تاریخ نگارش : بیست و ششم تير 1390
معنای ابواب ایمان بودن ائمّه (علیهمالسلام)
فاطمه نصیری خلیلی
حقیقت ایمان تسلیم است. انسان مؤمن، از خود عزم مستقل و تصمیم جداگانه و خودسرانهای ندارد، بلکه تسلیمِ اراده و تصمیمِ خداوند عالَم است تا ذات اقدس الهی، تکلیف او را به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن کند.
کلید واژه : ایمان، تسلیم، مؤمن، ائمه
ناشر : آیتالله جوادی آملی
حقیقت ایمان تسلیم است. انسان مؤمن، از خود عزم مستقل و تصمیم جداگانه و خودسرانهای ندارد، بلکه تسلیمِ اراده و تصمیمِ خداوند عالَم است تا ذات اقدس الهی، تکلیف او را به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن کند: ﴿وما کان لمؤمنٍ ولا مؤمنةٍ إذا قضی الله ورسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمْرهم ومنْ یعص الله ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً﴾۱/
مؤمن واقعی، نه تنها تسلیم محض در مقابل فرمان خدا و دستور رسول اوست و کلمهای را از روی اعتراض بر زبان جاری نمیکند، بلکه پس از داوری و قضاوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچگونه گرفتگی و ناراحتی در اندرون خود نیز احساس نمیکند و از صمیم قلب به قضاوت او رضایت میدهد: ﴿فلا وربّک لا یؤمنون حتّی یحکّموک فیما شَجَرَ بینهم ثمّ لا یَجدوا فی أنفسهم حَرَجاً ممّا قضیْت ویُسلّموا تسلیماً﴾۲/
از این رو فرمود: پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر، برتر و صاحب اختیارتر است؛ ﴿النّبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم﴾۳/
از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بعضی از سفرهای خود به گروهی برخورد کرده پرسید: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. فرمود: حقیقت ایمان شما چیست؟ گفتند: راضی به قضای الهی هستیم، کارهایمان را به خدا واگذار کرده، تسلیم امر او هستیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اینها گروهی عالم و حکیم هستند که گویا از کثرت حکمت به درجهٴ انبیا نزدیک شدهاند. آنگاه خطاب به آنان فرمود: اگر صادق هستید، بنایی نسازید که در آن سکونت نمیکنید و مالی جمع نکنید که خودتان آن را به مصرف نمیرسانید و پروا داشته باشید از خدایی که به سوی او باز میگردید؛ بینا رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فى بعض أسفاره إذ لقیه رکْبٌ. فقالوا: السّلام علیک یا رسول الله! فقال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ما أنتم؟ فقالوا: نحن مؤمنون یا رسول الله! قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: فما حقیقة إیمانکم؟ قالوا: الرّضا بقضاء الله والتفویض إلی الله والتسلیم لأمر الله. فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: علماء حکماء کادوا أن یکونوا من الحکمة أنبیاء. فإن کنتم صادقین فلا تبنوا ما لا تسکنون ولا تجمعوا ما لا تأکلون واتّقوا الله الّذى إلیه ترجعون۴/
نابر این، ایمان نورانیتی است که اگر در اندرون آدمی مستقر گردد، او را به تسلیم محض در برابر خدا و وحی وادار میکند و آثار این تسلیم قبل از هر چیز در اندیشه و فکر آدمی ظاهر میشود و سپس بر تمایلات وی اثر میگذارد و ثمرهٴ آن بر تک تک اعضا و جوارح انسان ظاهر میگردد. درجهٴ تسلیم انسان هر چه بیشتر باشد، ایمان او بیشتر است، همانند خونی که از قلب حرکت کرده، از طریق رگهای مختلف، خود را به یکایک سلولهای بدن میرساند و آنها را تغذیه میکند. آثار این تغذیه همان حیات و نشاطی است که در اعضا، جوارح و سلولها مشاهده میشود. چنان که میتوان ایمان را به چراغ روشنی تشبیه کرد که در محدودهای بزرگ قرار دارد و پرتو آن از همهٴ پنجرهها و منفذهای آن قابل مشاهده است. آن چراغْ هر چه پر نورتر باشد، پرتو افشانی آن از منفذها بیشتر و درخشش آن بهتر خواهد بود.
امام صادق (علیهالسلام) ایمان را برترین عمل و بهترین پشتوانهای که بدون آن، سایر اعمال مورد قبول واقع نمیشود، معرفی کرد. آنگاه راوی پرسید: چگونه ممکن است ایمان کم و زیاد شود؟ فرمود:
خدای متعال ایمان را بر همهٴ اعضا و جوارح انسان واجب کرد. هیچ عضوی نیست جز این که سهمی از ایمان و تکلیف بر عهدهٴ اوست؛ زیرا واجبهای قلب غیر از کارهای واجب گوش، واجبهای گوش غیر از مسایل واجب بر چشمها، امور واجب بر چشمها غیر از چیزی است که بر زبان واجب است و…. خدای متعال با نزول آیاتی وظایف هر یک از اعضا را مشخص کرده است؛ قلت: إنّ الإیمان لَیتِمُّ ویَنقص ویزید؟ قال علیه السلام: «نعم قلت: کیف ذلک؟ قال علیه السلام: لأنّ الله تبارک وتعالی فرض الإیمان علی جوارح ابن آدم وقسّمه علیها وفرّقه فیها فلیس مِن جوارحه جارحةٌ إلاّ وقد وکّلت من الإیمان بغیر ما وکّلت به أُختها… ینطق به الکتاب لها ویشهد به علیها. ففرض علی القلب غیر ما فرض علی السمع وفرض علی السمع غیر ما فرض علی العینین وفرض علی العینین غیر ما فرض علی اللّسان و…»۵/
تذکّر: تکلیف الهی فقط متوجّه هویت اصیل انسانی، یعنی روح اوست و اعضا و جوارح، ابزار امتثال تکلیفاند، نه مخاطب و مکلّف. البتّه به دید دیگر که اعتقاد دارد هر موجودی دارای ادراک خاص خود است و از این جهت نیز مسؤولیت مخصوص دارد لذا اعضا و جوارح در معاد شهادت میدهند توجیه خطاب به اعضا و تکلیف آنها معنای خاص خود را خواهد داشت.
نه تنها کاملترین مرحلهٴ ایمان، یعنی تسلیم کامل بودن همهٴ اعضا و جوارح، نیاز به معرفت و شناخت وظایفی که بر عهدهٴ هر یک از اعضاست، دارد، بلکه مراحل ابتدایی این تسلیم نیز به سهم خود نیاز به این شناخت و معرفت دارد. از سوی دیگر شناخت وظایف اعضا نیز متّکی به برخی معارف مقدماتی، مانند شناخت مبدأ، معاد، رسالت، اسما و صفات الهی و… است، به گونهای که بدون آشنایی با این معارف، ایمان تحقق پیدا نمیکند.
چنان که کراراً اشاره شد اگر ائمّه (علیهمالسلام) نبودند امت اسلامی اطلاعی از اینگونه معارف نداشت و طبعاً راهی برای رسیدن به سرچشمههای ایمان پیدا نمیکرد.
حضرت امام عسکری (علیهالسلام) فرمود:
اگر محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیای او نبودند شما همانند چهارپایان حیران وسرگردان میماندید؛ زیرا واجبی از واجبات الهی را نمیشناختید. آن ذوات مقدس دروازهٴ معارف و احکام هستند و همانگونه که وارد شدن به یک قریه از غیر دروازهٴ آن ممکن نیست، وارد شدن به شهر علم، معارف و احکام الهی جز از دروازهٴ اهل بیت (علیهمالسلام) امکان ندارد؛ ولولا محمّدٌ صلّی الله علیه و آله و سلّم والأوصیاء مِن وُلْده کُنْتم حَیاری کالْبهائم، لا تعرفون فرضاً مِن الفرائض؛ و هل تُدخل قریةٌ إلاّ مِن بابها۶/
از امام باقر (علیهالسلام) پرسیدند چرا به علی (علیهالسلام) امیرالمؤمنین گفته میشود، در حالی که قبل از او کسی بدین نام خوانده نشد و بعد از او نیز نامیده نمیشود؟ فرمود:
زیرا علی بن ابیطالب (علیهالسلام) طعام علمْ برای مردم میآورد و کسی جز او این کار را نمیکند؛ لم سُمّى علىٌ علیهالسلام أمیرالمؤمنین وهو اسمٌ ما سمّى به أحدٌ قبله ولا یحلّ لأحدٍ بعده؟ قال علیهالسلام: «لأنّه میرة العلم یمتار منه ولا یمتار من أحدٍ غیره»۷/
تذکّر ۱: «میرة» و «یمتار» از ریشهٴ «میر» به معنای تحرّک و جنبشی است که کسی با انگیزهٴ به دست آوردن طعام برای اهل خود یا شهر خود نشان میدهد۸/ برادران حضرت یوسف (علیهالسلام) هنگامی که آهنگ دوبارهٴ مصر داشتند، به پدر خود گفتند: ما به مصر میرویم و برای اهل خودمان موادّ غذایی میآوریم؛ ﴿و نمیر أهلنا﴾۹/ «مارَهم میراً» یعنی برای آنان، میره (طعام) آورد۱۰/ بنابر این، امیرالمؤمنین، یعنی کسی که برای مؤمنان میره و طعام علمی میآورد.
۲ ـ با توجّه به این که «أمیر» و «میره» از لحاظ ریشهٴ لغوی با یکدیگر تفاوت دارند، چنین تفسیری فقط از معصومین (علیهمالسلام)، که عِدل قرآن کریم هستند، قابل قبول است. البته ممکن است برخی از انحای اشتقاق، این توجیه علمی را تحمّل کند، لیکن بدون حجّت معتبر نمیتوان معنای اخیر را از لفظ «امیر» استفاده نمود.
افزون بر گشودن دروازههای علم و معارف الهی، آنان الگوهای چگونه زیستن جامعه هستند. بنابر این، ائمّهٴ اطهار (علیهمالسلام) دروازههایی هستند که برای رسیدن به حقایق ایمان، باید از منبع علومشان بهرهجست و از سیرهٴ عملی آنان مدد گرفت.
پاورقی ها :
۱ ـ هیچ مرد و زن مؤمنی حق ندارد که در برابر فرمان خدا و پیامبرش برای خود اختیاری قائل باشد. هرکسی که نافرمانی خدا و رسولش کند [و برای خود اختیاری قائل باشد] بیتردید در گمراهی آشکاری گرفتار شده است (سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۶).
۲ ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۶۵/
۳ ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۶/
۴ ـ کافی، ج۲، ص۵۲/
۵ ـ کافی، ج۲، ص۳۳، باب أنّ الإیمان مبثوثٌ لجوارح البدن کلّها.
۶ ـ نور الثقلین، ج۱، ص۵۹۰/
۷ ـ علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۱، باب ۱۲۹/
۸ ـ هو حرکة فى جلب الطعام إلی بلده أو أهله (التحقیق، ج۱۱، ص۲۲۵، «میر»).
۹ ـ سورهٴ یوسف، آیهٴ ۶۵/
۱۰ ـ مارهم میراً من باب باع: أتاهم بالمیرة (المصباح المنیر، ص۵۸۷، «میر»).