تاریخ نگارش : ششم مهر 1393
حساب جاری یک غارتگر
مرضیه علمدار .ب
هرکسی کاری دارد و کار ما هم دزدی است. ولی رابطه خودمان را با خدا قطع نمی کنیم و یک حساب جاری با خدا داریم. طلبه بعد از تشکر و خداحافظی به نجف رفت.


کلید واژه : حساب جاری -نماز
ناشر : برگرفته از سایت سراج
نقل شده که طلبه ای به نجف می رفت. در گردنه اسدآباد دزدها به کاروانی که او در آن بود حمله کرده و همه چیز، از جمله دو صندوق کتاب آن طلبه را بردند. طلبه اصرار کرد که کتاب به درد شما نمی خورد به من برگردانید ولی آنها قبول نکردند و گفتند : اگر کتاب می خواهی برو بالای کوه پیش رئیس ما.

طلبه بالای کوه رفت. از دور چادری دید. داخل شد و با تعجب دید که سردسته دزدها، مشغول نماز خواندن است. بعد از نماز، سردسته دزدها گفت: چه می خواهی؟ گفت من طلبه هستم. زیردستان شما کتبهای مرا برده اند. از شما تقاضا می کنم که دستور بفرمائید کتابهایم را پس بدهند. سردسته دزدها قبول کرد و دستور داد که کتابها را به او برگردانند. هنگام رفتن، طلبه گفت: سوالی دارم و آن اینست که سرقت اموال مردم چگونه با نماز سازگاری دارد؟

سردسته گفت: هرکسی کاری دارد و کار ما هم دزدی است. ولی رابطه خودمان را با خدا قطع نمی کنیم و یک حساب جاری با خدا داریم. طلبه بعد از تشکر و خداحافظی به نجف رفت.

سالها بعد در حرم حضرت امیرالمومنان علی (علیه السلام) شخصی را دید. جلو رفت و وقتی خوب دقت کرد دید همان سردسته دزدهاست که مشغول عبادت است. بعد از اتمام عبادت، جلو رفت و گفت: تو کجا و اینجا کجا؟ سردسته دزدها گفت: همان حساب جاری را که گفتم دست ما را گرفت و توفیق داد که توبه کنیم و رد مظالم دهیم.