4 خصوصیت عبرت آموز دنیا
 تاریخ نگارش : بیستم بهمن 1391
4 خصوصیت عبرت آموز دنیا
مسعود ورزیده
"دنیا" جایی که در آن زندگی می کنیم به آن مأنوسیم و در چرخه روزمرگی ها عمر می گذرانیم ،صبحها را شب می کنیم و شب ها را صبح و باز تکرار مکررات، در میان این تکاپو ها و دوندگی ها گاه اتفاقی می افتد که به ناگاه غرق در شگفتی در کار دنیا می مانیم و برای لحظاتی هر چند کوتاه با خود می اندیشم "این چه دنیایی است،چه ارزشی دارد؟"
 کلید واژه : دنیا
 ناشر : | بخش نهج البلاغه تبیان


4 خصوصیت عبرت آموز دنیا

"دنیا" جایی که در آن زندگی می کنیم به آن مأنوسیم و در چرخه روزمرگی ها عمر می گذرانیم ،صبحها را شب می کنیم و شب ها را صبح و باز تکرار مکررات، در میان این تکاپو ها و دوندگی ها گاه اتفاقی می افتد که به ناگاه غرق در شگفتی در کار دنیا می مانیم و برای لحظاتی هر چند کوتاه با خود می اندیشم "این چه دنیایی است،چه ارزشی دارد؟"

عمر

دنیا سرای عجیبی است هر چه بیشتر دلبسته اش شوی زودتر رهایت می کند ،هر چه بیشتر آبادش کنی بیشتر نابودت می کند، معنی این حرف ها این نیست که دنیا سرای بدی هاست نه به عکس می تواند منشأ تمام خیر ها و خوبی ها شود. می توان تخم خوبی در آن کاشت و بهشت برداشت کرد و تا ابد در آن خوش بود و یا بالعکس.

امام علی علیه السلام بهترین شناخت را نسبت به دنیا دارند و به بهترین حالت آن را برای ما وصف می کنند تا بهتر تصمیم بگیریم که با این یار آخرت ساز یا آخرت سوز چگونه برخورد کنیم؟

-به عنوان نخستین ویژگی مى فرماید : «از نشانه هاى فناى دنیا این است که این جهان همچون، تیرانداز ماهرى است که کمان را آماده ساخته و تیرهایش به خطا نمى رود، و مجروحانش بهبود نمى یابند !» (فَمِنَ الْفَنَاءِ أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ، لاَ تُخْطِىءُ سِهَامُهُ، وَلاَ تُۆْسَىجِرَاحُهُ).

چرا که کسى را از مرگ و پیرى و ناتوانى و بیمارى و درد و رنج، خلاصى نیست، لذا امام (علیه السلام) در شرح این جمله، چنین مى فرماید : «دنیا زندگان را هدف تیرهاى مرگ، و تندرستان را هدف بیمارى، و نجات یافتگان را هدف هلاکت قرار مى دهد» (یَرْمِی الْحَیَّ بِالْمَوْتِ، وَالصَّحِیحَ بِالسَّقَمِ، وَالنَّاجِیَ بِالْعَطَبِ).

قدرتمندترین انسان ها سرانجام در دام مرگ گرفتار مى شوند و قوى ترین تندرستان روزى به بستر بیمارى مى افتند و پیروزمندان، گرفتار شکست و ناتوانى مى شوند، آرى این طبیعت زندگى دنیاست و قانونى است که هیچ گونه استثنایى در آن راه ندارد و عجب این که همگان این را مى دانند و مى بینند، با این حال، دل به آن مى بندند و بر آن تکیه مى کنند و بدان مغرور مى شوند.

«دنیا خورنده اى است که هرگز از خوردن (انسان ها) سیر نمى شود و نوشنده اى است که (از نوشیدن خون بشر) هیچ گاه عطش او فرو نمى نشیند!» (آکِلٌ لاَ یَشْبَعُ، وَشَارِبٌ لاَ یَنْقَعُ).

امام (علیه السلام) با اوصاف هشتگانه اى که براى دنیا بیان کرده، فناپذیرى آن را به روشن ترین وجه نشان داده است که هر کس به راستى در آن بیندیشد فناى دنیا را با تمام وجودش، لمس مى کند.

گاهى انسان مقدمات زیادى براى رسیدن به مال و ثروت یا جاه و مقامى مى چیند امّا در لحظات آخر که به گرفتن نتیجه نزدیک و نزدیک تر مى شود، ناگهان داس مرگ خرمن عمر او را درو مى کند و تمام نقشه هاى او نقش بر آب مى شود حتى مال و مقامى که آرزوى آن را مى کرد آن هم باقى و برقرار و جاویدان نمى ماند

سپس امام (علیه السلام) به شرح (درد و رنج) دنیا پرداخته مى فرماید : «از درد و رنج دنیا این است که انسان اموالى را گردآورى مى کند که هرگز نمى تواند آن را بخورد و مصرف کند، و بناهایى مى سازد که هیچ گاه در آن ساکن نمى شود، سپس از این جهان به سوى خدا مى رود در حالى که نه مالى با خود مى برد و نه خانه اى را همراه خویش منتقل مى سازد» (وَمِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ یَجْمَعُ مَا لاَ یَأْکُلُ وَیَبْنِی مَا لاَ یَسْکُنُ، ثُمَّ یَخْرُجُ إلَى اللهِ تَعَالَى لاَ مَالاً حَمَلَ، وَلاَ بِنَاءً نَقَلَ).

در حدیث جالب و پرمعنایى که مرحوم «علامه مجلسى» از امیرمۆمنان على (علیه السلام) نقل کرده چنین مى خوانیم : «کَمْ مِنْ غَافِل یَنْسَجُ ثَوْباً لِیَلْبِسَهُ وَإنَّما هُوَ کَفَنُهُ وَیَبْنی بَیْتاً لِیَسْکُنَهُ وَإنّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرهِ؛ چه بسیار غافلانى که لباسى مى بافند که آن را بپوشند در حالى که کفن آنها مى شود و خانه اى بنا مى کنند که در آن ساکن شوند در حالى که قبر آنها خواهد شد»( بحار الانوار، جلد 6، صفحه 132).

سپس در شرح و تفسیر سوّمین ویژگى دنیا چنین مى فرماید : «از دگرگونى هاى آن، این است که آن کس که روزى مورد ترحم مردم بوده است روز دیگر مورد غبطه آنها واقع مى شود، و آن کس که مورد غبطه بود، مورد ترحم قرار مى گیرد و این نیست مگر به خاطر زوال سریع نعمت ها و نزول ناگهانى بلاها !» (وَمِنْ غِیَرِهَا أَنَّکَ تَرَى الْمَرحُومَ مَغْبُوطاً، وَالْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً; لَیْسَ ذلِکَ إلاَّ نَعِیماً زَلَّ(6)، وَبُۆْساً نَزَلَ).

نه تنها در صفحات تاریخ که در زندگى روزمره خود نیز بارها دیده ایم افرادى که در اوج قدرت بودند و بسیار کسان آرزو مى کردند بخشى از قدرت آنها داشتند ولى ناگهان چنان سقوط کردند که همه بر آنها ترحم مى نمودند و بالعکس افراد را قابل ترحّمى را که هر کس وضع آنها را مى دید به حال آنها تأسّف مى خورد و گاه اشک مى ریخت، به خاطر داریم که ناگهان به اوج قدرت صعود کردند و مورد غبطه و اعجاب همگان واقع شدند.
مرگ

و در تفسیر چهارمین ویژگى دنیا یعنى عبرت انگیز بودن آن مى فرماید: «از نشانه هاى عبرت انگیز بودن آن، این است که انسان در حالى که نزدیک است به آرزوهایش برسد ناگهان اجلش فرا مى رسد و امیدش را قطع مى کند، نه او به آرزو رسیده، و نه آنچه مورد آرزوى اوست باقى مى ماند !» (وَمِنْ عِبَرِهَا أَنَّ المَرْءَ یُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ. فَلاَ أَمَلٌ یُدْرَکُ، وَلاَ مُۆَمَّلٌ یُتْرَکُ).

آرى! گاهى انسان مقدمات زیادى براى رسیدن به مال و ثروت یا جاه و مقامى مى چیند امّا در لحظات آخر که به گرفتن نتیجه نزدیک و نزدیک تر مى شود، ناگهان داس مرگ خرمن عمر او را درو مى کند و تمام نقشه هاى او نقش بر آب مى شود حتى مال و مقامى که آرزوى آن را مى کرد آن هم باقى و برقرار و جاویدان نمى ماند.

و در پایان این سخنان با اظهار تعجّب از کسانى که فریفته چنین دنیاى مملوّ از فنا و عناء وغیر و عبر مى شوند مى فرماید : «سبحان الله ! چه کمیاب است سرور و نشاط در این دنیا ؟ ! و چه تشنگى زاست سیراب شدنش ؟ ! و چه زود سایه هایش از میان مى رود، نه آنچه قرار است رُخ دهد قابل پیشگیرى است و نه آنچه گذشته است باز مى گردد» (فَسُبْحَانَ اللهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا ! وَأَظْمَأَ رِیَّهَا(7) ! وَأَضْحَى فَیْئَهَا ! لاَ جَاء یُرَدُّ، وَلاَ مَاض یَرْتَدُّ).

قدرتمندترین انسان ها سرانجام در دام مرگ گرفتار مى شوند و قوى ترین تندرستان روزى به بستر بیمارى مى افتند و پیروزمندان، گرفتار شکست و ناتوانى مى شوند، آرى این طبیعت زندگى دنیاست و قانونى است که هیچ گونه استثنایى در آن راه ندارد و عجب این که همگان این را مى دانند و مى بینند، با این حال، دل به آن مى بندند و بر آن تکیه مى کنند و بدان مغرور مى شوند

آرى ! لحظات سرور و شادمانى بسیار زودگذر، همچون لحظات سیراب شدن از نعمتها و در سایه قدرتها آرمیدن است.

«سبحان الله چقدر زندگان به مردگان نزدیکند، چون به زودى به آنها ملحق مى شوند، و چه اندازه مردگان از زندگان دورند چرا که براى همیشه از آنها جدا شده اند» (فَسُبْحَانَ اللهِ، مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ المَیِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ، وَأَبْعَدَ المَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لإنْقِطَاعِهِ عَنْهُ).

آرى ! فاصله مرگ و حیات به اندازه اى نزدیک است که در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که مى فرماید : «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِه مَا طَرَفَتْ عَیْناى ىَ إلاَّ ظَنَنْتُ اَنَّ سَفْرَیَّ لاَ یَلْتَقیانِ حَتَّى یَقْبِضَ اللهُ روُحِی وَلاَ رَفَعْتُ طَرْفی وَظَننْتُ اَنّی خَافِضُه حَتّى اُقْبَضَ وَلاَ تَلقَّمْتُ لُقْمَةً إلاّ ظَنَنْتُ اَنّی لاَ اُسِیْفُها حَتّى اُعَضَّ بِها مِنَ الْمَوْتِ(بحار الانوار، جلد 70، صفحه 166)؛ سوگند به کسى که جان محمّد در دست قدرت اوست هرگز پلک هاى چشم من به هم نخورد مگر این که فکر مى کردم ممکن است پیش از آن که آنها به روى هم آیند خداوند جان مرا بگیرد و هرگز چشم را نگشودم مگر این که فکر مى کردم ممکن است پیش از آن که آن را بر هم نهم قبض روح شوم و هرگز لقمه اى را فرو نبردم مگر این که فکر مى کردم ممکن است گلوگیرم شود و مرا به مرگ بکشاند».

این سخن را با حدیثى که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است پایان مى دهیم فرمود : «ثَلاَثَةُ أشْیَاء لاَ یَنْبَغِی لِلْعاقِلِ اَنْ یَنْسَاهُنَّ عَلَى کُلِّ حال، فَنَاءُ الدُّنْیا وَتَصَرُّفُ اْلاَحْوالِ وَالآفَاتُ الَّتی لاَ اَمَانَ لَها؛ سه چیز است که سزاوار است هیچ انسان عاقلى آن را فراموش نکند : فناى دنیا، و تغییر و دگرگونى حالات، و آفاتى که بى امان دامان انسان را مى گیرد».(بحارالانوار، جلد 75، صفحه 238)
منبع : کتاب پیام امام امیرالمۆمنین(علیه السلام) جلد5 ،آیت الله مکارم شیرازی
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
نظری ثبت نشده است.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.