هدایت در قرآن
 تاریخ نگارش : سی ام فروردين 1390
هدایت در قرآن
فاطمه نصیری خلیلی
نویسنده: دکتر محمد منصور نژاد /جوان شماره 1892
 کلید واژه : هدایت
 ناشر : نور پرتال
بحث مقدماتى ما درباره هدایت در قرآن است. نخستین سوالى که مطرح مى کنم این است که اساساً آیا قرآن کتاب هدایت است یا خیر؟ پاسخ آن نیز بالاجمال این است که آرى و نه. اولین مدعا این است که قرآن کتاب هدایت است. مدعاى دومى مى تواند مطرح باشد و آن این که قرآن کتاب هدایت نیست.
آیات مربوط به هدایت در قرآن، حداقل در چهار دسته آمده اند. قرآن درباره هدایت به چهار شکل طرح مطلب کرده است:
۱- قرآن کتاب هدایت است، براى همه مردم. در سوره بقره، آیه ۱۸۵ مى خوانیم: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس.»
هدى للناس، بحث هدایت است، آن هم براى همه مردم. با این مدعا، قرآن دیگر نژادى و قومى و صنفى و جنسى و... نیست، بلکه همه اصناف، اقشار، طبقات، نژادها و... را شامل مى شود. پس اگر کسى بپرسد که آیا قرآن کتاب هدایت است؟ طبق آیه ۱۸۵ سوره بقره، اولاً: آرى کتاب هدایت است؛ ثانیاً: مربوط به اقشار و اصناف خاص هم نیست، قرآن کتاب هدایت براى همه مردم است. پس اولین مدعاى قرآن درباره هدایت، عام و همگانى و براى ناس است.
۲- شکل دوم از هدایت که در قرآن ادعا شده است، آیه دو سوره بقره است که: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین.»
در این آیه، ادعاى عام بودن هدایت را پس گرفته و خاص کرده است. قرآن در این آیه ادعا مى کند که من هدایت مى کنم، اما متقین را. پس پاسخ آن سوال که آیا قرآن کتاب هدایت است، از نگاه این آیه هم مثبت است، اما نه همه مردم، بلکه فقط متقین را هدایت مى کند. ممکن است این جا دو سوال مطرح شود که اولاً: آیا این دو آیه با هم تعارض ندارند؟ یک جا مى گوید: «هدى للناس» و جاى دیگر مى آورد: «هدى للمتقین»؟ یک جا ادعاى شمول و عموم مى گوید: «هدى للناس» و جاى دیگر مى آورد: «هدى للمتقین»؟ یک جا ادعاى شمول و عموم شده، یک جا ادعاى بسیار خاص، زیرا متقین افراد بسیار محدودى را شامل مى شود. آیا این دو آیه با هم سازگارند؟
ثانیاً: اشکال دومى که مى تواند مطرح شود این است که متقین را هدایت کردن که هنر نیست و کارى ندارد، مثلاً آدم هایى را که نماز شب خوان هستند هدایت مى کنیم، متقین که خودشان در مسیر هستند، کلى از راه را آمده اند، اگر توان دارى، باید آن را که زمین خورده است و مساله دارد هدایت کنى، هدایت کردن متقین که هنر نیست. این اشکال دومى است که اگر گفتید قرآن کتاب هدایت است، مطرح مى شود.
سیر بحث رها نشود، داریم مى گوییم که قرآن درباره هدایت، یک نوع سخن ندارد، حداقل در چهار شکل، بحث هدایت در قرآن مطرح شده است، یکى مدعاى عام و هدى للناس بود که محققان مى توانند شواهد بیش ترى را از قرآن بیابند. مدعاى دوم، خاص بودن هدایت است که براى آن هم شواهدى در قرآن مى توان یافت.
۳- طبق نص آیه قرآن، قرآن گروه هایى را هدایت نمى کند. اگر قرار است ما از جانب خداوند هدایت شویم، نص تحریف نشده و دست نخورده ما مسلمانان، قرآن است. از طریق پیامبر(ص) قرآن ما را هدایت مى کند و حال آن که خداوند در آیات توبه‎/،۸۰مائده‎/،۵۱زمى‎/،۳غافر‎/۲۸و... مى فرماید: «ان الله لا یهدى القوم الظالمین، لا یهدى القوم الفاسقین، لا یهدى القوم الکافرین، من هو مسرف کذاب و...»
این ها آیاتى است که به یک تعبیر، مى گوید ما قسم نخورده ایم که همه را هدایت کنیم، طریق هدایت بشر و مسلمانان از طریق قرآن است. یعنى از زمان پیامبر خاتم(ص) تا نهایت هستى، قرار است که بشر از طریق قرآن هدایت شود، اما خداوند مى فرماید ما این تیپ آدم هاى فاسق و ظالم و کافر و... را هدایت نمى کنیم. «انّ» که آمده، حرف تاکید است که ما کسانى را هدایت نمى کنیم، خداوند در قرآن مى فرماید که چه کسى گفته که من الا و لابد، هر کسى را با هر شرایطى و در هر موقعیتى و با هر تیپ شخصیتى هدایت مى کنم؟
۴- گروه چهارمى از آیات قرآن قابل طرح هستند که در پاسخ به آن سوال اصلى بحث که آیا قرآن کتاب هدایت است یا خیر؟ جواب مى دهد که نه خیر، قرآن نه تنها کتاب هدایت نیست، بلکه کتاب ضلالت است. مثلاً در قرآن آمده که: «یضل به کثیراً و یهدى به کثیراً و ما یضل به الا الفاسقون» (بقره‎/۲۶).
خدا که به وسیله پیامبر و از طریق قرآن با ما سخن گفته است، مى فرماید: «یضل به کثیراً» ما اصلاً یک سرى از افراد را با مثال هاى قرآنى گمراه مى کنیم و به ضلالت مى افکنیم و البته یک سرى را هدایت مى کنیم. دسته اى را به جهنم مى فرستیم و گروهى دیگر را به بهشت.
شاهد دیگر آیه مشهور سوره بنى اسراییل‎/۸۲(و نیز آیه ۴‎/سوره ابراهیم) است که مى فرماید: «و ننزل من القرآن ما هو شفا، و رحمة للمؤمنین.»
آنچه شفا و رحمت است، از طریق قرآن است، براى مریضى هاى خودتان به قرآن تمسک بجویید و از قرآن شفا بگیرید. اما براى چه کسى؟ «للمؤمنین»، مؤمنین افرادى هستند که مى توانند از قرآن شفا بگیرند. اما اگر کسى ظالم باشد، چه؟ پاسخ مى دهد: «و لا یزید الظالمین الا خساراً».
و همین قرآن، به افرادى لطمه و خسارت مى زند. نص از این واضح تر مى خواهید که قرآن، صدمه و ضلالت مى بخشد؟! برخى درباره قرآن که بحث مى کنند، مى گویند قرآن، کتاب هدایت است، خود قرآن مى گوید که «و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خساراً».
نه تنها ظالمین هدایت نمى شوند و قرآن کارى به کار آن ها ندارد، اما قرآن در برابر ظالمین بى تفاوت نیست، بلکه آن ها را به زمین مى زند و ضرر و زیان مى بینند، مولانا در این رابطه چه زیبا مى گوید که مؤید گمراه کردن و به ضلالت انداختن قرآن براى بعضى از انسان ها است و انصاف این است که بگوییم، مثنوى مولوى، قرآن را به تفسیر مى نشیند، او مى گوید: «زان که از قرآن بسى گمره شدند
زین رسن قومى درون چه شدند.»
قرآن را تعبیر کرده است به حبل (ریسمان و طناب) و حبل الله در جاى دیگر آمده: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا».
که یکى از مصادیق حبل، مى تواند قرآن باشد. فرض کنید که کسى داخل چاه افتاده و طنابى هم آویزان باشد. هم مى توان طناب را گرفت و بالا آمد، هم مى توان طناب را بگیریم و پایین برویم. قرآن یک طناب است، مى توانید بگیرید و بالا یا پایین بروید، این طور نیست که الا و لابد، قرآن همه را هدایت مى کند، چنین نیست که قرآن بر همه افراد تاثیر سازنده داشته باشد، ممکن است قرآن را بگیرید و درون چه (چاه) بروید:
«زان که از قرآن بسى گمره شدند
زین رسن قومى درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمى اى عنود
چون تو را سوداى سر بالا نبود.»
اگر شما نمى خواهید بالا بروید، جرم رسن چیست؟ قرآن را مى توانید بگیرید و بالا یا پایین بروید. وقتى خود شما پایین را انتخاب مى کنید، چرا به قرآن اشکال مى کنید؟ ابزار را درست به کار ببرید، به بهشت مى روید، درست استفاده نکنید، به جهنم مى روید.
یکى از استفاده هایى که از قرآن مى شود و انسان متاسف مى شود، این است که مى بینیم، از قرآن هم استفاده ابزارى مى کنیم، مثلاً استفاده سیاسى مى کنیم. به فرض، من یک تئورى در پس ذهنم دارم، مى گردم ببینم مى توانم آیه اى پیدا کنم که مؤید فرضیه من باشد؟ این طور که به قرآن مراجعه نمى کنند. این اشکال مربوط به الان هم نیست، استفاده ابزارى از قرآن در طول تاریخ اسلام هم وجود داشته است. مثلاً اشاعره و معتزله، از گروه هاى کلامى اهل سنت هستند. آیا همین طورى از جبر یا تفویض دفاع مى کردند؟ خیر، آیه قرآن نیز براى یک دیگر مى خواندند. اشاعره مثلاً مى گفتند: «یضل الله من یشاء و یهدى من یشاء» (ابراهیم‎/۴).
هدایت و ضلالت هر دو به دست خدا است. پس نظام عالم همه جبر است. از آن طرف معتزله که از تفویض دفاع مى کردند، نیز از قرآن شواهد فراوانى داشتند. مثلاً مى گفتند: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیر و ما بانفسهم.»
اما مشکل این دو گروه این بود که یک تئورى و پیش فرض براى خودشان داشتند و براى پیش فرض خودشان از قرآن شاهد درمى آوردند و استفاده مى کردند.
اما آن ها تنها برداشت هاى متفاوت از قرآن داشتند.
درست است، اشکال ندارد که افراد، برداشت هاى متفاوت از قرآن داشته باشند، برداشتى که مثلاً مرحوم «شُبر» از قرآن دارد، قطعاً با برداشت علامه طباطبایى رضوان الله تعالى علیه متفاوت است، اما باید این نکته را مد نظر داشته باشید که اگر مثلاً در موضوع تربیت در قرآن مى خواهیم کار کنیم، آنچه آیات در این موضوع وجود دارد، استخراج کنیم و برداشت خود را از همه آیات بگیریم. نه این که اول پیش خودمان بگوییم، خوب است که تربیت روسویى را اشاعه دهیم. کتاب «امیل» روسو را خوانده باشم، حال ببینم آیا آیه اى که مؤید فرضیه روسو باشد، مى توانم پیدا کنم؟! این که برداشت از قرآن نیست، بلکه تفسیر به نکته دیگر این که گرچه انسان، سالم به محضر قرآن برود، هدایت از داخل آن درمى آید، «و من جاهدو فینا لهدینهم سبلنا» (عنکبوت‎/۶۹).
شما در مسیر خدا مجاهده کن، او راه را براى شما باز مى کند، اما به نظر مى رسد، این که سالم بروید، حتماً ضرورى است، شرط لازم است، اما نه شرط کافى. شرط کافى اش این است که اگر شما مى خواهید قرآن را بفهمید، باید با زبان قرآن آشنا باشید. مراد از زبان قرآن نیز لزوماً زبان عربى نیست. خوب است جمله اى را از حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه، درباره تفسیر بخوانم، درباره این که سالم رفتن به محضر قرآن، لازم است ولى کافى نیست، بیش از آن لازم دارد.
شرط لازم این است که سالم به محضر قرآن برویم، اما شرط کافى این است که بفهمیم قرآن براى چه آمده است؟ از نگاه امام خمینى قرآن براى استفاده ایمانى، اخلاقى، عرفانى و امثالهم باید باشد، قرآن آمده که دل ها را صفا و جلا دهد.
خلاصه بحث: سوال اصلى ما این بود که آیا قرآن کتاب هدایت است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال چهار دسته از آیات قرآن که نگاه متفاوت به موضوع هدایت دارند را مطرح نمودیم. ۱- دسته اى از آیات، قرآن را کتاب هدایت براى همه مردم مى دانند؛ ۲- قرآن کتاب هدایت براى متقین است؛ ۳- دسته سوم این که قرآن بعضى را هدایت نمى کند؛ ۴- دسته آخرى از آیات مثلاً مى گویند: خدا انسان ها را گمراه نیز مى کند، چنانچه هدایت مى کند و ما از این دسته آیات، این نکته را استفاده کردیم که: تا شما سوداى سربالا داشته باشید یا خیر؟ چه جامعه بخواهد استفاده کند و چه فرد، شرط لازم اش این است که شما منحط به سراغ قرآن نروید. اگر جامعه فاسق به سراغ قرآن رفت، قرآن هدایت اش نمى کند، همین طور است فرد فاسق
امتیاز داوران :
امتیاز کاربران :
نظرات کاربران :
1) : سلام
نویسنده محترم لطفا بهتر جمع بندی کن تا در ذهن کسی شبه ایجاد نشود
شما آخر کار قرآن را کتاب گمراهی کردی و تمام شد ....
2) : 1در فراز دوم- پس گرفتن یعنی چه؟ دراشکال بعد خلط بین دومعنای هدایت به معنای ارائه طریق ومعنای رسیدن به مطلوب شده جواب هم داده نشده و...که فرصت ادامه ایرادات را ندارم جناب دکتر
3) : سلام- جمع بندی خوبی نبود.
4) : با عرض سلام
موضوع جالب بود ولی حق مطلب ادا نشد. و بحث پخته نشد.
نگارنده اشاره کرد تمام آیات وارد در هر موضوع در نظر گرفته شود و سپس حکم کلی استخراج، ولی ایشان خود عمل ننمود.

موفق باشید.
بازديد کننده گرامی چنانچه تمایل دارید، نظر شما به نام خودتان ثبت و در سايت نمایش داده شود، قبل از ثبت نظر عضو سايت شويد و یا اگر عضو سايت هستيد لاگین کنید.[ عضويت در سايت ][ ورود اعضا ][ ورود ميهمان ]
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.