تاریخ نگارش : هفدهم تير 1390
آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستانهای قرآن(2)
فاطمه نصیری خلیلی
د ـ دلگرمی و آرامش
ه ـ احساس مسئولیت و حالت آمادهباش دائمی
و ـ عبرتآموزی
کلید واژه : معاد، قیامت، آرامش، مسئولیت، تربیت، عبرت
ناشر : مجله مشکوة، شماره 83، دکتر حمید محمد قاسمی .
د ـ دلگرمی و آرامش
انسان فطرتا جویای سعادت خویش است، از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت میگردد، و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش میافتد و سخت دچار دلهره و اضطراب میگردد. آنچه مایه سعادت انسان میگردد دو چیز است: یکی تلاش و دیگری اطمینان به شرایط محیط .
موفقیت یک دانشآموز، معلول دو چیز است: سعی و تلاش خودش، دیگری مساعدت و آمادگی محیط مدرسه و تشویق و ترغیب اولیای مدرسه. یک دانشآموز ساعی و کوشا، اگر به محیطی که در آنجا درس میخواند و معلمی که آخر سال نمره میدهد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیر عادلانه باشد، در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپای وجودش را میگیرد.
تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابی دست نمیدهد؛ زیرا اضطراب از شک و تردید پدید میآید. انسان درباره آنچه مربوط به تلاش خودش است شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانی میکشاند و آدمی تکلیف خویش را درباره او روشن نمیبیند، جهان است.
آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا همه تلاشها و انجام وظیفهها پایان کار محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیبترین شکلها رخ مینماید. (20)
ایمان به معاد، ریشه یأسها و نومیدیها را که آفت جان انسانهاست میسوزاند و انسان را امیدوار میسازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستی پاک نمیشود و مصائب و ناکامیهایش در این دنیا هیچ کدام بیپاسخ نخواهد ماند.
از سوی دیگر یادآوری آن دادگاهی که عدالت محض بر آن حکمفرماست و صالح و طالح و ابرار و اشرار در آن به یک چشم نگریسته نمیشوند، و هر کس را به مقتضای اعمالش ثواب یا عقاب میکنند، برای مؤمنان، آرامش خاطر و بهجتی وصف ناشدنی به ارمغان میآورد و آینده روشنی را به آنها نوید میدهد.
در لابلای داستانهای قرآن نیز از این اثر تربیتی ایمان به معاد میتوان نمونههایی را سراغ گرفت؛ از جمله:
1ـ لقمان حکیم، در اندرزهای حکمتآموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع میگذارد و به وی چنین توصیه میکند:
«پسرم! اگر (اعمال نیک و بد) به اندازه سنگینی دانه خردلی باشد و در دل صخرهای یا در گوشهای از آسمان یا درون زمین جای گیرد، خداوند آن را در دادگاه قیامت حاضر میکند و حساب آن را میرسد، چرا که خداوند دقیق و آگاه است.»
«یا بُنَی اِنَّهَآ اِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْ فِی السَّمـوَاتِ اَوْ فِی الاَْرْضِ یاْتِ بِهَا اللهُ اِنَّ اللهَ لَطیفٌ خَبیرٌ.»(21)
اشاره به این که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفی و پنهان باشد همانند خردلی که در درون سنگی در اعماق زمین یا در گوشهای از آسمانها مخفی باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستی آگاه است، آن را برای حساب و پاداش و کیفر حاضر میکند و چیزی در این دستگاه گم نمیشود.(22)
قرآن کریم در قالب این تصویر بدیع و زیبا، علم و آگاهی الهی و حساب و کتاب دقیق قیامت را چنان روشن ترسیم نموده است که چشمانداز آن روح انسان را متأثّر میسازد و درک حقیقت آن هر وجدان بیداری را تحت تأثیر قرار میدهد و او را به مراقبت نسبت به تک تک اعمالش فرا میخواند.(23)
2 ـ در صحنهای دیگر «مؤمن آل فرعون» را میبینیم که قوم خود را مخاطب قرار داده، میگوید:
«ای قوم من! ... هر کس عمل بدی انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده میشود، امّا کسی که عمل صالحی انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن باشد، وارد بهشت میشود و روزی بیحسابی به او داده خواهد شد .»
«مَنْ عَمِلَ سَیئَةً فَلاَ یجْزَی اِلاَّ مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولـئِـکَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فیهَا بِغَیرِ حِسَابٍ.»(24)
او در این سخن حساب شدهاش از یک سو به عدالت خداوند در مورد مجرمان اشاره میکند که تنها به مقدار جرمشان جریمه میشوند، و از سوی دیگر اشاره به فضل بیانتهای او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بیحساب به مؤمنان داده میشود و هیچگونه موازنهای در آن رعایت نخواهد شد؛ پاداشی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و حتی به فکر انسان خطور نکرده است.
به هر حال او با این سخن کوتاه خود، این واقعیت را بیان میکند که متاع این جهان گر چه ناچیز است و ناپایدار، ولی میتواند وسیله رسیدن به پاداش بیحساب گردد و چه معاملهای از این پرسودتر . (25)
ه ـ احساس مسئولیت و حالت آمادهباش دائمی
یکی از آثار پر برکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفهشناسی در عمق وجود انسانهاست، به گونهای که تمام افکار و کردار آدمی را تحت الشعاع قرار میدهد و او در مقابل هر کاری خود را موظف به پاسخگویی میداند.
از این رو کوتاهترین لحظات عمر نیز ارزشی فوقالعاده مییابد و انسان خود را همچون مسافری خواهد دانست که باید از فرصتها بیشترین بهره را ببرد و رهتوشه آخرت را هر چه بیشتر و بهتر برگیرد.
«انسان مؤمن به حیات جاویدان، همواره کمال دقت را در اندیشهها و خُلق و خویها و اعمال و رفتار خویش به کار میبرد؛ زیرا میداند که به اینها به چشم یک سلسله امور زودگذر نباید نگاه کرد، اینها همه پیشفرستادههای انسان به سرای دیگر است و در سرای دیگر با این سرمایهها باید زندگی کند.»(26)
بدین سان میتوان دریافت که این اعتقاد ماتریالیستها و هواداران آنها که میپندارند اعتقاد به حیات بازپسین سبب میشود تا قدرت تحرک و نشاط را از آدمی سلب نموده، او را به انزواطلبی بکشاند، تا چه حد خام و پوچ است؛ زیرا همانگونه که گفتیم، ایمان به وجود دادگاهی که تمام اعمال انسان بیکم و کاست در آن مورد بررسی قرار میگیرد و هیچ راهی برای فرار از چنگال مجازات آن نیست، انسان را سخت تکان میدهد و روح خفته او را بیدار میکند و او را به وظیفهشناسی فرا میخواند و نه تنها او را به رخوت و سستی دعوت نمیکند، بلکه بر عکس روح تقوا و تعهد و احساس مسئولیت را در وی زنده میکند. جلوههایی از این تأثیر شگرف اعتقاد به معاد را میتوان در میان داستانهای قرآن سراغ گرفت؛ از جمله:
1ـ خداوند متعال پس از آن که موسی علیهالسلام را از ورای شجره طور (طُوی) با ندای روحپرور خود مورد خطاب قرار داده، او را به مقام رسالت مفتخر نمود، پس از یاد کرد «توحید» به سراغ مسئله «معاد» رفته میفرماید:
«رستاخیز به طور قطع خواهد آمد، من میخواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود جزا ببیند»؛ «اِنَّ السَّـاعَةَ اتِیةٌ اَکَادُ اُخْفِیهَا لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعی.»(27)
مخفی نگاه داشتن زمان قیامت نقش مؤثّری در اصلاح و تربیت انسان ایفا میکند و او را به تلاش و جدّیت وا میدارد، چرا که اگر همه چیز برای انسان مکشوف بود زندگی انسانها را با خمودی مواجه میساخت و جلوی نشاط و تحرّک آنها را میگرفت. آری در پرتو این مجهول بودن است که بیم و امید و اشتیاق و انتظار و تلاش و کارزار، و به هر حال سایر ابعاد یک زندگی زنده و پویا، معنی و مفهوم مییابد، و مخفی بودن زمان تحقّق آن روز عظیم است که انسان را در حالت آمادهباش دائمی نگاه داشته و روح تقوا و پرهیز از معاصی را در نهاد وی زنده نگاه میدارد.(28)
2ـ در صحنهای دیگر میبینیم خداوند بنیاسرائیل را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید:
«(حال که فرعونیان را غرق نمودیم، به دنبال این نجات بزرگ) در این سرزمین سکونت نمایید، امّا بدانید هنگامی که وعده آخرت فرا رسد همه شما را به پای میزان حساب حاضر خواهیم کرد.»
«وَ قُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنی اِسْرَآئیلَ اسْکُنُوا الاَْرْضَ فَاِذَا جَآءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفیفًا.»(29)
یعنی حال که وارث سرزمین و اموال فرعونیان شدهاید و خداوند شما را جایگزین آنها نمود باید بدانید مسئولیت خطیری بر دوش شما گذارده شده که به ازای آن در قیامت از شما سؤال خواهد شد؛ پس نیک بنگرید که چگونه وارثانی هستید و از خود نیز چه به ارث میگذارید!
3ـ «مؤمن آل یاسین» هم قوم خود را به مسئله معاد و بازگشت به سوی خدا و لزوم آمادگی برای آن روز فرا میخواند و میگوید:
«من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده است؟ و همگی به سوی او بازگشت میکنید.»
«وَ مَا لِی لاَ اَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ اِلَیهِ تُرْجَعُونَ.»(30)
در حقیقت این مرد الهی در کلام خود دو دلیل برای لزوم عبودیت پروردگار ذکر کرده: نخست این که او خالق ماست و تمام هستی ما و علم و دانش و قدرت ما همه از اوست و دیگر این که جهان دیگری در پیش است که همه به آن میپیوندند و به سوی خدا و دادگاه عدلش باز میگردند.(31) لذا ایمان به معاد میتواند ضامن اجرایی خوبی برای عمل به تکالیف و احکام الهی باشد و روح تسلیم و عبودیت را بر وجود آدمی حاکم سازد.
و ـ عبرتآموزی
یکی دیگر از میوههای شیرین و ثمرات نیکوی درخت پربار ایمان به معاد، عبرتآموزی از تاریخ گذشتگان و پندآموزی از فراز و نشیب زندگی است.
آدمی در پرتو ایمان و باور به معاد چشمانی نافذ و حقیقتبین مییابد، که از ظواهر امور به باطن آنها دیده میگشاید و از خانه غرور به خانه شعور پا مینهد.
تحوّلات دنیا، دگرگونیهای روزگار، آمدنها و رفتنها همه و همه آینههای تمامنمایی هستند که به خوبی ناپایداری این دنیا و جلوههای فریبای آن را نشان میدهند و انسان را از دل بستن به دنیا و فرو رفتن در گرداب غفلت بر حذر میدارند، به شرط آن که انسان تنها تماشاگر حوادث نباشد، بلکه از مدرسه روزگار، درس عبرت آموزد و خود را برای دانشگاه قیامت مهیا سازد:
ای خوشا چشمی که عبرتبین بود عبرت از نیک و بدش آیین بود
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در سفارش به پندپذیری از تاریخ میفرماید:
«اگر راهی برای زندگی جاودانه وجود میداشت، یا از مرگ، گریزی بود، حتما سلیمان بن داوود علیهالسلام چنین میکرد، او که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه با نبوت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختیارش قرار داد. امّا آنگاه که پیمانه عمرش لبریز و روزی او تمام شد تیرهای مرگ از کمانهای نیستی بر او باریدن گرفت و خانه و دیار از او خالی گشت، خانههای او بیصاحب ماند و دیگران آنها را به ارث بردند.
مردم! برای شما در تاریخ گذشته درسهای عبرت فراوان وجود دارد، کجایند عمالقه و فرزندانشان؟ کجایند فرعونها و فرزندانشان؟ کجایند مردم شهر رس، آنها که پیامبران خدا را کشتند و چراغ نورانی سنّت آنها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند؟» (32) قرآن کریم پس از بیان سرگذشت دردناک قوم نوح و عاد و ثمود و قوم شعیب و قوم لوط و سرگذشت فرعونیان، ماجرای آنها را درس عبرتی میداند برای همه کسانی که از عذاب آخرت در ترس و بیم به سر میبرند، و پشتشان از شنیدن حوادث هولناک قیامت میلرزد؛ آنجا که میفرماید:
«در این (سرگذشتهای عبرتانگیز و حوادث شوم و دردناکی که بر گذشتگان رفت) علامت و نشانهای است برای کسانی که از عذاب آخرت میترسند؛ همان روزی که همه مردم در آن گرد میآیند.»
«اِنَّ فی ذلِکَ لاَیةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الاْخِرَةِ ذلِکَ یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ ...»(33)؛ آری آنها که به رستاخیز ایمان دارند، با دیدن هر یک از این نمونهها و سرنوشت شومی که چنین اقوامی بدان گرفتار آمدند، دلهایشان تکان میخورد، و از ماجرای آنها عبرت میگیرند و راه خود را باز مییابند و دامان خود را به گناهانی که آنها بدان آلوده شدند نمیآلایند . اما آنها که ایمانی به قیامت ندارند، دریچه دلهایشان بر واقعیتهای زندگی بسته شده، تنها سر در آخور زندگی دارند و از آخرت غافلاند. از این رو از کنار تمامی حوادث و تحوّلات زندگی به سادگی میگذرند و دلهای سنگ و سختشان از مواعظ و عبرتهای فراوان عالم هیچ تأثیر نمیپذیرد:
هر که آخربین بود او مؤمن است هر که آخوربین بود او بیدن است
پینوشتها:
20 ـ انسان و ایمان، ص 42 .
21 ـ لقمان / 16.
22 ـ تفسیر نمونه، ج 17، ص 51.
23 ـ تفسیر فی ظلال القرآن، ج 5، ص 2789.
24 ـ مؤمن / 40 .
25 ـ تفسیر نمونه، ج 20، ص 107 با تلخیص .
26 ـ زندگی جاوید یا حیات اخروی، ص 36.
27 ـ طه / 15.
28 ـ تفسیر فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2331.
29 ـ اسراء / 104.
30 ـ یس / 22 .
31 ـ پیام قرآن، ج 5، ص 391 .
32 ـ نهج البلاغه، خطبه 182 .
33 ـ هود/ 103.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.