دریافت نسخه PDF مقاله - 777KB
تاریخ نگارش : بیست و هفتم دي 1392
واژه شناسی تفسیر و تأویل
حمزه خان بیگی
واژه شناسی، که در شرح مفردات الفاظ بحث و گفتگو می کند یکی از معارف پیش نیاز مفسّر می باشد؛ چون به وسیله لغت، شرح مفردات الفاظ و معانی آنها روش گشته و الفاظ مشترک از لغات مختص، و عام از خاص تشخیص داده می شود .
واژه شناسی « تفسیر و تأویل» نیز از چند جهت حائز اهمیت است. از یک سو پرداختن به روشهاى تفسیر بدون شناخت صحیح مقوله تفسیر، میسور نیست و از سوی دیگر شناخت تفسیر نیز بدون شناخت تأویل و تفاوت این دو مقدور نخواهد بود.
در این بین، نوشتار حاضر مى کوشد تا پیرامون معنای لغوی و اصطلاحی این دو واژه از منظر واژه شناسان و دانشمندان علوم قرآنی قدیم و جدید به اختصار مطالبی بنگارد تا در ضمن تبیین تفاوت میان آن دو بر همگان،باز کاوی مختصری را در مورد مباحث «تفسیر» و «تأویل» با حذف دشوارى هاى آن، انجام دهد و راهى میانه و معتدل را بین اقوال افراطى و تفریطى در این مقوله برگزیند.
کلید واژه : تفسیر، تأویل،مفسّر،فسر
مقدمه
ضرورت دارد در میدان فهم و درک صحیح ، پیروی و التزام ودعوت به تعالیم هدایت بخش قرآن راه درستی را در پیش بگیریم، چرا که قران برنامه زندگی فردی و اجتماعی و قانون مملکت داری و راهکار دعوت به سوی عبودیت معبود بی همتاست و بازگشت آگاهانه و خالصانه به تعالیم آن تنها راه نجات امت اسلامی از تباهی و انحطاط و فروپاشی است .
رسالت قرآن به عنوان کتاب و برنامه هدایت آسمانی این است که با سخنان دل انگیز خداوند، انسان و عقل و قلب و حس و وجدان او را مورد خطاب قرار دهد و اندیشه او را نورانی، و قلب او را به خروش، و فطرت او را بارور، و اراده او را به حرکت درآورد و او را به عمل و اقدام وادار نماید . وبدون تردید هدایت و امامت قران، انسان را در همه ابعاد زندگی کفایت می کند .
مسلّم است تنها چیزی که انسان را در برخورد صحیح و بهره گیری مطلوب از این برنامه هدایت بخش یاری می کند تفسیر صحیح و مطلوب است به گونه ای که مقاصد آن را معلوم و روشن گرداند، و نقاب را از روی خزائن معارف و اسرار و رموز آن بردارد و پیچیدگیهای آن را برای قلوب و عقول بگشاید .
بنابراین « تفسیر» و «تأویل» دو عنصر بسیار مهم در ساختمان تفسیر و فهم معارف قرآن مجید است.زیراگام نخست در روش شناسی تفسیر قرآن، آگاهی دقیق از معنا و مفهوم واژه تفسیر و واژه گان نزدیک به آن است، تا مرزتفسیر از دیگر امور مربوط به دریافت معارف قرآنی، به درستی باز شناخته شود.
حال ممکن است این پرسش به میان آید که آیا میان تفسیر و تأویل تفاوتی وجود دارد یا اینکه بنا به نظر علمای پیشین هر دو به یک معنا هستند؟
در قرون اولیه بین تفسیر و تاویل فرقى نبوده است . وتأویل در لغت و کتاب و سنت به معنی تفسیر نیز آمده، از جمله می توان به دعای پیامبر (ص) برای عمو زادهاش عبدالله پسر عباس اشاره کرد که فرمود: «اللَّهُمَّ فَقِّههُ فِی الدِّیْنِ وَعَلِّمْهُ التَّأوِیْلَ » «خداوندا وی را در دین آگاه ساز و به وی تفسیر قرآن بیاموز.»(البخاری،1422ق،کتاب الوضوء،باب: وضع الماء عند الخلاء،ص143)
و نیز می توان به آن چیزی که ابنجریر طبری در تفسیرش آورده، اشاره کرد. اوبیشتر اوقات که میخواهد به تفسیر آیهای بپردازد میگوید: «القول فی تأویل قوله تعالی» سخن در مورد تفسیر این فرمودهی خداوند ...
می بینیم که طبرى همواره در تفسیر خود از کلمه تاویل استفاده مى کند در حالیکه قصدش همان تفسیر است .
بحث در معناى اصطلاحى تأویل، بحثى شبههخیز و سؤال برانگیز و ورطه جولان نظریات بىشمار است. زیرا تعاریفی که برای تأویل آمده خیلی متفاوت و مختلف است . خصوصاً آنکه معناى اصطلاحى این واژه در قرآن و حدیث و افواه مفسران و کاربردهاى امروزین آن کاملا منطبق برهم نیستند . هر چند واژه گان تأویل و تفسیر از یکدیگر به کلّی بیگانه نبوده,بلکه دارای وجوه اشتراکی هستند؛ هر دو در مورد قرآن وغیر قرآن به کار می روندو طبق برخی معانی تأویل،واژه تقسیر شامل تأویل نیز می گردد؛ با این حال،هم کلمه تأویل و تفسیر به طور کلّی ، و هم تأویل و تفسیر قرآن ،وجوه تمایزی از یکدیگر دارند که به اختصار در مورد آن توضیحاتی آورده می شود .
ازپژوهش در آیات می فهمیم که واژه تأویل در آنها به معنای تفسیر به بیان مدلول کلمه نیست، جز در یک آیه(آل عمران/7) که تأویل به متشابهات با توجه به آنچه از مفهوم آیات دیگر به دست می آید که معنای تأویل غیر از تفسیر است.
در کتب علوم قرآنی دیده می شود که هریک از مفسران با توجه به معنا و مفهوم مشخصی که از دو واژه ی تفسیر و تأویل در ذهن خود دارند، به بیان تعریف و تفاوت تفسیر و تأویل پرداخته اند، هرچند به قول پیشینیان بر سر اصطلاحات کشمکش و مناقشه معنی و مفهومی ندارد .
واژه تفسیر در قرآن
این واژه تنها یک بار در قرآن به کار رفته که آن هم بر همان معنای لغوی اش«بیان و کشف و توضیح وتبیین» دلالت دارد. ولی در سنت نبوی بارها درلابلای متن احادیث به کار رفته است . همچنانکه خداوند متعال در سوره مبارکه (فرقان /۳۳) می فرماید:
«وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً »
«(این کافران) هیچ مثالی را (به عنوان اعتراض از قرآن و رخنه از رسالت و دعوت تو) به میان نمیکشند، مگر این که ما پاسخ راست ودرست را، و بهترین وجه وزیباترین تبیین و تفسیر را به تو مینمایانیم ( و بدین وسیله اعتراضات واهی ایشان را پاسخ داده و باطل میگردانیم وگویا اشکال گرفتن آنان سبب ایضاح بیشتر از جانب خدا میگردد.)»
می بینیم واژه تفسیر در این آیه به معنای اصطلاحی تفسیر« بیان معانی و مقاصد آیات» نیآمده است بلکه چنانکه بیشتر مفسّران نیز مطرح کرده اند،معنای لغوی این واژه در آیه شریفه مناسب تر به نظر می رسد . که به معنای «بیان و تبیین» به کار رفته است .
از این آیه و مجموعه احادیثی که واژه تفسیر در آن به کار رفته می توان چنین نتیجه گرفت که این واژه به معنای اصطلاحی اش در صدر اسلام رایج بوده و مسلمانان درآن زمان، تفسیر را به معنای توضیح معانی و مقاصد آیات قرآن به کار برده اند .
معنای لغوی و مفهوم اصطلاحی تفسیر
معنای لغوی
الف) تفسیر
تفسیر که اغلب آن را معادلInterpretation) و commentary , exegesis ) و برخی آن را معادل واژه های ( exposition و explication ) قرار مىدهند. (اکبری. محمد تقی، بی تا ،ج1،ص133، ذیل واژه تفسیر)
لغت شناسان در یک برآورد اجمالى برای ریشه این واژه، معانی ذیل را ذکر کردهاند:
«فسر» در لغت به بیان، ابانه، جدا کردن ، بیان و توضیح دادن امور، آشکار ساختن امر پوشیده، کشف و اظهار معناى معقول، و بیان معناى سخن و نظایر آن معنا شده است. از آنجا که معناى مبالغه از جمله معناى باب تفعیل است، تفسیر نوعى مبالغه در معنا و مفهوم «فسر» را نیزمىفهماند.
معنای تفسیر ازدیدگاه واژه شناسان
واژه تفسیر در کتب لغت به صورتهای مختلف معنا و موارد کاربردی آن روشن شده است از جمله:
راغب اصفهانی چنین آورده است : «فسر» به معنای اظهار معنای معقول است و «تفسیر» از نظر مبالغه همچون فسر است و تفسیر گاهی به واژه های مفرد ویا غریب اختصاص دارد و گاهی در مورد تأویل به کار می رود. از این رو، واژه تفسیر و تأویل در مورد رؤیا نیر کاربرد دارد » (راغب اصفهانی، 1416ق، ماده فسر)
در جای دیگر هم گفته است : « تفسیر» در لغت به معنای شرح، بیان، توضیح و تبیین، اظهار معنا و به تعبیری دیگر به معنای برگرفتن نقاب از چهره و کنار زدن پردهها و روشن کردن عبارات و جملهها میباشد.» ( راغب اصفهانی، 1416ق، ص 394)
صاحب مقاییس معتقد است :واژه «فسر» کلمه واحدی است که بر بیان چیزی و شرح آن دلالت می کند.»(ابن فارس،1998م،ماده فسر)
فیومی همان قول مقاییس را ذکر کرده ولی اضافه کرده که ماده فسر در باب «تفعیل» مبالغه در معنا را می رساند .(فیومی، 1987م، ماده فسر)
الأزهری صاحب تهذیب اللغه چنین گفته است: « برخی گفته اند: واژه فسر به معنای پرده برداری از چیزی است که پوشیده شده و برخی دیگر گفته اند: فسر همان تفسیر است و تفسیر بیان و جداسازی مطالب کتاب است و برخی نیز ادعا کرده اند: که تفسیر، پرده برداری از لفظ مشکل است . » (الأزهری، ،ج12،ص406،ماده فسر)
در قاموس فیروز آبادی چنین آمده است:«الفسر الابانة و کشف المغطی کالتفسیر» و فعل ثلاثی آن از باب «ضرب و نصر» است.(ذهبی، 1976م،ج1،ص13)
علامه ابن منظوردر «لسان العرب» می گوید: « فسر» یعنی «بیان» چنانکه گفته می شود: «فسر الشیء و فسّره» آن را بیان کرد.و تفسیر را به معنی « بیان» و به عبارتی بیان مقصود الفاظ مشکل معنا کرده است .
و چون تمام مشتقات ماده «فسّر» بر معنی «بیان، کشف، توضیح و اظهار» دلالت دارد، پس می توان گفت: تفسیر کلام یعنی بیان معنی، شرح، توضیح، کشف مراد و برطرف نمودن اشکال آن. (ابن منظور،1406ق،ماده فسر)
طریحی می گوید: « تفسیر از «فسر» به معنی کشف و اظهار معنی لفظ است. » ( طریحی، 1375ش، ج3، ص438)
همچنین گفته شده که ریشه تفسیر علاوه بر«فسر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سفر» و مقلوب آن است که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فسر» در کشف باطنی و معنوی و «سفر» در کشف ظاهری و مادی به کار می رود. و مسافرت را از آن جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می شود و مسافر هنگام سفر از صحنه های جدید پرده بر می گیرد و مطلع می شود . (سیوطی، 1426ق،ج2،ص192؛ زرکشی،1415ق،ج2،ص284؛ طریحی، 1375ش، ماده فسر؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص173(مقدمه کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیه )
در قاموس قرآن استاد قریشی به استناد کتب لغت قدیم درمورد این واژه چنین آمده است : فسر یعنی: ایضاح و تبیین. «فَسَرَ الشَّیْ ءَ بَیَّنَهُ وَ اوْضَحَهُ» تفسیر نیز بدان معنى است با مبالغه «فسّر الطّبیب» آنگاه گویند که دکتر به بول مریض براى تشخیص مرض نگاه کند. جوهرى گوید: بگمانم این معناى مولد است (اقرب). تفسیر قرآن نیز از این معنى است که مراد خدا را بیان و روشن میکند و آن اگر مبتنى برنص قرآن و سنّت قطعیّه باشد یعنى قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر کند درست و صحیح است و اگر فقط با نظر خود تفسیر کند و گوید: مراد خدا حتما چنین است و یا خود نظرى داشته و قرآن را بر آن حمل کند ،از آن برحذر شده مگر آنکه بگوید: چنین بنظر میاید و مراد واقعى پیش خدا و برگزیدگان خدا است. (قریشی، 1364ش،ج 5،ص 176)
از مطالب مذکور در مورد معنای لغوی «تفسیر» می توان نتیجه گرفت که در معنای تفسیر چند عنصر اساسی نهفته است:
الف) توضیح و شرح امور مجمل و کشف و پرده برداری از امور مخفی .
ب) اظهار معنا وبیان به وسیله جداسازی مطالب .
ج) تفسیر در باب تفعیل،نوعی مبالغه را در بر دارد؛یعنی به خوبی آشکار کردن معنای افاظ و حقایق پنهان .
د) گفته شده که تفسیر به معنای کشف حسی و کشف معانی معقول به کار می رود ولی کاربرد آن در معنای دوم بیشتر است .( ذهبی، 1976م،ج1،ص13)
ی) از اینکه معنای «اظهار و بیان» در تفسیر لحاظ شده، معلوم می گردد که مر حله فهم و تدبر و تفکر و تعقل«تفسیر» به شمار نمی آید، بلکه از مقدمات آن بوده،زیرا به مرحله اظهار نرسیده است .
مفهوم و مفهوم اصطلاحی تفسیر
مفسران قرآن در تعریف اصطلاحی تفسیر آراء و اقوال متعددی دارند که امام جلال الدین سیوطی(رح) در کتاب «الاتقان» در این مورد تفصیل وار بحث نموده، ما از میان آن ها چند قول را برگزیده و به بیان آنها در ذیل می پردازیم:
بسیاری از علما گفته اند: «تفسیر» در اصطلاح، علم به نزول آیات قرآن، حالات، قصص، اسباب نزول، مکی، مدنی، محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، خاص، عام، مطلق، مقید، مجمل، مفسر، حلال، حرام، وعده، وعید، اوامر، نواهی، تعبیرات و مثال¬هاست.( ذهبی، 1976م ،ج1،ص13)
علامه ابوحیان اندلسی (رح) می گوید: «تفسیر» علمی است که در آن از کیفیت تلفظ الفاظ قرآن مجید، معنی و مراد الفاظ، و احکام و مفرد و مرکب و معانی که بر آن در حال ترکیب حمل می گردد، بحث می شود.(اندلسی،1420ق،ج1،ص10؛خالدی، بی تا،ص24)
علامه زرکشی (رح) می گوید: «تفسیر» آن علمی است که با استفاده از علوم مختلفی چون صرف، نحو، بیان، اصول فقه، قرائات، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، مفهوم احکام و حکمت های قرآن مجید دانسته می شود.( زرکشی،1415ق،ج1،ص33)
در تعریف دیگری آورده است: «علم به نزول آیات و سور قرآن و قصص و اسباب نزول و ترتیب مکی و مدنی بودن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام و مطلق و مقید و مجمل و مفسر.»( زرکشی،1415ق،ج 2،ص148؛ سیوطی،1426ق،ج4،ص169)
راغب اصفهانى در تعریف تفسیر می گوید: « تفسیر در عرف دانشمندان، کشفِ معانى قرآن و بیان مراد است، اعم از اینکه به حسب مشکل بودن لفظ و غیر آن و یا به حسب معناى ظاهر و غیر آن باشند.»(تفسیر راغب اصفهانی به نقل از البرهان فی علوم القرآن،ج2،ص285؛ سیوطی،1426ق،ج2،ص1190)
زرقانی نیزتفسیر را چنین تعریف می کند: « تفسیر علمی است که درباره قرآن سخن می گوید، به گونه ای که هر کس به فراخور توان و استعداد خویش منظور پروردگار را در می یابد.» (الزرقانی،1424ق،ج 1،ص4)
دکتر ذهبی نیز می گوید: «در حقیقت همه تعاریف یک مطلب را می رساند. اینکه: علم تفسیر آن علمی است که با آن در تعیین مراد الهی به اندازه ی وسع و توان بشری بحث می شود و به عبارتی دیگر آن را فهم قرآن می گویند و من از بین تمام آن تعاریف، تعریف امام زرکشی را ترجیح می دهم. (زرکشی،1415ق،ج1،ص13)
علامه محمد تقی عثمانی در علوم قرآن نیز تعریف امام زرکشی را برگزیده است. (علوم القرآن،ص322 )
بعضی از اهل علم گفته اند: «تفسیر» آن علمی است که ابهام و مشکلات کلام را حل می کند.( خالدی، بی تا،ص24)
ولی دکتر خالدی می گوید: زیباترین و جامع ترین تعریف را امام طاهر بن عاشور در مقدمه تفسیر «التحریروالتنویر» بیان کرده و آن اینکه: تفسیر علمی است که در بیان معنی الفاظ قرآن و استنباط و استخراج احکام از آن به طور مختصر و یا مفصل بحث می گردد.
ابن عاشور (رح) می گوید: موضوع علم تفسیر، الفاظ قرآن مجید هستند که از نظر معنی و استنباط احکام بحث می شوند. (خالدی، بی تا،صص۲۸- 26)
صاحب انوار معتقد است: « تفسیر یعنى کشف مراد و مقصود و پرده برداشتن از چیز پوشیده و لفظ مشکل و در اصطلاح بیان مراد و مقصود از آیه است لذا در تفسیر نباید به مدارک ظنى و غیر قابل اطمینان تکیه و استناد کرد بلکه باید در تفسیر قرآن به دلائل علمى و به مدارکى که از نظر عقل و یا شرع اعتبار و مدرکیّت آن ثابت گردیده استناد شود.»(داورپناه، بی تا،ج1،ص19)
مرحوم شیخ طوسی می فرماید: «تفسیر، علم به معانی قرآن و فنون اغراض آن از قبیل قرائت، معانی، اعراب و شناخت متشابه و جواب به اشکالات ملحدان و مخالفان است.»(طوسی،بی تا،ج 1،صص 2- 3)
علامه طباطبایی نیز چنین گفته است: « تفسیر، بیان کردن معانی آیات قرآن و کشف اهداف و دلالت های آن است.» (طباطبایی،1417ق،ج1،ص7)
استاد معرفت نیز در تعریف تفسیر آورده : «تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشکل است.» با توجه به این تعریف و دقت در صیغه تفسیر (مزید فیه بودن آن) تعریفى دقیق تر قابل ارائه است: تفسیر زمانی مطرح است که هاله اى از ابهام، لفظ را فراگرفته، پوششى بر معنا افکنده شده باشد، و مفسِّر با ابزار و وسایلى که در اختیار دارد در زدودن آن ابهام بکوشد. (معرفت، 1396ق،صص 273-274)
با بررسی تعاریف مذکور، می توان نتیجه گرفت عناصر اصلی تفسیر به وضوح در آنها مشهود است که عبارتند از:
الف) کشف وتوضیح و بیان معانی کلمات و جملات قرآن .
ب) کشف و توضیح وبیان مقصود خداوند از بیان ایات .
ج) گاهی شرح الفاظ و ترکیب آیات کفایت نمی کند بلکه ضروری است با توجه به قرینه های نقلی، عقلی و علمی مقصود اصلی گوینده و قصد جدی و هدف او کشف و بیان شود . مثلا بدون توجه به آیات مخصص و مقیّد، نمی توان آیات عام و مطلق را تفسیر کرد؛ زیرا مقصود نهایی متکلم روشن نمی شود .
د) گاهی طرح قید «مشکل» در تعریف تفسیرضروری نیست همانطور که در معنای لغوی و تعریف راغب اصفهانی آمده است، چون گاهی الفاظ آیات واضح و روشن است اما قصد جدی با توجه به قرائن دیگرو خصوصیاتی به مانند شرایط نزول و سیاق آیه روشن نیست .
ح ) ابو حیان اندلسی نیز در تعریف تفسیر به سراغ متعلقات و لوازم علم تفسیر رفته، از این رو متوسل به علم قرائت، لغت، تعریف بلاغت و حقیقت و مجاز و ناسخ و منسوخ و اسباب نزول شده است.
ط) تعریف زرکشی در ارتباط با «علم تفسیر» است نه فعل تفسیر. واین دو مقوله جدا از هم و قابل تفکیک است . زیرا در تعریف علم تفسیر آمده که مجموعه اطلاعاتی در زمینه توضیح آیات قرآن ، با نظام هندسی خاص است در حالیکه« فعل تفسیر» همان کار مفسّر در هنگام توضیح آیات قرآن است وچنانچه مشاهده می شود زرکشی و سیوطی در تعریف تفسیر، به آداب و شروط مفسر و مصادر آن توجه کرده اند وآن را تعریف تفسیر گفته اند، در حالیکه سخن از لوازم فعل تفسیر گفته اند .
ظ) در بیان بهترین تفسیر و توجیه برای تعریف راغب می توان گفت که مقصود از «کشف معانى»، مفاد استعمالى الفاظ قرآن و مقصود از «بیان مراد»، تعیین مراد جدى خداوند از عبارات قرآن است. عبارت «به حسب مشکل بودن لفظ و غیر آن» قید «کشف معانى» است، و مقصود آن است که مکشوف و روشن نبودن معانى و مفاد استعمالى، گاه به علت مشکل بودن لفظ و گاهى به علل دیگر است. و عبارت «به حسب معناى ظاهر و غیر آن» ناظر به «بیان مراد» است و منظور آن است که مراد جدى خداوند، خواه طبق معناى ظاهر باشد یا بر خلاف معناى ظاهر، در قلمرو تفسیر قرار دارد.طبق این توجیه، راغب به دو مرحلهاى بودن تفسیر « کشف معناى استعمالى و بیان مراد جدى خداوند» توجه داشته و این جزو امتیازات تعریف راغب به شمار مىآید.
زیرا تفسیر به دو چیز تعریف شده: یکى« بیان مفاهیم آیات»، یعنى معانی که از آیات به خودى خود با قطع نظر از سایر آیات و ادلّه و شواهد دیگر فهمیده مىشود، و دیگری «کشف مقاصد آیات»، یعنى معانی که خداى متعال از آیات کریمه قصد نموده است. بر اساس آنچه گفته شده، در این تعریف براى تفسیر دو مرحله لحاظ شده: ابتدا مرحله بیان مفاهیم و دیگری مرحله کشف مراد، و این وجه امتیاز تعریف مذکور است. مثلا : به عنوان نمونه می توان به تفسیر این آیه شریفه اشاره کرد:« قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ» ( ملک/40)
« بگو: به من خبر دهید اگر آبهاى (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسى مىتواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟»
تفسیر این آیه عبارت است از: مىدانیم زمین از دو قشر مختلف تشکیل شده:« قشر نفوذ پذیر» که آب را در خود فرو مىبرد و در زیر آن« قشر نفوذ ناپذیر»است که آب را در آنجا نگاه مىدارد، تمام چشمهها، چاهها، قناتها از برکت این ترکیب خاص به وجود آمده، زیرا اگر تمام روى زمین تا اعماق زیاد قشر نفوذپذیر بود آبها چنان در زمین فرو مىرفتند که هرگز دست کسى به دامانشان نمىرسید، و اگر همه نفوذناپذیر بودند آبها روى زمین مىایستادند و تبدیل به یک باتلاق مىشدند، یا به زودى به دریاها مىریختند، و به این ترتیب تمام ذخائر زیر زمینى آب از دست مىرفت.( مکارم شیرازی،1374ش،ج24،ص358)
ی) تفسیر را می توان کشف مقصود خداوند از بیان آیات و پرده برداری از معانی پوشیده آن دانست . بنابراین نمی توان معنای ظاهری قرآن را تفسیر اطلاق کرد چون در آن پوشیدگی و پیچیدگی نیست تا کشف آن انجام گیرد .
لذا به نظرآیت الله خویی، اخذ به ظواهر قرآن بعد از جست و جوی قرینه های متصل و منفصل از قرآن وسنت با دلیل عقلی، از مقوله تفسیر به رأی به شمار نمی آید و اصولا نمی توان آن را تفسیر نامید .
ک) اختلاف در معناى اصطلاحى تفسیر به مراتب بیشتر از اختلاف در معناى لغوى آن است.
ل) می توان تعریف جامع دیگری را چنین بیان کرد: « مقصود از تفسیر،روشن کردن معنای کاربردی آیات قرآن کشف مقصود اصلی آن بر اساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلائی محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر است .»
واژه تأویل در قرآن
این کلمه مجموعاً هفده بار در قرآن کریم استعمال شده که از این تعداد، دوازده بار در خصوص امورى غیر از قرآن و پنج بار (دو بار به اتفاق آراء مفسران و سه بار بنا بر نظر مشهور) در مورد قرآن به کار رفته است.
غزالى در «مستصفى» مى نویسد : تاویل گاه در تاویل کلام و معنى به کار مى رود. چنانکه در مورد آیات متشابه , و گاه در تاویل رؤیا و احلام , چنانکه در قصه یوسف هست , و گاه در تـاویل اعمال ,چنانکه در قصه موسى با رجل صالح ( خضر) هست .(غزالی،1996م،ص125)
بعضى از بزرگان اهل سنت از آیه هفتم سوره آل عمران چنین مستفاد مى کنندکه راسخان در علم دانایان به تاویل قرآنند.
معنا و مفهوم اصطلاحی تأویل
الف) معنای لغوی تأویل
تأویل در لغت عرب به معنی تفسیر نیز میآید، و این از معنی گذشته ـ چنانکه گفتیم ـ دور نیست، پس تفسیر تأویل است، چون مفسر موقع شرح و بیان به خود باز میگردد و کلام را تدبیر و ارزیابی میکند، پس در آن معنی برگشتن و رجوع کردن موجود است. و تأویل در کتاب و سنت از معنی لغوی آن بعید نمی باشد، لیکن در کتب لغت معانى دیگرى نیز براى آن برشمردهاند .
تأویل مأخوذ از «الاول» به معنی رجوع است. (ابن اثیر،1979م،ج1،ص80 )
در قاموس نیز آمده است:«آل الیه اولاً و مآلاً» به سوی او برگشت، به او مراجعت نمود. «اوّل الکلام تأویلاً» سخن را تشریح، تفسیرودرآن تدبّرنمود.و«اوّل الشیء»آن را به اصلش ارجاع دادو«الت عن الشیء» ازآن روی گرداند.( ذهبی، 1976م ،ج1،ص16)
ابن منظور (رح) در «لسان العرب» می گوید: «الاول» مراجعت کردن، بازگشتن و فعل ثلاثی مجرد آن «آل» است به معنای رجوع و مصدر باب تفعیل است که یکی از وجوه رایج باب تفعیل متعدی ساختن فعل لازم است که به معنای رجوع دادن آن چیز به مبدأ و آغاز آن خواهد بود.( ابن منظور،1406ق،ج11،ص33 )
ابن منظور همنچنین میگوید: « أول یعنی برگشتن، «آل الشیئ یؤول ومآلاً »یعنی برگشت، و «أول إلیه الشیئ» : یعنی این چیز را بر گرداند. «وألت عن الشیئ» برگشتم، و گفته میشود: نبیذ را پختم «حتی آل إلی الثلث أو الربع» تا به و یا رجوع کرد، و به همین خاطر در میان وحشیان به آهو میگویند (ایل)، فارسی میگوید: به آهو (ایل) گفته شده چون به کوهها بر میگردد و در آنجا پناه میگیرد.» (ابن منظور،1406ق،ج1،ص130)
تأویل از مادّة « أوْل» و به معنای رجوع و بازگشت دادن چیزی است(راغب، 1416ق،ص 27)
بعضی گفته اند که تأویل از «ایاله» گرفته شده که به معنای سیاست است و به این معنی تأویل شده زیرا درباره علم تدبیر می کند و آن را در جایگاه مناسب معنایی خود قرار می دهد.( ذهبی، 1976م،ج1،ص16)
کلمه تاویل وقتى به باب تفعیل مىرود معناى برگرداندن را مىدهد، پس تاویل متشابه به معناى برگرداندن آن به یک مرجع و ماخذ است، و تاویل قرآن به معناى مرجعی است که معارف قرآن از آنجا گرفته مىشود.(طباطبایی،1417ق،ج3،ص 23)
به عنوان القاء شبهه گفته میشود: که برخی از فرهنگهای لغت عربی معنی تأویل را اینگونه ذکر کردهاند: تأویل یعنی انتقال دادن لفظ از معنی راجح آن به معنی مرجوح بخاطر دلیلی که بدان ارتباط دارد.
ابن منظور و ابن اثیر و غیر آنها نیز به این تعریف اشاره دارند، پس چگونه گمان میبرید که عرب از کلام خود این معنی را فهم نمیکند؟
جواب: به تحقیق این معنی، تازگی در فرهنگهای لغت عربی داخل شده است، آن هم به نقل از استعمالات فقهاء و علماء اصول، نه اینکه از کلام عرب که بدان احتجاج میشود نقل شده باشد، دلیل بر صحت این ادعا این است که فرهنگهای لغت عربی قدیمی امثال: تهذیب اللغة ازهری، و مقاییس اللغة ابن فارس که هر دو در قرن چهارم هجری تدوین شدهاند هیچ کدام از آنها به این معنی که فقهاء و علماء اصول آن را ذکر نمودهاند اشاره نمیکنند، و این خود دلالت دارد که حقیقتاً این معنی، اصطلاحی مخصوص آنهاست، پس جایز نیست که الفاظ قرآن را بر آن حمل کرد.(عمرالأشقر، 1412، صص 17-18)
ب) معنای اصطلاحی تأویل
بیشتر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی درمورد تأویل به درازا سخن گفته اند و سعی وافر در توضیح و تبیین آن داشته اند اما همچنان پرده ای از ابهام بر چهره این اصطلاح کشیده شده و تعاریف متعدد نه تنها ابهام زدایی نکرده بلکه موجب ابهام زایی نیز شده است یکی از عوامل این ابهام زایی مسئله دگرگونی معنایی واژه و همینطور مقابل معانی مختلف قرار گرفتن می باشد. یکبار تأویل در مقابل تفسیر است. گاهی در مقابل ظهر و گاه در مقابل علوم کسبی و...
ابن منظور می گوید:«مراد از تأویل نقل ظاهر لفظ از معنای اصلی به معنایی است که نیازمند دلیل است که اگر این دلیل نباشد معنای ظاهر حفظ می شود.» (ابن منظور،1406ق،ج13، ص34)
ابن تیمیه میگوید:در تأویل، حقیقت آن چیز که کلام بدان باز میگردد مراد است، ولو اینکه با ظاهرش موافق باشد، و این همان معنای اراده شده از لفظ تأویل در کتاب و سنت است. (ابن تیمیه،1426ق،ج3،ص36)
ابن تیمیه می گوید: از دیدگاه علمای متقدمین «تأویل» دو معنی دارد:
۱- تفسیر کلام و بیان معنی آن، چه موافق ظاهرش باشد چه مخالف و به نظر این گروه «تفسیر و تأویل» مترادف هستند.
۲- بعضی از علمای متقدمین می گویند:«تأویل» حقیقت کلام است، پس اگر کلام، طلبی(امر، نهی) باشد، تأویل آن امتثال مطلوب است و اگر جمله خبری باشد، تأویلش حقیقت خبر است. (الإکلیل فی المتشابه و التأویل با اختصار،صص25-26)
شارح طحاویه میگوید: تأویل در کتاب خداوند و سنت رسولش (ص) همان حقیقتی است که کلام بدان باز میگردد، پس تأویل خبر عین مخبر به میباشد، و تأویل امر نفس کاری است که بدان امر شده. (شرح العقیدة الطحاویة ص 232)
به نظر علامه طباطبایی ؛ تأویل در عرف قرآن، بیان حقیقتی را میگویند که امری از امور و معنایی از معانی از قبیل احکام و یا معارف و یا قصص و... به آن حقیقت تکیه دارند.» (طباطبایی،1417ق،ج 3، صص46-49)
بهترین و دقیق ترین تعریف اصطلاحی را امام راغب (رح) نموده که: تأویل در اصطلاح یعنی بازگردانیدن چیزی با علم و یا عمل به سوی مراد حقیقی آن.
به نظر مىرسد ویژگى مشترک همه معانى اصطلاحى تأویل، وجود نحوهاى از خفا و پوشیدگى در وراى الفاظ است که کشف آن صرفاً با استفاده از قواعد ادبى واصول عقلایى میسّر نیست لیکن میان آن وجه پنهان و این صورت آشکار، یکى از چهار نوع رابطه حکایت، دلالت، انطباق وترتّب وجود دارد ولى این رابطه بر همگان آشکار نیست.در مقابل این نظر، عدهاى معتقدند که تأویل، دلالت التزامى غیر بین بوده و به نوبه خود از اقسام دلالت لفظى کلام است.
نظر متأخرین و متقدمین در مورد تفاوت تفسیر و تأویل
امروزه واژه تأویل کاربرد اصطلاحى گستردهترى یافته است. مثلاً در عرصه ادبیات به معنى کردن سمبلها و شرح و بسط متن و گاهى نیز به ساختارشکنى متن و تبدیل Story به History و کشف ناخودآگاه مؤلف، تأویل گفته مىشود.
ولی در قرون اولیه بین تفسیر و تاویل فرقى نبوده است. چـنانکه حتى طبرى همواره در تفسیر خود از کلمه تاویل استفاده مى کند و مرادش همان تفسیر است .
اما علما ی لغت و علوم قرآنی اهل نظردر تعریف شرعی و اصطلاحی تفسیر و تأویل و تفاوت آن دو اقوال مختلفی دارند:
1- ابوعبید و گروهی از علما می گویند: تفسیر و تأویل هر دو یک معنی دارند و این در بین علمای متقدمین رایج بود.( سیوطی،1426ق،ج4،ص167)
۲- امام راغب (رح) می فرماید: «تفسیر» از «تأویل» عام تر است؛ زیرا تفسیر در الفاظ و تشریح کلام الهی و کلام انسان¬ها و مفردات کلمه به کار می رود و آن را در حیطه الفاظ کتب مقدس و غیر مقدس مطرح مىکند ولى تأویل را عمدتاً ویژه معانى کتب مقدس مىداند.
۳- امام ابو منصور ماتریدی (رح) می گوید: «تفسیر» تعیین مرادومقصود قطعی قرآن است که اگر با دلیل قاطعی همراه باشد، شهادتی بر مراد قطعی خداوند است و آن را تفسیر صحیح می نامند و اگر نه «تفسیر به رأی» است که شرع آن را ممنوع کرده است ولی «تأویل» ترجیح غیر قطعی یکی از احتمالات الفاظ قرآن را گویند.
۴- جمعی از علما گفته اند: «تفسیر» معنی با روایت و «تأویل» معنی با درایت است. (زرکشی،1415ق، ج2،ص150)
۵- «تفسیر» همان بیان معنی و مطلبی که از عبارت قرآن، مفهوم می شود و«تأویل» آن مطلبی که از اشاره قرآن معلوم می گردد.
6 - تفسیر، اعم از تأویل است به این نحو که استعمال تفسیر نوعاً در مسائل لفظی است وتأویل اکثراً در معانی استعمال می شود . تفسیر در مورد الفاظی به کار می رود که نامأنوس(غریب) باشد مثل بحیره، سائبه،ووصیله و تأویل اکثراً در جملات بکار می رود. ( زرکشی،1415ق،ج2،ص149)
7 - روشن کردن حکم لفظ تفسیر و تحمیل کردن معنایی که لفظ تاب تحمل آن را دارد تأویل است . ( مقدمتان فی علوم القرآن، ص 173)
8 – علامه سیوطی معتقد است که: « تفسیر به معنای تبیین و تعیین سنت است و تأویل آن است که به واسطه علمای معانی خطاب استنباط می شود. و همچنین تفسیر بیان وضع لفظ چه در معنای حقیقی و چه مجازی است، ولی تأویل تفسیر باطن لفظ است که این قول به ابوطالب تغلبی نسبت داده شده است » (السیوطی،1426ق،ج4، ص150)
و نیز گقته است: « تفسیر همان اطمینان به مراد است و تأویل معنای احتمالی است که ماتریدی نیز چنین اعتقادی داشته است.»( السیوطی،1426ق، ج 4،ص 167 )
9 - تهانوى (1158 ﻫ .ق) در کشاف اصطلاحات الفنون مىنویسد :
«در نزد علماى اصول، تأویل مرادف تفسیر است با این تفاوت که تأویل، ظن به مراد و تفسیر، قطع بدان است. چنان که مثلاً هرگاه لفظ مجملى را به دلیل ظنى چون خبر واحد بیان کنند، آن را مؤوَّل خوانند و هرگاه آن را به دلیل قطعى چون حدیث متواتر بیان کنند، مفسَّر گویند.» (تهانوی،1963م،ص 45)
علامه آلوسی (رح) درمقدمه تفسیر «روح المعانی» به نظریه مشهور علمای متأخرین اشاره نموده، و پس از بررسی اقوال علما در این موضوع می گوید: به نظر من فرق میان «تفسیر و تأویل» بر حسب عرف بود که مخالف عرف فعلی ماست.
دکتر ذهبی خود بعد ازبیان انواع تعریف وتفاوتها، آن تعریفی را که «تفسیر» به روایت و «تأویل» به درایت است برگزیده است.(ذهبی،1976م،ج1،صص 19 – 26 به اختصار)
ولی علامه محمد تقی عثمانی در علوم القرآن قول ابوعبید را ترجیح داده است.(علوم القرآن،ص326)
دکتر احمد حسن فرحات، یکی از علمای معاصر می گوید: به نظر من چون «تفسیر» به معنی کشف، بیان و توضیح است و «تأویل» یعنی بازگشتن، بازگردانیدن، صرف و تدبیر. پس در بین اقوال علما تعارضی وجود ندارد؛ زیرا هر یکی از آن ها به بررسی بخشی از معنی «تفسیر و تأویل» پرداخته است.
دکتر صلاح عبدالفتاح خالدی می گوید: رأی استاد دکتر فرحات درست است که تقریباً اکثر اقوال گذشته با یکدیگر چندان تفاوتی ندارند ولی فهم حقیقی قرآن مجید و استخراج احکام از آن به هر دو امر اساسی (تفسیر و تأویل) وابسته است و کسی که می خواهد در آیات قرآن مجید تدبّر و اندیشه ای داشته باشد باید به هر دو امر مهم و اساسی (تفسیر و تأویل) آگاهی کامل داشته باشد. (خالدی،بی تا،صص 178-179 باتغییر مختصر)
طبرسی در تفسیرش در این زمینه می گوید: « تفسیر کشف مراد از لفظ مشکل یا به عبارتی «کشف امر پوشیده» است و تأویل برگرداندن یکی از احتمالات به آنچه موافق ظاهر است می باشد. و معمولا تأویل پایان شیء و آن چیزی است که مطلبی به آن ختم می شود. » (الطبرسی، 1379ق،ج 1،ص13)
رابطه ى منطقى بین تفسیر و تأویل از نوع عموم و خصوص مطلق است; یعنى تأویل، عام و تفسیر، خاص است. اگر تأویل را عبارت از «معناى مراد از الفاظ» بدانیم، بدیهى است که همه ى انواع معانى را شامل مى شود; چه آنها که لفظ در آنها ظهور دارد و چه آنها که لفظ نسبت به آنها داراى خفا و ابهام است. تفسیر (به معناى غیرمصدرى) تنها به آن دسته از معانى اطلاق مى شود که لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد و مجمل است.
همچنین گفته شده: از نظر لغوى،تأویل از کلمات اضداد است از این رو ،وقتى در مورد کلام به کار مى رود، گاهى به معناى ابتداءالامر است که همان معناى مراد متکلم مى باشد و گاهى به معناى انتهاءالامر است که به معناى تحقق مفاد کلام مى باشد. امّا تفسیر وقتى در مورد کلام به کار مى رود، یعنى رفع ابهام نمودن از کلام، براى رسیدن به معناى مراد متکلم.
تأویل نوعاً به معناى مصدرى به کار نمى رود و به معناى «مراد متکلم» است; ولى تفسیر هم به معناى مصدرى به کار مى رود، که به معناى رفع ابهام از لفظ یا معناى کلام است، و هم به معناى غیر مصدرى به کار مى رود، که به معناى «مُفَسَّر» است.
تفسیر روشن کردن مدلول اولی لفظ ومراد متکلم است. تأویل بیان حقیقت مراد است؛ مثلاً آیه «انَّ ربَّکَ لَبالمرصاد» تفسیرش این است که مرصاد بر وزن مفعال از رصد گرفته شده که به معنای مراقبت نمودن میباشد، ولی تأویل عبارت است از برحذر داشتن از سبک شمردن امر خدا و غفلت از فرمان الهی.
فرقی که در این جا توضیح داده شده این است که تفسیر معنای مطابقی لفظ و تأویل معنای التزامی آن است؛ پس معنای مطابقی مرصاد عبارت است از مراقبت و لازمه معنای مراقبت، سستی و کوتاهی نکردن درباره آن میباشد. بنابراین، سبک نشمردن و غفلت نکردن از امر خدا معنای التزامی مراقبت و تأویل آیه شریفه است.
خلاصه مطلب را از زبان شیخ صابونی می توان چنین بیان کرد: « تفسیر، یعنی معانی ظاهر و روشن از قرآن که به مراد آفریدگار نزدیک شود و بر قرآن دلالت کند . تأویل، معانی نهانی است که از ایات به دست می اید و به تأمل و اندیشیدن و استنباط میان معانی گوناگون،نیاز دارد که مفسر از طریق امعان نظر و استدلال ، بهترین و نزدیک ترین را بر می گزینند . بی گمان این امتیاز و برتری نیز قطعی نیست؛ بلکه از دید مفسّر انتخابی روشن تر و برجسته تر است؛زیرا حکم به قطعی بودن آن معانی، داوری در کتاب خداست، حال آ« که قرآن می فرماید : « وما یعلم تاویله الا الله » (آل عمران/7 )
« تأویل حقیقی متشابهات را جز خدا کسی نمی داند .» (صابونی،1386ش،ص95)
نتیجه گیری
• تفسیر در اصل به معنای «پرده برداشتن و کشف» است . تفسیر قرآن به معنای آن است که انسان پرده از روی الفاظ مشکل و مجمل قرآن بردارد و مقاصد خدا را در آیه روشن سازد و بیان کند.
• با استفاده از معانی لغوی و تعاریف صاحب نظران، می توان تفسیر را این گونه تعریف کرد:« تفسیر، کشف و پرده برداری از ابهامات کلمات و جملات قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنهاست .»
• تفسیر کلید گنجینه وزینی است که در قرآن نهفته شده و بی وجود تفسیر دسترسی به آن دانه های زیبای جوهر و مروارید تابان مقدور نیست .
• برخی از مفسران تفسیر را به « علم فهم قرآن» تعریف کردهاند و بعضی دیگر از مفسران گفتهاند:« تفسیر به معنای روشن کردن و پرده برداری از چهرة کلمه یا کلامی است که براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد و معنای آن آشکار و واضح نباشد.»
• در وجوه افتراق و اتفاق تفسیر و تأویل نظرات متعددی وجود دارد که براساس تعاریف مختلف از تفسیر و تأویل شکل گرفته است .
• جامع ترین و نزدیک ترین به حقیقت در مورد تفاوت تفسیر و تأویل با توجه به نظرعلامه سیوطی در الإتقان، تفسیر در حقیقت روشن ساختن معانی ظاهری قرآن است، ولی تأویل یعنی، آن چه که عارفان از میان معانی متعدد و پوشیده و رازهای زیبای ربانی در آیه بدست می آوردند .
منـــــــابع و مــــآخــــــذ
1. ابن الأثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، بیروت،المکتبة العلمیة، 1399ق- 1979م .
2. ابن تیمیة،تقی الدین أحمد،مجموع الفتاوى،المحقق:أنور الباز-عامر الجزار،دار الوفاء، الطبعة الثالثة،1426ق/ 2005م.
3. ابن عاشور،محمد طاهر، تفسیر التحریر و التنویر، بیروت: موسسة التاریخ، چاپ اول، 1420ق .
4. ابن فارس،معجم مقاییس اللغة، تحقیق:عبدالسلام محمدهارون؛نشر:مکتبة الخانجی؛القاهرة؛1998م .
5. الأشقر،عمر بن سلیمان، التَّأویل و خُطُورَتُهُ وَآثَارُهُ،دار النفائس للنشر والتوزیع،الأردن،لطبعةالأولى،1412ق 1992م .
6. ابن منظور الأفریقی،محمد، لسان العرب،بیروت،داراحیاء التراث العربی،الطبعة الأولى،1406ق.
7. اکبری.محمد تقی، فرهنگ اصطلاحات علوم و تمدن اسلامی، بی جا، بی تا.
8. اندلسی، محمد بن یوسف،البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت،دار الفکر،1420ق.
9. البخاری،أبوعبدالله محمد،الجامع المسند الصحیح، المحقق:محمدزهیر بن ناصر،دار طوق النجاة،الطبعة الأولى1422ق .
10. تهانوی،محمد علی فاروقی،کشّاف اصطلاحات الفنون،تحقیق:لطفی عبدالبدیع،مراجعۀ:أمین الخولی،وزارۀ الثقافۀ،1963م.
11. داورپناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فی تفسیر القرآن؛ تهران: کتابخانه صدر؛ چاپ اول، بی تا.
12. ذهبی،محمد حسین،التفسیر و المفسرون، ،دارالکتب الحدیث،چاپ دوم،1976م .
13. راغب اصفهانی،حسین بن محمد،مفردات الالفاظ القرآن،تحقیق:صفوان عدنان داودی،دارالعلم دمشق و الدار الشامیة بیروت، 1416ق ـ 1996م .
14. زرقانی،محمدعبدالعظیم؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن،بیروت،دارالفکر؛الطبعة الاولی: 1424ق/2004م،
15. زرکشی، محمدبن عبدالله؛ البرهان فی علوم القرآن؛ مصحح: یوسف عبدالرحمن مرعشلی،جمال حمدی ذهبی و ابراهیم عبدالله کردی،بیروت،دارالمعروفة،1415ق .
16. سیوطی، جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن؛تحقیق: فواز احمد زمرلی؛بیروت،دارالکتاب العربی،1426ق/2005م،
17. صابونی، شیخ محمد علی ،التبیان فی علوم القرآن، مترجم: محمد بها ءالدین حسینی،سنندج،نشر افخم زاده،چاپ اول، 1386 ش.
18. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن ، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق .
19. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول،1412ق .
20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛تصحیح:سید هاشم رسولی محلاتی؛ بیروت،داراحیاء التراث العربی؛ 1379ق/1339ش،
21. طریحی،فخر الدین بن محمد،مجمع البحرین و مطلع النیرین،تحقیق احمد حسینی اشکوری،تهران،مرتضوی،1375ش.
22. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا).
23. غزالی،محمد،المستصفی، تحقیق: محمد عبدالسلام عبدالشافی،بیروت،دار الکتب العلمیۀ،1417ق/1996م.
24. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، بیروت،مکتبۀ البنان،1987م .
25. قریشی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن،تهران،دارالکتب الإسلامیّه،1364 هـ.ش،
26. معرفت، محمد هادی؛ التمهید فی علوم القرآن،دراسات مبسطة عن مختلف شؤون القرآن الکریم عرفت باسم علوم القرآن؛ قم،مطبعة مهر،1396ق .
27. مقدمتان فی علوم القرآن وهما مقدمة کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیة؛ تصحیح:آرثرجفری،مصر،مکتبة الخانجی،1954م.
28. مکارم شیرازی،ناصرو همکاران، تفسیر نمونه،تهران،دار الکتب الاسلامیة،چاپ هفدهم،1374ش،
تحقیق و نگارش : حمــــزه خــان بیگـــــی
کارشناس ارشــد علوم قرآن و حدیث
اشنــــویـــه
دی مـــــاه 92
همراه:09143427763
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.