تاریخ نگارش : هجدهم بهمن 1390
بسیجیان در آینة قرآن
مسعود ورزیده
میدان جنگ، عرصة جنگیدن، کشتن و کشته شدن است. طولانی شدن جنگ، به طور طبیعی آثار منفی فراوانی را در پی می آورد
بسیجیان در آینة قرآن
1 قدرت والای روحی
میدان جنگ، عرصة جنگیدن، کشتن و کشته شدن است. طولانی شدن جنگ، به طور طبیعی آثار منفی فراوانی را در پی می آورد. از یک طرف عواملی چون دوری از زن و فرزند، نابسامانی خانواده ها بی سرپرستی بچه ها، فقر و ویرانی ناشی از جنگ باعث سست شدن اراده و انرژی روحی جنگاوران می شوَد و از طرف دیگر آثار ضعف و سستی در بدن و انرژی های جسمانی بروز می کند. مجموعة این عوامل می تواند باعث خضوع و تسلیم در مقابل دشمن شود.
خداوند متعال، جنگ آوران مجاهدی را می ستاید که به عشق خدا و رسول او، خالصانه در میدان های طاقت فرسای جنگ، استقامت ورزیدند و لحظه ای ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشانی که حتی با طولانی شدن جنگ و پیشامد مصیبت های گوناگون، نه در عشق و ارادة آهنینشان ضعفی پیدا شد و نه در برابر دشمن دست خضوع و تسلیم بالا بردند:
«از هر صدمه ای که در راه خدا دیدند، نه سستی ورزیدند و نه ضعف و زبونی نشان دادند.»[آل عمران/ 146]
چنین ویژگی بارزی را در رزمندگان و بسیجیان خویش در طول 8 سال دفاع مقدس به چشم دیده ایم؛ دلیر مردانی که تا واپسین نفس و واپسین قطرة خون از اسلام و میهن اسلامی دفاع کردند و تمام هستی خود را بر سر پیمان الهی خویش فدا ساختند.
2 بردباری
دلیرمردانی که در این آیه مورد ستایش خداوند قرار میگیرند مجاهدانی خستگی ناپذیرند که به سبب بردباری فوق العاده شان، محبوب ذات اقدس الهی شده اند. «و خداوند چنین صبر کنندگانی را دوست می دارد»[آل عمران/ 146] اگر در شأن رزمندگان و بسیجیان، جز همین جمله در قرآن نازل نشده بود، برای پاداش آنها کافی بود. چه پاداشی بالاتر از محبوبیت نزد خداوند قابل تصور است؟! آن که پروردگارش او را دوست بدارد چه چیزی کم خواهد داشت؟!
3 طلب آمرزش، استقامت و یاری
چنین مجاهدان راستینی در کشاکش مصیبت های جنگ و رنج های جنگاوری، زبان حال و قال شان، چیزی جز طلب آمرزش، عذرخواهی و طلب استقامت و یاری از پروردگارشان نیست:
«سخنشان جز این نبود که پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروی های ما در کارها درگذر.» [آل عمران/ 147]
این رزم آوران الهی، نه تنها خود و عمل خود را نمی بینند، بلکه همواره عذر تقصیر به درگاه الهی می آورند که خدایا! تو خود کوتاهی های ما را در انجام وظیفه ببخشای و از گناه، زیاده روی و کوتاهی ما به لطف و مرحمت خویش درگذر و از افراط های ما نیز در انجام وظیفة بندگی و مجاهدت چشم بپوش؛ بار پروردگارا! این راه خطرخیز را با همة افت و خیزهایش تا بدین جا رسانده ایم؛ اما چه امان از سستی در ادامة راه و فریب های شیطان و زمین گیری دنیا! پس اکنون خدایا! ما را تا سرانجام این راه همواره استوار و پابرجا بدار؛ بار خدایا! هر چند مأموریت ما انجام وظیفه است، نه رسیدن به نتیجه؛ اما نهایت آرزوی ما پیروزی بر کافران و نابکاران عالم است. خدایا! تو خود به قدرت قاهر خویش ما را بدین هدف برسان.
4 رابطة عاشقانه با پروردگار
آیات متعدد دیگری در قرآن کریم داریم که بنا بر روایات پیامبر و اهل بیت(ع) در شأن گروهی از شیعیان علوی نازل شده است که در آخر زمان پدیدار خواهند شد. یکی از این آیات شریف که بر «ربیون کثیر» نیز تطبیق می شود. این آیه نورانی است:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما که از آیین خود بازگردد، [بداند که] خداوند به زودی قومی را برمی انگیزاند که ایشان را بسیار دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و در برابر مؤمنان سرافکنده و فروتن و در مقابل کافران سرافراز و مقتدرند.» [مائده/ 54]
لحن آیة پیشین، رنج و ناراحتی پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان راستین از سست عنصری و دم دمی مزاجی افراد ضعیف الایمان را نشان می دهد؛ ناراحتی و نگرانی از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ایمان به حلقة کافران.
این آیه نورانی در بردارنده بشارتی شورانگیز به پیامبر و مؤمنان راستین است که هرگز نپندارند قوام دین خدا فقط به عده ای تازه مسلمانان ضعیف است که اگر به کفر و شرک بازگردند، اسلام و افتخارهای آن از بین می رود. اگر عده ای از اسلام روی گردانیدند و به کفر بازگشتند هرگز اندوهی به خویش راه ندهید؛ چرا که خداوند، در آینده، مؤمنانی را برخواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که محبوب خداوندگار و محب اویند. عشقی مقدس و طرفینی بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضیلتی بس ارزشمند که مقامی بالاتر از آن تصور شدنی نیست.
علامه طباطبائی درباره این آیه می فرمایند: «آیه شریفه به نحوی متصل به آیات قبل است و در این مقام است که روشن سازد دین خدا از این گونه مردم نیرنگ باز بی نیاز است. برای این که مردمی که از ترس منافع مادی، خود را در ورطه مخالفت با خدا می افکنند و با یهود و نصارا در دل هایشان رخنه می کند و قبل از گرفتار شدن به نفاق، مبتلا به بیماری دل هستند، جماعتی هستند که جمعی از آنان بیمار دلند، باکی ندارند از این که با از دست دادن سرمایه دین، دنیا را به دست آوردند و آنچه در نزد دشمنان دین از عزت کاذب و مقام های حیوانی و فانی سراغ دارند را مقدم می دارند بر عزت حقیقی که تنها از آن خدا و رسول او و مؤمنین است و بر سعادت واقعی که هم شامل زندگی دنیا است و هم آخرت.»
علامه، مراد این آیه از «ارتداد» را دوستی با دشمنان خدا دانسته و می فرمایند: «مراد از «ارتداد» و برگشتن از دین دنیا بنا بر آنچه که گذشت همان دوستی با یهود و نصاراست اگر خطاب را متوجه خصوص مؤمنین کرد و مقام آیه مقام بیان این نکته است که دین حق از ایمان چنین مؤمنینی که ایمان شان مشوب به دوستی با دشمنان خدا است بی نیاز است. چون خدای سبحان چنین ایمانی را کفر و شرک خوانده و فرموده: «و برای این که خدای سبحان ولی و ناصر دین خود و ولی هر کسی است که دین او را یاری کند و به زودی مردمی خواهد آورد که بیزار از دشمنان اویند و اولیای او را دوست می دارند و دوست نمی دارند مگر او را.»
5 فروتنی در برابر مؤمنان و گردن فرازی در مقابل کافران
علامت این عشق پاک طرفینی، دو صفت همراه با هم است: در برابر مؤمنان متواضع و فروتند و در مقابل کافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ایمان چنان تواضع دارند که گویا بندة ایشانند. در برابر «مؤمنان به هیچ وجه انانیت و خودبینی ندارند؛ به طوری که گویا خود ایشانند. همینان که در برابر مؤمنان، چنین خاکی و متواضعند، در مقابل کافران سرسخت و عزتمندند. ایشان درمقابل گردن کشان چنان در اوج عزت و قدرت و گردن فرازی اند که گویا آنان را هرگز به شمار نمی آورند.
وعدة الهی در این آیه نورانی و معجزه آمیز، از ظهور خدا باورانی ثابت قدم با دو صفت والای باطنی و روحی خبر می دهد که هم محبوب خدا وهم محب اویند؛ ویژگی های والایی که ازراه های ظاهری قابل تشخیص نیست؛ زیرا این دو ویژگی قلبی، رازی نهان بین عاشق و معشوق است که بیگانگان از آن آگاهی ندارند؛ اما کسانی که این ویژگی قلبی را دارا هستند، دو نشانة ظاهری در رفتار و گفتارشان پدیدار می شود:
1 خاضع و فروتن در برابر مؤمنان 2 عزتمند و مقتدر دربرابر کافران
اگر این ویژگی ها را بر خصوصیاتی که برای «ربیون کثیر» ذکر شده بود. تطبیق دهیم و آن گاه بر تاریخ اسلام مروری کنیم، برای آن هیچ مصداق جز بسیجیان شورآفرین ایران اسلامی نمی یابیم؛ ارتشی میلیونی که اکثریت شان دارای این اوصافند؛ البته وجود شدت و ضعف و درجه های گوناگون برای این ویژگی ها طبیعی است.
در چشمان حقیقت بین بسیجیان ما، قدرتمندترین قدرت های جهان، حقیرترین و ناچیزترین افراد به شمار می آیند. امام و پیشوای این گروه میلیونی، همان رادمردی بود که دربارة قاهرترین قدرت زمانه اش آن هم در هنگامه جنگ تحمیلی و محاصرة کامل اقتصادی و با نبود سپاه و ارتش منظم، چنان سخن می گفت که گویا دربارة موشی خوار و ذلیل سخن می گوید: «آمریکا، هیچ غلطی نمی تواند بکند.» «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید.» با دلهره به محضرش عرض کردند: آمریکا رابطه اش را با ایران به طور کلی قطع کرده است و ناوهای جنگی او به سوی خلیج فارس در راه اند. در این هنگام، در اوج صلابت و عزت فرمود: «مگر این رابطه برای ما چه نفعی داشته است که از قطع آن نگران باشیم. این که به بره ای بگویند گرگی خونخوار رابطه اش را با تو قطع کرده است، نه تنها نگرانی و ناراحتی ندارد؛ بلکه سرور و خوشحالی دارد.»
این تجلی «اعزة علی الکافرین» است که در برابر هیچ قدرت شیطانی خضوع نمی کند و اندک باجی نمی دهد؛ چرا که روح والایش به اقیانوس بیکران قدرت الهی متصل شده است. پشتوانة چنین رادمردانی، کوهساری عظیم از قدرت خدایی و عنایت اولیای الهی است. اینان تحت عنایت های خاص پیامبر اکرم(ص) ، امامان(ع) و در صدر ایشان تحت ولایت خاص امام عصر(عج) قرار گرفته اند؛ از این رو در برابر هییبت و شوکت دشمنان خم به ابرو نمی آورند و هیچ گاه احساس شکست و حقارت نمی کنند؛ هر چند در مقابل تجهیزات فوق مدرن کافران هیچ سلاحی نداشته باشند. این مردان ربانی، با قدرت بی نهایت رابطه ای عاشقانه برقرار کرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستی خویش را در برابر او باخته و همه چیز را به او یافته اند؛ اما همان امام، در باره کارگر فقیر یا پدر شهید با کمال خضوع و مهربانی می فرمود: «من دست شما را می بوسم.» یا خطاب به بسیجیان می فرمود: «در دنیا افتخارم این است که خود یک بسیجی ام.»
6 نهراسیدن از سرزنش ها
نشانة دیگر این مردان الهی این است که در جهاد فی سبیل الله از هیچ سرزنشی نمی هراسند. «آنها در راه خدا مجاهده می کنند و از سرزنش هیچ ملامت گری هراسی ندارند.» [مائده/ 54] مجاهدة فرهنگی این رادمردان زبان ملامتگران را بر ضدشان می گشاید؛ ولی آنها هیچ باکی ندارند. اگر بنا بود در مجاهدت های الهی ملامتی در کار نباشد این آیه برای چه بود؟!
شیعیانی مخلص همچون میثم تمار ها، عمروبن حمدها، حجربن عدی ها، و ابوذر ها تبعید شدند؛ زندانی و شکنجه شدند و بدن هایشان را بر دار نگه داشتند؛ اما لحظه ای از ولایت مولایشان علی(ع) و ستایش او دست برنداشتند تا آن که زبانشان را بریدند شکمشان را دریدند و عاقبت به شهادت رسیدند.
اگر ما بخواهیم در شمار شیعیان واقعی علی بن ابیطالب (ع) و امام زمانمان باشیم، باید خود را آماده کنیم و در راه انجام وظیفه و اظهار حق، از هیچ چیزی، حتی از سرزنش دوستان نیز نهراسیم. خیلی راحت است که انسان به دست دشمنان ترور و کشته شود؛ اما آن چه تحملش مشکل است، ملامت دوستان است.
کسانی که خداوند، برای زنده کردن دینش خواهد برانگیخت، از سرزنش دوستان نیز نمی هراسند.
بر حذر باشیم که اگر خود را برای ایفای چنین مسئولیت سنگینی آماده نکنیم و یا در دام ملامتگران و فتنه جویان گرفتار آییم، جزو گروه و حزبی خواهیم شد که خلاف قرآن و معارف اهل بیت(ع) رفتار می کنند.
البته با شعار و فریاد، انسان نه علوی می شود و نه حسینی. به فرمایش مقام معظم رهبری: «رفتارمان باید علوی باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهی و شایسته سالاری می داد. چه فایده ای دارد اگر در شعار و گفتار بگوییم: «یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما؛ ای کاش در کربلا با شما بودیم تا به شهادت می رسیدیم؛ اما در عمل حاضر نباشیم حتی یک سیلی بخوریم؟ حاضر نباشیم یک فحش بشنویم؟ این دیگر چگونه حسینی بودن است؟!»
این بزرگواران غیور کجا و بی غیرتان ترسو کجا؟! مردمی سست ایمان که با کوچک ترین تهدید آمریکا می گریزند و میدان را خالی می گذارند و آنان که دل هایشان همواره از قطع رابطه با آمریکا هراسان و لرزان است، از روحیه وحماسة حسینی چه بهره ای برده اند؟!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آذر 1390ساعت 22:2 توسط موسی امیری | نظر بدهید
با سلام خدمت شما بازدیدکنندگان گرامی این وبلاگ در نظر دارد با قرار گذاشتن اطلاعاتی در اختیار شما عزیزان شما خانواده های عزیز را در جهت تربیت فرزندان خود یاری دهد امید است با بازدید از این وبلاگ استفاده کافی را ببرید با تشکر.