تاریخ نگارش : بیست و هشتم خرداد 1390
12فضیلت از جانب خداوند به داوود(ع)
رضا رضائی
خداوند، به بندگان برگزیده‏ى خود، عطایاى ویژه‏اى مى‏دهد. و به حضرت داوود نیز: علم الهى، نبوّت و رسالت،کتاب آسمانى،خلافت، استوارى حکومت، امکانات فراوان، حکمت، قضاوت، نرم شدن آهن در دست او، فهمیدن سخن پرندگان، هم صدایى کوه‏ها و پرندگان با او و فرزندى‏مثل سلیمان عطا فرموده است.

مواهب بزرگ خدا بر حضرت داوود
وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ (سبا 10)
و همانا داوود را از سوى خود فضیلتى دادیم (و گفتیم:) اى کوه‏ها! با او (در تسبیح خدا) هم نوا شوید و (اى) پرندگان! (همراهى کنید) و آهن را براى او نرم کردیم.
از آنجا که در آخرین آیه بحث گذشته سخن از" عبد منیب" و بنده توبه کار بود و مى‏دانیم این توصیف در بعضى از آیات قرآن (24 سوره ص) براى داوود پیامبر ذکر شده است بنابراین چه بهتر که گوشه‏اى از حال این پیامبر بزرگ و فرزندش سلیمان به عنوان یک الگو بازگو شود و بحث گذشته تکمیل گردد.
ضمنا هشدارى باشد براى همه کسانى که نعمتهاى خدا را به دست فراموشى مى‏سپرند و به هنگامى که بر عریکه قدرت مى‏نشینند خدا را بنده نیستند.
مى‏گوید:" ما به داوود از فضل خود نعمتى بزرگ بخشیدیم" (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا). واژه" فضل" مفهوم وسیعى دارد که تمام مواهبى را که خدا به داوود ارزانى داشته بود شامل مى‏شود، و ذکر آن به صورت" نکره" دلیل بر عظمت آن است.
حضرت داوود مشمول مواهب بسیارى چه در جنبه معنوى و چه در جنبه مادى از سوى پروردگار شده بود که آیات قرآن گویاى آن است.
داوود(ع) از این توانایى که خدا به او داده بود در بهترین طریق یعنى ساختن وسیله جهاد، آن هم وسیله حفاظت در برابر دشمن، استفاده مى‏کرد، و هرگز از آن در وسائل عادى زندگى بهره‏گیرى ننمود، و تازه از در آمد آن- طبق بعضى از روایات- علاوه بر اینکه زندگى ساده خود را اداره مى‏کرد چیزى‏هم به نیازمندان انفاق مى‏نمود
دوازده فضیلتی که خداوند به حضرت داوود علیه السلام عطا فرموده به این شرح است:
1ـ علم الهى. «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً» (نمل، 15)
2ـ نبوّت و رسالت. «آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ» (بقره، 251)
3ـ کتاب آسمانى. «آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً» (اسراء، 55)
4ـ خلافت. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ» (ص، 26)
5ـ استوارى حکومت. «شَدَدْنا مُلْکَهُ»( ص، 20)
6ـ امکانات فراوان. «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» (نمل، 16)
7ـ حکمت. «آتَیْناهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» (صف، 20)
8ـ قضاوت. «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص، 26)
9ـ نرم شدن آهن در دست او. «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
10ـ فهمیدن سخن پرندگان. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ» (نمل، 16)
11ـ هم صدایى کوه‏ها و پرندگان با او. «یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ»
12ـ فرزندى ‏مثل سلیمان. «وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ» (ص، 30) در حدیث مى‏خوانیم که خداوند به داوود فرمود: تو بنده خوبى هستى اگر از بیت المال مصرف نکنى! او چهل روز گریه کرد تا خداوند آهن را بدست او نرم و مشغول زره‏بافى شد و هر روز یک زره به قیمت هزار درهم مى‏بافت و تا سیصد و شصت زره بافت. (کافى، ج 5، ص 74 و تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 446 به نقل از تفسیر راهنما)
در این آیه کلمه اوبى در اصل از " تاویب" به معنى ترجیع و گرداندن صدا در گلو است، این ماده گاهى به معنى توبه نیز استعمال مى‏شود بخاطر اینکه حقیقت آن بازگشت به سوى خداست.
امتیازداوود(ع)چه بود ؟
گرچه همه ذرات جهان ذکر و تسبیح و حمد خدا مى‏گویند، خواه داوودى با آنها هم صدا بشود یا نشود، ولى امتیاز داوود این بود که به هنگام بلند کردن صدا و سردادن نغمه تسبیح، آنچه در درون این موجودات بود آشکار مى‏گشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبدیل مى‏شد همانگونه که در مورد تسبیح" سنگریزه" در دست پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز در روایات آمده است.
و نیز در روایتى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم: انه خرج یقرأ الزبور و کان اذا قرأ الزبور لا یبقى جبل و لا حجر و لا طائر الا اجابه!:" داوود به سوى دشت و بیابان خارج شد، و هنگامى که زبور را تلاوت مى‏کرد هیچ کوه و سنگ و پرنده‏اى نبود مگر اینکه با او همصدا مى‏شد" " کمال الدین صدوق" (طبق نقل المیزان جلد 16 صفحه 390)
آیه، بعد از ذکر این فضیلت معنوى به ذکر یک فضیلت مادى پرداخته مى‏گوید: " و ما آهن را براى او نرم کردیم" (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ).
گرچه همه ذرات جهان ذکر و تسبیح و حمد خدا مى‏گویند، خواه داوودى با آنها هم صدا بشود یا نشود، ولى امتیاز داوود این بود که به هنگام بلند کردن صدا و سردادن نغمه تسبیح، آنچه در درون این موجودات بود آشکار مى‏گشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبدیل مى‏شد همانگونه که در مورد تسبیح" سنگریزه" در دست پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز در روایات آمده است
در این باره بعضی گفته اند: خداوند به صورت اعجازمانندى روش نرم کردن آهن را به داوود تعلیم داد، آن چنان که بتواند از آن مفتولهاى نازک و محکمى براى بافتن زره بسازد.
وبعضی دیگر بر این عقیده اند که: قبل از داوود براى دفاع در جنگها از صفحات آهن استفاده مى‏شد که هم سنگین بود و هم اگر آن را به خود مى‏بستند چنان خشک و انعطاف ناپذیر بود که جنگجویان را سخت ناراحت مى‏کرد، هیچکس تا آن روز نتوانسته بود از مفتولهاى باریک و محکم آهن چیزى همچون زره ببافد که همچون لباس به راحتى در تن برود و با حرکات بدن نرم و روان باشد.
ولى ظاهر آیه این است که، نرم شدن آهن در دست داود به فرمان الهى و به صورت اعجاز انجام مى‏گرفت، چه مانعى دارد همان کسى که به کوره داغ خاصیت نرم کردن آهن را داده، همین خاصیت را به شکل دیگر در پنجه‏هاى داود قرار دهد؟ در بعضى از روایات اسلامى نیز به همین معنى اشاره شده است. (" تفسیر برهان" جلد 3 صفحه 343 و تفسیر" نور الثقلین" جلد 4 صفحه 315 )
در حدیثى آمده است که خداوند به داود وحى فرستاد: نعم العبد انت الا انک تاکل من بیت المال فبکى داود اربعین صباحا فالان اللَّه له الحدید و کان یعمل کل یوم درعا ... فاستغنى عن بیت المال:
" تو بنده خوبى هستى جز اینکه از بیت المال ارتزاق مى‏کنى، داود 40 روز گریه کرد (و از خدا راه حلى خواست) خداوند آهن را براى او نرم کرد، زرهى مى‏ساخت ... و به این وسیله از بیت المال بى نیاز شد"( مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث)
درست است که بیت المال مصرف کسانى است که خدمت بدون عوض به جامعه مى‏کنند، و بارهاى زمین مانده مهم را بر مى‏دارند، ولى چه بهتر که انسان بتواند هم این خدمت را بکند و هم از کد یمین- در صورت توانایى- امرار معاش نماید، و داوود مى‏خواست چنین بنده ممتازى باشد.
نعمات را بهترین شکل ممکن مصرف کنیم !
به هر حال داوود از این توانایى که خدا به او داده بود در بهترین طریق یعنى ساختن وسیله جهاد، آن هم وسیله حفاظت در برابر دشمن، استفاده مى‏کرد، و هرگز از آن در وسائل عادى زندگى بهره‏گیرى ننمود، و تازه از در آمد آن- طبق بعضى از روایات- علاوه بر اینکه زندگى ساده خود را اداره مى‏کرد چیزى‏هم به نیازمندان انفاق مى‏نمود (تفسیر ابو الفتوح رازى جلد 9 صفحه 192) علاوه بر همه اینها فایده دیگر این کار آن بود که معجزه‏اى گویا براى او محسوب مى‏شد.
بعضى از مفسران چنین نقل کرده‏اند که" لقمان" به حضور" داوود" آمد به هنگامى که نخستین زره را مى‏بافت، آهن را به صورت مفتول‏ها و حلقه‏هاى متعددى در مى‏آورد، و در هم فرو مى‏کرد این منظره سخت نظر لقمان را به خود جلب کرد، و در فکر فرو رفت، ولى هم چنان نگاه مى‏کرد، و هیچ سؤال ننمود، تا اینکه داوود بافتن زره را به پایان رسانید، برخاست و بر تن کرد و گفت چه وسیله دفاعى خوبى براى جنگ است؟! لقمان که هدف نهایى را دریافته بود، چنین گفت الصمت حکمة و قلیل فاعله!:" خاموشى حکمت است اما کمتر کسى آن را انجام مى‏دهد"! (مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث)
کسى که دل خود را براى خدا نرم کند، خداوند هم آهن را براى او نرم مى‏کند. «أَوِّبِی ... أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
پیام‏های آیه:
1ـ خداوند، به بندگان برگزیده‏ى خود، عطایاى ویژه‏اى مى‏دهد. «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا»
2ـ هستى، شعور دارد و مورد خطاب الهى قرار مى‏گیرد. «یا جِبالُ أَوِّبِی»
3ـ مناجات موجودات، امرى حقیقى است، نه مجازى. «أَوِّبِی مَعَهُ»
4ـ دنیا و آخرت قابل جمع است. (نبوّت و تصرّف در هستى براى داوود جمع شد). «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
5ـ اولیاى خدا، ولایت تکوینى و قدرت بر تصّرف در هستى دارند. «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
6ـ استفاده از طبیعت ارزش است. «فَضْلًا ... وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
7ـ کسى که دل خود را براى خدا نرم کند، خداوند هم آهن را براى او نرم مى‏کند. «أَوِّبِی ... أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
8ـ ذوب آهن، سابقه‏ى دیرینه‏اى دارد. «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
9ـ اولیاى خدا با صنعت ارتباط داشتند. «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»