تاریخ نگارش : بیست و یکم آذر 1390
نقش جوانان در انقلاب سرخ حسینى و قیام سبز مهدوى
حاجیه تقی زاده فانید
جوانان در دین مبین اسلام، از جایگاه خاصّى برخورداراند و سفارش دین مبین اسلام، بر اهمیت دادن به نسل جوان است و تأکید دارد که باید با جوانان خوشبینانه و باعطوفت برخورد کرد.
کلید واژه : نقش جوانان در انقلاب سرخ حسینى و قیام سبز مهدوى
یک. جوانان از دیدگاه پیامبر اکرم(ص)

جوانان در دین مبین اسلام، از جایگاه خاصّى برخورداراند و سفارش دین مبین اسلام، بر اهمیت دادن به نسل جوان است و تأکید دارد که باید با جوانان خوشبینانه و باعطوفت برخورد کرد.

نبى گرامى اسلام مى فرماید:

"اُوصیکُمْ بالشبّان خیراً فاِنَّهم اَرَقٌّ افئِدَةً انّ اللّه بَعَثَنى بالحقِّ بشیراً و نذیراً فحالَفَنى الشبّانُ و خالَفنى الشُّیوخُ"; "به شما توصیه مى کنم که نسبت به جوانان نظر خوب و مساعد داشته باشید; زیرا آنان داراى دل هاى نازک تر و انعطاف پذیرتر هستند. خداوند مرا براى دعوت به حق به عنوان مژده دهنده به نیکوکاران و بیم دهنده از عذاب نسبت به بدکاران برانگیخت و در این میان جوانان با من پیمان همکارى بستند و در راه دعوت به اسلام به من کمک کردند، ولى پیرمردان با من از راه مخالفت و ستیزه جویى در آمدند".

در این روایت توصیه عطوفت به قشر جوان و خوشبینى نسبت به آنها و جذب این قلوب رئوف شده است. این همواره سیره همیشگى پیامبر اسلام و ائمه معصومین(علیهم السلام) بوده است. این عطوفت و مهربانى و جذب جوانان داراى ثمرات مبارکى بوده است و ما نباید از آن غافل باشیم. همان طور که رهبر کبیر انقلاب همواره در پى آن بود و در حال حاضر نائب به حق ایشان، بر این امر تأکید میورزد.

دو. پیشینه پیشتازى جوانان

شواهد مستمر تاریخى و تجربه هاى عینى در نهضت هاى بزرگ اسلامى، بیانگر این موضوع است که نسل جوان از فطرت پاک و سرشتى سالم برخوردار است و از حرکت هاى اصلاحى و دینى در سراسر جهان به نحو احسن استقبال و حمایت کرده است.

در میدان هاى نبرد علیه ظلم و ستم و تباهى جنگیده و عملا با شادابى و حماسه آفرینى، به ایفاى نقش پرداخته است. این جریان را مى توان از آغاز بعثت رسول گرامى تا کنون در صحنه هاى تاریخ مشاهده کرد.

نخستین کسى که به نداى اسلام لبیک گفت، نوجوانى ده ساله بود که افتخار اولین مسلمان را به نام جوانان در تاریخ ثبت کرد و آن کسى نیست مگر امام على(ع).

سه. نقش جوانان در احیاى دین

زمانى که دین پیامبر در خطر قرار گرفت، این لبیک در سرزمین کربلا تجدید شد و جوانانى جان خویش را تقدیم امام زمان خود کردند. نمونه بارز آن را در عصر خویش مشاهده مى کنیم که زمانى جریان کربلا مى خواهد کم رنگ شود و نداى سلاله پیامبر و نایب امام زمان، یعنى، امام راحل(رحمه الله) بلند مى شود. مى بینیم که چطور جوانان به نداى او لبیک مى گویند و در تمام مراحل انقلاب حضور حماسى و پرشور پیدا مى کنند. آنان از جان خود در راه رشد و بالندگى و پیروزى اسلام بر کفر جهانى مایه مى گذارند و سرانجام با تقدیم هزاران شهید و جانباز، پیروزى انقلاب اسلامى را به ارمغان مى آورند. بعد از پیروزى مى بینیم همین قشر جوان، در برابر انواع و اقسام توطئه ها، ترفندها و کودتاهاى دشمن، مقاومت مى کنند و در دوران سازندگى نیز سهم به سزایى را به خود اختصاص مى دهند.

در این نوشته بر آنم که سیرى بر معرفت اصحاب و یاران جوان سالار شهیدان کربلا و فداییان نهضت سرخ حسینى داشته باشیم و با اصحاب خاص نهضت سبز مهدوى آشنا شویم. در روایات این دو گروه با وفا جدا از هم نیستند; بلکه هر دو داراى یک آرمان و هدف اند. یاوران حسین(ع)، همان یاوران مهدى(ع)مى باشند و یاوران مهدى(ع) یاوران حسین(ع). هر دو گروه یاوران حقیقى پیامبر اکرم(ص) و احیا کننده دین آن حضرت شمرده شده اند. شاهد این قضیه سخن نبى گرامى اسلام است که امام حسین(ع) براى اصحاب خویش قرائت فرمود:

"و قد قال جدّى رسول اللّه: ولدى حسین یُقتل بطف کربلاء غریباً وحیداً عطشاناً فریداً فمن نصره فقد نصرنى و نصر ولده الحجة"همانا جدم رسول خدا فرمودند: فرزند من حسین در زمین کربلا غریب و تنها و عطشان و بى کس کشته مى شود، کسى که او را یارى کند، مرا یارى نموده و فرزندش مهدى را یارى کرده است".

به حق مى توان گفت: کسانى که امام حسین(ع) را یارى کردند، حضرت مهدى(ع) را نیز یارى خواهند کرد و کسانى که مهدى(ع) را یارى کنند، عَلَمى که در روز عاشورا به زمین افتاد، برخواهند داشت و به سر منزل مقصود خواهند رساند.

امّا در مرحله نخست به نقش جوانان در انقلاب سرخ حسینى مى پردازیم و در این به نوشته بررسى پانزده یاور جوان امام حسین(ع) مى پردازیم:

چهار. اصحاب و یاوران جوان در نهضت سرخ حسینى

1. عباس بن على(ع)

در فضیلت حضرت عباس(ع) همین بس که امام صادق(ع)مى فرماید:

"عمویم عباس داراى بصیرتى نافذ و ایمانى محکم و پایدار بود و در رکاب امام حسین(ع) جهاد نمود و نیکو مبارزه کرد تا به شهادت نائل آمد".

امام سجاد(ع) در فضل او مى فرماید:

"خدا عمویم عباس را رحمت کند او خود را فداى برادرش حسین(ع)کرد تا اینکه هر دو دست او قطع شد و خداوند به او همانند جعفر طیّار، دو بال عطا فرمود که در بهشت با فرشتگان پرواز کند. براى عباس در بهشت درجه اى است که تمام شهدا در قیامت به آن درجه غبطه مى خورند".

ابن فندق مى گوید: ابوالفضل عباس هنگام شهادت 34 سال داشت. او جوانى بسیار رشید و علمدار و پرچمدار امام حسین(ع) بود. در شهادت او امام حسین(ع) فرمود: "الآن انکسر ظهرى و قلت حیلتى";

"برادر با رفتنت کمر من شکست و صبرم تمام شد".

2. على بن الحسین (حضرت على اکبر)

حضرت على اکبر در اوایل خلافت عثمان متولد شد. او از جدّ بزرگوارش حضرت على(ع) روایت نقل کرده است. مادر آن حضرت لیلى بوده است. در روز عاشورا هنگامى که از پدرش اذن جنگ طلبید، امام(ع)به او اجازه فرمود و نگاهى محبت آمیز به او کرد و سر خود را پایین افکند. اشک در چشمان مبارکش حلقه زد، آن گاه حسین دست به آسمان بلند کرد و فرمود: "خدایا! گواه باش جوانى را براى جنگ با کافران به میدان فرستادم که از نظر جمال و کمال و خلق و خوى، شبیه ترین فرد به رسول تو بود".

مورخان راجع به سن مبارک على اکبر(ع) نظرات مختلفى دارند. عده اى مانند شیخ مفید، خوارزمى، طبرسى، صدوق و قاضى نعمان مصرى مى گویند: هنگام شهادت سن مبارک او هجده سال بود. عدّه اى دیگر که سن او را موقع شهادت 29 سال مى دانند (مانند بلاذرىو فخر رازى).

در هر صورت على اکبر(ع) جوانى بسیار خوش سیما و با ملاحت بود و افتخار شهادت در رکاب پدر را پیدا نمود.

3. قاسم بن الحسن

قاسم، فرزند امام حسن مجتبى(ع) و رمله بود. وقتى وارد میدان شد، خود را چنین معرفى کرد:

اِن تنکرونى فأنا ابن الحسن***سِبطُ النبىِّ المصطفى المؤتمن

هذا حسین کالاسیر المرتهن***بین اناس لاشقوا صوب المزن

"اگر مرا نمى شناسید من فرزند امام حسن هستم. او فرزند پیامبر برگزیده و مؤتمن خداست. این حسین است که همانند اسیر در میان گروهى است که خدا آنان را از باران سیراب نکند".

ابن فندق، سن قاسم را هنگام شهادت شانزده سال ذکر کرده است

4. ابراهیم بن على

محدث قمى، ابن شهر آشوب و ابوالفرج اصفهانى نام وى را در ردیف شهداى کربلا ذکر کرده اند. ابن فندق بیهقى نیز وى را از شهداى کربلا مى داند و مى گوید: ابراهیم هنگام شهادت بیست سال داشت.

5. جعفر بن على

پدرش على(ع) و مادرش فاطمه ام البنین است. ابن شهر آشوب مى گوید: جعفر بعد از برادرش عثمان وارد میدان شد و این اشعار را خواند:

انّى انا جعفر ذوالمعال***ابن علىِّ الخیر ذوالنوال

ذاک الوصىُّ ذوالسناء والوالى***حسبى بعمّى جعفرُ والخال

احمى حسیناً ذا الندى المفضال***من جعفر صاحب مراتب هستم و فرزند على صاحب کرم که او وصى پیامبر و داراى مرتبه اى بلند است. عمویم جعفر مرا کافى است. حسین را حمایت مى کنم که صاحب فضل و کرم است.

ابوالفرج اصفهانى مى نویسد: جعفر هنگام شهادت نوزده سال داشت.

6. عبدالله بن على

شیخ مفید(رحمه الله) مى نویسد:

هنگامى که پرچمدار کربلا ابوالفضل عباس به کشته هاى فراوان خودشان نگریست، به برادران مادرى خود (عبدالله و جعفر و عثمان) گفت: به پیش اى فرزندان مادر! عبدالله وارد میدان نبرد شد و پس از جنگ شدیدى با هانى ابن ثبیت به شهادت رسید.

ابوالفرج اصفهانى مى گوید: عبدالله هنگام شهادت 25 ساله بود و فرزند نداشت.

7. عثمان بن على(ع)

مرحوم سماوى مى گوید: عثمان دو سال بعد از برادرش عبدالله به دنیا آمد و مادرش فاطمه ام البنین است. او چهار سال با پدرش و پانزده سال با برادرش بود.

ابوالفرج اصفهانى مى گوید: خولى بن یزید اصبحى تیرى به طرف عثمان پرتاب کرد و مردى از قبیله بنى ابان دارم، وى را به شهادت رساند و سر وى را قطع کرد. عمر مبارک او هنگام شهادت 21 سال بود

8. عبدالله بن مسلم بن عقیل

بدون تردید آل عقیل در روز عاشورا نقش بسیار خوبى ایفا کردند و بالاترین خسارت ها را بر پیکر پوسیده بنى امیه وارد ساختند. مشهور است که در کربلا نه تن از آل عقیل از جمله عبدالله بن مسلم به شهادت رسیدند. مادر عبدالله، رقیه دختر حضرت على(ع) بود.

ابن فندق عمر شریف او را هنگام شهادت 26 سال ذکر کرده است.

9. عبداللّه بن عقیل

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد مى داند. در روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) روانه میدان شد و جنگید و عاقبت به دست شخصى به نام عثمان بن خالد و مردى از قبیله همدان شهید شد. ابن فندق سنن عبدالله را هنگام شهادت 33 سال ذکر کرده است.

10. عبدالله محسن بن عقیل

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام ولد ذکر مى کند. او در روز عاشورا شربت شهادت نوشید. قاتلان وى عثمان جُهنى و بُسر حمدانى بودند. ابن فندق عمر او را در موقع شهادت 35 سال ذکر کرده است.

11. جعفر بن عقیل بن ابى طالب

ابوالفرج اصفهانى مادر وى را ام الثَغر دختر عامر از قبیله کلاب مى داند و بنا به قول دیگرى مادر وى خوصا دختر ثغریه است. ابن فندق عمر او را هنگام شهادت 32 سال مى داند.

12. ابوبکر ابن على

نام وى محمد اصغر یا عبدالله هست و مادر وى لیلى دختر مسعود بن خالد بن مالک است. در روز عاشورا نبرد جانانه اى کرد و عاقبت به دست مردى از قبیله همدان شربت شهادت نوشید. سن او موقع شهادت بنا به نقل ابن فندق 25 سال بود.

13. محمّد بن ابى سعید بن عقیل

مادر وى ام ولد بوده است. بیهقى سن محمد را هنگام شهادت 27 سال ذکر کرده است.

14. عمروبن جناده

او فرزند جنادة ابن حارث است که بعد از شهادت پدرش در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید. و سن او هنگام شهادت یازده سال بوده است.

15. محمد بن مسلم بن عقیل

در روز عاشورا همراه بنى هاشم و فرزندان ابى طالب، وارد میدان شد و در سن 27 سالگى شربت شهادت نوشید.

آرى همه آنچه بیان شد جوانانى بودند که در زمان خود امام خویش را شناختند و به او اقتدا کردند و شربت شهادت نوشیدند و با خون سرخ خویش، نهال اسلام را آبیارى کردند.