تاریخ نگارش : بیست و ششم مهر 1390
برائت
عصمت زارع بیدکی
مستقیماً تهدید می کند.
ترس آنها از کسانی است که به او ایمان دارند.
آنها بازوی اجرایی خداوند هستند.
در ادامه خداوند عده ای را استثنا می کند.
قبیله هایی که سر در لاک فرو برده اند و در گذشته به هیچ وجه تعهداتشان را زیر پا نگذاشته اند.
آنها را تا پایان تعهدشان مهلت دهید و بعد از اتمام وقت تعهد آنها را نیز مجبور به اسلام کنید.
بعد از چهار ماه چه باید کرد؟
فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم
همه را از دم تیغ بگذرانید.
وخذوهم
دستگیرشان کنید.
وحصروهم
محاصره کنیدشان.
وقعدوا لهم کل مرصد
در کمینشان بنشینید و در فرصت مناسب نابودشان کنید.
اگر به شرایط اسلام گردن نهادند رهایشان کنید.
پس بعد از این سوره قطعا اسلام بر همه اجباری است.
شاید سوال کنید پس آیه ی لا اکراه فی الدین چه می شود. در پاسخ می گوییم که این آیه مربوط به ایمان است و نه اسلام و اگرنه اسلام اجباری است.
خداوند می گوید که در دین اجباری نیست چرا که راه رشد از راه غی و پست روشن و مشخص است. آنانکه ایمان بیاورند، به ریسمان محکم اللهی چنگ زده اند. پس روشن است که منظور این آیه از دین ایمان است و نه اسلام.
ناشر : حجت الاسلام فاطمی نیا
یکی از سوره های تکان دهنده ی قرآن سوره ی توبه می باشد. بخصوص اینکه من فکر می کنم این سوره می تواند ما را از ظلمات تاریخی بعد از رحلت پیامبر بیرون ببرد.
جوهر و اساس و باطن این سوره ایمان است.
ایمان چیست؟
برای روشن شدن معنای ایمان مثالی میزنم.
فرض کنید که شما مبلغ پنجاه میلیون تومان پول دارید. میخواهید با آن کاری انجام دهید که فوق العاده سودزا باشد. در این حال چه می کنید؟
دو راه حل وجود دارد.
یکی اینکه تحقیق و تفحص کنید.
مشورت کنید.
بازار بورس را بررسی کنید.
بانکها را زیر نظر بگیرید.
و بالاخره تلاش کنید تا بهترین گزینه را بیابید و پولتان را در آن زمینه خرج کنید.
در این صورت سود و زیان و عواقب خوب یا بدش بر عهده ی خودتان است.
راه حل دوم اینکه شما تحقیق و تفحص می کنید تا کسی را پیدا کنید.
کسی که به شما بسیار مهربان باشد.
خیانت کار نباشد.
بسیار اطلاعاتش بالا باشد.
از جایگاه بالاتری بازار پول و سرمایه را رصد کند.
پس از تحقیق و تفحص فراوان در نهایت او را می یابید.
او نماینده ی مجلس است. فردی با امین که شما را دوست دارد.
با او موضوع را مطرح می کنید. او به شما می گوید اگر به من ایمان داری با این پول زمین های فلان بیابان را بخر.
شما هم از او دلیل نمی خواهید. چون به او ایمان دارید.
شما زمین ها را می خرید.
بعد از مدتی معلوم می شود که آنجا قرار است شهرک صنعتی شود. و شما سود فراوانی می برید.
خداوند نظرش این است که ما باید به قرآن ایمان بیاوریم. به خدا ایمان بیاوریم. به قیامت ایمان بیاوریم.
حالا که تا حدودی معنای ایمان روشن شد می توانیم وارد این سوره را شویم.
خداوند این سوره با لحنی تند و بدون ذکر بسم الله شروع می کند.
پیمان صلح ملغا است.
تا چهار ماه فرصت دارید تکلیف خود را مشخص کنید.
ان الله بریء من المشرکین
بشر الذین کفرو بعذاب الیم
این در شرایطی است که کفار مکه تا حدودی ضعیف شده اند و تنها امیدشان معاهده ای است که با پیامبر بسته اند.
نامه از طرف خداوند برای مشرکین است.
نامه برایشان ارسال می شود.
نامه بر علی(ع) است.
مشرکین و کفار که در ذات و جوهر یکی هستند خود را در برابر کسی می دانند که آنها را مستقیماً تهدید می کند.
ترس آنها از کسانی است که به او ایمان دارند.
آنها بازوی اجرایی خداوند هستند.
در ادامه خداوند عده ای را استثنا می کند.
قبیله هایی که سر در لاک فرو برده اند و در گذشته به هیچ وجه تعهداتشان را زیر پا نگذاشته اند.
آنها را تا پایان تعهدشان مهلت دهید و بعد از اتمام وقت تعهد آنها را نیز مجبور به اسلام کنید.
بعد از چهار ماه چه باید کرد؟
فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم
همه را از دم تیغ بگذرانید.
وخذوهم
دستگیرشان کنید.
وحصروهم
محاصره کنیدشان.
وقعدوا لهم کل مرصد
در کمینشان بنشینید و در فرصت مناسب نابودشان کنید.
اگر به شرایط اسلام گردن نهادند رهایشان کنید.
پس بعد از این سوره قطعا اسلام بر همه اجباری است.
شاید سوال کنید پس آیه ی لا اکراه فی الدین چه می شود. در پاسخ می گوییم که این آیه مربوط به ایمان است و نه اسلام و اگرنه اسلام اجباری است.
خداوند می گوید که در دین اجباری نیست چرا که راه رشد از راه غی و پست روشن و مشخص است. آنانکه ایمان بیاورند، به ریسمان محکم اللهی چنگ زده اند. پس روشن است که منظور این آیه از دین ایمان است و نه اسلام.
فرق ایمان و اسلام این است که مسلمان دینش به زبان و شناسنامه اش است و مومن دینش قلبی و اعتقادی است.
اینکه بعضی اسلام را دین محبت و گفتگو و مصالحه می دانند یک دروغ بزرگ است.
خداوند همان است که در زیارت عاشورا اشخاص و گروهها و قبیله هایی را به شدت لعن می کند.
خدای ما خدای سوره ی توبه است.
در آیات بعد خداوند مشرکان و کفار را جاهل می خواند و می گوید به آنها اجازه تحقیق بدهید.
جرم بزرگ آنها چیست؟
اینکه: اشْتَرَوْاْ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً
آیات قرآن را به بهای ناچیزی معامله کردند.
هر کسی رابطه اش با قرآن رابطه ی ایمانی نباشد قرآن را خوار و ناچیز شمرده است. تاریخ 1400 ساله ی مسلمین تاریخ بی ایمانی به قرآن است. قرآن کتاب اطلاعات دینی نیست. کتاب فلسفه و عرفان نیست. قرآن کتاب ایمان است.
خداوند در آیات بعد می گوید:
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ
آیا با قومی که پیمان شکنی کردند و قصد کشتن پیامبرتان را داشتند پیکار نمی کنید؟ آیا می ترسید؟ اگر بنا به ترس است این حق خداست که از او بترسید. اگر به این آیات ایمان داشته باشید. چون کسی که ایمان ندارد اصلاً قیامت و حساب را قبول ندارد. و یا قدرتمند بودن خدا را قبول ندارد.
تذکر این نکته ضروری است که چامعه آنروز را چهار گروه تشکیل می دهند.
1- کافران که علنی اسلام را قبول ندارند.
2- مؤمنان که خود را به خدای پیامبر واگذار کرده اند.
3- مسلمانانی که مؤمن نیستند ولی اسلام را پذیرفته اند و به احکام آن احترام می گذارند. این افراد جماعتزده و منفعل هستند و با تبلیغ و شایعه پراکنی فریب می خورند. از جنگ چندان خوششان نمی آید و دوست دارند همیشه صلح باشد.
4- منافقین که به احکام اسلام احترام می گذارند ولی به خداوند ایمان ندارند. آنها جماعت زده و منفعل نیستند. بلکه فعال و تأثیرگذارند. دائما شبهه سازی می کنند. مردم سست ایمان را می فریبند. در جنگ شرکت نمی کنند و همیشه دغدغه ی جایگاه و مقام و منصب و پول را دارند.
14- قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِینَ
15-وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن یَشَاء وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
خداوند دستو کشتار آنها را می دهد و می گوید که مؤمنین دست خداوند بر روی زمینند و خداوند با آنها بی ایمانها را عذاب می کند.
چیز جالبی که در آیات است اینکه می گوید مؤمنین قلبهاشان مملو از کینه و نفرت از کفار است که با کشتار کفار دلشان خنک می شود.
این آیات ملاک دیندار و بی دین است. نه اینکه هر کس سربه زیر باشد و به کسی آزار نرساند و در پی یک لقمه حلال باشد و هر شب مسجد برود و هیئت بگیرد و در اعماق وجودش کینه ای نباشد. نه هرگز ملاک دینداری اینها نیست.
باطن و حقیقت دین اسلام ایمان به خدای قرآن است.
خداوند در آیات بعدی خطاب به مسلمانان می گوید که من شمارا رها نمی کنم. آنقدر فرمانهای سخت می دهم تا مؤمنین شناخته شوند.
در آیات بعدی می گوید که مشرکین حق ندارند مساجد را آباد کنند.
خداوند می گوید که همه ی اعمال آنها حبط و نابود است.
در روایات ما نیز شرط قبولی عمل ایمان دانسته شده است. یعنی تمام کسانی که ایمان ندارند هیچ اجر و ثوابی ندارند.
از نظر قرآن مسیحیان و یهودیان جزء مشرکان محسوب می شوند. پس نگوییم که آیا این همه خیّر در جهان وجود دارد همه جهنمیند؟
آیا ادیسون برای این همه زحمت که کشیده هیچ اجری ندارد؟
آیا اینکه مسلمانان این همه کار خوب می کنند، نماز می خوانند، صدقه می دهند ولی رابطه شان با خداوند ایمانی نیست هیچ اجری ندارند؟
طبق روایات ما اعمال هر کس ضرب در ایمان او می شود.
17- مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ الله شَاهِدِینَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ
18- إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَـئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ
19- أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
ما در اینجا به مهمترین و کلیدی ترن آیه ی این سوره می رسیم.
20- الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
آنانکه ایمان آوردند و در پی این ایمان هجرت کردند و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کردند نزد خداوند درجه ای رفیع دارند. آنها رستگارانند.
امروز هم باید جهاد کنیم. جهاد کفر علیه ایمان. باید جبهه ها شکل بگیرد. تفکر ایمانی به صحنه بیاید. دوباره گفتمان جامعه ایمانی شود.
جهاد امروز برای دفاع از این حقیقت گمشده است. حقیقتی که مظلومانه در پس حجاب یونانی زدگی رفته است. حقیقتی فراموش شده.
امروز باید از حریم با عظمت ایمان در مقابل فلسفه دفاع کرد.
در برابر اطلاعات و معارف دینی دفاع کرد.
در برابر آداب دینی و حاکمت مطلق احکام ظاهری دفاع کرد.
خداوند در آیات بعدی بحث را روی مسئله ی ایمان متمرکز می کند و می گوید:
21- یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُّقِیمٌ
22- خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
خداوند متعال از مؤمنین می خواهد که بحث ایمان و کفر را در همه ی ابعاد زندگیشان دخالت دهند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْکُفْرَ عَلَى الإِیمَانِ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
آنان که کفر را بر ایمان ترجیح می دهند را نباید دوست بدارید.
نباید آنهایی که کفر را بیش از ایمان دوست دارند ولی و عهده دار کارهایتان شوند.
خداوند در آیه بعد ملاک دیگری را برای دینداری مطرح می کند:
24- قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
یا خدا و رسول و جهاد
یا خانواده و تجارت و مسکن و پول
خداوند کسانی را که دنیایشان از دینشان مهمتر است را فاسق می داند.
این اسفبار است که خواست بیشتر مردم ایران رشد توسعه است.
و یا اینکه ما حاصل سی سال انقلاب و این همه خون شهید را تعدادی سد و کارخانه معرفی می کنیم. محصول انقلاب ما نباید مردمی باشد که چز رسیدن به دنیایی مطلوب خواست دیگری نداشته باشند.
این یعنی فراگیر شدن فسق.
خداوند در آیات بعد خطاب به مؤمنین می گوید که مشرکان نجس هستند و نگذارید که به مسجدالحرام نزدیک شوند.
اینکه چرا همه ی آیاتی که دارای امر و نهی است خطاب به مؤمنین است خود دارای نکته ی لطیفی می باشد.
آنانکه وجود خود را در دنیا سرمایه میدانند و این سرمایه را به خدا می سپارند و به او ایمان می آورند گوش به فرمان او می شوند.
نه مسلمانانی که اسلام را یک مشت آداب و احکام می دانند.
مؤمن بعد از ایمانش در دستورات و اوامر اللهی چون و چرا نمی کند. چرا؟ چون ایمان دارد. ایمان دارد که همه کاره خداست. دست بالای دست خداست. صاحب مبداء و معاد خداست.
لذا طبیعیست که تمام اوامر و نواهی و دستورات اجرائی به مؤمنین داده شود. مؤمن طالب دستور است و مسلمان خسته از دستورات.
28- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَـذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
29- قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُواْ الْجِزْیَةَ عَن یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
خداوند در آیات بعد با لحنی تندتر دستور کشتار را صادر می کند:
وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ
خداوند متعال در آیات بعد مؤمنین را مخاطب قرار می دهد و از سستی آنها در جهاد گله می کند:
38- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ
چرا هنگامی که دستور جهاد می آید به زمین چسبیده اید و به کندی سر پا می شوید.
آیا به حیات دنیوی رضایت داده اید.
خداوند در آیه ی بعد با لحن تند تری صحبت می کند و می گوید اگر سستی کنید به شدّت عذابتان می کنم.
39- إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
این آیه باشد تا ملت ایران از خود بپرسد که چرا در سالهای آخر جنگ سستی کردند و علی رغم در خواستهای مکرر امام امت جبهه ها را خالی کرند و امام را وادار به صلح کردند.
41- انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ
خداوند در آیه ی فوق می خواهد که مؤمنین، سبک و سنگین را زمین بگذارند و با مال و جان خود به خواست خداوند برای جهاد لبیک بگویند.
در آیات بعد خداوند به پدیده ی پیچیده ی نفاق می پردازد و ابعاد آن را تبیین می کند.
..