور‌های دیگر که مربوط به این مباحث می‌باشد و علامّه به آنها پرداخته و به گونه‌ای بیانگر اندیشه‌ی اجتماعی این شخصیت علمی‌است،مباحث دین،فساد و فحشا در جامعه،اتراف و تکاثر،دعوت و تبلیغ،ولایت تشریعی،ارتداد و مباحث آن است،که به ذکر آن بسنده می شود و تفصیل هر یک از این موضوعات را به موقعیت‌های دیگر می‌سپاریم.
پاورقیها:
1. به جز مقالاتی که درمجلات وکتاب‌های فارسی وعربی منتشرشده،دو کتاب یاد شده بدین شرح است: الف :علی الاوسی،الطباطبایی و منهجه فی تفسیر المیزان ، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،ص 316 ، 1405هـ. ب:خضیر جعفر، تفسیر القرآن بالقرآن عند العلاّمه الطباطبایی ، قم: دارالقرآنالکریم،ص400،1411هـ، کتاب نخست به فارسی نیز ترجمه وتوسط همان ناشر منتشر گردیده است. کتاب‌های دیگری درتحلیل موضوع خاص این تفسیر به نگارش درآمده، که از حوصله‌ی این مقاله بیرون است.
2. دراین باره ر. ک: سیّد محمّد علی ایازی، المفسرون حیاتهم ومنهجهم ، 1/53 ، تهران : سازمان چاپ وزارت ارشاد اسلامی‌، چاپ اوّل ،1373 ش. همچنین شناخت نامه‌ی تفاسیر.
3. عقل گرایی ومو شکافی‌های دقیق تنها مورد تعجب دانشمندان شیعه قرار نگرفته است، بلکه ازنظر دانشمندانی چون دکتر «فهد الرومی‌» از علمای «سلفی » مذهب کشور عربستان درکتاب «اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر»، 1/249، مورد ستایش قرار گرفته است. تفصیل این گفتار را نیز می‌توانید در کتاب: «المفسرون‌حیاتهم‌و‌‌منهجهم»، ذیل بحث ازتفسیر المیزان، ملاحظه کنید.
4.علاّمه‌ی طباطبایی ،المیزان،5/255، از چاپ بیروت، 5/415، ترجمه‌: محمد باقر موسوی همدانی، چاپ قم ، جامعه مدرسین.
5. یادنامه‌ی علاّمه‌ی طباطبایی ، 1/196، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
6.ترجمه‌ی المیزان. 5/508.ترجمه: محمد باقری موسوی، چاپ جامعه مدرسین قم.
7.همان،5/443.
8.همان،1/95.
9.همان،4/156.
10.همان،5/295.
11.همان،4/148.
12.همان.
13.همان،4/182،و از چاپ بیروت،4/144.
14.همان،1/184،185،338،421،422و2/300، بیروت: انتشارات اعلمی.
15. ذکر آدرس تمام مباحث یاد شده ممکن نیست فقط به ترتیب موضوعات یاد شده به برخی آدرس‌ها اشاره می‌شود: مباحث اجتماعی:1/ 472، 529، 533، 538، 628؛ 4/157، 158،211، 212؛ 5/13و584؛6/ 15و132؛ 11/245؛ 13/152.اخوت و برادری، 1/499 و 502؛ 19/ 433.اصلاحات اخلاقی: 8/502.حکومت وحاکم: 1/211؛ 4/210؛ 5 /496. 7/499. 6/545 و 569، 7 /499 و 500؛ حیات اجتماعی: 20/119.سعادت اجتماعی: 4/178.سنت اجتماعی: 15/ 8.عدالت اجتماعی: 5/247، 249،250 و 440.قوانین اجتماعی:6/58 و 597؛ 11/247. وحدت اجتماعی:1/518.هدایت اجتماعی:4/56.