تاریخ نگارش : چهارم مرداد 1390
تفسیر سوره کوثر( آقای محسن قرائتی)
العبد سرباز کوچولوی آقا
سیماى سوره کوثر
این سوره سه آیه دارد و در مکّه نازل شده و کوچک‏ترین سوره قرآن کریم است.
نام سوره برگرفته از آیه اول است و به معناى خیر کثیر و فراوان مى‏باشد.
بر اساس روایات متعدّد از شیعه و سنّى، عاص بن وائل، پدر عمرو عاص که از بزرگان مشرکان مکّه بود، پس از آنکه پسران پیامبر از دنیا رفتند و آن حضرت دیگر پسرى نداشت، از روى طعنه و زخم زبان، پیامبر را ابتر و بدون دنباله خواند.
خداوند براى تسلّى خاطر پیامبر و پاسخ به این سخن نابجا، سوره کوثر را نازل فرمود و ناکام بودن دشمنان و دوام و بقاى نسل و فکر پیامبر را خبر داد.
در روایات، براى کسى که این سوره را در نمازهاى واجب و مستحب بخواند، سیراب شدن از حوض کوثر در قیامت، وعده داده شده است. (4)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
«1» إِنَّآ أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ «2» فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ «3» إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
همانا ما به تو خیر کثیر عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بگزار و (شتر) قربانى کن. همانا دشمن تو بى‏نسل و دم بریده است.
نکته‏ها:
آنجا که خداوند در مقام دعوت به توحید است، ضمیر مفرد به کار مى‏برد، همانند «أنا ربّکم فاعبدون» (5) پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت کنید. «أنَا ربّکم فاتَّقون» (6) من پروردگار شما هستم، از من پروا کنید. «انّنى أنَا اللّه» (7) همانا من خداوند یکتا هستم.
همچنین درمواردى که خداوند کارى را بدون واسطه انجام مى‏دهد یا در مقام بیان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمیر مفرد به کار مى‏رود، همانند: «و أنَا الغفور الرحیم» (8) تنها من بخشنده مهربانم. «فانّى قریب» (9) من به بندگانم نزدیکم.
اما گاهى آیه در مقام بیان عظمت خداوند و شرافت نعمت است که در این موارد ضمیر جمع همچون «اِنّا» به کار مى‏رود، چنانکه در این آیه مى‏فرماید: «اِنّا اعطیناک الکوثر» زیرا عطاى الهى به بهترین خلق خدا، آن هم عطاى کوثر، به گونه‏اى است که باید با عظمت از آن ی اد شود.
همچنین در مواردى که خداوند کارى را با واسطه انجام مى‏دهد، نظیر باران که با واسطه تابش خورشید و پیدایش بخار و ابر مى‏بارد، از ضمیر جمع استفاده مى‏شود، چنانکه مى‏فرماید: «وانزلنا من السماء ماءً» (10) ما از آسمان آبى فرو فرستادیم.
از میان یکصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با کلمه «اِنّا» آغاز شده است: سوره‏هاى فتح، نوح، قدر و کوثر.
«اِنّا فَتَحنا لک فتحاً مبیناً» ما براى تو پیروزى آشکار قرار دادیم.
«اِنّا ارسلنا نوحاً» ما نوح را به سوى مردم فرستادیم.
«اِنّا انزلناه فى لیلة القدر» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
«اِنّا اعطیناک الکوثر» ما به تو کوثر عطا کردیم.
در آغاز یکى از این چهار سوره، از حضرت نوح که اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب مى‏شود، سخن به میان آمده است. در آغاز سه سوره دیگر، به نعمت‏هاى ویژه‏اى همچون نزول قرآن، پیروزى آشکار و عطاى کوثر، اشاره شده است. شاید می ان این چهار موضوع ارتباطى باشد که یکى رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگرى نزول آخرین کتاب آسمانى، سوّمى پیروزى مکتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بیان مى‏کند.
کلمه «کوثر» از «کثرت» گرفته شده و به معناى خیر کثیر و فراوان است. و روشن است که این معنا مى‏تواند مصادیق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم کثیر و اخلاق نیکو داشته باشد، ولى آیه آخر سوره، مى‏تواند شاهدى بر این باشد که مراد از کوثر، نسل مبا رک پیامبر اکرم است. زیرا دشمنِ کینه‏توز با جسارت به پیامبر، او را ابتر مى‏نامید و خداوند در دفاع از پیامبرش فرمود: «انّ شانئک هو الابتر» دشمن تو، خود ابتر است. بنابراین اگر مراد از کوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آیه اول و سوم سوره، توجیه و معنایى دل‏پسند ن خواهیم داشت.
کلمه «ابتر» در اصل به حیوان دم بریده و در اصطلاح به کسانى گفته مى‏شود که نسلى از آنان به یادگار باقى نمانده باشد. از آنجا که فرزندان پسر پیامبر در کودکى از دنیا رفتند، دشمنان مى‏گفتند: او دیگر عقبه و نسلى ندارد و ابتر است. زیرا در فرهنگ جاهلیّت دختر لا یق آن نبود که نام پدر را زنده نگاه دارد. بنابراین جمله «انّ شانئک هو الابتر» دلیل آن است که مراد از کوثر، نسل کثیر پیامبر است که بدون شک از طریق حضرت زهراعلیها السلام مى‏باشد.
این نسل پر برکت از طریق حضرت خدیجه نصیب پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله شد. آرى خدیجه مال کثیر داد و کوثر گرفت. ما نیز تا از کثیر نگذریم به کوثر نمى‏رسیم.
فخررازى در تفسیر کبیر مى‏گوید: چه نسلى با برکت‏تر از نسل فاطمه که مثل باقر و صادق و رضا از آن برخاسته است و با آنکه تعداد بسیارى از آنان را در طول تاریخ، به خصوص در زمان حکومت بنى‏امیّه و بنى‏عبّاس شهید کردند، امّا باز هم امروز فرزندان او در اکثر کشوره اى اسلامى گسترده‏اند.
در زمانى که خبر تولّد دختر سبب اندوه پدر مى‏شد، به گونه اى که صورتش از غصه سیاه گشته و به فکر فرو مى‏رفت که از میان مردم فرار کند یا دخترش را زنده به گور کند: «یتوارى من القوم ام یدُسّه فى التّراب» (11) در این زمان قرآن به دختر لقب کوثر مى‏دهد تا فرهنگ جاهلى را به فرهنگ الهى و انسانى تبدیل کند.
بر اساس روایات، نام یکى از نهرها و حوض‏هاى بهشتى، کوثر است و مؤمنان از آن سیراب مى‏شوند. چنانکه در روایت متواتر ثقلین نیز پیامبر فرمود: «انّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض» کتاب و عترت از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا آنکه در قیامت، در کنار حوض به من ملحق شوند.
کوثر الهى، به جنسیّت بستگى ندارد؛ فاطمه، دختر بود امّا کوثر شد. به تعداد کثیر بستگى ندارد؛ فاطمه، یک نفر بود امّا کوثر شد. آرى خداوند مى‏تواند کم را کوثر و زیاد را محو کند.