تاریخ نگارش : ششم دي 1391
    
    
        گفتگوی حضرت داوود با عزرائیل
        مرضیه علمدار .ب
    
    
        حضرت داوود ـ علیه السلام ـ صد سال عمر کرد، که چهل سال آن را بر مردم حکومت و رهبری نمود. 
        
        
    
    
    حضرت داوود ـ علیه السلام ـ صد سال عمر کرد، که چهل سال آن را بر مردم حکومت و رهبری نمود. او کنیزی داشت که وقتی شب فرا می رسید همه درها را قفل می کرد، و کلیدهای آنها را نزد داوود ـ علیه السلام ـ می آورد. شبی مردی را در خانه دید، پرسید: چه کسی تو را وارد خانه کرد؟ او گفت: «من کسی هستم که بدون اجازه شاهان بر آنها وارد می
گردم.» داوود ـ علیه السلام ـ این سخن را شنید و گفت: آیا تو عزرائیل هستی؟ چرا قبلاً پیام نفرستادی تا من برای مرگ آماده گردم؟ 
عزرائیل گفت: من قبلاً پیامهای بسیار برای تو فرستادم. 
داوود ـ علیه السلام ـ گفت: آن پیامها را چه کسی برای من آورد؟ 
عزرائیل گفت: «پدرت، برادرت، همسایه ات و آشنایانت کجا رفتند؟»  
داوود ـ علیه السلام ـ گفت: همه مردند. 
عزرائیل گفت: «آنها پیام رسانهای من به سوی تو بودند که تو نیز می میری همان گونه که آنها مردند.»  
    
    
        
            
                
                1) 
 : Just cause it's simple doesn't mean it's not super helupfl.
2) 
 : سلام
لطفا آدرس متن مذکور را بیاورید
 
                
                نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.