تاریخ نگارش : بیست و نهم تير 1390
بلعم باعورا که بود؟
مریم ریاحی
بلعم باعورا که بود ؟
--------------------------------------------------------------------------------

«بلعم باعوراها» و «بو راهب ها» و «امیة بن ابی الصلت ها» و همه دانشمندانی که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‌های فکری خود را در اختیار طاغوت‌ها می گذارند و آن‌ها نیز برای تحمیق مردم عوام، از وجود این‌گونه افراد حداکثر استفاده را می‌کنند، در حقیقت در حق خویش ظلم می‌کنند و عاقبت شومی در انتظار آن‌هاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان پذیر است.



--------------------------------------------------------------------------------

اگر «بلعم» واژه‌ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد می‌خورد و غذا را می‌بلعد. [1] اما گویند بلعم همان «بلعم» در تورات و نامی عبری می‌باشد به معنای «خداوند مردم» [2].

«بلعم باعورا» از علماء بنی اسرائیل، معاصر حضرت موسی (علیه السلام) بود که در یکی از قریه‌های به لقاء شام زندگی می‌کرد.[3] برخی او را از نوادگان لوط یا داماد وی ذکر کرده‌اند. [4].

بلعم پیشگویی می‌کرد و از حوادث آینده خبر می‌داد. گویا پیرو آئین ابراهیم بوده و مردم از اطراف به نزد او می‌آمدند تا درباره‌ی آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آن‌ها دعا کند. [5].



یاد کرد قرآن از بلعم بن باعورا
نام بلعم صریحاً در قرآن نیامده است لکن بسیاری از مفسران مضمون آیات 175 و 176 سوره اعراف را درباره او دانسته‌اند:[6].

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین‏»[7].

«و بر آن‌ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.».

قرآن در اینجا داستان دیگری از بنی اسرائیل را شرح می دهد و آن داستان «بلعم بن باعورا» است، خدای تعالی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را دستور می دهد که داستان مزبور را برای مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهری و وسایل معمولی برای رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش کافی نیست، بلکه مشیت خدا هم باید کمک کند، و خداوند، سعادت و رستگاری را برای کسی که به زمین چسبیده (سر در آخور تمتعات مادی فرو کرده) و یکسره پیرو هوا و هوس گشته و حاضر نیست به چیز دیگری توجه کند، نخواسته است، زیرا چنین کسی راه به دوزخ میبرد. علامت این‌گونه اشخاص این است که دل‌ها و چشم‌ها و گوش‌هایشان را در آنجا که به نفع ایشان است بکار نمی‌گیرند، و علامتی که جامع همه علامت‌ها است این است که مردمی غافلند. [8].

بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه‌ی مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه السلام) قرار گرفت. [14]. برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آن‌ها به وسیله‌ی زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (علیه السلام).[15].امام باقر (علیه السلام) فرمود:«اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده برای مردمی که اهل قبله هستند و هوای خود را بر هدایت الهی مقدم می شمارند.»[9].

بلعم نخست در صف مؤمنان بود و حامل آیات و علوم الهی گشته بود، حتی موسی (علیه السلام) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می‌کرد و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که مستجاب الدعوة شد. [10].

اینکه منظور از آیاتی که به او داده شده چیست، مورد اختلاف است، برخی آن را اسم اعظم، برخی استجابت دعا یا برخورداری از معارف تورات، علم و حجج دانسته‌اند. این آیات، کرامت‌های خاصی است که راه شناخت خداوند را واضح به وی نشان می‌داده که به موجب آن هیچ شک و تردیدی نسبت به حق برایش باقی نمی‌مانده است. [11].


انحراف عابد بنی اسرائیل
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو می‌کند:«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» [12] ؛ و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانش‌ها) بالا می‌بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می‌کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود) این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستان‌ها را (برای آن‌ها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).».

تشبیه به سگی که در هر حال زبانش بیرون است برای کسی است که چه او را موعظه کنی یا موعظه نکنی، سودی به حالش نمی‌کند و همیشه به گمراهی می‌رود. همچنین او را از این جهت به سگ تشبیه کرده است که پستی و بی‌ارزشی او را برساند. [13].

بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه‌ی مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه السلام) قرار گرفت. [14].

برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آن‌ها به وسیله‌ی زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (علیه السلام).[15].

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:« ... روزی که فرعون برای دستگیر کردن موسی و یارانش در طلب ایشان می گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسی و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوی موسی برود، الاغش از راه رفتن امتناع کرد، بلعم شروع کرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: و ای بر تو برای چه مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمی با ایمان، نفرین کنی؟ بلعم این را که شنید آن قدر آن حیوان را زد تا کشت و همان جا اسم اعظم از زبانش برداشته شد...» [16].

در برخی احادیث از الاغ بلعم در کنار چند حیوان دیگر یاد شده، که استثنائاً وارد بهشت می‌شوند. [17].

قرآن نتیجه کلی از سرگذشت بلعم و علمای دنیا پرست را این‌گونه بیان می‌کند: «سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ کاَنُواْ یَظْلِمُونَ» [18] ؛ چه بد مَثَلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و آن‌ها تنها به خودشان ستم می نمودند.».

«بلعم باعوراها» و «بو راهب ها» و «امیة بن ابی الصلت ها» و همه دانشمندانی که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‌های فکری خود را در اختیار طاغوت‌ها می گذارند و آن‌ها نیز برای تحمیق مردم عوام، از وجود این‌گونه افراد حداکثر استفاده را می‌کنند، در حقیقت در حق خویش ظلم می‌کنند و عاقبت شومی در انتظار آن‌هاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان پذیر است:[19].

«مَن یهَْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَ مَن یُضْلِلْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الخَْاسِرُونَ» [20] ؛ آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعی) اوست و کسانی را که (به خاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعی) آن‌ها هستند!».




پی نوشت ها :

1- ابن منظور، لسان العرب، بیروت، ج 1، ص 486

2- مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 180

3- شبستری، عبدالحسین؛ اعلام قرآن، ص 20

4- مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایرة‌المعارف قرآن، ج 2، ص 163

5- همان، ص 160

6- خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه‌ی قرآن و قرآن پژوهی، ج 1، ص 388

7- اعراف / 175 (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌باشد).

8- طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج 8، ص 433

9- طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع‌البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، ج 10، ص 115

10- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، ج 7، ص 12-14

11- اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین ص 164

12- اعراف /176

13- تفسیر مجمع‌البیان، پیشین، ص 116

14- تفسیر نمونه، پیشین، ج 7، ص 15

15- اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص 165

16- تفسیر المیزان، پیشین، ص 440

17- عروسی حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج 2، ص 102

[18- اعراف/ 177

19- تفسیر نمونه، پیشین، ص 17

20- اعراف/


ناشر : برگرفته از سایت تبیان
بلعم باعورا که بود ؟



--------------------------------------------------------------------------------

«بلعم باعوراها» و «بو راهب ها» و «امیة بن ابی الصلت ها» و همه دانشمندانی که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‌های فکری خود را در اختیار طاغوت‌ها می گذارند و آن‌ها نیز برای تحمیق مردم عوام، از وجود این‌گونه افراد حداکثر استفاده را می‌کنند، در حقیقت در حق خویش ظلم می‌کنند و عاقبت شومی در انتظار آن‌هاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان پذیر است.



--------------------------------------------------------------------------------

اگر «بلعم» واژه‌ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد می‌خورد و غذا را می‌بلعد. [1] اما گویند بلعم همان «بلعم» در تورات و نامی عبری می‌باشد به معنای «خداوند مردم» [2].

«بلعم باعورا» از علماء بنی اسرائیل، معاصر حضرت موسی (علیه السلام) بود که در یکی از قریه‌های به لقاء شام زندگی می‌کرد.[3] برخی او را از نوادگان لوط یا داماد وی ذکر کرده‌اند. [4].

بلعم پیشگویی می‌کرد و از حوادث آینده خبر می‌داد. گویا پیرو آئین ابراهیم بوده و مردم از اطراف به نزد او می‌آمدند تا درباره‌ی آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آن‌ها دعا کند. [5].



یاد کرد قرآن از بلعم بن باعورا
نام بلعم صریحاً در قرآن نیامده است لکن بسیاری از مفسران مضمون آیات 175 و 176 سوره اعراف را درباره او دانسته‌اند:[6].

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین‏»[7].

«و بر آن‌ها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.».

قرآن در اینجا داستان دیگری از بنی اسرائیل را شرح می دهد و آن داستان «بلعم بن باعورا» است، خدای تعالی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را دستور می دهد که داستان مزبور را برای مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهری و وسایل معمولی برای رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش کافی نیست، بلکه مشیت خدا هم باید کمک کند، و خداوند، سعادت و رستگاری را برای کسی که به زمین چسبیده (سر در آخور تمتعات مادی فرو کرده) و یکسره پیرو هوا و هوس گشته و حاضر نیست به چیز دیگری توجه کند، نخواسته است، زیرا چنین کسی راه به دوزخ میبرد. علامت این‌گونه اشخاص این است که دل‌ها و چشم‌ها و گوش‌هایشان را در آنجا که به نفع ایشان است بکار نمی‌گیرند، و علامتی که جامع همه علامت‌ها است این است که مردمی غافلند. [8].

بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه‌ی مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه السلام) قرار گرفت. [14]. برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آن‌ها به وسیله‌ی زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (علیه السلام).[15].امام باقر (علیه السلام) فرمود:«اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده برای مردمی که اهل قبله هستند و هوای خود را بر هدایت الهی مقدم می شمارند.»[9].

بلعم نخست در صف مؤمنان بود و حامل آیات و علوم الهی گشته بود، حتی موسی (علیه السلام) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می‌کرد و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که مستجاب الدعوة شد. [10].

اینکه منظور از آیاتی که به او داده شده چیست، مورد اختلاف است، برخی آن را اسم اعظم، برخی استجابت دعا یا برخورداری از معارف تورات، علم و حجج دانسته‌اند. این آیات، کرامت‌های خاصی است که راه شناخت خداوند را واضح به وی نشان می‌داده که به موجب آن هیچ شک و تردیدی نسبت به حق برایش باقی نمی‌مانده است. [11].



انحراف عابد بنی اسرائیل
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو می‌کند:«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» [12] ؛ و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانش‌ها) بالا می‌بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می‌کند (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود) این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستان‌ها را (برای آن‌ها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).».

تشبیه به سگی که در هر حال زبانش بیرون است برای کسی است که چه او را موعظه کنی یا موعظه نکنی، سودی به حالش نمی‌کند و همیشه به گمراهی می‌رود. همچنین او را از این جهت به سگ تشبیه کرده است که پستی و بی‌ارزشی او را برساند. [13].

بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه‌ی مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه السلام) قرار گرفت. [14].

برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آن‌ها به وسیله‌ی زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (علیه السلام).[15].



از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:« ... روزی که فرعون برای دستگیر کردن موسی و یارانش در طلب ایشان می گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسی و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوی موسی برود، الاغش از راه رفتن امتناع کرد، بلعم شروع کرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: و ای بر تو برای چه مرا می‌زنی؟ آیا می‌خواهی با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمی با ایمان، نفرین کنی؟ بلعم این را که شنید آن قدر آن حیوان را زد تا کشت و همان جا اسم اعظم از زبانش برداشته شد...» [16].

در برخی احادیث از الاغ بلعم در کنار چند حیوان دیگر یاد شده، که استثنائاً وارد بهشت می‌شوند. [17].

قرآن نتیجه کلی از سرگذشت بلعم و علمای دنیا پرست را این‌گونه بیان می‌کند: «سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ کاَنُواْ یَظْلِمُونَ» [18] ؛ چه بد مَثَلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و آن‌ها تنها به خودشان ستم می نمودند.».

«بلعم باعوراها» و «بو راهب ها» و «امیة بن ابی الصلت ها» و همه دانشمندانی که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‌های فکری خود را در اختیار طاغوت‌ها می گذارند و آن‌ها نیز برای تحمیق مردم عوام، از وجود این‌گونه افراد حداکثر استفاده را می‌کنند، در حقیقت در حق خویش ظلم می‌کنند و عاقبت شومی در انتظار آن‌هاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان پذیر است:[19].

«مَن یهَْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَ مَن یُضْلِلْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الخَْاسِرُونَ» [20] ؛ آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعی) اوست و کسانی را که (به خاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعی) آن‌ها هستند!».




پی نوشت ها :

1- ابن منظور، لسان العرب، بیروت، ج 1، ص 486

2- مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 180

3- شبستری، عبدالحسین؛ اعلام قرآن، ص 20

4- مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایرة‌المعارف قرآن، ج 2، ص 163

5- همان، ص 160

6- خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه‌ی قرآن و قرآن پژوهی، ج 1، ص 388

7- اعراف / 175 (ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌باشد).

8- طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج 8، ص 433

9- طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع‌البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، ج 10، ص 115

10- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، ج 7، ص 12-14

11- اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین ص 164

12- اعراف /176

13- تفسیر مجمع‌البیان، پیشین، ص 116

14- تفسیر نمونه، پیشین، ج 7، ص 15

15- اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف، پیشین، ص 165

16- تفسیر المیزان، پیشین، ص 440

17- عروسی حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج 2، ص 102

[18- اعراف/ 177

19- تفسیر نمونه، پیشین، ص 17

20- اعراف/