تاریخ نگارش : پانزدهم دي 1391
خلاصه ی تدبر در سوره های جزء 29 قرآن کریم همراه ترجمه واستدلال واستناد(سوره قیامت )
علیرضا یعقوبی سورکی
با توجه به سوره قیامت، این انکار هم عوامل روانی و انگیزشی دارد و هم عوامل اعتقادی و بینشی؛
عوامل انگیزشی، همان خواسته¬های درونی ولنگاری طلبی و حب دنیا است که با پذیرش قیامت همخوانی ندارد و عوامل بینشی، بینش نادرست در مورد ضرورت قیامت و قدرت خدا در برپایی آن است.
لذا سوره قیامت، هم در لایه انگیزشی (سیاق دوم) و هم در لایه بینشی (سیاق چهارم) با این معضل مقابله کرده¬است؛ در این میان، جایگاه سیاق اول چنانکه گفته شد، تأکید محتوای کل سوره است و جایگاه سیاق سوم (معترضه)، به بیانی که گذشت، نشان دادن اهمیت سوره قیامت در مقابله با انکار قیامت است.
بنابراین جهت هدایتی این سوره با محوریت سیاق دوم و چهارم دانسته می¬شود:
کلید واژه : ترجمه / قرآن / جزء 29 /تدبر / استدلال/ استناد/ قیامت
ناشر : تنظیم از علیرضا یعقوبی سورکی
سوره مبارکه قیامت
• تشخیص سیاقهای سوره
آیات سوره مبارکه قیامت به 4 سیاق تقسیم می¬شود؛
وجه پیوستگی آیات سیاق اول: هر دو آیه این سیاق با اسلوب «لاأقسم» آغاز شده است.
علت جدایی سیاق دوم از ماقبل: از ابتدای آیه 3 اسلوب «لا أقسم» ادامه نیافته و محتوایی که با آن در ارتباط باشد نیز بیان نشده¬است، بلکه این آیه با سؤالی در مورد توهم انسان، «أیحسب ...» سیر جدیدی را در بررسی و ریشه¬یابی این توهم آغاز کرده است.
وجه پیوستگی آیات سیاق دوم: پیوستگی آیات این سیاق تا آیه 6 روشن است؛
آیات 7 به بعد نیز سؤال انسان در مورد زمان قیامت، که در آیه 6 مطرح شده(یسئل أیان یوم القیامه) را با بیان ظرف زمانی برپایی قیامت پاسخ می¬گوید و در ضمن این پاسخ به بیان برخی از احوال انسان در آن روز می¬پردازد، که این سیر تا آیه 15 با اتصال روشنی ادامه یافته است؛
( آیات 16 تا 19 سیاق معترضه¬ای است که در بین آیات سیاق دوم قرار گرفته و در جایگاه خود مورد بحث قرار خواهد گرفت)؛
آیه 20، نیز با «کلّا» و «بل» آغاز شده است (کلا بل تحبون العاجله)، «کلّا» توهمی در گذشته را رد می¬کند و «بل» مطلبی در گذشته را ارتقا می¬دهد، بنابراین هر دو ناظر به گذشته بوده و نمی¬تواند شروع سیر جدیدی باشد، ادامه آیات نیز تا آیه 25، اتصال روشنی با آیه 20 دارد؛
آیه 26 نیز با تکرار دو باره «کلّا» به ماقبل متصل شده و مجموعه آیات پیوسته مابعد خود را نیز به ماقبل متصل کرده است.
علت جدایی سیاق سوم از ماقبل: آیات 16 تا 19 سیاق معترضه¬ای است که در بین آیات سیاق دوم قرار گرفته است، سیاق معترضه، سیاقی است، آیات آن نه از لحاظ محتوایی و نه از لحاظ موضوعی با آیات قبل و بعد از خود ارتباطی ندارد و بلافاصله بعد از تمام شدن این آیات سیر ماقبل از آن ادامه می¬یابد.
در آیات 16 تا 19 نیز شاهد آن هستیم که موضوع و سیر آیات قبل که در مورد قیامت بود ادامه نیافته و این آیات خطاب به پیامبر 6 در مورد قرآن و نحوه دریافت و ابلاغ آن سخن می¬گوید، در حالی که آیات بعد از 19، سیر مفهومی و موضوع مرتبط با بحث قیامت را با اتصال روشنی ادامه داده است، «کلا بل تحبون العاجله» در آیه 20، این آیه را با قبل از آیه 16 مرتبط کرده است. بنابراین آیات 16 تا 19، سیاق معترضه است.
لازم به ذکر است که معترضه بودن یک سیاق لغو و بی¬دلیل نبوده و این امر با غرض سوره در ارتباط است، توضیح این مطلب در ادامه مباحث خواهد آمد.
وجه پیوستگی آیات سیاق سوم(معترضه): وجه پیوستگی این آیات، روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
علت جدایی سیاق چهارم از ماقبل: آیه 36، نه به لحاظ ادبی و نه از جهت محتوایی، سیر مفهومی آیات قبل را ادامه نداده است، بلکه در قالب سؤال، «أیحسب الانسان أن یترک سدی» توهم دیگری از انسان را مطرح کرده و سیر جدیدی در پاسخ به این توهم را آغاز می¬کند.
وجه پیوستگی آیات سیاق چهارم: وجه پیوستگی این آیات، روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
• تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی هر سیاق
سیاق اول، آیات 1 و 2
•
فضای سخن
این نحوه شروع سوره (لا أقسم بیوم¬القیامه)، نشان می¬دهد که فضای سخن آیات این سیاق و کل سوره، عدم باور به قیامت است، این آیات طلیعه¬ای است که هم موضوع اصلی سوره را مشخص می¬کند و هم با بیانی که ذکر خواهد شد در مقابل فضای پیش گفته می¬ایستد.
ترجمه تدبری و سیر هدایتی آیات
بخوان این سوره را بنام خدای رحمتگر مهربان
سوگند یاد نمى کنم به روز قیامت .«1»
نیازی به سوگند نیست!
قیامت حقیقت روشنی است که وجدان هر انسانی به آن گواهی می¬دهد، قیامت دادگاهی است که نمونه کوچک آن در نفس هر انسانی بارها برپا شده¬است!
پس قیامت نیازی به سوگند ندارد، همانطور که دادگاه نفس ملامتگر انسانی که نمونه کوچکی از قیامت است، به سوگند نیازی ندارد!
و سوگند یاد نمى کنم به نفس ملامتگر آدمى بر گناه «2»
کشف جهت هدایتی
دو آیه سیاق، با در کنار هم قرار دادن عدم سوگند به قیامت و نفس ملامتگر، به روشنی حقیقت قیامت اشاره داشت، در عین حال مجموعه این دو آیه نیز بعنوان طلیعه، محتوای کل سوره را تأکید می¬کند؛ زیرا همانطور که سوگند نشان دهنده تأکید است، نفی سوگند نیز حکایت از تأکید مطلبی دارد، مطلبی که متکلم بخاطر شدت تأکید بر وضوح آن سوگند یاد نمی¬کند، در خود این سیاق به این مطلب مورد تأکید تصریح نشده است، بنابراین محتوای هدایتی کل سوره مورد تأکید این آیات است.
جهت هدایتی آیات 1 و 2
تاکید در راستای جهت هدایتی سوره
به این دو حقیقت سوگند یاد نمیکنم؛ چرا که وجود نظام پرسش و محاکمه در وجود انسانی نشانهای آشکار بر وجود نظام محاکمه در نظام هستی است.
سیاق دوم، آیات 3 تا 35
•
............
فضای سخن
چنانچه در طلیعه سوره مشخص شد، فضای کلی سوره عدم باور به قیامت است، این سیاق نیز در همین راستا به بحث پرداخته است، اما اشاره به گمان انسان در مورد زنده کردن مردگان (أیحسب الأنسان أن لن نجمع عظامه) و سؤال او در مورد زمان قیامت (أیان یوم القیامه)، این فضا را خاص تر می¬کند، مخاطب این سیاق کسی است که به بهانه عدم امکان زنده¬کردن مردگان، معاد را باور ندارد و از سر انکار و ناباوری از زمان وقوع آن سؤال می¬کند.
ترجمه تدبری و سیر هدایتی آیات تا قبل از سیاق معترضه
آیا انسان مى پندارد که هرگز استخوان هایش را گردآورى نمى کنیم و به او حیات دیگرى نمى بخشیم ؟«3»
چرا ، این کار را خواهیم کرد ، در حالى که بر مرتب ساختن سرانگشتانش نیز تواناییم .«4»
آری قطعاً ما بر این کار تواناییم ؛ اما مشکل انسان در نپذیرفتن قیامت این نیست! آنچه می-گوید تنها بهانه¬ای است، تا علت حقیقی انکار قیامت مخفی بماند!
او چنین نمى پندارد که او را حیاتى دوباره نمى بخشیم ، بلکه او مى خواهد آینده عمرش را به فسق و گناه بگذراند ، این است که قیامت را دروغ مى شمرد .«5»
و از روى مسخره مى پرسد : روز قیامت کى خواهد بود ؟«6»
زمانی که چشم از شدت وحشت خیره شود .«7»
و ماه بى نور گردد .«8»
و خورشید و ماه گرد آیند [و به همدیگر رسند]،«9»
آن زمان، زمان برپایی قیامت خواهد بود.
آن روز انسان مى گوید : گریزگاه کجاست ؟«10»
همان کسی که در دنیا، در پناه بهانه¬های واهی قیامت را انکار می¬کرد، اکنون رانده از همه جا، بدنبال راهی برای فرار و مکانی برای پناهجویی است!
نه ! هیچ پناهگاهى وجود ندارد .«11»
آن روز بازگشت همگان فقط به سوى پروردگار تو و قرارگاه تنها در حضور اوست .«12»
در آن روز انسان را از آنچه پیش فرستاده ( کارهاى نیک یا بدى که خود کرده ) و از آنچه بعد آورده ( سنّت هاى پسندیده یا ناپسندى که بر جاى نهاده است ) آگاه مى کنند .«13»
نه ، نیازى نیست که او را از کارهایش با خبر کنند ، بلکه آدمى به نفس خویش بیناست و مى داند چه کرده است ،«14»
هر چند عذرهایش را مطرح کند تا عذاب را از خود بگرداند .«15»
سیاق سوم (معترضه)، آیات 16 تا 19
• • •
فضای سخن (سیاق معترضه)
خصوصیت آیات سیاق قبل در مقابله با فضای انکار قیامت، ریشه یابی و دردشناسی است، این آیات با ظاهر کردن علت اصلی انکار قیامت (بل یریدالإنسان لیفجر أمامه)، با این پدیده مقابله می-کند، بعد از این بیان تأثیرگذار آیات سیاق دوم، پیامبر 6 که اکنون نسخه محکمی در مقابله با فضای انکار قیامت در دست دارد، در خواندن آیات عجله می¬کند!
نهی خدای متعالی از این کار، «لاتحرک به لسانک لتعجل به»، فضای فوق را تأیید می¬کند.
ترجمه تدبری و سیر هدایتی آیات (سیاق معترضه)
سخن وحی هنوز ادامه دارد ونوبت ابلاغ آن نرسیده است! پس
اى پیامبر ، زبانت را به تلاوت آن حرکت مده تا در خواندن آن برای مردم شتاب کنى.«16»
چرا که برعهده ماست که وحى قرآنى را گرد آوریم و آن را بر تو بخوانیم .«17»
پس هنگامى که قرائت آن را به پایان رساندیم تو از خواندن آن پیروى کن .«18»
وانگهى بیان آن نیز برعهده ماست .«19»
اگر اندکی صبر کنی، بیان تأثیر گذاری که می¬بینی، کاملتر می¬شود و نسخه کوبنده مقابله با انکار معاد، کوبنده تر می¬گردد!
کشف جهت هدایتی (سیاق معترضه)
آیات این سیاق در فضای پیش گفته، از ابلاغ زود هنگام آیات به مردم نهی می¬کند، این نهی نشان می¬دهد که هنوز سخن خدا به پایان نرسیده و هنوز زمان ابلاغ آن نیست و باید برای ابلاغ آن منتظر اتمام وحی آن از طرف خدا بود، باید توجه داشت، که این نهی به منزله توبیخ پیامبر 6 بخاطر شتابزدگی در ابلاغ آیات به مردم نیست، بلکه این آیات ایشان را متوجه آن می¬کند که نسخه کامل شده وحی الهی در مقابله با منکران تأثیرگذاری بیشتری دارد و برای رسیدن به این نسخه کامل باید تابع وحی الهی باشد و تا قبل از تمام شدن آن اقدام به ابلاغ نماید؛ بنابراین تعجیل پیامبر و نهی خدای متعالی از این تعجیل، خود نشان¬دهنده اهمیت بالای این آیات در مقابله با فضای انکار قیامت است؛ جهت هدایتی این سیاق به این بیان قابل ذکر است:
آیات 16 تا 19 (سیاق معترضه)
نهی پیامبر از تعجیل در ابلاغ سوره پیش از پایان آن
این تعجیل از سوی پیامبر و نهی بعد از آن نشانگر اهمیت سوره در درمان ریشهای انکار قیامت است.
ادامه ترجمه تدبری و سیر هدایتی آیات (سیاق دوم)
(در قسمت قبلی آیات این سیاق، علاقه به فجور و باز بودن مسیر گناهکاری، بعنوان ریشه انکار قیامت مطرح شد و ادامه آیات به ریشه دوم انکار اشاره دارد.)
چنین نیست که قیامتى در کار نباشد; بلکه از این رو قیامت را باور ندارید که سراى زودگذر دنیا را دوست مى دارید .«20»
و سراى جاوید آخرت را رها مى کنید .«21»
چه معامله زشت و زیانباری!
بدانید!
آن روز که قیامت برپا شود ، چهره هایى خرسند و شادابند ،«22»
از همه چیز دل بریده اند و تنها به پروردگارشان نگریسته و به او دل بسته اند .«23»
آن روز چهره هایى عبوس و درهم کشیده اند .«24»
همانان که به دنیا دلبسته و از خدا روی برگردانده بودند.
مى دانند که عذابى کمرشکن بر آنها تحمیل خواهد شد .«25»
نه ! به دنیا دل مبندید، دنیایی برای شما باقی نخواهد ماند! مرگ به سراغتان خواهد آمد ، و چون هنگام مرگ جان به گلوگاه رسد ،«26»
و اطرافیان حاضر شوند و گفته شود : کیست که او را از مرگ رهایى دهد ؟«27»
ولى آن محتضر دریافته است که این زمانِ جدایى است ،«28»
و ساق پاهایش به یکدیگر پیچد،«29»
آن روز ، روزِ رانده شدن به سوى پروردگار توست .«30»
برای کسی که سرای زودگذر دنیا را برآخرت ترجیح داده بود!
آن کس که قیامت را انکار کرد، نه دعوت قرآن را تصدیق کرد و نه نماز گزارد .«31»
بلکه آن را دروغ انگاشت و از آن روى برتافت ،«32»
سپس به سوى کسانش رفت و بر خود مى بالید .«33»
اى منکر حق ، این موقعیتى که در آن قرار دارى براى تو سزاوارتر است و سزاوارتر .«34»
باز هم این موقعیت براى تو سزاوارتر است و سزاوارتر .«35»
کشف جهت هدایتی سیاق دوم
در این سیاق، قبل و بعد از سیاق معترضه، دو ریشه روانی برای انکار قیامت مطرح شده¬است:
1. خواستن آزادی و ولانگاری. (بل یرید الإنسان لیفجر أمامه)
2. حب دنیا. (کلّا بل تحبون العاجله و تذرون الآخره)
و هر کدام از این ریشهها با انذارها و هشدارهای متناسب، پاسخ می¬گیرد:
ریشه اول با آیات 7 تا 15، پاسخ گرفته است، این آیات از وقوع قیامت (فإذا برق البصر و .....)، حیرانی انسان در آن روز (یقول الإنسان یومئذ أین المفر کلّا لا .....) و با خبر شدن او از اعمال دنیوی (ینبؤالإنسان بما ....)، سخن می¬گوید، وجود نظام دقیق ثبت و ضبط اعمال در دنیا، برای به حساب کشیدن آن در روز بی¬پناهی انسان، راه را بر ولنگاری طلبی و آزادی در انجام گناه می¬بندد.
ریشه دو نیز با آیات 22 تا 35، پاسخ می¬گیرد، این آیات از عاقبت ترجیح دنیا بر آخرت (وجوه یومئذ ....) سخن می¬گوید و با به تصویر کشیدن صحنه احتضار (کلا إذا بلغت التراقی ....)، به پایان یافتن بهرمندی انسان از دنیا در آن روز اشاره می¬کند، توجه به وجود حقیقتی به نام مرگ و از دست دادن دنیا، انسان را از ترجیح دنیا بر آخرت منصرف می¬سازد.
بر این اساس جهت هدایتی این سیاق به این بیان قابل ذکر است:
جهت هدایتی آیات 3 تا 35
بیان ریشههای انکاری قیامت و از بین بردن این ریشهها با انذار متناسب با آن
انکار معاد ریشه در ولانگاری طلبی انسان دارد، در حالی که بیپناهی انسان در لحظات سخت قیامت و ثبت و ضبط اعمالش در دنیا مانع جدی او در ولانگاری طلبی است.
و همچنین این انکار به دلیل حب دنیاست ولی حقیقت آخرت و وجود مرگ در دنیا انسان را از ترجیح دنیا بر آخرت منصرف میسازد.
سیاق چهارم، آیات 36 تا 40
• •
فضای سخن
آیات این سیاق نیز در فضای انکار قیامت سخن می¬گوید، اما با توجه به سؤال ابتدایی سیاق (أیحسب الإنسان أن یترک سدی)، می¬توان فهمید، وجود توهم رهایی و بی¬عاقبتی انسان، فضای این آیات را رقم زده¬است، او تصور می¬کند که نتیجه¬ای برخلق او مترتب نیست و کیفر و پاداشی نسبت به اعمال او وجود نخواهد داشت، این تصور از جانب انسان از دو جهت قابل بررسی است، الف). اینکه اصلاً وجود عاقبت و نتیجه¬ای برای خود را ضروری نمی¬داند. ب) اینکه فارق از ضرورت و یا عدم ضرورت آن قدرت خدا در برپایی نظامی برای نتیجه¬دهی را قبول ندارد و از این رو خود را رها تصور می¬کند.
ترجمه تدبری و سیرهدایتی آیات
آیا انسان مى پندارد که به حال خود رها مى شود و پس از مرگ زنده نمى گردد و کیفر و پاداشى در کار نیست ؟«36»
اگر تنها به خلقت خود توجه کند، پاسخ را خواهد گرفت!
آیا او نطفه اى از منى که در رحم ریخته مى شود نبود ؟«37»
سپس به صورت خون بسته درآمد ، آن گاه خدا او را به اندازه آفرید و کامل و موزونش ساخت .«38»
و از او دو گونه : مرد و زن پدید آورد .«39»
آیا می¬توان ادعا کرد که چنین خلق منظم و استواری بیهوده و بی¬هدف باشد؟ و نتیجه¬ای بر ان مترتب نباشد؟
شاید قدرت خدا در برپایی نظام نتیجه¬دهی باور ندارند و از همین رو خود را رها می-پندارند؟! بازهم تنها نگاهی به خلقت خودشان پاسخ را روشن می¬کند!
آیا آن خداى بزرگ که آدمیان را نخستین بار آفرید ، نمى تواند مردگان را زنده کند ؟«40»
کشف جهت هدایتی
آیات این سیاق، در لایه بینشی با انکار قیامت مقابله می¬کند، استشهاد به شواهد هدفمندی خلق انسان، (ألم یک .....) ضرورت قیامت را ثابت می¬کند و اشاره به قدرت خدا بر خلق انسانها برای بار اول، (ألیس ذلک بقادر ....)، قدرت خدا در زنده کردن مردگان برای قیامت را ثابت می¬کند، بنابراین جهت هدایتی آیات این سیاق به این بیان قابل ذکر است.
جهت هدایتی آیات 36 تا 40
اثبات ضرورت معاد و قدرت خدای متعالی در برپایی آن
مراحل خلقت انسان، نشان از تدبیری حکیمانه در آفرینش او دارد، و دلیلی بر وجود تدبیر در نظام کلان خلقت انسان است، آیا بدون قیامت چنین تدبیری قابل تصور است؟
مراحل خلقت تکاملی انسان، افزون بر آن، قدرت خدای متعالی بر زنده کردن مردگان را اثبات میکند.
• تشخیص فضای سخن و جهت هدایتی سوره
فضای سخن سوره
با توجه به آنچه در فضای سخن سیاقها گفته شد، فضای سخن این سوره انکار قیامت است.
جهت هدایتی سوره
با توجه به سوره قیامت، این انکار هم عوامل روانی و انگیزشی دارد و هم عوامل اعتقادی و بینشی؛
عوامل انگیزشی، همان خواسته¬های درونی ولنگاری طلبی و حب دنیا است که با پذیرش قیامت همخوانی ندارد و عوامل بینشی، بینش نادرست در مورد ضرورت قیامت و قدرت خدا در برپایی آن است.
لذا سوره قیامت، هم در لایه انگیزشی (سیاق دوم) و هم در لایه بینشی (سیاق چهارم) با این معضل مقابله کرده¬است؛ در این میان، جایگاه سیاق اول چنانکه گفته شد، تأکید محتوای کل سوره است و جایگاه سیاق سوم (معترضه)، به بیانی که گذشت، نشان دادن اهمیت سوره قیامت در مقابله با انکار قیامت است.
بنابراین جهت هدایتی این سوره با محوریت سیاق دوم و چهارم دانسته می¬شود:
جهت هدایتی سوره
مقابله با تکذیب معاد در دو لایه انگیزشی و بینشی
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.