تاریخ نگارش : هجدهم مرداد 1391
موارد وجوب زکات در اسلام
ریحانه حسن پور
بیشتر فقیهان شیعه موارد وجوب زکات را در نُه مورد منحصر دانسته اند، اما بررسی ادله قرآنی و رواییِ این موضوع نشان می دهد که نه تنها هیچ آیه ای بر چنین انحصاری دلالت ندارد، بلکه آیات گوناگونی حکایت از اطلاق و عمومیت در موارد زکات دارد. روایات نیز اگرچه در این زمینه متعارض به نظر می رسد، ولی جمع مطلوب میان آنها اقتضا می کند که تفاوت آنها را برخاسته از تغییر شرایط زمانی و مکانی بدانیم و این گویای این نکته است که شارع مقدّس موارد خاصی را برای زکات به صورت انحصاری تعیین نکرده است، بلکه تعیین آن از احکام حکومتی است که به دست حاکم اسلامی و براساس شرایط و مقتضیات هر عصر می باشد.
هر کس اندکی با اسلام و احکام آن آشنایی داشته باشد، اهمیت زکات و جایگاه رفیع آن را در اسلام به خوبی می داند. قرآن کریم در آیات متعدّدی (28 آیه) زکات را در کنار نماز آورده و پرداخت آن را مورد تأکید و سفارش قرار داده است.
علاوه بر آن، در آیات بسیار زیادی با عنوان «صدقه» و «انفاق» که به زکات تفسیر شده است، به انجام این فریضه الهی دستور داده شده است.
همچنین در روایات فراوان و متواتری که از شیعه1 و سنّی2به ما رسیده زکات، پس از نماز، مهم ترین پایه دین محسوب شده و علما و فقهای همه مذاهب اسلامی وجوب آن را از ضروریات اسلام دانسته اند.
اما با این همه عظمت و اهمیتی که زکات در اسلام دارد، حق آن، چنان که شایسته آن است، ادا نشده و به رغم گذشت زمان و تغییر موضوعات، همچنان مباحث آن در قالب موضوعات و شرایط عصرهای گذشته مطرح می شود. «موارد وجوب زکات» یکی از مباحث بسیار مهم زکات است که در فقه شیعه تحوّل قابل ملاحظه ای نیافته و کماکان در قالبهای گذشته مطرح می شود. با آنکه بر اثر پیشرفت تمدن و تغییر شرایط زندگی، در منابع و موارد ثروت تغییرات بنیادینی صورت گرفته، هنوز اکثر فقهای شیعه بر این عقیده اند که زکاتِ مال فقط در موارد نه گانه گندم، جو، خرما، کشمش، طلا و نقره مسکوک، شتر، گاو و گوسفند واجب است.
این موارد نه گانه در زمان پیامبر(ص) و زمانهای نزدیک به آن، منابع اصلی ثروت مردم بوده است ولی امروزه این گونه نیست. امروزه در معاملات به جای درهم و دینار، انواع مختلف پول رایج است، شتر، گاو و گوسفند بیابان چر، هم به ندرت یافت می شود؛ غلاتی مانند خرما و کشمش در بسیاری از مناطق کشت نمی شود و بر فرض آنکه کشت شود، مقدار آن در برابر ثروتهایی مانند املاک و مستغلاّت گران قیمت، کارخانجات و شرکتهای بزرگ، مزارع و باغات بزرگ میوه، درآمد شغلهای آزاد و... بسیار ناچیز است. این در حالی است که موارد هشت گانه مصرف زکات که به صراحت در قرآن کریم نام برده شده3، در همه جوامع وجود دارد.
به هر حال پرسش و اشکال اساسی که در خصوص انحصار زکات در موارد نه گانه مطرح است، آن است که چرا زکات که پس از نماز، مهم ترین فریضه الهی بوده و برای آن، مصارف مختلفی تعیین شده است، در اشیایی قرار داده شده که فقط در برهه خاصی از زمان، ثروت اصلی مردم بوده و اکنون بسیاری از موارد آن منتفی است.
معنی زکات
«زکات و نماء و زیادی در لغت به یک معنا بوده و صاحب العین گفته است که زکات مال پاک کردن آن است»(1) ونیز گفته اند زکات به معنی طهارت است(2).
«زاء و کاف و حرف علّه، کلمه ای است که دلالت بر نماء و زیادی دارد.»(3)
«آیه زکات یعنی (خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و تزکیهم بها...)(4) دلالت دارد بر این که زکات مصطلح یکی از مصادیق صدقه است و از این جهت آن را زکات گفته اند که صدقه است؛ چون صدقه پاک کننده است و زکات هم از تزکیه و به معنای پاک کردن است.»(5)
استاد علاّمه طباطبائی در جای دیگری می گوید: «تزکیه مصدر باب تفعیل از زکوة و به معنی نمّو صالح است که همراه با خیر و برکت باشد؛ پس تزکیه کردن پیامبر مردم را به معنی رشد دادن آنان به صلاح است؛ به این ترتیب که آنان را به اخلاق نیک و فضائل و اعمال شایسته عادت بدهد؛ تا از این طریق به کمال انسانیت برسند و دنیا و آخرتشان درست شود و مرگ و زندگیشان با سعادت همراه گردد.»(6)
چنان که پیداست در این جا نیز هر چند ابتدائاً زکات به معنی نمو گرفته شده است، امّا توضیحات بعدی که عبارت از صالح بودن نمو و همراهی آن با خیر و برکت و مأنوس کردن مردم با فضائل و اعمال صالح است، نشان می دهد که معنی تطهیر نیز در آن نهفته است؛ چه عادت کردن مردم بر انجام اعمال شایسته و تخلّق ایشان به فضائل، فرع بر پاک شدن از رذائل و دوری جستن از بدیهاست. مشابه همین استدلال را«المیزان» نیز در ذیل آیه وجوب زکات آورده است.(7)
در«مصباح الفقیه» آمده است: «زکات در لغت به معنی طهارت و نمّو است...»
تذکیه با ذال نیز به معنی طهارت به کار می رود و در اصل معنی آن ذبح و نحر است و اسم آن ذکاة است و چون با تذکیه یعنی قطع اوداج و ذکر نام خدا، حیوان ذبح شده حلال می شود، تذکیه معمولاً به معنی حلال کردن و تطهیر به کار می رود و ذکاة با ذال به معنی تیزهوشی و شعله ور شدن آتش نیز استعمال شده است .امّا در بحث ما، زکات و تزکیه با «زاء» مورد نظر است.
«اگر می بینید امروز وقتی کلمه زکات به کار می رود، ذهن به زکات واجب منصرف شده و صدقه به ذهن نمی آید، نه از این جهت است که بر حسب لغت عرب، صدقه زکات نباشد؛ بلکه، از این جهت است که در مدت هزار و چند صد سال که از عمر اسلام گذشته است متشرّعه و مسلمانان، کلمه زکات را در «زکات واجب» به کار برده اند و گرنه، در صدر اسلام، زکات به همان معنی لغوی خود بوده است و معنای لغوی زکات اعّم است از معنای مصطلح آن و صدقه را هم شامل می شود و در حقیقت زکات در لغت به ویژه اگر در مقابل نماز قرار گیرد، به معنی انفاق مال در راه خداست.»
مرحوم استاد علاّمه طباطبائی در جای دیگری نیز به این که معنی لغوی زکات، تطهیر و معنای معروف آن انفاق مال است اشاره نموده اند.
«زکات در لغت به منی تطهیر و نماء است. خداوند فرموده« قد افلح من زکیّها» یعنی پاک کرد نفس را از آلودگیها و گفته می شود« زکی الزرع » وقتی که نمو کند و زیاد شود و شرعاً به ملکیت درآوردن مال مخصوصی برای مستحقین آن مال است با شرایط مخصوص و معنای آن این است که کسانی که مالک نصاب هستند، باید به فقرا تملیک کنند و بدهند.
«حنابله» زکات را این طور تعریف می کنند که «حق واجبی است که در مال خاصی از طایفه ویژه ای در وقت بخصوصی پیدا می شود» که این به همان معنای اول است الاّ این که تعریف، اول به ضرورت تملیک مال به مستحق و دادن مقدار واجب از زکات بالفعل صراحت دارد؛ زیرا، از وجوب، تملیک بالفعل لازم نمی آید.»
خلاصه آن که زکات در لغت به معنی زیاد شدن و تطهیر است و در صدر اسلام بعد از معنی لغوی، در عموم انفاقات مالی اعم از صدقه مستحب و واجب بکار می رفته است و بعد از نزول آیه زکات و در اثر کثرت استعمال مسلمین در زکات واجب، در همین واجب غالب شده است
________________________________________
1. مجمع البیان، ج 1، ص 97. 6. المیزان، ج 19، ص 256، ترجمه المیزان، ج 19، ص 447.
2. مجمع البحرین. 7 . المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 51
3. معجم مقاییس اللّغه.
4. سوره توبه، آیه 103.
5. المیزان، ج 6، ص 11، ترجمه المیزان، ج 6، ص 12.
سابقه زکات
زکات به معنای انفاق مال، که در قرآن در برابر نماز آمده است، منحصر به شریعت محمد صلی الله علیه و آله نیست؛ بلکه، در امم سالفه نیز بوده است؛ چنان که قرآن کریم درباره حضرت ابراهیم و اسحق و یعقوب می فرماید:«اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة»(14) یا در مورد حضرت اسمعیل آمده است که:«کان یأمر اهله بالصلوة و الزکوة...»(15) و حضرت عیسی در طفولیت می فرماید:«و اوصانی بالصلوة والزکوة مادمت حیّا»(16)
امّا این که بگوئیم زکات در امم سالفه هم به معنی مصطلح در بین مسلمانان بوده و همین مقررات در مورد آن اعمال می شده است دلیلی در این خصوص در دست نیست؛ ضمن این که روایات وجوب که بعداً آنها را ذکر خواهیم کرد، از هر اشاره ای در این مورد خالی است.
علاّمه طباطبائی می فرماید:«ناگفته پیداست که در شریعت ابراهیم و یعقوب و اسمعیل و عیسی علیهم السلام زکات به آن معنائی که در اسلام آمده نبوده است.»(17)
آیه وجوب
کلمه زکات، سی و دو مرتبه در قرآن تکرار شده است که در خیلی از آنها به دادن زکات امر شده است؛ لکن، آن گونه که از روایات پیداست(18)، آیه (خذ من اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم بها...)(19)آیه وجوب زکات است.
علاّمه نیز می فرماید: «این آیه شریفه متضمن حکم زکات مالی است، که خود یکی از ارکان شریعت و دین اسلام است؛ هم ظاهر آیه این امر را می رساند و هم اخبار بسیاری که از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام و از غیر ایشان نقل شده است.»(20)
آیات دیگری نیز هست که در آنها از دادن زکات صحبت شده و در حالی که علاّمه آیه (خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها...)(21) را آیه وجوب می داند و در روایات نیز همینطور وارد شده است، اهل سنت، برای وجوب زکات، به عبارت (اتوالزکوة)(22) در آیات و نیز (فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم)(23) استناد کرده اند.(24)
ادله وجوب
غیر از آیات محکمات قرآن که به انحاء مختلف مثل امر به پیامبر برای گرفتن صدقه (زکات) و تحریض و تشویق مردم به دادن آن ، و این که پیامبر برای آنها دعا کند، یا توجه دادن به این که دادن صدقات معامله با خداست و نیز آیات دیگری که به دادن زکات امر کرده(25) و آیاتی که کسانی که زکات نمی دهند را در ردیف کفّار قلمداد کرده است(
روایات بیشماری دالّ بر وجوب پرداخت زکات، یا معذب بودن مانعین از زکات وارد شده که به معدودی از آنها اشاره می نمائیم:
الف . پیامبر صلی الله علیه و آله : (الزکوة قنطرة الاسلام فمن ادّاها جاز القنطرة و من منعها احتبس دونها و هی تطفی ء غضب الرّب) ؛ زکات پل اسلام است؛ هر کس آنرا پرداخت کند از پل می گذرد و هر کس آنرا منع کند به خاطر آن محبوس است و زکات خشم پروردگار را خاموش می کند.
ب . امام صادق علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة اختباراً للاغنیاء و معونهً للفقراء ولو انّ الناس ادّوا زکوة اموالهم مابقی مسلم فقیراً محتاجاً و لاستغنی بما فرض اللّه له و ان الناس ما افتقروا و لا احتاجوا و لا جاعوا و لا عروا الاّ بذنوب الاغنیاء) ؛ زکات برای آزمون ثروتمندان و کمک به نیازمندان وضع شده است و اگر مردم زکات اموالشان را می پرداختند، هیچ فقیری پیدا نمی شد و با آنچه خداوند مقرر کرده بی نیاز می شدند و مردم نیازمند نشده و گرسنه و عریان نمی مانند؛ مگر به واسطه گناهان ثروتمندان.
________________________________________
14. سوره انبیاء، آیه 73.
15. سوره مریم، آیه 55.
16. سوره مریم، آیه 31.
17. المیزان، ج 6، ص 10، ترجمه المیزان، ج 6، ص 12.
18. امام صادق علیه السلام : وقتی آیه زکات (خذ...) نازل شد و نزولش در ماه رمضان واقع شد پیامبر صلی الله علیه و آله امر فرمود در بین مردم ندا دادند که خداوند همانطور که نماز را بر شما واجب کرده زکات را برشما واجب کرده است
24. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 590.
19. سوره توبه، آیه 103. 25. به عنوان نمونه سوره احزاب، آیه 33، سوره مجادله، آیه 13،
20. المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 512.
21. سوره توبه، آیه 103.
22. سوره بقره، آیه 42، 110، سوره حج، آیه، 78، سوره نور، آیه 56، سوره مزمل، آیه 20.
23. سوره ذاریات، آیه 19، سوره معارج، آیه 25.
ج . امام صادق علیه السلام : (السُّراق ثلاثه: مانع الزکوة و مستحل مهور النساء و کذلک من استدان ولم ینو قضائه)(29)؛ ربایندگان (اموال مردم) بر سه دسته اند: کسی که زکات نمی هد، کسی که مهر زنان را می خورد و کسی که قرض می نماید و نیت پرداختن آن را ندارد.
د . امام صادق علیه السلام : (من منع قیراطاً من الزکوة فلیمت ان شاء یهودیاً و ان شاء نصرانیا)(30)؛
کسی که ذره ای از زکات را ندهد یا یهودی می میرد یا نصرانی.
ه امام صادق علیه السلام : (ما من عبد منع من زکوة ماله شیئاً الاّ جعل اللّه ذلک یوم القیامه ثعباناً من نار مطوّقا فی عنقه ینهش من لحمه حتی یفرغ من الحساب...)(31)؛ هیچ بنده ای نیست که چیزی از زکات مالش را ندهد، مگر این که خداوند در روز قیامت مار آتشین بزرگی بر گردنش می اندازد تا او را نیش بزند و از گوشتش بخورد تا آن که از حساب فارغ شود.
و . علی علیه السلام : (لایقبل اللّه الصلوة ممّن منع الزکوة)(32)؛ کسی که زکات مالش را نپردازد خداوند نمازش را قبول نمی کند.
در کتب عامه نیز آمده است: «زکات رکنی از ارکان پنجگانه اسلام است و بر هرکس شرایط آنرا داشته باشد، واجب عینی است...» و به احادیث زیادی استناد شده که از جمله آنها قول پیامبر است که فرمود:(بنی الاسلام علی خمس) که از جمله پنج مورد، ایتاء زکات را ذکر کرده است...(33).
اجماع:
در اتقاق فقها بر این که زکات، واجب و ضروری است جای هیچ تردیدی نیست و علمای اهل سنت نیز گفته اند: «... و امّا اجماع، امت متفقند بر این که زکات با شرائط مخصوص، رکنی از ارکان اسلام است.»(34)
مرحوم صاحب جواهر نیز گفته که وجوب زکات از ضروریاتی است که از استدلال به آیات و روایات بی نیاز است و منکر آن را در زمره کفار شمرده و به احادیثی استدلال کرده است(35) از جمله:
1. امام صادق علیه السلام : (دمان فی الاسلام حلال من اللّه لایقضی فیهما(احد) حتّی یبعث اللّه قائمنا اهل البیت فاذا بعثه اللّه حکم فیهما بحکم اللّه ، الزانی یرجمه و مانع الزکوة یضرب عنقه)(36)؛ دو خون در اسلام حلالند که کسی در مورد آنها حکم نمی کند تا این که خداوند قائم ما اهل بیت را مبعوث کند و او در مورد آن دو به حکم خدا حکم می کند: زانی محصن را رجم کرده و کسی را که زکات ندهد گردن می زند.
2. فی وصیّة النبی صلی الله علیه و آله لعلّی علیه السلام : (کفر باللّه العظیم من هذه الامه - و عّد منهم - مانع الزکوة)(37) برخی از این امّت به پروردگار عظیم کفر ورزیده اند و از جمله آنها بر شمرد مانع الزکات را.
علّت وجوب زکات
الف . از نظر اجتماعی
اداره امور جامعه و تنسیق روابط مالی و اقتصادی بین قسمتهای مختلف آن، احتیاج غیر قابل انکاری به یک بودجه عظیم و درآمدی مستمر دارد. تأمین نیازهای عمومی، اداره قشون نظامی، تأمین زندگی کارمندان دولت و ارائه خدمات شهری و روستائی به مردم، بدون در اختیار داشتن منبع مالی مطمئن ممکن نیست.
درآمد مورد نیاز جامعه از راههای مختلفی ممکن است حاصل شود که از جمله آنها تولیدات صنعتی ، صادرات ،استقراض و دریافت مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم از مردم است. بحث مالیات، امروزه از بحثهای سراسری و فراگیر در اقتصاد ممالک دنیاست و هیچ دولتی هر چند بسیار غنی و دارای قدرت تولید زیاد باشد، باز هم نظام اقتصادی خود را بدون اتکاء نسبی به مالیاتهای مختلف تدوین نمی نماید.(38) قوانین مختلف، میزان و کیفیت دریافت مالیاتها و نحوه خرج کردن آنها را مشخص می نماید.
مالیاتهای اسلامی نیز که زکات از جمله آنهاست.در جامعه دارای چنین موقعیتی هستند و در رفع نیازهای عمومی جامعه و برطرف نمودن فواصل عمیق بین زندگی طبقات مختلف مردم نقش عمده و قابل توجهی را ایفا می نمایند تا جائی که از دیدگاه اجتماعی - اقتصادی اسلام، با پرداخت زکات، هیچ مسلمان فقیری پیدا نخواهد شد.
«اسلام همان طور که برای افراد حقوقی مقرر نموده، برای اجتماع نیز حقوقی مقرر داشته است و سهمی از منافع اموال و درآمد افراد را به عنوان صدقات واجب که همان زکات باشد و به عنوان خمس غنیمت و امثال آنها را به اجتماع اختصاص داده و هر چند قوانین اجتماعی به آن صورت کاملی که اسلام آورده سابقه نداشت و از ابتکارات اسلام بود، ولی اصل آن ابتکاری و نوظهور نبود، چون فطرت بشر به طور اجمال آن را درمی یافت و لذا در شرایع قبل از اسلام از قبیل قانون حمورابی و قوانین روم قدیم، جسته و گریخته چیزهائی درباره اجتماع دیده می شود؛ بلکه می توان گفت هیچ سنّت قومی در هیچ عصری و درمیان هیچ طایفه ای جاری نبوده مگر آن که در آن، حقوق مالی برای اجتماع رعایت می شده است. بنابراین، جامعه هر جور که بوده در قیام و رشدش نیازمند به پشتوانه مالی بوده است.
________________________________________
28. وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، حدیث 6. 32. بحارالانوار، ج 96، ص 29. 36. وسائل الشیعه، ج 6، ص 19، حدیث 6.
29. بحارالانوار، ج 96، ص 12. 33. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 590 37. همان مأخذ، حدیث 7
30. همان منبع، ص 20. 34. همان مأخذ. 38. معمولاً دولتها دارای چهار منبع درآمد مهم هستند.
31.وسائل الشیعه، ج 6، ص 11، حدیث 3. 35. جواهرالکلام، ج 15، ص 13
چیزی که هست شریعت اسلام، در میان سایر سنتّها و ادیان ،در این باره از چند جهت ممتاز است؛ که اگر بخواهیم به غرض حقیقی و نظر صائب اسلام در آن امور واقف شویم، باید آنها را با دقت مورد بحث قرار دهیم:
اول این که اسلام در تأمین جهات مالی اجتماع تنها به روز پیدایش و حدوث ملک اکتفا کرده و از آن تجاوز ننموده است و به عبارت روشنتر وقتی مالی در ظرفی از ظروف اجتماع به دست آمده مثلاً از زراعت غله ای یا از تجارت سودی، در همان حال به دست آمدنش، سهمی را ملک اجتماع و بقیه سهام را ملک صاحبش دانسته است؛ یعنی از کسی که سرمایه گذاری نموده یا کار کرده است، جز پرداخت آن سهم، چیز دیگری نخواسته و وقتی سهم اجتماع را پرداخت، دیگر برای همیشه مالک بقیه سهام خواهد بود...
خلاصه آن که، حقوق مالیه ای نظیر خمس و زکات که دین اسلام برای جامعه وضع کرده، حقوقی است که در هر ثروتی در حین پیدایش آن وضع نموده و اجتماع را با او شریک کرده و آنگاه فرد را نسبت به سهمی که مختص به اوست مالک دانسته و حریّت و آزادی داده تا در هر جا که بخواهد به مصرف برساند و حوائج مشروع خود را تأمین نماید؛ به طوری که اجتماع، حق هیچگونه اعتراضی به او نداشته باشد؛ مگر این که، جریان غیر منتظره ای اجتماع را تهدید کند، که در آن صورت، باز بر افراد لازم دانسته که چیزی از سرمایه خود را بدهند....
دوم این که اسلام، حال افراد را، در اموال خصوصی نسبت به اجتماع در نظر گرفته؛ بلکه، نظری که به افراد دارد بیش از نظری است که به حال اجتماع دارد؛ چون، می بینیم زکات را به هشت قسمت تقسیم نموده و از آن سهام هشتگانه تنها یک سهم را به (سبیل اللّه ) اختصاص داده و بقیه را برای فقرا و مساکین و کارمندان جمع آوری صدقات، و مؤلفه قلوبهم و دیگران تعیین نموده... و این بدان جهت است که... جز با اصلاح حال افراد، جامعه نیرومند به وجود نمی آید.
سوم این که به خود اشخاصی که به اجتماع بدهکار شده اند اجازه داده تا مثلاً زکات خود را به پاره ای از مصارف، از قبیل فقرا و مساکین برسانند و به این که حتماً بدهی خود را به حکومت و زمامداران و یا مأموران جمع آوری زکات بدهند محدودشان نکرده است(41) و این خود نوعی احترام و استقلالی است که شارع اسلام نسبت به افراد جامعه خود رعایت نموده است.»(42)
نکته:
نکته ظریفی که در بیان علاّمه موجود است و موجب می شود تا نظر ایشان را نسبت به نظر عمومی در مورد علت وجوب زکات که همانا تمسّک به موضوع رفع حوائج جامعه یا استدلال به مضامین روایات است متمایزتر سازد،این است که ایشان بعد از بیان این مطلب که سهمی از اموال تحصیل شده در اجتماع، ملک جامعه است می فرماید: «بلکه از امثال آیه (ولاتؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما)(43) استفاده می شود که هر ثروتی که به دست می آید،در حال به دست آمدنش ملک اجتماع است؛آنگاه سهمی از آن به فردی که وی را مالک یا عامل می خوانیم اختصاص یافته و مابقی سهام که همان سهم زکات و یا خمس باشد در ملک جامعه باقی می ماند؛پس یک فرد ملکیتش در طول ملک اجتماع است.»(44)
به نظر می رسد اینگونه تفسیر و استنباط از قرآن بتواند به عنوان مبنای فقهی برای دو مسأله مورد استفاده واقع شود واللّه العالم :
1. اثبات حرمت منع زکات به اعتبار این که منع آن به منزله غصب اموال جامعه و تجاوز به حق غیر است.
2. در صورت لزوم جامعه می تواند بیش از مقدار مقرر زکات مطالبه نماید؛ چون، مال در اصل ملک اجتماع بوده و سهم مالک مؤخّر از ملکیت جامعه است و این استدلال غیر از تشبّث به مسائلی نظیر حکم حکومتی است. الاّ این که در مالیاتهای اسلامی، مقدار مالیات مشخص شده و مؤدیّان تحت فشار نبوده و قول آنها پذیرفته است.(45)
ب . از دیدگاه روایات
احادیث زیادی که در باب وجوب زکات وارد شده است هر کدام به شکلی، به علت وجوب زکات اشاره نموده اند. البته این که کدام یک علت اصلی و کدام علل درجه دوم و سوم و یا کدامیک علل و کدام حکمتهای وجوب زکات هستند مورد بحث ما نیست و لذا ما در این جا از تمام مواردی که ذکر شده است با لفظ علّت یاد می کنیم.
از احادیث فراوان رسیده در این موضوع، به ذکر سه مورد آنها اکتفا کرده و سپس توضیح لازم و نیز نظر استاد علاّمه را بیان خواهیم نمود:
1. امام صادق علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة اختباراًللاغنیاء و معونةً للفقراء...)(46)، از مفهوم این حدیث برمی آید که علت تشریع زکات، آزمودن ثروتمندان و کمک به مستمندان است....
2. امام کاظم علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة قوتاً للفقراء و توفیراً لاموالهم)(47)، زکات به خاطر آذوقه نیازمندان و افزونی در مال آنها وضع شده است. ________________________________________
42. المیزان، ج 9، صص 377 و 378، ترجمه المیزان، ج 9، صص 525 تا 528. 46. حدیث در بحث ادله و وجوب زکات بطور کامل آورده شده است.
43. سوره نساء، آیه 4. 47. بحارالانوار، ج 96، ص 18، وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، حدیث 4، المحاسن، ص 319.
44. المیزان، ج 9، ص 387، ترجمه المیزان، ج 9، ص 526.
45.... ولو قال المالک اخرجت ما وجب علی قبل قوله و لا یکلّف بیّنه و لایمینا،
3. امام رضا علیه السلام در پاسخ نامه ای می فرماید: (علّة الزکوة من اجل قوت الفقراء و تحصیل اموال الاغنیاء لان الله تبارک و تعالی کلف اهل الصحه القیام بشان اهل الزمانه و البلوی کما قال عزوجّل (لتبلون فی اموالکم) با خراج الزکوة (و فی انفسکم)(48) بتوطین الانفس مع الصبر، مع ما فی ذلک من اداء شکر نعم اللّه عزوجّل و الطّمع فی الزیادة مع ما فیه من الرحمه و الرأفة لاهل الضعف و العطف علی اهل المسکنة و الحث لهم علی المواساة و تقویة الفقراء و المعونه لهم علی امر الدین و هم عظة لاهل الغنی و عبرة لهم لیستدلوا علی فقر الاخرة بهم و مالهم من الحثّ فی ذلک عن الشکر للّه عزوجل لما خولهم و اعطاهم والدعاء و التّضرع والخوف من ان یصیروا مثلهم فی امور کثیرة فی اداء الزکوة و الصّدقات وصلة الارحام و اصطناع المعروف).(49)
از مضامین روایات وارده برمی آید که فوائد بسیاری بر دادن زکات مترتب است که بعضی از آنها را می توان اینگونه بر شمرد:
الف . رحم به ضعفا و مساکین و درماندگان و درست کردن سدّی در برابر گرسنگی، عریانی و نیازمندی آنان.
ب . تحریض بر کمک به بیچارگان و یاری آنان در امر دینشان.
ج . زیاد شدن اموال اغنیاء و رشد آنها علیرغم این که به نظر می رسد با دادن زکات از اموال کم می شود.
د . حفظ اموال و جلوگیری از تلف شدن آنها.
ه . وادار کردن نفس به صبر و تحمّل و بذل و بخشش.
و . جلوگیری از عذاب و قحطی.
ز . جلوگیری از تلف شدن دامها و حیوانات.
ح . زیاد شدن روزی.
ط . خاموش کردن غضب پروردگار.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.