تاریخ نگارش : نهم خرداد 1390
عصر غیبت (23) معرفی نواب اربعه
رضا رضائی
6 - نواب اربعه (673)
امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در دوره ((غیبت صغرى ))4 نفر را به عنوان نائبان خاص خود به شیعیان معرفى نمود. این 4 تن ، از اصحاب باسابقه امامان پیشین و از عالمان بزرگ و پارساى شیعه بودند. ((نواب اربعه ))عبارتند:
1 - ابوعمرو، عثمان بن سعید عمرى
2 - ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعید عمرى
3 - ابوالقاسم ، حسین بن روح نوبختى
4 - ابوالحسن ، على بن محمد سمرى
امامیه بیشترین اطلاعات خود را درباره زندگى و فعالیت هاى این 4 سفیر و نائب خاص حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، از کتاب ((الغیبة ))اثر ((شیخ طوسى ))نقل مى کنند. او نیز عمدتا به دو اثر قدیمى استناد نموده است ؛ یکى کتاب ((فى اخبار ابى عمرو ابى جعفر عمریون ))اثر ((هبة الله بن احمد بن محمد کاتب )) ، معروف به ((ابن برینه )) ، پسر ((ام کلثوم ))دختر ((محمد بن عثمان سعید عمرى )) (پسر نوه دخترى سفیر دوم )، و دیگر، کتاب ((اخبارالوکلاء الاربعه )) نوشته ((احمد بن نوح )) ؛ این دو کتاب بر اثر بى توجهى و یا دشمنى ها از بین رفت و ما مستقیما به مطالب این دو کتاب دسترسى نداریم . متاسفانه ((شیخ طوسى ))و دیگران درباره زندگى این 4 سفیر عالى مقام ، مطالب کمى نقل کرده اند. (674)


6 - نواب اربعه (673)
امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در دوره ((غیبت صغرى ))4 نفر را به عنوان نائبان خاص خود به شیعیان معرفى نمود. این 4 تن ، از اصحاب باسابقه امامان پیشین و از عالمان بزرگ و پارساى شیعه بودند. ((نواب اربعه ))عبارتند:
1 - ابوعمرو، عثمان بن سعید عمرى
2 - ابوجعفر، محمد بن عثمان بن سعید عمرى
3 - ابوالقاسم ، حسین بن روح نوبختى
4 - ابوالحسن ، على بن محمد سمرى
امامیه بیشترین اطلاعات خود را درباره زندگى و فعالیت هاى این 4 سفیر و نائب خاص حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، از کتاب ((الغیبة ))اثر ((شیخ طوسى ))نقل مى کنند. او نیز عمدتا به دو اثر قدیمى استناد نموده است ؛ یکى کتاب ((فى اخبار ابى عمرو ابى جعفر عمریون ))اثر ((هبة الله بن احمد بن محمد کاتب )) ، معروف به ((ابن برینه )) ، پسر ((ام کلثوم ))دختر ((محمد بن عثمان سعید عمرى )) (پسر نوه دخترى سفیر دوم )، و دیگر، کتاب ((اخبارالوکلاء الاربعه )) نوشته ((احمد بن نوح )) ؛ این دو کتاب بر اثر بى توجهى و یا دشمنى ها از بین رفت و ما مستقیما به مطالب این دو کتاب دسترسى نداریم . متاسفانه ((شیخ طوسى ))و دیگران درباره زندگى این 4 سفیر عالى مقام ، مطالب کمى نقل کرده اند. (674)
از این رو، نمى توان درباره زندگینامه این 4 سفیر ویژه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) به قدر کافى اطلاعاتى به دست آورد. با این وجود تا اندازه اى که مدارک و مستندات تاریخى اجازه مى دهد در این باره مطالبى را در 4 عنوان ذیل بیان مى داریم .
الف : نواب اربعه
ب : ملاک نصب نواب اربعه
ج : کیفیت ارتباط نواب اربعه با شیعیان
د: وظایف و مسئولیت هاى نواب اربعه

الف : معرفى اجمالى نواب اربعه
چهار نایب خاصى که امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در دوره غیبت صغرى برگزیده بدین شرح است :

ابوعمرو، عثمان بن سعید عمرى
((ابو عمرو، عثمان بن سعید اسدى عمرى ))اولین نائب خاص و سفیر امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) است . و در نزد شیعیان مقامى والا دارد.
او به ((اسدى ))معروف است ، چون از قبیله ((بنى اسد))است .
او را به ((عمرى ))گویند، چون جد مادرش ((عمرى ))بود (675) افزون بر آن ، در این باره گفته شده است که امام عسکرى علیه السلام فرمود: به جاى ابو عمرو، او را ((عمرى ))بگویید، به همین جهت او به ((عمرى )) مشهور شد.(676)
به او ((عسکرى ))نیز مى گویند چون که در ((عسکر))یا ((سامرا)) سکونت داشت .
دیگر این که به او ((زیات ))و یا ((سمان ))(::روغن فروش ) مى گویند، به این جهت که به منظور استتار در فعالیت هاى سیاسى - مذهبى ، روغن فروشى مى کرد و در قالب روغن فروشى،امولى را که شیعیان به وى مى دادندتا به امامشان برساند. در ظرفهاى روغن مخفى مى کرد و به محضر امام عسکرى علیه السلام مى رساند. (677)
((کشى ))نام او را ((حفص بن عمر عمرى ))ذکر مى کند که ممکن است نام مستعار وى در دیدارهاى پنهانى با سایر وکلا باشد.(678)
((شیخ طوسى ))در کتاب ((رجال ))خود، ((عثمان بن سعید))را، هم از اصحاب امام هادى علیه السلام بر شمرده است و هم از اصحاب امام عسکرى علیه السلام .
((کشى ))درباره سابقه خدمت ((عثمان بن سعید))در بیت امامت مى نویسد: ((او از یازده سالگى به خدمتگزارى نزد امام هادى علیه السلام مشغول بود.))
برخى هم نوشته اند: وى از سن یازده سالگى خدمتگزار ابى جعفر امام جواد علیه السلام بود.(679)
در هر حال آنچه روشن و قطعى است این است که ((عثمان بن سعید عمرى ))از همان دوره جوانى و یا نوجوانى در بیت عصمت و امامت ، افتخار خدمت داشت . او خدمتگزار چند امام بود، و وکیل امام هادى علیه السلام ، نیز در ده سال آخر زندگى امام هادى علیه السلام ، رهبرى سازمان زیرزمینى وکالت را به عهده داشت . (680) او رئیس وکلاى امام عسکرى علیه السلام بود و تمامى وجوهاتى که پیروان امام عسکرى علیه السلام توسط وکلا مى فرستادند، به ((عثمان ))تحویل داده مى شد و وى به نوبت آنها را به خدمت امام مى برد.(681) و سپس وکیل ویژه و نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) شد.
((شیخ طوسى ))در این باره مى نویسد: ((احمد بن اسحاق بن سعد قمى ))(682) مى گوید:
((روزى به محضر امام هادى ، ابى الحسن ، على بن محمد علیه السلام رسیدم و عرض کردم : من گاهى غایب و گاهى حاضرم (یعنى گاهى در اینجا هستم و گاهى در نقطه دوردستى هستم ) و نمى توانم مسایل شرعى خود را از شما بپرسم . و وقتى هم که حاضرم همیشه نمى توانم به حضور شما برسم . سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم ؟
امام فرمود: ((این ابوعمرو (عثمان بن سعید عمرى ) فردى موثق و امین است ، او مورد اعتماد و اطمینان من است ، آنچه به شما مى گوید، از جانب من مى گوید و آنچه به شما مى رساند از طرف من مى رساند.))
بعد از آن که امام هادى علیه السلام رحلت نمود، در یکى از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم و همان سوال را که نزد امام هادى علیه السلام بیان داشته بودم ، از امام عسکرى علیه السلام پرسیدم . حضرت همان پاسخ امام هادى علیه السلام را تکرار نمود و فرمود: ((این ابوعمر و (عثمان بن سعید عمرى ) مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین و نیز مورد اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است . آنچه به شما بگوید از جانب من مى گوید و آنچه به شما برساند از جانب من مى رساند.)) (683)
این سخن حضرت درباره ((عثمان بن سعید عمرى ))در میان شیعیان شایع شد و شیعیان او را با عظمت یافتند.
((عبدالله بن جعفر))(684) مى گوید:
بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام در یکى از سالها براى زیارت خانه خدا به مکه مشرف شدیم و با ((احمد بن اسحاق ))برخورد کرده و دیدیم که ((عثمان بن سعید عمرى ))همراه با ((احمد بن اسحاق )) است . به ((عثمان بن سعید عمرى ))رو کردیم و گفتیم : ((احمد بن اسحاق ))در نزد ما بزرگوار و مورد اعتماد است . ایشان درباره مقدم و منزلت شما از امام هادى و نیز از امام عسکرى علیه السلام چنین و چنان گزارش داده اند. آن دو روایت را برایش ذکر کردم .
هنگامى که ((عثمان بن سعید عمرى ))این سخنان امام هادى و امام عسکرى علیه السلام را درباره خود شنید براى قدردانى از لطف خدا که این چنین مورد عنایت امام قرار گرفته است ، به خاک افتاد و خدا را به شکرانه این نعمت سجده کرد. با مشاهده این حالت از ((عثمان بن سعید عمرى )) ، ((احمد بن اسحاق )) و همه آنانى که در مجلس بودند، با دیدن این صحنه گریستند.
((عبدالله بن جعفر))مى گوید: سپس از او پرسیدم : اکنون که تو مورد اعتماد همه شیعیان هستى و دو امام هادى و عسکرى علیهماالسلام از وثاقت و اعتماد تو خبر داده اند، تو را به خدا و این دو امام سوگند مى دهم ، آیا امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را با چشم خود دیده اى ؟
در این هنگام به ناگاه اشک بر چشمانش حلقه زد و گریست ، سپس گفت : بله من آن حضرت را مشاهده کرده ام و ویژگى هایش این چنین است . اما مادام که من زنده ام این خبر را از من به دیگران نقل نکن . (685)
((شیخ طوسى ))مى نویسد: ((عثمان بن سعید عمرى )) ، به دستور حضرت عسکرى علیه السلام اموالى را که جمعى از شیعیان ((یمن )) آورده بودند، از آنان تحویل گرفت .
امام عسکرى علیه السلام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر این که با این اقدام ، آنان بیشتر ((عثمان بن سعید عمرى ))را مورد اعتماد مى دانند و احترام وى افزایش یافته است ، فرمود: ((بله ، گواه باشید که ((عثمان بن سعید عمرى ))وکیل من است و پسرش ((محمد))نیز وکیل پسرم ((مهدى ))خواهد بود.)) (686)
بنا به روایت دیگرى ، امام عسکرى علیه السلام جانشین خود را به 40 نفر از شیعیان مورد اعتماد؛ نظیر ((حسین بن ایوب )) ، ((على بن بلال )) ، ((احمد بن هلال ))و ((عثمان بن سعید))معرفى کرد. آن حضرت به این گروه 40 نفره فرمود: دیگر قادر به رویت او نیستند. آنگاه دستور داد تا در طول غیبت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) از((عثمان )) ، نماینده او، اطاعت کنند.(687)
پس از رحلت امام حسن عسکرى علیه السلام ، همین ((عثمان بن سعید عمرى ))بود که مراسم تغسیل ، تکفین و تدفین آن حضرت را عهده دار شد؛ این خود بر مقام والاى ((عثمان بن سعید))دلالت مى کند. توقیعات امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) نیز توسط او به دست شیعیان مى رسید.
پس از رحلت امام حسن عسکرى علیه السلام ، همین ((عثمان بن سعید عمرى ))بود که مراسم تغسیل ، تکفین و تدفین آن حضرت را عهده دار شد؛ این خود بر مقام والاى ((عثمان بن سعید))دلالت مى کند. توقیعات امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) نیز توسط او به دست شیعیان مى رسید.
پس از رحلت امام عسکرى علیه السلام گروهى از شیعیان ((قم ))و دیگر نقاط ((ایران ))اموالى را براى امام یازدهم ، به ((سامرا))آوردند؛ وقتى به ((سامرا))رسیدند، گفتند: امام عسکرى علیه السلام رحلت نموده است . گروهى ((جعفر))را جانشین امام عسکرى علیه السلام معرفى کردند، ((جعفر))از آنان خواست تا اموال را به او تحویل دهند، ولى هیئت قمى ها تحویل اموال را مشروط به پاسخ ‌گویى سوالات قرار دادند، و او نتوانست پاسخ پرسشها را بدهد تا اموال را دریافت کند. بنابراین ، بدون این که اموال را به ((جعفر))تحویل دهند از ((سامرا))برگشتند، در بیرون از شهر پیک سرى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) آنان را به حضرت راهنمایى کرد و امام (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) یکایک خصوصیات و نشانه هاى اموال را بیان فرمود و آنان مال ها را تحویل امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) دادند. آنگاه امام علیه السلام فرمود: دیگر اموال را به ((سامرا))نیاورید، از این به بعد آنها را به وکیل و نماینده من (عثمان بن سعید) در ((بغداد))بدهید.(688)
((عثمان بن سعید))بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام از ((سامرا))به ((بغداد))رفت و در منطقه ((کرخ ))(محل سکونت شیعیان ) ساکن شد و در آنجا تا پایان زندگى ، امور دفتر نیابت را سرپرستى مى کرد. او به شیوه دوران امامت امام عسکرى علیه السلام نامه ها و اموالى را که شیعیان براى ((ناحیه مقدسه ))ارسال مى داشتند، دریافت مى نمود.(689)
((شیخ طوسى ))در این باره مى نویسد:
توقیعات صاحب الامر علیه السلام ، توسط او و فرزندش ((محمد))به شیعیان و خواص پدرش مى رسید. این توقیعات شامل اوامر و منهیات امام و پاسخ مسائل شیعیان بود. دست خط توقیعات عینا مشابه دست خط نامه هاى امام حسن عسکرى علیه السلام بود. شیعیان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند.
پس از درگذشت ((عثمان بن سعید))(690) ، فرزندش ((محمد))او را غسل داد و در قسمت غرب ((مدینة السلام ))در خیابان میدان در جهت قبله ((مسجدالذرب )) ، دفن نمود. ... و ما آشکارا از هنگام ورود به ((بغداد))در سال (480 ه -) تا (430 ه -) او را زیارت مى کردیم ، سپس ‍ آنجا را ((ابومنصور بن فرج ))بازسازى کرد و قبر به صورت نیکویى درآمد، بر بالاى آن ضریحى در زیر سقفى قرار دارد، همسایگان محل به زیارت او مى آیند و از وى تبرک مى جویند. گویند که او مردى صالح بوده و نیز مشهور است که برادر رضاعى امام حسین علیه السلام است و از حقیقت امر خبر ندارند و آن همین طور است تاکنون که سال (444 ه -) است . (691)

دلایل سفارت عثمان بن سعید عمرى
از آنچه بیان شد فهمیده مى شود که ((عثمان بن سعید عمرى ))اولین سفیر و نایب خاص امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) بود؛ زیرا اولا: در خانه امام عسکرى علیه السلام موقعیت ویژه اى داشت و حضرت بر وثاقت او تأکید کردند.
ثانیا: امر تکفین ، تغسیل ، تدفین و نماز بر پیکر مطهر امام عسکرى علیه السلام را بر عهده داشت ، در حالیکه به اعتقاد شیعیان امام باید امام را تجهیز کند و چون امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در اختفا به سر مى برد، نایبش به نمایندگى از آن حضرت این مسؤ ولیت را عهده دار شد.
ثالثا: امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) و نیز امام عسکرى علیه السلام نیابت ((عثمان ))را به گروهى ابراز داشتند.
رابعا: توقیعات حضرت توسط ((عثمان بن سعید)) ، عرضه مى شد.
خامسا: در برخى موارد به نمایندگى از حضرت ، کراماتى از او ظاهر مى شد.

تاریخ رحلت عثمان بن سعید
با وجودى که ((عثمان بن سعید عمرى ))نقش مهمى در تاریخ شیعه دارد، ولى هیچ کس تاریخ مرگ او را ارائه نمى دهد، مورخان بعدى کوشیده اند تا تاریخ ‌هاى قابل توجهى را ارائه دهند.
((هاشم معروف الحسنى ))مى نویسد: ((سفارت عثمان بن سعید تا سال (265 ه -) ادامه داشت .)) ، ولى هیچ مأخذى را ذکر نمى کند.
((جواد على )) مى نویسد: ((20 سال پس از غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) نخستین سفیر در سال (280 ه -) در گذشت )) .(692)
برخى گفته اند: درگذشت ((ابوعمر، عثمان بن سعید عمرى )) ، بعد از رحلت امام عسکرى علیه السلام و قبل از سال (267 ه -) روى داد، زیرا ((احمدبن هلال ))که یکى از مدعیان دروغین نیابت است ، در زمان ((محمد بن عثمان ))(که بعد از سفیر اول به مقام سفارت نایل شد،) با او مخالفت کرد، و نیابت او را نپذیرفت . ((احمد بن هلال ))در سال (267 ه -) فوت کرد. پس قطعا ((عثمان بن سعید عمرى ))قبل از این تاریخ درگذشته بود.(693)

محمد بن عثمان بن سعید عمرى
دومین سفیر و نایب ویژه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) ((اباجعفر، محمد بن عثمان بن سعید عمرى اسدى ))است که بعد از وفات پدرش (عثمان بن سعید عمرى ) به جاى او نشست و به وکالت و نیابت خاص از ((ناحیه مقدس ))منصوب شد.
((محمد بن عثمان ))نیز همانند پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعیت اجتماعى ، مورد قبول و احترام خاص شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسکرى علیه السلام بود. همانگونه که در شرح حال پدرش بیان شد، امام عسکرى علیه السلام در پاسخ ((احمد بن اسحاق اشعرى قمى ))که پرسید: به چه کسى مراجعه کند، فرمود:
((عمرى و پسرش هر دو امین و مورد اعتماد من هستند، آنچه به تو برسانند از جانب من مى رسانند و آنچه به تو بگویند از طرف من مى گویند، سخنان آنان را بشنو و از آنان پیروى کن ؛ زیرا این دو تن مورد اعتماد و امین من هستند.))(694)

قرائن و دلایل سفارت محمد بن عثمان عمرى
(( محمد بن عثمان بن سعید عمرى )) ، افزون بر این که فردى با تقوا، مورد اعتماد، داراى پیشینه اى نیکو و پسندیده و خدمتگزار به خاندان عترت و طهارت علیهم السلام بود و در زمان پدر بزرگوارش در ((نهاد وکالت )) ، حضورى فعال داشت ، براى این که بتواند اعتماد بزرگان امامیه و وکلاى سازمان مخفى وکالت را به سفارت خویش جلب نماید، قرائن و شواهدى به همراه داشت که در ذیل به برخى از آنها اشاره مى شود:
1 - از سویى از زمان امام عسکرى علیه السلام ، ستایش آن امام را درباره خود داشت ، آن حضرت فرمود:
((محمد بن عثمان مورد اعتماد من است (العمرى وابنه ثقتان ...).(695)
2 - از سوى دیگر امام عسکرى علیه السلام افزون بر وثاقت ((محمد بن عثمان ))به وکالت او از طرف فرزندش امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) از پیش اشاره نموده بود (واشهدوا على ان عثمان بن سعید العمرى وکیلى و ان ابنه محمدا وکیل ابنى مهدیکم ).(696)
3 - سفیر امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) وصیت نمود و فرمود: بعد از من پسرم ((محمد))نایب ویژه ناحیه مقدسه است و شما به او رجوع کنید.
4 - و دیگر این که سفیر اول وصیت مى کند و بر طبق آن ((محمد)) غسل ، کفن و دفن سفیر اول را بر عهده مى گیرد. این خود شاهد گویایى در نزد امامیه است که امام باید بدن امام را تجهیز نماید. پدرش به نیابت از امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) تجهیز بدن مطهر امام عسکرى علیه السلام را عهده دار شد، و خودش مسؤ ولیت تجهیز جنازه پدر را برعهده گرفت .
5 - و از همه مهمتر اینکه ، سفیر دوم از ناحیه مقدسه توقیعاتى را در اختیار مردم قرار داد و این توقیعات با همان خط و خصوصیات گذشته بود. وکلا مى توانستند از طریق این خط به صداقت ارتباط بین ((محمد بن عثمان )) با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) پى ببرند.
6 - گاهى نیز ملاقات برخى از وکلا با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را ترتیب داده و امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) به آنان فرمود: ((محمد بن عثمان ))سفیر من است .
((شیخ صدوق ))در کتاب ((الغیبة ))بعد از بیان این امور مى نویسد: این امور در نزد شیعه دلالت خوبى دارد که ((محمد بن عثمان ))بعد از پدرش ‍ به عنوان سفیر حضرت شناخته شود.(697)
همو با سندى معتبر گزارش مى دهد که ((عبدالله بن جعفر حمیرى )) مى گوید: از ((محمد بن عثمان عمرى - رضى الله عنه - پرسیدم : آیا امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را دیده اى ؟ گفت : بلى ! آخرین بارى که حضرت را زیارت کردم در ((مکه ))نزد خانه خدا، ((کعبه ))بود و مى گفت : اللهم انجزلى ما وعدتنى و نیز ((محمد بن عثمان )) - رضى الله عنه - گفت : دیدم که آن حضرت در ((مستجار))به پرده هاى ((کعبه ))چسبیده و مى گوید: اللهم انتقم لى من اعدائک (698)
((ابونصر، هبة الله ))(699) مى گوید: ((ابوجعفر، محمد بن عثمان )) کتاب هایى در ((وقفه ))تصنیف نمود، او همه مطالب آن را از امام عسکرى و امام زمان علیه السلام و پدرش ((عثمان بن سعید))که او نیز از امام هادى و عسکرى علیه السلام اخذ کرده بود جمع آورى و تدوین نمود، این کتاب بر طبق وصیت ((محمد)) ، به ((حسین بن روح )) ، سومین سفیر امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، تحویل داده شد و بعد از او به دست ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) ، چهارمین سفیر امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، افتاد.(700)
((محمد بن عثمان ))حدود چهل سال وکیل و نایب خاص امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) بود، او توانست در زمان خود که ادعاى دروغین نیابت شایع شده بود، مدعیان را مغلوب نماید و سرانجام بعد از آن همه فعالیت هاى خالصانه براى پیشبرد مکتب امامیه در آخر ماه جمادى الاولى در سال (305 ه -) رحلت نمود.
او به مدت 2 ماه قبل از مرگش با راهنمایى امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) زمان مرگ خود را یادآور شد. از این رو، براى خود قبرى حفر کرد و در روز موعود چشم از دنیا فروبست . (701)
بر طبق وصیت او و با دستور حضرت ((حجت )) ، ((ابوالقاسم ، حسین بن روح نوبختى ))به عنوان سومین وکیل و نایب خاص ناحیه مقدسه معرفى شد.(702)

ابوالقاسم ، حسین بن روح نوبختى (703)
سومین نایب و سفیر خاص و برگزیده امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، شیخ بزرگوار ((ابوالقاسم ، حسین بن روح نوبختى ))است . او در زمان حیات ((محمد بن عثمان عمرى ))از ناحیه مقدسه به عنوان جانشین ((محمد))و سومین نایب ویژه حضرت منصوب شد و توسط ((محمد بن عثمان بن سعید عمرى ))به خواص شیعیان و وکیلان حضرت معرفى شد. ((محمد بن سعید))در چند سال آخر زندگى اش ‍ براى این کار تمهیداتى فراهم نمود تا شیعیان بعد از وى در امر نیابت و وکالت با مشکلى مواجه نشوند.
((حسین بن روح نوبختى ))بعد از درگذشت ((محمد بن عثمان ))در آخر جمادى الاولى سال (305 ه -) مسؤ ولیت امر نیابت را بر عهده گرفت .
تاریخ ولادت این سفیر نیز مانند دو سفیر پیشین روشن نیست و در کتاب هاى تاریخى و تراجم از آن یادى به میان نیامده است ؛ لیکن برخى نوشته اند که ((حسین بن روح ))از اصحاب امام عسکرى علیه السلام بود.(704)
اگر این سخن درست باشد، مى توان گفت : او در نیمه اول قرن سوم متولد شده بود و هنگامى که سفارت و نیابت خاص از حضرت به او رسید سال (305 ه -) بیش از 60 سال از عمر شریفش مى گذشت . این فاصله زمانى چندان زیاد نیست تا از نظر عادى و طبیعى ، مستبعد به نظر برسد و برخى بگویند: چون بین زمان سفارت ((حسین بن روح ))با زمان امام عسکرى علیه السلام حدود پنجاه سال فاصله است . بنابراین بعید است که وى از اصحاب امام یازدهم علیه السلام بوده باشد.(705)
او در زمان حیات سفیر دوم امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف )، (محمد بن عثمان ) یکى از کارگزاران وى بود و در چند سال آخر از سوى ((محمد بن عثمان )) ، به عنوان سروکیل ، واسطه بین او و دیگر وکیلان و نیز ناظر بر اموال وى منصوب شد.(706)
((حسین بن روح )) در میان شیعیان ((بغداد))از موقعیت اجتماعى خوبى بهره مند بود و حتى نفوذ و احترام قابل ملاحظه اى نزد مقامات بالاى مملکتى داشت و از سوى آنان کمک هاى مالى به وى مى شد.
((ام کلثوم )) ، دختر ((محمد بن عثمان عمرى ))مى گوید: ((حسین بن روح ))سال هاى طولانى وکیل (( محمد بن عثمان ))و ناظر املاک او بود اسرار او را به رؤ ساى شیعه مى رساند و از نزدیکان خاص وى بود به طورى که به واسطه نزدیکى و معاشرتى که با هم داشتند، اسرار خانه اش را براى او نقل مى کرد. پدرم ماهانه 30 دینار به عنوان حقوق به وى مى داد و این مبلغ غیر از وجوهى بود که از طرف وزرا و رؤ ساى شیعه ؛ مانند ((آل فرات ))و دیگران به علت مقام و احترام و جلالتى که نزد آنها داشت ، به او مى رسید. بدین جهت ، ((حسین بن روح ))در قلوب شیعیان جایگاه بزرگى پیدا کرد؛ زیرا آنها مى دانستند که او از نزدیکان پدرم است و نزد شیعیان از وى توثیق نموده بود و فضل و امانتش همه جا منتشر شده بود.
مقدمات کار او در زمان پدرم آماده شده بود، تا آن که پدرم به دستور حضرت ولى عصر (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مأمور شد که او را به جانشینى خود برگزیند، و از هیچ کس جز آنان که از روز نخست پدرم را نمى شناختند، در خصوص نیابت وى اختلافى پدید نیامد و کسى تردید ننمود، و من یک نفر از شیعه را نمى شناسم که درباره وکالت او شک داشته باشد.))(707)
((شیخ صدوق ))از ((محمد بن على اسود))روایت مى کند که گفت :
من اموالى از موقوفات را که در اختیار داشتم ، پیش ((محمد بن عثمان )) مى بردم و او هم از من مى گرفت . در یکى از روزهاى آخر زندگى ((محمد بن عثمان )) ، مقدارى از این اموال را به نزدش بردم ، ولى او دستور داد تا آن را به ((حسین بن روح ))تحویل دهم . من آنها را به ((ابن روح )) تحویل دادم و رسید آن را از او درخواست نمودم ؛ ((حسین بن روح )) بابت این تقاضا به ((محمد بن عثمان ))شکایت کرد و او هم دستور داد که از او رسید مطالبه نکنم و سپس فرمود: آنچه به دست ((حسین بن روح )) مى رسد مانند این است که به دست من مى رسد. بعد از این هر وقت اموالى را به نزدش مى بردم ، رسیدى مطالبه نمى کردم .(708)
در واقع ((محمد بن عثمان بن سعید عمرى ))با این کار سفارت آینده ((حسین بن روح ))را براى وکلا و مردم بیان نمود؛ چرا که اموالى را که مردم به وکیل مى دادند قبض دریافت مى کردند، ولى سفیران به آنان قبض ‍ نمى دادند.
او در روزگارى که با ((محمد بن عثمان ))همکارى مى کرد، به جهت موقعیت خوبى که داشت به دستگیرى از مستمندان شیعه مى پرداخت ، به عنوان نمونه ، ((شیخ صدوق ))مى نویسد:
((یکى از علویان به نام ((عقیقى ))به جهت رفع مشکل مادى با وزیر، ((على بن عیساى جراح )) ، دیدارى داشت ، ولى وزیر به خواسته او پاسخ مثبتى نداد. این خبر به ((حسین بن روح ))رسید و او پیامى فرستاد و مشکل وى را حل کرد.))(709)
((جعفر بن محمد بن متیل ))مى گوید: من هنگام احتضار ((محمد بن عثمان عمرى ))حاضر بودم . در این هنگام ((محمد بن عثمان ))گفت : بعد از من ((حسین بن روح ))متصدى منصب نمایندگى امام مهدى است . (710)
با تمهیداتى که ((محمد بن عثمان ))به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) براى سفارت ((حسین بن روح ))به وجود آورده بود، او از سوى شیعیان ، و به ویژه از سوى وکلا و کارگزاران ((سازمان وکالت ))با مشکلى روبه رو نشد. تنها مشکلى که در این زمینه نقل شده است ، این گزارشى است که ((شیخ طوسى ))نوشته است :
((ابوعبدالله حسن وجنا))یکى از 10 وکیل ((بغداد))فعالیتهاى خود را در ((نصیبین ))و ((موصل ))انجام مى داد. او در سال (307 ه -) با شخصى به نام ((محمد بن فضل موصلى )) دیدار کرد و دانست که او سفارت ((حسین بن روح )) را منکر است .
((حسن بن وجنا))کوشید تا او را متقاعد سازد که ((حسین بن روح نوبختى ))وکیل و نایب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) است ؛ ولى ((محمد بن فضل موصلى ))آن را نپذیرفت و براى پذیرش آن خواهان کرامتى شد، همانند کرامات سفیر اول و دوم .
((حسن بن وجنا))او را به ((بغداد))آورد و در آنجا با چشمان خود کرامتى را از ((ابن روح ))مشاهده کرد و فورا او را به رسمیت شناخت و از برخورد خود پشیمان شد و معذرت خواهى نمود.(711)
((حسین بن روح ))بعد از وفات ((محمد بن عثمان ))رسما کار سفارت را شروع کرد و امور ((سازمان وکالت )) را در دست گرفت .
در همین آغاز کار ((ذکاء)) خادم ((ابوجعفر، محمد بن عثمان عمرى )) به نزدش آمد و امانت هایى از قبیل عصا و کلید صندوقچه ((ابوجعفر))را به ((حسین بن روح ))تحویل داد و گفت : ((ابوجعفر))به من فرمود: این اشیا را بعد از خاکسپارى من به ((ابوالقاسم ، حسین بن روح )) ، جانشین من تحویل بده . در این صندوقچه مهرها و خانم هاى امامان علیهم السلام است . (712)

موقعیت مناسب
در زمان سفارت ((حسین بن روح ))با به قدرت رسیدن ((ابوالحسن ، على بن محمد))معروف به ((ابن فرات ))به عنوان وزیر ((مقتدر)) خلیفه عباسى ، تا حدودى شیعیان آزادى داشتند. خود ((حسین بن روح نوبختى ))هم در بین مقامات حکومتى موقعیت و نفوذ ویژه اى داشت ، این دو چیز باعث شد، تا بر خلاف سفارت دو سفیر گذشته ، سفارت ((حسین بن روح ))تا حدودى بین شیعیان به صورت آشکار مطرح شود و حکومت هم هیچ مشکلى براى او به وجود نیاورد.
تنها موردى که در تاریخ آمده است این است که ، در سال (311 ه -) ((قرامطه ))که شیعه معرفى شده بودند، به کاروان حجاج حمله کردند. این حمله موجب شد تا در ((بغداد))جوى بر ضد شیعیان به وجود آید، و ((ابن فرات ))و فرزندش را دستگیر و سپس اعدام نمایند. در همین سال ((حسین بن روح ))در اختفا به سر مى برد و در سال بعد دستگیر و به مدت 5 سال زندانى شد و سپس در سال (317 ه -) آزاد گردید و دوباره موقعیت گذشته خود را بازیافت .
((حسین بن روح ))از سال (305 ه -) تا سال (326 ه -) به مدت 21 سال منصب سفارت از ناحیه مقدسه را بر عهده داشت و در تاریخ هیجدهم شعبان همین سال چشم از دنیا فروبست . پیکر این سفیر گرامى حضرت را در ((بغداد))در ((سوق الشورجه ))به خاک سپردند و مقبره اش زیارتگاه شیعیان است و مردم به زیارت او تبرک مى جویند.(713)
بنا به وصیت وى و به دستور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) مقام نیابت خاص بعد از او، به ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) رسید. (714)

ابوالحسن على بن محمد سمرى (715)
چهارمین و آخرین نایب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))است . او بعد از درگذشت ((حسین بن روح نوبختى )) ، به دستور حضرت صاحب الامر (عج الله تعالى فرجه الشریف )، امر نیابت را عهده دار شد. وى از تاریخ هیجدهم شعبان (326 ه -) تا پانزدهم شعبان سال (319 ه -) و یا به نقلى تا پانزدهم شعبان سال (328 ه -) سازمان وکالت و نیابت را رهبرى نمود.
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))شوهر خواهر وزیر عباسیان ، ((جعفر بن محمد)) ، بود. این رابطه او را قادر ساخت تا سمت مهمى در دستگاه عباسیان به دست آورد.(716)
او از خاندانى متدین و شیعه بود که در سازمان وکالت امامیه به حسن خدمتگزارى شهرت داشت . همین گذشته نیکوى وى و حسن اعتماد و امانتدارى او، موجب شد تا در پذیرش امر سفارت خود از سوى شیعیان و به ویژه از سوى کاگزاران در ((سازمان وکالت ))با مشکلى روبه رو نشود. وکلا و خواص شیعه او را به عنوان سفیر راستین امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به رسمیت شناختند. و وجوهات شرعى خود را به وى تحویل مى دادند تا او آن را به ناحیه مقدسه برساند.(717) بنا به نقل ((شیخ حر عاملى )) ، بسیارى از اعضاى خاندان ((سمرى )) ؛ مانند ((حسن ))و ((محمد)) ، فرزندان ((اسماعیل بن صالح ))و ((على بن زیاد))در ((بصره ))املاک زیادى داشتند. آنان نیمى از درآمد آن را توقف امام عسکرى علیه السلام نمودند و هر ساله درآمد آن را به آن امام بزرگوار ارسال مى نمودند.(718)
((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))فرصت زیادى براى فعالیت نداشت ، هم به جهت کوتاه بودن مدت نیابت و هم به جهت وضعیت خاص سیاسى ، او نتوانست فعالیت هاى گسترده اى انجام دهد و یا اگر هم موفق به فعالیت هاى گسترده اى شده بود، به جهت شدت رعایت تقیه ، و احتیاط و استتار، آن فعالیت ها براى آیندگان نقل نشده است .

آخرین توقیع
آخرین توقیع از ناحیه مقدسه ، 6 روز قبل از درگذشت ((على بن محمد سمرى ))صادر شد. در این توقیع امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) زمان درگذشت ((سمرى ))را پیشگویى کرد و اعلان نمود که بعد از این ، سفیر و نائبى را معین نمى کند و با مرگ ((سمرى ))دوره ((غیبت صغرى ))به پایان مى رسد و ((غیبت صغرى ))شروع مى شود. آن توقیع شریف بدین قرار است :
بسم الله الرحمن الرحیم ، یا على بن محمدالسمرى اعظم الله اجر اخوانک فیک فانک میت ما بینک و بین ستة ایام فاجمع امرک و لا توص الى احد یقوم مقامک بعد وفاتک ، فقد وقعت الغیبة (التامة ) فلا ظهور الا بعد اذن الله - عزوجل - و ذلک بعد طول الامد و قسوة القلوب و امتلأ الارض ‍ جورا و سیأتى شیعتى من یدعى المشاهدة الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفیانى و الصیحة فهو کاذب مفتر، و لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم . (719)
به نام خداوند بخشنده مهربان . اى على بن محمد سمرى ! خداوند پاداش ‍ برادران دینى تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تا 6 روز دیگر خواهى مرد، پس امر حساب و کتاب خود را مرتب کن و درباره جانشینى این مقام نیابت ، به هیچ کس وصیت مکن تا به جاى تو بنشیند؛ زیرا غیبت دومى (غیبت کامل یا غیبت کبرى ) فرارسیده است ، تا آن روزى که خداوند - عزوجل - بخواهد، ظهورى نخواهد بود و آن پس از مدت درازى خواهد بود که دل ها را سختى و قساوت فراگیرد و زمین از ستم و بیداد پرگردد. به زودى کسانى براى شیعیان من ادعاى مشاهده خواهند نمود.(720) بدان هرکسى که پیش از خروج سفیانى و بر آمدن صیحه اى (بانگى ) از آسمان ، ادعاى دیدن من را نماید، دروغگو است . قدرت و توانمندى از آن خداوند بلند مرتبت است .
((شیخ صدوق ))به نقل از ((ابومحمد، حسن بن احمد مکتب )) مى نویسد:
((ما در سال درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))در ((مدینة السلام بغداد))بودیم ، چند روز قبل از درگذشت او به حضورش ‍ رسیدیم ، او این توقیع حضرت را به ما نشان داد و ما از روى آن نوشتیم و نسخه بردارى نمودیم و از نردش خارج شدیم و چون روز ششم ، روز موعود فرارسید، به نزد ((سمرى ))رسیدیم و او را در حالت احتضار مشاهده کردیم ؛ دیدیم که در حال جان دادن است . به وى گفتند که وصى و جانشین تو چه کسى است ؟ بعد از تو چه شخصى نایب امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) است ؟ او در پاسخ گفت : خدا را مشیتى است که خود انجام خواهد داد (یعنى : دوره غیبت صغرى به پایان رسیده است و کسى در دوره غیبت کبرى نائب خاص امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) نیست و این خود از مشیت الهى است .) این مطلب را گفت و آنگاه جان به جان آفرین تسلیم نمود. این آخرین سخنى بود که از او شنیده شد.))(721)
از این تاریخ به بعد ارتباط بین نواب خاص با امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به پایان رسید و دوره ((غیبت کبرى ))آغاز شد.
مشهور است که تاریخ رحلت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى )) پانزدهم شعبان سال (339 ه -) اتفاق افتاد، ولى ((شیخ صدوق ))رحلت این نائب بزرگوار امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) را پانزدهم شعبان سال -328 ه -) ذکر نموده است . (722)

نکاتى چند در آخرین توقیع ناحیه مقدسه
1 - امام مهدى علیه السلام 6 روز قبل از درگذشت ((ابوالحسن ، على بن محمد سمرى ))درگذشت وى را در این توقیع بیان نمود. و در روز موعود، مرگ وى فرا رسید. این پیشگویى ، و تحقق آن در روز موعود از نظر امامیه دلیل قاطعى است که این توقیع از سوى حضرت حجت (عج الله تعالى فرجه الشریف ) صادر شده است .
2 - امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به ((ابوالحسن سمرى )) دستور داد تا کسى را در امر نیابت ، جانشین خود قرار ندهد. این جمله به روشنى تمام ، دلالت دارد که راه ارتباط مستقیم بین امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) و نواب خاص به پایان رسید و از این تاریخ به بعد مردم نمى توانند با واسطه آنان پرسش هاى خود را با آن امام در میان بگذارند.
3 - در این توقیع زمان پایانى ((غیبت صغرى ))و آغاز ((غیبت کبرى )) بیان شده است .
4 - ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) به اذن خداوند است و بر ما معلوم نیست که در چه تاریخى ظاهر خواهد شد.
5 - در این توقیع دو نشانه و علامت براى ظهور امام مهدى (عج الله تعالى فرجه الشریف ) ذکر شده است ؛ یکى قیام ((سفیانى ))و دیگرى ((صیحه آسمانى )) .
... ادامه دارد.

پی نوشت :

673- در بین شیعیان این 4 تن ؛ یعنى عثمان بن سعید، محمد بن عثمان ، حسین بن روح و على بن محمد سمرى را با عناوینى ؛ مانند نواب خاص امام زمان علیه السلام و سفراى آن حضرت ، ((وکلاى خاص )) ، ((نواب اربعه ))و یا ((سفراى اربعه ))مى خوانند.
674- اقتباس از: تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ترجمه دکتر سید محمد تقى آیت اللهى .
675- شیخ طوسى در کتاب الغیبة ، ص 214 مى نویسد: و انما سمى العمرى لما رواه ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد الکاتب ، ابن بنت ابى جعفر العمرى - رحمة الله - قال ابونصر: کان اسدیا فنسب الى جده فقیل العمرى به نوشته ((جواد على )) ، پدر بزرگ عثمان ، عمرو بن حریث صیرفى کوفى بود (تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 141).
676- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 214.
677- همان ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 344.
678- اختیار معرفة الرجال ، (معروف به رجال کشى )، ص 523؛ تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 149.
679- علامه حلى در ((خلاصه ))مى نویسد: عثمان بن سعید بفتح السین ، العمرى بفتح العین یکنى اباعمرو السمان ، یقال له الزیات الاسدى من اصحاب ابى جعفر محمد بن على الثانى علیه السلام ، خدمه و له احدى عشرة سنة و له الیه عهد معروف ، و هو ثقة جلیل القدر وکیل ابى محمد علیه السلام
ابن شهرآشوب هم در ((مناقب ))درباره وى مى نویسد: ان عثمان بن سعید العمرى کان بابا لابى جعفر محمد بن على النقى علیه السلام .
بین سخن علامه حلى و ابن شهرآشوب از یک سو و از سوى دیگر کلام شیخ طوسى در این باره تنافى دارد. چون یکى مى گوید: عثمان بن باب امام جواد علیه السلام و از 11 سالگى نزد آن حضرت خدمت مى کرد و دیگرى مى گوید: از 11 سالگى خادم امام هادى علیه السلام بود. مرحوم خویى در کتاب گرانسنگ ((معجم رجال الحدیث ))بعد از ذکر این تعارض مى نویسد:
اقول : ان ما ذکره ابن شهرآشوب و العلامة لا یجمع ما ذکره الشیخ من ان عثمان بن سعید خدم الامام الهادى علیه السلام و له احدى عشرة سنة ، والله العالم بحقیقة الامر، (جلد 11، صفحه 113). و نیز تنقیح المقال درباره عثمان بن سعید، بحث تحقیقى خوبى دارد. ر. ک : ذیل ترجمه عثمان بن سعید.
680- رجال کشى ، (اختیار معرفة الرجال )، شیخ طوسى ، ص 526
681- همان ، 580؛ تاریخ سیاسى امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 149.
682- احمد بن اسحاق بن سعد اشعرى قمى ، از بزرگان شیعه است . از امام جواد علیه السلام و نیز از امام هادى علیه السلام روایت نقل کرده است . شیخ طوسى درباره عظمت این عالم جلیل القدر مى نویسد:
احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص الاشعرى ، ابوعلى : کبیرالقدر، و کان من خواص ابى محمد علیه السلام و رأى صاحب الزمان علیه السلام و هو شیخ القمیین . (معجم رجال الحدیث ، خویى ، ج 2، ص 47).
683- اختیار معرفة الرجال ، ص 215؛ منتخب الاثر، لطف الله صافى ، ص 392 - 393.
684- عبدالله بن جعفر بن حسن بن مالک بن جامع حمیرى ، ابوالعباس قمى ، شیخ و بزرگ قمى ها از علماى بزرگ شیعه است که کتاب هاى زیادى نوشته است . شیخ طوسى در کتاب رجالش او را از اصحاب امام هشتم ، نهم ، دهم و یازدهم شمرده است . (معجم رجال الحدیث ، ج 10، ص 139 - 140).ض
685- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 215؛ بحارالانوار، ج 51، ص 345.
686- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 216؛ منتخب الاثر، صافى ، ص 394.
687- کمال الدین ، شیخ صدوق ، و تمام النعمة ، ج 2، ص 435؛ تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 142 و 143.
688- کمال الدین و تمام النعمة ، ج 2 ص 478.
689- مکتب در فرآیند تکامل ، مدرسى طباطبائى ، ص 129 - 130.
690- سال در گذشت عثمان بن ابوسعید را به دست نیاوردیم .
691- اعیان الشیعه ، علامه سید محسن امینى ، جزء مربوط به امام مهدى (علیه السلام ).
692- اقتباس از تاریخ سیاسى امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 155.
693- تاریخ سیاسى امام دوازدهم علیه السلام ، جاسم حسین ، ص 156؛ رجال نجاشى ، ج 1، ص ‍ 218.
694- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 219؛ الکافى ، ج 1، ص 330.
695- الکافى ، ج 1، ص 330.
696- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 216.
697- همان .
698- همان ، ص 221 - 222.
699- ابونصر هبة الله بن احمد بن محمد کاتب ، مادربزرگ مادرى او، ام کلثوم دختر سفیر دوم امام مهدى علیه السلام ، ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى است که از وى روایات زیادى نقل شده است . ر. ک : معجم رجال الحدیث ، خویى ، ج 19، ص 251 - 252.
700- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 221.
701- تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 170.
702- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 226؛ کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ج 2، ص 503.
703- حسین بن روح نوبختى ، از طایفه بنو نوبخت قم بود، او در زمان نخستین نایب و سفیر خاص ‍ حضرت حجت علیه السلام به بغداد مهاجرت کرد. و در آنجا تحت سرپرستى محمد بن على بن بلال رشد کرد. (تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 192).
704- مناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 4، ص 423، تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 192.
705- تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، ص 192.
706- الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 227.
707- بحارالانوار، ج 51، ص 355؛ الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 227.
708- کمال الدین و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 501 - 502؛ الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 225 - 226.
709- کمال الدین و تمام النعمة ، ص 505 - 506.
710- همان ، ص 503.
711- اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، محمد بن حسن بن حر عاملى ، ج 3، ص 692، ح 107؛ تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، جاسم حسین ، ص 197.
712- حیاة الامام محمد المهدى علیه السلام ، باقر شریف القرشى ، ص 130.
713- تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، همان ، ص 195؛ سیر اعلام النبلاء، شمس ‍ الدین ذهبى ، ج 15، ص 222.
714- کمال الدین و تمام النعمة ، ص 517.
715- سمرى منوسب به ((سمر))یکى از قراء بصره ، واقع در بین بصره و واسط است . ر. ک : معجم البلدان ، ج 3، ص 264.
716- اثبات الوصیة ، مسعودى ، ج 3، ص 266 - 267؛ تاریخ سیاسى عصر غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 210.
717- کمال الدین و تمام النعمة ، ص 517.
718- اثبات الوصیة ، همان ، ص 216 - 217.
719- کمال الدین و تمام النعمة ، صدوق ، ج 2، ص 516؛ الغیبة ، شیخ طوسى ، ص 242 - 243؛ بحارالانوار، مجلسى ، ج 51، ص 361.
720- براى روشن شدن معناى مشاهده به مجله حوزه ، ش 71 - 70، ص 72 - 122 مراجعه نمایید.
721- کمال الدین و تمام النعمة ، ص 516.