محمد محسن ملاصالحی
در آیۀ شریفۀ 78 سورۀ مبارکۀ "هود" خداوند چنین فرموده است که حضرت لوط(ع) برای جلوگیری از معصیت و انحراف جامعه ؛به قوم لوط فرمود: " لوط به ایشان گفت : ای قوم من! اینها (اشاره به فرزندانش) دختران منند و برای شما (از آمیزش با ذکور)پاکیزهترند(من حاضرم آنان را به عقد شما درآورم )پس از خدا بترسید..آیا در میان شما جماعت، مرد رشید و راهیاب و راهنمائی،یافت نمیشود ؟" خب از طرفی میدانیم پیامبران و انبیاء الله؛ هیچگاه تعارف توخالی و دروغ نمیزنند و اگر تعارفی میزنند ، تعارف حق و کاملاً جدّی و قابل انجام است.. از طرفی مردان قوم لوط اگر هم توبه میکردند و توبۀ آنها مستجاب هم میشد و از عمل منکر و زشتی که در گذشته انجام میدادند،100% بر میگشتند و اصلاح میشدند ؛ولی با توجّه به آن سابقه و گذشتۀ خرابشان ؛ هم کُفو و هم شأن دختران دوشیزه و متدیّن و پاک و نجیب نبیّ خدا نبودند، آیا این امر عقلایی است که یک مردی که بالأخره از نظر واقعیّت، گذشتۀ سیاهی داشته (و ملوط یا لائط بوده)ولی توبه کرده و توبه اش به درگاه حق مستجاب هم شده،این فرد بتواند با دختر نبیّ خدا، که از نظر عفّت و زیبایی،مقام و جایگاهش بالاتر از حورالعین بهشتی است.. ازدواج کند و چنین زن و همسری، قسمت او بشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در صورت انجام چنین رُخدادی، اینجا بحث کُفویّت و هم شأن بودن طرفین، زیر سؤال میرود!!!! حالا بحث اینکه داماد علاوه بر عفّت و پاکدامنی و داشتن حُسن سابقه در محل و فامیل، و خوش تیپی و جمال و سلامتی جسم و روح،،، باییست پولدار و "توانا بر تأمین زندگی" هم باشد و بحث استقلال مالی، و داشتن شغل و درآمد و مسکن و توان پرداخت مهریّه و مخارج زندگی که به عهدۀ داماد است اینها همه به کنار....اینها همه به کنار....
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : آنچه در همسری معیار اصلی است کفو بودن است و معیار اصلی کفو بودن ایمان است. البته هیچ گاه دو نفر به طور کامل در یک رتبه نیستند. انسان تائب نیز انسان مومن است و همین شرط اصلی را برای ازدواج فراهم می کند.
اگر قرار باشد هر کسی تنها با هم شأن واقعی ایمانی خود ازدواج کند پیامبر اکرم اساساً نباید ازدواج می کردند
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام خدمت شما عزیزان: ایا برتری ای که خداوند متعال در این آیه میفرماید به بنی اسرلئیل داده است متعلق به زمان خاصی است یا خیر .ممنون میشوم با دلایلی محکم این موضوع را برای من روشن فرمائید. چون من به زبان عربی آشنایی ندارم و قید زمانی هم به نظر من در این آیه وجود ندارد. مگر اینکه واقعا من ندانم وشما برایم روشن فرمائید. از جهتی دیگر وقتی به وضعیت یهودیان در عصر حاضر هم مینگریم به نظرم برتری خداوند به آنها از نظر اعطای نعمتها تا حدودی معلوم است اقلیتی که تقریبا دنیا را کنترل مینمایند .آیا به نظرتان این دلیلی بر معجزه خداوند در قران نیست؟ اگر بدون دلیل بگوئیم این مربوط به مردم آن زمان خاص است آیا ما هم همانند بنی اسرائیل آیات خداوند را با وجود شواهد انکار نکرده ایم ؟اگر بدون دلیل ان را به زمان خاصی ارجاع دهیم آیا واقعا سایر احکام الهی را هم مانند حجاب و غیره را نمی شود به زمان خاصی مربوط کنیم.در پایان خدا را خود شاهد میگیرم که دنبال جواب سئواهایم هستم نه اینکه دنبال بهانه یا ارجهیت دادن قوم خاصی باشم . با تمام وجود عاشق قرانم و از صاحب آن میخواهم که خود در این دنیای پر رمز وراز هدایتم کند. منتظر جوابتان هستم ممنون.
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : با سلام
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ» بقره (2)، آیه 47.؛ «اى فرزندان اسراییل! از نعمتهایم که بر شما ارزانى داشتم و (-(از)-) این که من شما را بر جهانیان برترى دادم، یاد کنید».
در وجه فضیلت بنىاسراییل بر عالمین، با این که مسلم است که پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله افضل انبیا و اوصیا و کتاب و دین او افضل کتابها و ادیان و امت او، افضل امتها مىباشد، چند وجه زیر گفته شده است:
1. بعضى گفتهاند که مقصود عالمین زمان خودشان مىباشد؛ نه همه زمانها؛ زیرا «الف» و «لام» در «العالمین»، براى عموم عرفى است و نه عموم حقیقى. از این رو، مقصود، برترى آنها نسبت به افراد عصر خودشان است و نه تمام اعصار. ر.ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 198.
2. برخى گفتهاند که اطلاق افضلیت با یک فضیلت هم سازش دارد و بنىاسراییلى که در یک یا چند فضیلت از دیگران افضل بودهاند، اگر چه در بسیارى از فضایل، دیگران از آنها افضل بودهاند؛ خواه در زمان خود و خواه در تمام زمانها و به این سبب نمىتوان گفت که بنىاسراییل از تمام جهات برترى دارند ر.ک: محمدجواد مغنیه، الکاشف، ج 1، ص 95. و روشن است که فضیلت داشتن در یک جهت، بر فضیلت اطلاقى و عمومى دلالت نمىکند.
3. بعضى هم ذکر کردهاند که طبق مفاد آیه 137 سوره اعراف (ما این قوم مستضعف (-(بنىاسراییل)-) را وارث شرق و مغرب زمین کردیم)، روشن است که بنىاسراییل در آن زمان، وارث تمام جهان نشدند؛ پس مقصود این است که وارث شرق و غرب منطقه خودشان شدند. بنابراین، فضیلت آنها بر جهانیان نیز برترى نسبت به افراد همان محیط است. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 221.
4. برخى هم گفتهاند که تفضیل بنىاسراییل، مقید به زمان استخلاف و اختیار آنان بود؛ اما بعد از این که از امر پروردگار سرپیچى کردند و بر پیامبرانشان عصیان نمودند و نعمتهاى خدا را انکار و از عهد و پیمان خود شانه خالى کردند، خداوند نسبت به آنها حکم لعن و غضب و ذلت و مسکنت را اعلان نمود. ر.ک: سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 1، ص 69.
5. اما تحقیق این است که افضلیت به معناى دارا بودن فضایل اخلاقى، اعتقادى، عبادى، جاه و منزلت، قرب به مقام ربوبى و مانند اینها نیست؛ بلکه مراد اتمام حجت به وسیله ادله واضح و براهین متقن، معجزات باهره، نعمتهاى دنیوى (مال، ثروت، ریاست و سلطنت) و امثال اینهاست. طیب، اطیب البیان، ج 1، ص 23.
نکته قابل توجه و با اهمیت در این جا، این است که بایستى مسئله تفضل الهى در ارائه نعمتها را که خود نوعى آزمون الهى به حساب مىآید، از مسئله فضیلت نفسانى و شخصیتى جدا کنیم؛ زیرا به دنبال آن تفضل، اظهار لعن و نفرین خداوند بر آن قوم، در قرآن آمده است مائده (5)، آیه 78 - 80.
و این، دلیل روشنى بر بدطینتى و زشتى کردار ایشان مىباشد.
افزون بر این، معناى برخى آیات با در نظر گرفتن آیات دیگر، روشن مىشود و براى فهم یک موضوع، باید همه آیات مربوط به آن موضوع مورد توجه و درایت قرار گیرند و خداوند خود در آیه 18 از سوره مائده، درباره نفى فضیلت یهود، تأکید کرده، به آنان مىگوید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»؛ که مفهوم آن این است که اى جماعت یهود! اگر آن گونه که مىپندارید، شما بر توده بشر ارجحیت دارید، پس چگونه خداوند شما را به کیفر و عذابهاى دردناکى که به آن دچار گشتید، مبتلا کرد و به علت عصیانى که دارید، شما را پراکنده ساخت و از نظر بدکردارى، ضربالمثل عالم بشریت شدید.
اوصافى که قرآن براى قوم یهود مىشمارد، عبارتند از:
الف) دنیاپرستى (آیه 96 بقره و آیه 160 و 161 نساء).
ب) غرور یهود به برترى نژاد (آیه 18 مائده).
ج) داشتن آرزوهاى دور و دراز (آیه 168 و 169 اعراف و آیه 122 و 133 نساء).
د) بىدلى و ترسو بودن یهود (آیه 112 آل عمران).
ه) جنایات یهود (آیه 70 مائده و آیه 23 آل عمران و آیه 10 بقره).
و) تبهکاران زمینى (آیه 64 مائده).
ز) جادوگرى و سحرانگیزى یهود (آیه 102 بقره).
ح) زشت کردارى یهود (آیه 78 تا 80 مائده).
ط) پیمان شکنى (آیه 12 و 13 مائده و آیه 154 نساء).
ى) سرپیچى از شریعت الهى (آیه 59 و 60 مائده).
ک) پنهان کردن تعالیم خدا (آیه 159 بقره).
ل) بىبهره بودن از هدایت الهى (آیه 5 جمعه).
م) قساوت و سنگدلى (آیه 76 بقره).
http://quran.porsemani.ir/node/2438
علامه طباطبائی(ره) در این رابطه سخنان قاطعی دارد و می فرماید: همه افراد بنی اسرائیل در همان زمان محدود برگزیده و برتر نبوده اند، بلکه این فضیلت اختصاص به بعضی داشته و وصف بعض به کل نسبت داده شده است.[6] چنانچه «کنتم خیر امّة» نیز شامل همه افراد امت اسلامی نمی شود، بلکه این وصف بالابردن شأن و تعظیم مقام، اختصاص به بعضی از امت اسلامی دارد؛[7] منتهی از باب اینکه یک جامعه دارای افرادی با این وصف می باشد، این وصف بر همة جامعه اطلاق شده است مثل خاکی که دارای گوهر باشد و به خاطر گوهرش همة خاک قبضه می شود.[8]
علامه(ره) در جای دیگر می فرماید: تفضیل و برتر داشتن بنی اسرائیل بر جهانیان منافات با تفضیل غیر آنان بر جهانیان ندارد بلکه حتی منافات با تفضیل غیر آنان بر خود آنها هم ندارد. زیرا تفضیل و برتری یک قوم یا اقوام بر غیر آنها مستلزم تقدم آنها در فضیلت دنیوی و اخروی بر کسی است که پائین تر از آنان باشد.[9] پس بنی اسرائیل در زمان تفضیل و برتری شان بر کسی برتر بوده اند که در مرتبه پائین تر از آنان قرار داشته اند و هیچ نوع دلالتی بر این ندارد که قوم برتر دیگر نه تنها در زمان بعد یا قبل بلکه در همان عصر خود بنی اسرائیل وجود ندارد.
افزون بر این مطالب خداوند متعال در مورد فضیلت و برتری انسان ها معیار ثابت و محکمی برای همه اعصار در اختیار بشر گذاشته است و راه بدست آوردن این معیار و ملاک برای همگان باز است. آنجا که می فرماید: «ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را ملّت، ملّت و قبیله، قبیله گردانیدیم تا همدیگر را بشناسید (لکن) ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است و همانا خداوند دانای آگاه می باشد.»[10]
و با وجود این معیار الهی، هیچ کس و هیچ قومی نمی تواند خود را برتر از دیگران بداند چون ادعای برتری بر دیگران خودش منافات با تقوی دارد. مگر اینکه اهداف عالی تر و مهم تری مثل هدایت مردم بر اظهار برتری و فضیلت و علمیت شخص متوقف باشد، که در این صورت نه تنها این اظهار منافات با پرهیزگاری ندارد، بلکه این منافات در عدم اظهار تحقق پیدا می کند.
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=2908&urlId=666
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حدیث پناهی
سلام و خسته نباشید
آیا هوش معنوی در قران آیه دارد و منظور خدا از خرمندان و اینکه عده کمی میفهمند افراد دارای هوش معنوی نیست که همواره در جامعه فهیم هستند و خودشان را از آلودگیها حفظ می کنند (نوعی فهم و درایت در وجودشان میدرخشد) لطفا خردمندان قران را توصیف کنید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : در قرآن کریم عاقلان و خردمندان مدح شده اند و آنها کسانی هستند که در آیات الهی تفکر می کنند و می فهمند که عالم بیهوده خلق نشده و برای زندگی ابدی خود برنامه دارند. آنها خداوند را در همه حال یاد می کنند و عقل خود را محدود به زندگی مادی و بهتر کردن خوراک و پوشاک مسکن مصرف نمی کنند بلکه آن را در مسیر بندگی و رشد روحی ودر کنار زندگی عاقلانه دنیایی به کار می گیرند.
کسانی که به عهد الهی وفا می کنند و پیام شکنی نمی کنند. آنچه را که خداوند دستور داده به آن بپیوندند می پیوندند و از پروردگارشان می هراسند و از بدی حساب می ترسند. کسانی که برای رسیدن به خداوند و رضای او در برابر ناملایمات، گناهان و .. صبر می کنند و نماز به پا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده شده پنهان و آشکار انفاق می کنند و بدی را با نیکی دفع می کنند. برای آنها عاقبت نیکو خواهد بود. باغهایی که خودشان و افراد صالخ از پدران و همسران و فرزندانشان در آنچا وارد یم شوند و ملائکه از هر دری بر آنها وارد شده و به آنان سلام می کنند(رعد 19-23)
کسانی که به سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (زمر، 18)
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حدیث پناهی
سلام و تبریک سال نو
تا اندازه ای متوسط همانطور که گفتید کتابهای مطهری را مطالعه کردم در مسیر تدبر قران کریم که البته من بیشتر مطالعات مذهبی در سال گذشته داشتم همانطور که امام علیه السلام می فرمایند جوینده یابنده است و به تدبرهای جالبی در قران دست یافتم. می خواستم بپرسم که برای مسیر صحیح تدبر باید چه راههایی را طی کرد؟ باتشکر( لطفا زود زود جواب دهید)
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : با سلام
برنامه های تدبر سایت را پیگیری کنید
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
سلام.
جایی مطلبی شنیدم که ذهن مرا مشوش کرده است،در ایه 52سوره واقعه قران کریم امده است:لاکلون من شجر من زقوم=با توجه به وجود زقوم در جهنم،چگونه درختی است که در اتش نمی سوزد و تباه نمی شود؟!جنس این درخت از چیست؟
تشکر از پاسخگویی شما عزیزان
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : با سلام
جنس موجودات اخروی با دنیوی تفاوت دارد.
همان طور که بدن جهنمیان در آتش جهنم سوخته می شود و مکرر پوست چدید برای آنها خلق می شود تا عذاب بیشتری بچشند. همچنین که بهشتیان دارای چنان بدنی هستند که یم توانند لذات مادی میلیارد ها برابر آنچه در دنیا حس می کنند حس نمایند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
عباس حمیدی
سلام علیکم
هم زمان با عضویت در سایت تدبر در قرآن در ارتباط با آیه164 سوره مبارکه نساء از (نحوه سخن گفتن حضرت سبحان جل واعلی بطور خاصی با حضرت موسی کلیم الله نموده ) که تا کنون در ایمیل اینجانب مشاهده نشده است .خواهشمندم . بفرمائید منظور از تکلیما چیست.آیا (این امتیازی ) برای آن حضرت است
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : این قید که مفهول مطلق نوعی است نشان میدهد که خداوند واقعاً با ایشان صحبت کرده است نه اینکه مجاز و استعاره باشد.
تکلم خدا با انسان شرافت است و نشان از مقام قرب انسان دارد که خداوند بدون واسطه او را مورد خطاب قرار دهد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمدرضا فخارچی میبدی
با چه معیاری می توان «صبر» را با موارد مشابه آن تفکیک و جداسازی کرد؟
«صبر» چگونه در وجود انسان نهادینه می شود؟
لطفا استدلالهای شما بر اساس منطق علمی باشد.
کوتاه باشد.
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : واژگان مشابه چه کلماتی است؟
صبر معنای اولیه روشنی دارد و آن هم نگه داشتن نفس در برابر طغیان ها و تلاطم هایی است که به واسطه عوامل مختلف بر نفس وارد می شود مانند مصیبت های زندگی، طغیان شهوات و تمایلات حرام نفسانی، سرکشی برای عدم اطاعت از عقل و دین. در اینگونه موارد انسان های عاقل و دیندار صبر می کنند یعنی تمرین میکنند که نفس شان در کنترل شان قرار گیرد و از مسیر حق خارج نشود.
این کار با تمرین و تکرار، تفکر در عواقب گناه، تفکر در ناپایداری دنیا و اجر صابران در نرزد خداوند، توجه به مراتب بالاتری که از مجاهده با نفس به انسان اعطا می شود و مراقبت در این امور به طور پیوسته و هر روز و توکل بر خدا و توسل به ائمه علیهم السلام حاصل می شود.
برای دانش بیشتر می توانید به کتاب چهل حدیث امام خمینی و همچنین کتاب جنود عقل و جهل ایشان مراجعه کنید.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
زهرا ناصری
معنی بیت دیو چوبیرون رود فرشته دراید؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : هر گاه دیو نفس اماره از وجود انسان خارج شود فرشته خویی به جای آن وارد نفس می شود و نفس انسان نورانی به نور الهی می گردد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
سلام می خواستم بدانم که در تفسیر آیه 61 سوره نور که می گوید می توان از غذا های خانه های اقوام خورد آیا بدون اجازه نیز می توان این کار را کرد و از یخچال این افراد غذا خورد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سلام علیکم
بله بدون اجازه. وگرنه با اجازه می توان از هر خانه ای غذا خورد.
البته اگر بدانید که شخص راضی نیست یا او به دلیلی شما را از غذت خوردن نهی کرده این حکم جاری نمی شود.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
نبی الله ملک زاده
اىا تدبر را به روش علمى. مىتوان به دىگران اموخت؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : تدبر یک روش فطری است که هر انسانی که با متنی مواجه می شود آن را به کار می گیرد لذا تنها نیازمند تذکر و تمرین است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.