1)
: مرد رند،نزد پیامبر رفت تا در حضور مردم ایشان را ضایع کند،خرما در دست سوال کرد ؛ از خدایت بپرس آیا میداند من این خرما را میخورم یا خیر؟محمد فرمود: خدا بما اختیار داده که خرما را بخوریم یا نخوریم،از لحظهای که خرما وارد معده شد ، ما نمیتوانیم تعیین کنیم که فقط ویتامین آن جذب شود و قند آن جذب نشود. مطالب مربوط به جبر و اختیار اطلاعات کامل خواهد داد.
2)
نافذ : سلام ممنون از توضیحتون. مثالتون رو صدبار شنیدم اما قبولش ندارم. معلم در این مثال صرفا حدس میزنه. یعنی این امکان وجود داره که ناگهان شاگرد تنبل، درسخون بشه یا استثنائا یکبار درس بخونه. منظور اینه که ممکنه شاگرد در این مثال خلاف علم معلم رفتار کنه و معلم تعجب کنه اما ممکن نیست که بنده خدا خلاف علم خدا رفتار کنه و خدا رو سوپرایز کنه. ما دقیقا همون کاری رو انجام میدیم که علم خدا اون رو داره نه چیز دیگه ای رو.
رمضانی (داور) : 1-در مثال جای هیچ مناقشه نیست. مثال، صرفا برای نزدیک شدن مطلب به ذهن است از جهتی که مورد سؤال روشن شود. نه اینکه آن مثال نعل به نعل منطبق با مورد سوال باشد.
2-این مطلبی که بیان میفرمایید، تنه میزند به جبر. و در توضیح بالا درباره ارتباط بین جبر و علم خدا مطلبی بیان شد. لطفا یکبار دیگر توجه فرمایید...
3)
: سلام ، جواب ساده ای دارد . خدا می داند ولی تو نمی دانی که خدا چه می داند. یکی می گفت که خدا که می داند من میرم جهنم پس چرا خودم رو به دردسر بندازم و هی بخوام از گناهان دوری کنم! من در جوابش گفتم فرض کن که خدا می داند تو می روی بهشت ، پس کارهای خیر انجام بده تا به بهشت برسی. اصلِ ماجرا این است که خدا می داند و ما نمی دانیم. و ما مجبوریم که مختار باشیم . این سیستم وجودیه ماست. ما را اینطور آفریده اند.
4)
: با عرض سلام امکان داره که خدا بدونه چه کارهایی (که با اختیاری که در حیطه الهی داری) انجام خواهی داد و حال آن کارها با اختیار تو باشد و این جمله (اگه خدا باخبر باشه انگار از قبل تصمیمات من چیده شده و باید همون تصمیم ها رو بگیرم) درسته اما اجباری نداری میتونی نگیری هر تصمیمی که بگیری خدا آن را میدونه حتی اگر فقط اراده به انجام کاری باشه و آن را انجام ندی، چیده شدن بر حسب خواست تو بوده و قضا و قدر الهی و آزمایشات هم هست امیدوارم که متوجه سوالت شده باشی تو توانایی مخالفت و مبارزه با خدا را نداری با خدا مهربون باش خدا باهات مهربونه این داستان جالبه: عارفی را پرسیدند :
زندگی به جبر است یا اختیار؟!
پاسخ داد :
امروز به اختیار من است تا چه بکارم...!!
اما فردا به جبر ، محصول آن را درو خواهم کرد... و در آخر صحبت: وَمَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (و هر که با خدا دشمنی کند پس قطعا خدا شدید عقوبت کننده است)
قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلیَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن یَأتِیَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ
«بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، به درستی که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ کس یاری نشوید
یک دلیل این کارها شاید غرور باشد آن را از خود دور کن می توانی به کسانی که بهتر از تو هستند نگاه کنی در هر زمینه ی خوبی
امام هادی علیه السلام می فرمایند :
خودبینی و غرور، انسان را از تحصیل علوم باز می دارد و به سمت حقارت و نادانی می کشاند.
الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، داع إلی الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ
5)
: بسم الله الرحمن الرحیم
ببین خواهر من
خدا از آینده هرکسی خبر دارد ولی اختیار را از او سلب نمیکند. امروزه اختیار اعمال من با خود من هست، کسی نمیتواند به زور من را وادار به انجام کاری کند. به این دلیل که از گذشته بعضی از کارهایم پشیمانم دلیل بر اینست که چون انسان مختاری بودم پشیمانم.
کلا پشیمانی بخاطر داشتن اختیار است.
خدا در قرآن می گوید در آن دنیا وقتی افراد با اعمال بد خود مواجه میشوند التماس میکنند که دوباره به دنیا برگردند تا جبرانش کنند، در ادامه خدا می فرماید آنها دروغ می گویند. وقتی برگردند دوباره فساد میکنند.
امروز خدا من را مختار آفریده که درباره کارهایم تصمیم بگیرم، وقتی خدای ناکرده شرب خمر کنم مولوکولهای مشروب تا 40 روز در اراده من و تصمیم های من تأثیر خواهند داشت. انتخابهایم ناقص خواهند بود.
دانستن خدا از آینده هر بشر هیچ تأثیری در اینکه طرف اختیارش را از دست بدهد ندارد. همان اندازه که خدا از آینده انسان خبر دارد همان اندازه اختیارش را به او ارزانی داشته. وقتی شمر قصد بریدن سر امام حسین کرد داشت با اختیار این کار را میکرد. ابن زیاد یا یزدی در آن گودال نبودن که ببینند شمر دارد بحرفشان گوش میدهد یا خیر؟
خدا آنقدر به انسانها آزادی عمل بخشیده است که حتی بهترین افراد دنیا مثل امام حسین (ع) قربانی این آزادی عمل میشوند. و یقینا خدا می دانست که شمر روزی قانل امام حسین (ع) است.
6)
طوفانی : با سلام احترام
سخنان داور محترم از جهات متعدد, مخالف اصول منطق و متدولوژی است.
قیاس ایشان در شبیه سازی خدا با معلم و شاگرد با انسان, یک قیاس مع الفارق است.
7)
: سلام
خداوند سنتهای زیادی دارد که مانند فرمول هستند این ماییم که بعنوان یک متغیر خود را داخل آنها قرار میدهیم و نتایج آن را هم میبینیم
حال خداوند که خود این سنتها را قرار داده بتر میداند که نتیجه چیست
واینکه ما خودمان را داخل کدام سنت قرار میدهیم نیز خود یکی از سنت های خداست یعنی نتیجه ی کار ها و اعمال و افکار قبلی ماست
یعنی ورود ما به هر راهی مشخص میکند و خدا میداند که به چه نتیجه ای می انجامد
بقولی این راه که میروی به ترکستان است
حال سنتی خداوند قرار داده بنام تغییر بنام تحول که ما را از راهی یاسنتی به سنتی دیگر رهنمون میسازد
و خدا وند میداند که تو اگر در آن قرار بگیره چه میشود
از طرفی با توجه به اعمال و افکار قبلی تو میداند که تو خود را در این سنت قرار میدهی یا نه
8)
: سلام
از علم فیزیک صحبت می کنم.
آیا می دانید که زمانی که ما درک می کنیم، وابسته به اشیاء مادی است.
یعنی در عالم ماده ساعتی وجود ندارد که مستقلاً گذر زمان را بشمارد. بلکه گذر زمان بر ماده اتفاق می افتد. اگر ماده ای در این عالم مادی وجود نداشته باشد، گذر زمان معنا و موضوعیتی ندارد.
از جمله نظریه نسبیت انیشتین می گوید، سرعت گذر زمان در اشیایی که سرعت بسیار زیاد دارند، متفاوت از سرعت گذر زمان برای ما است.
با این مقدمه باید پرسید مفهوم گذر زمان برای خود خالق این نظام هستی مادی ، چیست؟
ما مخلوقات محصور در این عالم مادی که درکمان از زمانی که بر ما سپری می شود ، کامل نیست، چگونه می توانیم علم خالق هستی نسبت به هستی (که در حواس ما ابعادش بی نهایت و زمانش بی پایان به نظر میر سد) را ارزیابی کنیم و این معما را که برای ما کاملاً با معنی است، (معمای علم غیب به آینده ای که اتفاق نیفتاده است) برای خالق هستی (که درون این مکان و زمان نیست) حل کنیم؟
دانش اجمالی ما درباره خالق هستی از آنچه که او از طرق خاصی به ما آگاهی بخشیده فراهم شده است. مطالبی که طوطی وار آنرا حفظ و تکرار می کنیم و درک کاملی از آن نمی توانیم داشته باشیم. این نهایت ظرفیت ادارکی است که خداوند در اشرف مخلوقات خود قرار داده است.
ما اندر خم یک کوچه ایم. هنوز بشر به مفهوم روشنی از زمان دست پیدا نکرده است. چه برسد به اینکه بخواهد این مفهوم را به خالق هستی مستقل از زمان تعمیم بدهد.
اجمالاً همین را شنیده ام که ارواح ما پس از جدا شدن از بدن مادی، محدودیت حرکت در مکان و زمان را ندارند و در شرایطی ممکن است در یک لحظه در هر مکانی و هر تاریخی از جهان مادی حاضر شوند.
یک پاسخ اجمالی بسیار ساده شده و تشبیهی برای سوال اول این می تواند باشد که گستره مکان و زمان دنیای مادی، یعنی سرتاسر فضای کهکشانهای عالم که ما پایانی برای آن نمی بینیم، از هنگام خلق عالم در میلیاردها سال قبل تا زمان جمع کردن این بساط ، همه یکجا در محضر علم خداوند است. و البته بدیهی است که ما واقعیت و جزئیات این مطلب را نمی توانیم درک کنیم چون با عقل و تجربه یک انسان قابل هضم نیست!