تاریخ نگارش : بیست و نهم دي 1394
زن فرمانروا به روایت قرآن
فاطمه نصیری خلیلی
اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود می‏کند و او را براى رهبرى مناسب نمی‏داند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفى زنى می‏پردازد که فرمانروایى سرزمینى را به عهده دارد و طایر اندیشه‌‏اش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟
کلید واژه : زن، مدیریت، رهبری، فرمانروا، محدودیت زن، جامعه اسلامی
ناشر : وبلاگ قرآن، جاودانه تر از جاودانه
ملکه سبا می‏گوید: سلیمان نامه بزرگوارانه‏اى به این مضمون براى من فرستاده است:

«بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ

قَالَتْ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی مَا کُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ » (نمل/ 32)

«به نام خداوند بخشنده مهربان،

(سپس) گفت: اى اشراف و سران، مرا در کارم نظر دهید، زیرا من هیچ گاه پیش از آنکه شما در نزد من حضور یابید فیصله دهنده کارى نبوده‏ام».

چنانکه می‏بینیم این زن، فرمانرواست، اما هرگز استبداد رأى ندارد. هنگامى که نامه سلیمان رسید، بزرگان مملکت خود را گِرد آورد و نامه را که تهدیدى براى آنان شمرده می‏شد، براى همه خواند. و به آنها گفت: پیشنهادات خود را ابراز کنید، من مستبد نیستم، و نمی‏خواهم ایده خود را به شما بقبولانم، هر چند من فرمانرواى شما هستم، اما در چنین مواردى که سرنوشت مردم را رقم می‏زند، باید با اندیشمندان مشورت شود تا رأیى مناسب ابراز گردد.

مردان در پاسخ او چه گفتند؟

«قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَالْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ » (نمل/ 33)

«گفتند: ما داراى نیرویى (بزرگ و ارتش و امکانات) و صاحبان شجاعت و توان بالاى رزمى هستیم، و فرمان با توست، پس بنگر چه فرمان مى‏دهى.»

آنان نیروى بدنى خود را به او عرضه کردند، اما او نیازمند قدرت بدنى آنها نبود، بلکه در پى بهره‏مندى از نیروى فکر و اندیشه آنان بود.

با این وجود، هنگامى که سران قوم او را تنها گذاردند و او در اضطراب و پریشانى نظر دادن فرو رفت، غرق در اندیشه شد و پس از مدتى گفت:

«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ

وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِم بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ». (نمل/ 34 و 35)

«گفت: بى‏تردید پادشاهان چون به شهر (یا کشورى) درآیند آنجا را به تباهى کشانند و سران و قدرتمندان آن را خوار سازند، و (آنها معمولا) چنین مى‏کنند.

و البته من به سوى آنها هدیه‏اى مى‏فرستم، پس منتظر مى‏مانم که فرستادگانم به چه (حال و پاسخى) بازمى‏گردند.»

چنان که می‏بینیم، ملکه سبا به خوبى با شرایط آشناست. او اینک در پى آن است که دریابد آیا سلیمان (علیه السلام) پیامبر است و یا یکى از پادشاهان می‏باشد؟
با توجه به شرایط موجود و دگرگونى زمان، مسأله رهبرى زن، شکل جدیدى به خود گرفته است.

اگر پادشاه باشد، شیوه برخورد مناسب با خود را می‏طلبد و اگر پیامبر باشد، باید از زاویه دیگرى به شرایط نگریست.

ملکه سبا با چنین بینشى براى حضرت سلیمان (علیه السلام) هدیه فرستاد. سلیمان نیز در پى فرجام این ماجرا بود. هنگامى که هدیه به سلیمان (علیه السلام) رسید و پس از مدتى ملکه سبا به ویژگی هاى سلیمان پى برد و در فضاى حکومت سلیمان مدتی ماند، بی‏آنکه چون زنى متعصب که با چنگ و دندان از میراث پادشاهى خود دفاع می‏کند، به جنگ با سلیمان برخیزد، حقیقت را دریافت و با تمام وجود گفت:

«... وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » (نمل/ 44)

«... و اینک در برابر پروردگار جهانیان همراه سلیمان اسلام آوردم. (دیدن عظمت قصر و سابقه امر هدهد و آوردن تخت سبب اسلام او شد.»


مقصود قرآن از ترسیم چنین تصویرى چیست؟

این داستان، حکایت از حکم شرعى ندارد، اما در دل خود، مفهومى پسندیده را می‏پرورد و آن اینکه زن نیز می‏تواند به موازات مرد، پیش رود و به‏گونه‏اى طبیعى رهبری امّتى را به دست گیرد.

اگر به راستى اسلام نقش زن را محدود می‏کند و او را براى رهبرى مناسب نمی‏داند، پس چگونه است که خداوند در قرآن، به معرفى زنى می‏پردازد که فرمانروایى سرزمینى را به عهده دارد و طایر اندیشه‏اش در مدیریت و برخورد با مسائل، از مردان، بلند پروازتر است؟

البته در این مجال، ما نمی‏توانیم حکم قطعى این مسأله را بیان کنیم، بلکه این مسأله نیازمند تحقیق گسترده‏ترى است و مهارت زیادى می‏طلبد. در طول تاریخ اسلام، اگر چه نمی‏توان چنین نمونه‏هایى یافت، اما در حقیقت چهره اصلى زن این‏گونه است.
آنچه گفته شد، در مسأله رهبرى زن بود. اما در سایر مناصب، زن می‏تواند در رأس بسیارى از مسۆولیت ها قرار گیرد ، به ویژه هنگامى که دریافتیم شرایط زمان حاضر و در نتیجه حکم، با گذشته بسیار متفاوت شده است.

در گذشته نیز همانند برخى نمونه‏ها در عصر حاضر، مسۆولان در امور با کسى مشورت نمی‏کردند. اما امروزه مسۆولان، تنها با شور و مشورت دیگران تصمیم می‏گیرند و دستورات خود را عملى می‏کنند، اما در قبول و یا رد نظرات دیگران آزادند.

بنابراین اگر بخواهیم به بررسى مسائل حکومت در عصر حاضر بپردازیم، نباید شیوه حکومت فرمانروایان گذشته را در ذهن خود، ترسیم کنیم، چرا که در گذشته تنها یک فرد، تصمیم می‏گرفت، اما امروز تصمیمات یک مدیر در برابر تصمیمات گروه، رنگ می‏بازد.

در بررسى مدیریت زن نیز ما بر این عقیده‏ایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامی است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.

باید این مسأله را مورد توجه قرار داد که فرمان زن ضمیمه آراء و جمع می‏شود، نه اینکه زن در مسائل اختیار کامل و استبداد رأى داشته باشد. حال با توجه به این فرض آیا دین مبین اسلام با مدیریت زن در شرایط موجود، مخالف است ؟!

از این‏رو ما بر این عقیده‏ایم که زن نیز همانند مرد، داراى نقش مشخصى در جامعه سیاسى اسلامى است. اما برخى از جزئیات آن، با نقش مرد تفاوت دارد، که عکس این امر نیز صادق است.