قطعا شب فی نفسه منشاء شرورات نیست و منظور خداوند رحمن نیز چنین نبوده است. شب در جای خویش در آیات خداوندی به نیکوئی بیان شده است. فرش آرامش و بستر استراحت بشری است؛ زمانی است که خستگی پرطلاطم روز را در سکون و آرامش آن مرتفع می کنیم. و زمانی است که رابطه خاص و ویژه ای را با معبود و محبوب میتوان برقرار کرد.
از جهت لغوی غاسق از ریشه غسق یعنی زمانی که اولین مرحله از تاریکی و ظلمت فرا میرسد. یعنی وقتی که آن اندک سوسوی شفق در غروب ناپدید میشود؛ ظلمتی فرا میرسد که غسق است. معنی وقب نیز یعنی داخل شدن.
پس معنی ظاهری آیه شریفه این است که ، از شر شب وقتی که ظلمانی میشود. یا از شر لحظه ای که روشنائی بطور مطلق رفته و ظلمت داخل میشود. صاحب تفسیر المیزان در تفسیر این آیه؛ علت اینکه شر را به شب نسبت داده است مینویسد که ( نقل بمضمون ) بدو واسطه این نسبت داده شده است:
اول آنکه؛ اغلب شرورات در شب واقع میشود؛ زیرا تاریکی شب؛ فرد شرور را در شرارت یاری میکند.
دوم آنکه؛ آدمی در زمان مواجه شدن با شرورات در شب توانائی کمتری دارد تا در روز.
اگر در کلام بشری قرار بود تشبیهی در بیان لحظات خیر و شر صورت پذیرد؛ قطعا بالاتفاق شب ( بویژه در ظلمت مطلق شب ) به شر و روز به خیر تشبیه میشد. اما اینکه آیا در کلام الهی صرفا منظور این تشبیه بوده یا خیر ؟ بر ما معلوم نیست. در آیه قبل شر آنچه خلق کرده است را بطور مطلق و عام بیان فرموده است و در این آیه خصوص شر را که ظلمت شب باشد ، به اشاره فرمود.
شب نیز از مخلوقات الهی است و در حالت غسق دارای شر است! و یا اینکه در این زمان امکان ایجاد یا صدور شر از سوی شریر یا شریران بسهولت بیشتری فراهم میشود.
اگر ما بعنوان خواننده تفسیر کبیر المیزان، ادله مرحوم طباطبائی در اینکه چرا شب را به شر تشبیه کرده اند، بویژه در توجیه ناتوانی بشر در شب؛ بهمین صورت ظاهر که بیان شد ادراک نمائیم در آنصورت، خیلی نمیتوان این ادله را نزدیک به معنی اصلی آن دریافت کرد. چرا که بشر در روز نیزحتی برای دفع شر، ناتوان است؛ بویژه آنکه آیه با فرمان خداوندی ، امر به پناه بردن به حضرت حق را میدهد؛ شری که بشر قدرت دفع آنرا داشته باشد؛ در روز یا اینکه امکان دفع آن در روز بیشتر باشد ( و در شب امکانش کم است ) با این دستور اکید که باید به خدا پناه برد چندان تطابق معنوی ندارد.
لابد شر از نوع شری است بزرگ که برای دفع آن می بایستی به قدرت مطلقه خداوندی پناه برد؛ منظورما این است که: تصور میشود ( منطقا ) استمداد و پناه جوئی از رب فلق برای دفع شر؛ باید ( منطقا ) شری باشد که دفع آن فوق طاقت بشری ( است ) باشد.
و خلاصه منظور نهائی این است که ، جمع آوری عده و عده برای دفع شر بایستی منطقا متناسب با تعداد و میزان؛ عمق تهدید، خطر یا شر باشد. یعنی برای دفع شر یک گروه مثلا ده (10 ) نفره تروریست؛ یک لشگر را با تجهیزات کامل نباید اعزام کرد؛ یا به استمداد گرفت!
اگر فرض مقابل را بگیریم؛ آنوقت باید گفت که در روز که امکان دفع شر از سوی آدمی بیشتر است؛ خیلی نمیتواند ارتباط داشته باشد که بگوئیم؛ پناه میبرم به خداوند
اما از اینجهت که تصور میشود که در آیه نیامده است که پناه میبرم به خداوند صبحدم از شر روز ( یا از شر زمانی از روز که شیاطین از همهمه و سرگرمی خلق الله در بازار سوء استفاده کرده و فراهم آوردن شر را موجب میشوند) میتوان توجیه ناتوانی بشر در شب در مقایسه با روز برای دفع شر را پذیرفت
[ نظرات / امتیازها ]