تاریخ نگارش : چهارم فروردين 1391
مفاتیح الجنان و اخلاص شیخ عباس قمی «ره»
حاجیه تقی زاده فانید
حضرت صادق «ع» فرمودند: «العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله عز و جل »(1)
(عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای عزیز و جلیل کسی تو را به خاطر آن، ستایش و تمجید کند).
کلید واژه : مفاتیح الجنان
حضرت صادق «ع» فرمودند: «العمل الخالص الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله عز و جل »(1)
(عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای عزیز و جلیل کسی تو را به خاطر آن، ستایش و تمجید کند).
حکایت ذیل نشان می دهد که شیخ عباس تا چه حد مصداق زیبای این حدیث بود:
فرزند مرحوم شیخ عباس از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی - مؤلف شب های پیشاور - نقل می کند که گفته بود: « در ایامی که مفاتیح الجنان تازه منتشر شده بود، روزی در سرداب سامرا آن را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. دیدم شیخی با قبای کرباس و عمامه ی کوچک نشسته و مشغول ذکر است. شیخ از من پرسید این کتاب از کیست؟ گفتم: از محدث قمی آقای شیخ عباس است و شروع کردم به تعریف کردن از آن، شیخ گفت: این قدر هم تعریف ندارد، بی خود تعریف می کنی! من با ناراحتی گفتم: آقا! برخیز و از اینجا برو! کسی که کنار من نشسته بود، دست زد به پهلویم و گفت: مؤدب باش! ایشان خود محدث قمی، آقای حاج شیخ عباس هستند. من فوراً برخاستم با آن مرحوم روبوسی کردم و عذر خواستم و خم شدم که دست ایشان را ببوسم، او خم شد دست مرا بوسید و گفت: شما سید هستید».(2)
به نظر می رسد از آنجا که نشانه اخلاص انتظار مدح و تمجید از دیگران نداشتن است، شیخ عباس یا خواسته جلو تعریف های اغراق آمیز مرحوم سلطان الواعظین را بگیرد و یا نخواسته به همین مقدار مدح و تمجید از خود و کتابش بشنود. لذا بدون معرفی خود، خواسته آن تعاریف را رد کند. امام صادق «ع» فرمود: « لا یصیر العبد عبدا خالصاً لله حتی یصبر المدح و الذم عنده سواء» (3) (آدمی بنده خالص خدا نمی شود تا اینکه ستایش و نکوهش در نزد او یکسان بشود».
در هر حال، این حکایت نشان دهنده اخلاص بالای شیخ عباس است. به همین جهت است که مفاتیح الجنان در جنان و قلب های مردم جا باز کرده است. ما ده ها کتاب جامع درباره دعا داریم اما هیچ کتاب دعایی در کنار قرآن و صحیفه سجادیه مثل مقاتیح جا باز نکرده و جاودانه و ماندگار نشده است. به همین جهت است که امام خمینی در پاسخ کسانی که می گویند و می گفتند: « اسلام فردا، دیگر اسلام مفاتیح نیست؛ اسلام قرآن نیست و ما نیاز به دعا و مفاتیح نداریم» می فرمود: « همین مفاتیح الجنان، همین کتاب های ادعیه هستند، اینها کمک انسان است در اینکه انسان را آدم کند».(4)
برای ماندگاری این نماد ارتباط با خدا و این نشانه اخلاص شیخ عباس لازم است از دستکاری و تغییر و تلخیص این کتاب شریف جداً خودداری شود، چرا که آن مرحوم هرگز راضی به این کار نیست. خود می نویسد: « چنین گوید این گنهکار روسیاه عباس قمی «عفی الله عنه» بعد از آنکه بعون الله تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت به خاطرم رسید که در طبع دویم آن، بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبه روز عید فطر و... لکن دیدم هرگاه این کار را کنم فتح بابی می شود برای تصرف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان بعد از این در آن کتاب بعضی از ادعیه دیگر بیفزایند یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند چنان که در مفاتیح الجنان مشاهده می شود. لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهار و نفرین رسول خود و ائمه اطهار «ع» واگذار و حواله نمودم کسی که در مفاتیح تصرف کند».(5)
بگذاریم و بگذارند عطر و بوی مفایتح، همام گونه که شیخ عباس خواسته و خداوند مهر تأیید زده در خانه ها و بر دل ها بماند که به یقین نیز خواهد ماند. بد نیست در این بخش به این قصه از زبان خود شیخ توجه شود.
ظهور مشک در آهو به برکت اخلاص
شیخ شرف الدین بن موسی در باب اخلاص گوید: کسی در عمل اخلاص بورزد برای خدا، آثارش بر خود و نسلش تا روز قیامت ظاهر می شود. چنان که گفته شده وقتی حضرت آدم «ع» در زمین فرود آمد، وحوش بیابان ها می آمدند و بر او سلام می کردند، و او نیز مناسب هر گروه برای آنان دعا می کرد. تا اینکه گروهی از آهوان آمدند. حضرت آدم دست بر پشت آنها کشید و برای آنها دعا کرد پس مشک در ناف آنها به وجود آمد. وقتی غزالان دیگر این امر را مشاهده کردند از آنها پرسیدند [این بوی خوش] از کجا آمد؟ گفتند: ما آدم صفی الله را زیارت کردیم، او نیز دست بر پشت ما کشید و در حق ما دعا کرد. پس مابقی نیز نزد آدم شتافتند، حضرت آدم دست بر پشت آنها کشید و در حق آنها دعا کرد ولی مشک برای آنها ظاهر نشد. پس نزد آهوان آمدند و گفتند ما نیز مانند شما سلام کردیم و آنچه برای شما پیش آمد دستگیر ما نشد.
«فقالوا انتم کان عملکم لتنالوا کمانال اخوانکم و اولئک کان عملهم الله من غیر شیء فظهر ذلک فی نسلهم و عقبهم الی یوم القیامه؛ گفتند شما عملتان (زیارت و سلامتان) برای رسیدن به چیزی بود که به برادرانتان رسیده بود (یعنی به قصد مشک دار شدن به زیارت آدم «ع» رفتید) ولی برادران شما عملشان (خالص) برای خدا بود نه چیز دیگر. لذا آن بوی خوش (در خود آنان) و نسلشان تا قیامت ماندگار شد.»(6)
ج) اخلاص در نماز جماعت
هستند کسانی که با کثرت جمعیت شاگردان و فزونی مأمومان می نازند و می بالند، ولی شیخ عباس قمی- رضوان خدا بر او باد - از این قبیله نبود و از شهرت و به سر زبان ها افتادن گریزان بود و عملی را که کمترین خدشه ای به اخلاص او وارد می کرد. هر چند ثمرات دنیوی چشم پر کنی می داشت- براحتی کنار می گذارد.
مرحوم استاد محمود شهابی می نویسد: از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود.
در یکی از ماه های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: « من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم». رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: « حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می گویند: « یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین » از محلی بسیار دور به گوش می رسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است! بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.» (7)
راستی که باید کتاب زندگینامه شیخ عباس قمی ها و تربتی ها را به نام «فضیلت های فراموش شده» و از یاد رفته چاپ کرد و به همه خصوصاً حوزویان داد و به آنها گفت سلف صالح حوزه و علما، اینان و امثال آنان بوده اند. حکایت ذکر شده، تنها موردی نیست که شهرت گریزی شیخ را در نماز نشان می دهد و از تلاش او برای لکه دار نشدن مرز اخلاصش و نشستن گرد و غباری بر آن خبر می دهد، بلکه شیوه و سیره شیخ عبا پیوسته چنین بوده است.
یکی از دوستان شیخ عباس قمی می گوید: اگر محدث قمی چند روز در جایی مرتب به نماز می ایستاد و مردم پشت سر وی نماز جماعت می گذاردند، همین که مکبر پیدا می شد و تکبیر می گفت، دیگر نماز جماعت را ادامه نمی داد.(8)
رسول خدا «ص» فرمود: « قد افلح من اخلص قلبه للایمان وجعل قلبه سلیما و لسانه صادقا و نفسه مطمئنه» (9) (کسی که قلبش را برای ایمان خالص کرد و دل و زبانش را سالم و صادق قرار داد و نفس خویش را به آرامش رساند؛ رستگار شده است). و محدث به چنین مرحله ای رسیده بود.
علی «ع» فرمود: « تصفیه العمل اشد من العمل و تخلیص النیه من الفساد اشد علی العالمین من طول الجهاد».(10) (پاکیزه کرده عمل، سخت تر از [خود] عمل است و خالص کردن نیت از فساد برای عمل کنندگان از جهاد طولانی [در راه خدا] سخت تر است).
کار دیگر او این بود که اغلب اوقات فریضه خویش را در مساجد متروکه به جا می آورد. اتفاقاً به محض اطلاع مردم روز به روز بر کثرت جمعیت افزوده می شد تا حدی که آن مسجد، مورد علاقه مردم و به دست عده ای ثروتمند تعمیر می شد. پس از رسیدن به مقصدش، دیگر در آن مسجد به نماز حاضر نمی شد و مسجد دیگر را انتخاب می کرد و خود بدون اطلاع دیگران چند نوبت ادای فریضه را در آنجا ادامه می داد. پس از چند روز مردم مطلع می شدند و از راه های بسیار دور به آنجا می شتافتند و به این سبب مساجد مخروبه معمور می شد و نماز جماعت زنده می شد ولی نوبت که به بهره برداری از این شهرت می رسید جا خالی می داد و از آن فرار می کرد.
د) اسم نبردن از اوصاف خویش
بسیارند کسانی که کتاب نوشته اند و بخشی از آن را - با ظرافت به نام «دفتر» یا «بیت معظم له» - به معرفی و تمجید از خویش پرداخته اند و گاه با لقب های بسیار سنگین غیرزمینی و کاملاً آسمانی از خویش نام می برند، اما شیخ عباس که کتاب «فوائد رضویه» را در شرح حال 1200 تن از علمای جعفری «ع» می نویسد، وقتی به نام خود می رسد می گوید: چون این کتاب شریف در بیان احوال علماست شایسته ندیدم که ترجمه خود را - که احقر و پست تر از آنم که در شمار ایشان باشم - در آن درج کنم، لهذا از ذکر حال خود صرف نظر کرده فقط بسنده می کنم به ذکر مؤلفات خود. ولادتم ظاهرا سنه 1294 و مؤلفاتم تا حال که سال 1333 است و سنین عمرم حدود چهل عنوان است به چهار قسم است. (11) آنگاه کتاب های خویش را در چهار بخش چاپ شده، آماده چاپ، کتاب هایی که تمام شده و هنوز آماده چاپ نشده و کتاب هایی که ناتمام است نام می برد که بیش از 55 عنوان می شود.
پی نوشت ها :
1. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، (چهارم: بیروت، دارالصعب و دارالتعارف، 1401 ق)، ج 2، ص 16، ح 4.
2. الکافی، همان، ح 4.
3. شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، پیشین، صص 64- 62 و ستارگان حرم، جمعی از نویسندگان مجله کوثر، ج4، ص 176.
4. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آماری، تحقیق میر سید جلال الدین ارموی، (سوم: دانشگاه تهران، 1360 ش)، ح 3397.
5. ستارگان حرم، پیشین، ص 178 و مجله حوزه، ش 49، ص 185.
6. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، (سوم: قم، انتشارات مطبوعات دینی، 1377)، ص 945، ملحقات مفاتیح الجنان.
7. سفینه البحار، پیشین، ص 668 و بحارالانوار، پیشین، ح 62، صص 91- 90.
8. الفوائد الرضویه، پیشین، صفحه ج و مفاخر اسلام، ج 11، ص 360.
9. حاج شیخ عباس قمی، مرد تقوا و فضیلت، ص 28 و سیمای فرزانگان، ص 127.
10. نهج الفصاحه، غلامحسین مجیدی، (قم، مؤسسه انصاریان)، ج 1، ص 296؛ و کنزالعمال، متقی هندی، ج3، ص 420، ح 7251.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 348
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.