سید حسین اخوان بهابادی
ارسال نظر وبررسی توسط داوران
[ همه پیام ها ] پیام های سيد حسين اخوان بهابادي (79 مورد)
  سوره غافر آیه 4 - گام های کفار:دلیل تراشی،تکذیب، توطئه
کفار با جدال سعی می کنند دلیل کفر خود را نشان دهند یا به عبارتی برای کفر خود پشتوانه ای ایجاد کنند. (ﻣَﺎ ﻳُﺠَﺎﺩِﻝُ ﻓِﻲ ﺁﻳَﺎﺕِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻟَّﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍْ ...«٤سوره شریفه غافر» ﺟﺰ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﻔﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻛﺴﻲ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺟﺪﺍﻝ ﻭ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ...) رفت و آمد کافران در شهرها و کشورهای مختلف براى امور گوناگون از جمله مسایل فرهنگی نباید موجب فریب شما شود و در واقع، این تغییر و جابجایی آنها در شهرها و سرزمین ها نشانه حقانیت آنها نیست و تعدادی از این جشنواره ها و سمینارهای آنها هم در حقیقت ابزاری برای پیشبرد جدال های باطل است.(...فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلاد «آیه ی ۴ سوره مبارکه غافر» ...پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فریب نگرداند.) اغلب این مرحله‌ی دلیل تراشی برای کفر، به تکذیب و دروغ پنداشتن آیات الهی از جمله پیامبران، راهنمایان، گفتار و کتب آسمانی منتهی می شود (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ... «آیه ی ٥ سوره مبارکه غافر» ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ (ﻛﻔّﺎﺭ ﻣﻜّﻪ) ﻧﻴﺰ ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ﻭ ﺍﺣﺰﺍﺑﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﺷﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ (ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ) ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ...) و اغلب این مرحله هم به توطئه پیش می رود تا تبعید یا زندانی کنند یا بکشند(...وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ..«آیه ی ٥ سوره مبارکه غافر»...و هر امتی آهنگ رسول خود کردند تا او را بگیرند... )  در ادامه می آید که هر جدالی مورد مذمت نیست بلکه جدال بوسیله باطل است که سعی می کنند حق را بدان زایل و باطل سازند و دلیل هم برای کفر خود بتراشند(...وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ...«آیه ی ٥ سوره مبارکه غافر»... و به وسیله باطل ، مجادله و ستیز کردند تا حق را بدان زایل و باطل سازند... ) در پایان از عاقبت و سرانجام کار آنها گفته می شود که آنها در دنیا به عذاب دچارند و آن هم عذابی سخت (...فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ...«آیه ی ٥ سوره مبارکه غافر» اما من آنها را به عقوبت فروگرفتم و عقوبت من چه سخت بود.) و در آخرت هم آنها در دوزخ خواهند بود چراکه فرمان پروردگار درباره کسانی که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتش باشند (وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ «آیه ی ۶ سوره مبارکه غافر» و بدین سان فرمان پروردگارت درباره کسانی که کفر ورزیده بودند ، به حقیقت پیوست که ایشان همدمان آتش خواهند بود.)
  سوره غافر آیه 8 - رعایت تقدم
آبَاء و أَزْوَاجِ و ذُرِّیَّاتِ افراد شکل دهنده خانواده هستند تا پدران و مادران نباشند شخص حیات پیدا نمی کند و تا با همسران ازدواج نکند فرزندان و ذریه ای بوجود نخواهد آمد. ترتیب آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ گویی نشان دهنده رعایت تقدم است و برای رعایت احترام هم گویا چنین ترتیبی باید در نظر گرفته شود.
  سوره غافر آیه 28 - مسرفی که هدایت نمی شود و خداوند او را گمراه می سازد
مسرف می تواند کسی باشد که خداوند او را هدایت نمی کند«إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ» (آیه‌ی ۲۸ سوره مبارکه غافر) و نیز می تواند کسی باشد که خداوند او را گمراه می سازد.«یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»(آیه‌ی ۳۴ سوره مبارکه غافر)
در ضمن، کلمه مسرف بصورت فرد و نه جمع، دو بار در قرآن آمده است که این دو بار هم در سوره غافر در آیات فوق یعنی ۲۸ و ۳۴ آمده است.
[ همه نکته ها ] نکته های سيد حسين اخوان بهابادي (10 مورد)
  سوره غافر آیه 26 - فرعون، موسی، مومن آل فرعون
سه آیه 26 و 27 و 28 از این سوره غافر با «وَقَالَ» شروع می‌شود. در ادامه ی «وَقَالَ» در آیه 26 گوینده ی کلام، فرعون، در آیه 27 گوینده‌ی کلام، موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) و در آیه 28 گوینده‌ی کلام، رجل مومن من آل فرعون آمده است.
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ
ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: «ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻜﺸﻢ ﻭ ﺍﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ، ﺧﺪﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻧﺠﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﺪ! ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﻲ‌ﺗﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺩﻳﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺑﺪﻫﺪ ﻳﺎ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻓﺘﻨﻪ ﺑﻜﺸﺎﻧﺪ.» (٢٦،غافر)
وَقَالَ مُوسَىٰ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ
ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺯ ﺷﺮّ ﻫﺮ ﻣﺘﻜﺒﺮی ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺧﻮﺩم ﻭ ﺷﻤﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻲ‌ﺑﺮم.» (٢٧،غافر)
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْ وَإِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ، ﻣﺮﺩی ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﺨﻔﻲ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ، ﮔﻔﺖ:
«ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮم ﺍﻳﻦ ﺑﻜﺸﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ’ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﺧﺘﻴﺎﺭم ﺧﺪﺍﺳﺖ‘، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﺩﻟﻴﻞ‌ﻫﺎی ﺭﻭﺷﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟! ﮔﻴﺮم ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﺭﻭﻏﺶ ﺭﺳﻮﺍﻳﺶ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻟﺎﺍﻗﻞ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ‌ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ، ﺳﺮﺗﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ! ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺯﻳﺎﺩﻩ‌ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﻨﺰﻝ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻧﻤﻲ‌ﺭﺳﺎﻧﺪ. (٢٨،غافر) 
در ضمن، در این آیه اخیر جالب است می گوید رجلی گفت آیا می خواهید رجلی را بکشید که رجل اول معرفی می‌شود مومن آل فرعون است که ایمانش را مخفی کرده است و رجل دوم هم اشاره به حضرت موسی علیه السلام دارد که جرم او این است که می گوید پروردگار من الله است در حالی که ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﺩﻟﻴﻞ‌ﻫﺎی ﺭﻭﺷﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. این گونه آوردن دو کلمه یکسان و توضیح درباره آنها به زیبایی بیان می پردازد همچنان که در بالا هم به این نحوه بیان اشاره شد.
  سوره غافر آیه 40 - صحبت مومن آل فرعون است؟
سوالی پیش آمد که آیا این آیه ی چهلم، گفته ی مومن آل فرعون در ادامه صحبت او است یا این آیه ، جداگانه است و خطاب خداوند به مردم است و دیگر از زبان مومن آل فرعون نیست؟ که از سایت پاسخگو مورد پرسش قرار گرفت و اینگونه انها جواب دادند که:
«بر اساس منابع تفسیری(۱) و با توجه به سیاق آیات، آیه ۴۰ سوره غافر همچنان ادامه سخنان مؤمن آل فرعون است و از زبان او بیان می‌شود. مؤمن آل فرعون در چند مرحله قوم خود را نصیحت کرد و آیه ۴۰ بخشی از هشدار او درباره عدالت الهی و پاداش و جزاست.
پی نوشت:
۱. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۷، ص ۵۰۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش، ج‏۲۰، ص ۱۰۷.»
خب، حالا به ترجمه آیه دقت کنید:
«هر که کار بد کند جز به مقدار آن مجازات نمی شود ، و هر که عمل شایسته کند ، مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن باشد ، چنین کسانی به بهشت درآمده ، در آنجا بی حساب روزی داده شوند.»
از آنجا که پیام این آیه به گونه ای است که نمی توان گفت تنها از زبان مومن آل فرعون صادر شده بلکه خاطر نشان می کند که این فرد، موضوع را از شخص دیگری دریافت کرده و پر واضح است که مومن آل فرعون تحت صحبت های حضرت موسی به او ایمان آورده و مومن گردیده و به احتمال قوی به توصیه ی ایشان هم ایمان خود را در برهه ای کتمان کرده است و اینکه در ابتدا، حضرت موسی(علیه السلام) برنامه تبلیغی مخفیانه‌ای هم در دستور کار خود قرار داده بودند.خلاصه اینکه مومن و ایمان با معرفت بدست می آید و لازمه افزایش معرفت و شناخت، تبلیغ است.
  سوره غافر آیه 49 - نگهبانان دوزخ از عذاب در امان هستند.
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻨَّﺎﺭِ ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ ﺍﺩْﻋُﻮﺍْ ﺭَﺑَّﻜُﻢْ ﻳُﺨَﻔِّﻒْ ﻋَﻨَّﺎ ﻳَﻮْﻣﺎً ﻣِّﻦَ ﺍﻟْﻌَﺬَﺍﺏِ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺧﻨﺪ، ﺑﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎﻥ ﺩﻭﺯﺥ ﮔﻮﻳﻨﺪ: «ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺎ ﺑﻜﺎﻫﺪ».
آیه بالا، چرا به صورت های زیر نیست؟
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻨَّﺎﺭِ ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ نار(ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻨَّﺎﺭِ ﻟِﺨَﺰَنته)
یا
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ جهنم ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ(ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ جهنم ﻟِﺨَﺰَنته)
یا
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ جهنم ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ نار
نکته:
ﻭَﻗَﺎﻝَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻨَّﺎﺭِ ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ
اولاً، این آیه اهل دوزخ را در آتش و در عذاب نشان می‌دهد (ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻲ ﺍﻟﻨَّﺎﺭِ).
ثانیا،نگهبانان د‌وزخ خودشان در آتش نیستند.(ﻟِﺨَﺰَﻧَﺔِ ﺟَﻬَﻨَّﻢَ)
[ همه سوال ها ] سوال های سيد حسين اخوان بهابادي (33 مورد)
  سوره انعام آیه 74 - حکمت آمدن اسم
حکمت آمدن اسم پدر یا عموی حضرت ابراهیم علیه السلام چیست؟
  سوره صافات آیه 36 - تارکو یا تارکوا
با توجه به اینکه تارکوا در اصل تارکون بوده و چون مضاف واقع شده است نون خود را ازدست داده است اما سوال، علت آمدن الف بعد از تارکو چیست؟
  سوره اسراء آیه 62 - معنی کَ در أَرَأَیْتَکَ
آیا کلمه ی أَرَأَیْتَکَ را می‌توان این گونه (آیا دیدی خودت را) معنی کرد؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های سيد حسين اخوان بهابادي (7 مورد)
  سوره غافر آیه 7 - ترجمه ملکی
ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺩﺍﺭﮤ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ‌ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻣﻘﺮﺑﻲ ﻛﻪ ﺟﺰﻭ ﺣﻠﻘﮥ ﻧﺰﺩﻳﮏِ ﺍﺩﺍﺭﻩ‌ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ‌ﺍﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮِ ﺳﭙﺎﺱ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻲ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﻳﻦ‌ﻃﻮﺭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ: «ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻋﻠﻢ ﺑﻲ‌ﭘﺎﻳﺎﻧﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ. ﭘﺲ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ‌ﺭﻭِ ﺭﺍﻫﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺟﻬﻨﻢ ﺣﻔﻈﺸﺎﻥ ﻛﻦ.
  سوره غافر آیه 13 -
اوست که نشانه های خود را به شما نشان می دهد ، و از آسمان برای شما روزی نازل می کند و در حقیقت، کسانی متذکّر و متوجه این حقایق می شوند که بسوی خدا باز می گردند.
  سوره شعراء آیه 65 -
و موسى و هرکه با او بود، صد درصد (از دریا عبور و) نجات دادیم.
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های سيد حسين اخوان بهابادي (4 مورد)
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خداوند پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله را امر فرموده به برخاستن از خواب براى تهجّد و نماز شب و قرائت قرآن و عبادت خدا و مناجات با قاضى الحاجات و امثال آن مگر در مقدار کمى از شب بر حسب آنچه‌ عادت است در میان مردم که شب را بیشتر بخواب می گذرانند و آن نیمى از شب است یا قدرى از نیم کمتر یا قدرى از آن زیادتر که حق دارد بخوابد چنانچه در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از قلیل، نصف است که میتواند کم کند از قلیل، قلیل را یا زیاد کند بر قلیل، قلیل را و قمّى ره هم قریب به این معنى را نقل نموده و بنابراین نصف، در (قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً* أَوْ زِدْ عَلَیْهِ.....) بدل قلیل است نه، بدل لیل که بعضى از مفسّرین گفته‌اند.
  سوره مزمل آیه 1 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خطاب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله است که جامه خود را بخود مى‌پیچید و می خوابید و گفته شده این در ابتدا بعثت بوده که هنوز آنحضرت ابلاغ وحى نفرموده بود و بعدا مخاطب به یا ایّها النّبى و الرّسول گردید .
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیراطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُم‌ِ اللَّیل‌َ إِلاّ قَلِیلاً
قیام‌ ‌در‌ لیل‌ ‌برای‌ تهجد و نماز شب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ پیغمبر واجب‌ ‌بود‌ چنانچه‌ میفرماید: وَ مِن‌َ اللَّیل‌ِ فَتَهَجَّد بِه‌ِ نافِلَةً لَک‌َ عَسی‌ أَن‌ یَبعَثَک‌َ رَبُّک‌َ مَقاماً مَحمُوداً اسراء آیه 81 و ‌برای‌ مناجات‌ و استغفار ‌که‌ میفرماید: کانُوا قَلِیلًا مِن‌َ اللَّیل‌ِ ما یَهجَعُون‌َ وَ بِالأَسحارِ هُم‌ یَستَغفِرُون‌َ ذاریات‌ آیه 17 و 18. و مراد از إِلّا قَلِیلًا اینکه‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ ‌برای‌ نوم‌ و استراحت‌ قرار بده‌ چنانچه‌ ‌در‌ آیه مذکوره‌ اشاره‌ دارد ‌که‌ خداوند مدح‌ میفرماید متقین‌ ‌را‌ ‌که‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ استراحت‌ می کنند و بخواب‌ می روند ‌که‌ معنای‌ یهجعون‌ ‌است‌.
[ همه لغت ها ] لغت های سيد حسين اخوان بهابادي (120 مورد)
  سوره شعراء آیه 65 -
اجمعین : صد درصد
  سوره کهف آیه 10 -
هیئ : مهیا کن
 توضيح : هیئ هم خانواده کلمه ی مهیا(مُ هَ یّ ) است مهیا اسم مفعول است و به معنای آماده و آماده شده است.
  سوره احقاف آیه 15 - از علامه طباطبایی رحمه الله علیه
فصال : کلمه «فصال» به معناى فاصله انداختن بین طفل و شیر خوردن است.
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های سيد حسين اخوان بهابادي (9 مورد)
  سوره نمل آیه 25 -
«أَلاّ»فراهم آمده است از «أَنْ» ناصبه(حرف نصب) و «لا» نافیه(حرف نفی)
  سوره نور آیه 27 - پایگاه جامع قرآنی نور
تَسْتَأْنِسُوا:فعل مضارع منصوب بأن مضمرة وجوبا بعد حتى و علامة نصبه حذف النون
 توضيح : فعل مضارع بعد از عوامل نصب، منصوب می‌شود.
عوامل نصب عبارت‌اند از: اَن، لَن، کَی، اِذَن
– اَن: یکی از حروفِ مصدری است که فعل مضارعی که بعد از آن قرار می‌گیرد، به مصدرش تأویل می‌رود (به مصدر بازمی‌گردد).
مانند: «اَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم» صَوْمُکُم خَیرٌ لَکُم
فعل مضارع بعد از یکسری کلمات، به‌وسیله‌ «اَن» مقدره منصوب می‌شود. مانند «حَتّی» : «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا»(نور، ۲۷)، (حَتّی اَنْ تستانسوا)
حذف نون در کلمه‌ی تستانسون بخاطر «اَن» مقدره یا «اَن» مضمره که در آیه وجود ندارد اما در تقدیرش آمده است و حذف نون، نشانه‌ی نصب است.
در ضمن اِضْمار  در لغت‌ به‌ معنی‌ پوشاندن‌ و پنهان‌ داشتن‌ است‌، اما در اصطلاح، کلمه یا جمله مقدّر را اضمار گویند. البته باید گفت؛ اصل در کلام عدم اضمار (عدم تقدیر) است و تقدیر گرفتن چیزی در کلام بدون قرینه خلاف ظاهر می‌باشد.
مثل: ﴿وَسْئَلِ الْقَرْیَةَ﴾، از شهر سؤال کن»، که کلمه «اهل» در تقدیر است و در اصل این گونه می‌باشد: «و اسئل اهل القریة؛ از اهل شهر سؤال کن»
  سوره توبة آیه 129 - قرآن آی نور
فَإِنْ‌: الفاء حرف عطف ان حرف شرط جازم.
تَوَلَّوْا: فعل مضارع فعل الشرط مجزوم و علامة جزمه حذف النون و الواو ضمیر متصل مبنی على السکون فی محل رفع فاعل و الالف فارقة.
فَقُلْ‌: الفاء واقعة فی جواب الشرط قل فعل أمر مبنی على السکون و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت و جملة (قل) فی محل جزم جواب الشرط مقترن بالفاء.
حَسْبِیَ‌: مبتدأ مرفوع و علامة رفعه الضمة المقدرة على ما قبل الیاء منع من ظهورها اشتغال المحل بالحرکة المناسبة و الیاء ضمیر متصل مبنی على الکسر فی محل جر مضاف الیه.
اَللّٰهُ‌: لفظ الجلالة خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و جملة حسبی اللّه فی محل نصب مقول القول.
لاٰ: نافیة للجنس.
إِلٰهَ‌: اسم لا مبنی على الفتح فی محل نصب و الخبر محذوف تقدیره موجود.
إِلاّٰ: حرف استثناء ملغى.
هُوَ: ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع بدل من الضمیر المستکن و جملة (لا إله إلا هو) فی محل نصب حال. فی الخبر (موجود) أو بدل من محل (لا) مع اسمها.
عَلَیْهِ‌: جار و مجرور متعلقان بتوکلت.
تَوَکَّلْتُ‌: فعل ماض مبنی على السکون لاتصاله بتاء الضمیر المتحرک و التاء ضمیر متصل مبنی على الضم فی محل رفع فاعل.
وَ هُوَ: الواو حرف عطف هو ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع مبتدأ.
رَبُّ‌: خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و هو مضاف.
اَلْعَرْشِ‌: مضاف الیه مجرور و علامة جره الکسرة الظاهرة.
اَلْعَظِیمِ‌: صفة للعرش مجرورة و علامة جرها الکسرة الظاهرة.
[ همه صرف ها ] صرف های سيد حسين اخوان بهابادي (35 مورد)
  سوره فجر آیه 8 -
لَمْ یُخْلَقْ: فعل مضارع مبنی مجهول مجزوم.
 توضيح : یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی:
ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می‌شود و در ادامه به پاسخ و ارائه راهکارهایی برای یادسپاری آسانتر می پردازیم.
قاعده کلی:
ماضی :‌عین الفعل را کسره می دهیم -- حروف متحرک ماقبل را مضموم می کنیم .
مضارع : عین الفعل را فتحه می دهیم – فقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم.
سوالات و پاسخ ها:
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، عین الفعل را کسره داد و درباره فعل مضارع باید فتحه داد؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید عین الفعل فعل ماضی را کسره و عین الفعل فعل مضارع را فتحه داد که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا دو روش پیشنهاد می شود:
با توجه به اینکه عین الفعل فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مجرد می تواند مفتوح، مکسور و یا مضموم باشد (منظور از فعل ماضی و مضارع، صیغه‌ی اول آنهاست) به سراغ فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مزید می رویم تمام افعال ماضی ثلاثی مزید(در هشت باب آن)، عین الفعل آنها مفتوح است و از هشت فعل مضارع ثلاثی مزید، شش تا آنها عین الفعل آنها حالت کسره دارد  پس می توان اینگونه گفت نماد ماضی این است که عین الفعل آن فتح دارد و نماد مضارع این است که عین الفعل آن کسره دارد حال برای ساخت فعل مجهول حرکت عین الفعل را برعکس می کنیم یعنی عین الفعل ماضی معلوم چون فتحه دارد آن را کسره می دهیم و عین الفعل مضارع معلوم چون کسره دارد آن را فتحه می دهیم بهرحال باید فرقی بین فعل معلوم و مجهول باشد و شاید و شاید دلیل این کار هم همین بوده که من شخصاً بی خبرم اما روش دیگر استفاده از اولین صیغه ی فعل ذَهَبَ است(فعلی که معمولا برای آموزش صرف فعل ماضی در عربی از آن استفاده می شود) چون عین الفعل معلوم آن فتحه دارد پس عین الفعل تمام افعال مجهول ماضی باید مخالف آن یعنی کسره شود و چون کسره برای مجهول ماضی استفاده شد پس حرکت عین الفعل مجهول مضارع باید مخالف آن یعنی فتحه شود.
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در ابتدای فعل ماضی و مضارع از حرکت مضموم  استفاده شود؟(ویژگی مشترک در امر مجهول کردن فعل)
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید از چنین قاعده ای پیروی کنیم که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا  یک روش پیشنهاد می شود:
این موضوع که از ضمه در ابتدای فعل مجهول استفاده می شود می توان چنین در نظر گرفت که فعل معلوم از آن جایی که همیشه فاعل دارد و إعراب آن مرفوع است بعلت این که در امر مجهول کردن، فاعل حذف می شود و مفعول، نایب فاعل می‌شود جهت احترام قائل شدن برای فاعلی که حذف شده باید دو کار صورت گیرد اول اینکه نایب فاعل یا همان مفعول سابق حق ندارد با حرکت خودش یعنی فتحه بیاید بلکه باید حرکت ضمه بگیرد و دوم اینکه نماد فاعل که ضمه بود باید در ابتدای فعل هم قرار گیرد به عبارتی، اول فعل و آخر نایب فاعل ضمه ای می شود که این نشان از فقدان فاعل است اما بحث سوال دوم که چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم می توان گفت که قاعده، در اصل اینگونه بوده که فقط حرف ماضیه و حرف مضارعه باید مضموم شوند و از آن جایی که حرف ماضیه نداریم گفتند چکار کنیم، چکار نکنیم، گفتند گور پدر ضرر، هر حرکت متحرک قبل از عین الفعل را در فعل ماضی ضمه دهید و این شد داستان ساخت مجهول.
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ (از آیه‌ی ۴۴ سوره عنکبوت)ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ‌ ﺣﻜﻤﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪ.
خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا (از آیه‌ی ٢٨ سوره نساء) انسان ضعیفﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ است.
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ (از آیه‌ی ۸ سوره فجر)
ﺑﻨﺎﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺶ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
نکته: البته باید بدانیم که در بعضی از افعال اجوف، فعل مجهولی می بینیم که در ابتدای کلمه آن، حرکت ضمه وجود ندارد و در واقع حرکت کسره آمده است که این بخاطر قواعد اینگونه افعال است بطور مثال، فعل قِیل که از فعل قال بوجود آمده است یک فعل مجهول است.
وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (از آیه‌ی ۷۵ سوره زمر)
و گفته می شود: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺭﺏّ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ.
  سوره نساء آیه 28 -
خُلِقَ: فعل مجهول
 توضيح : یادسپاری آسانتر در امر ساخت مجهول در عربی:
ابتدا قاعده کلی بیان می شود و سپس برای یادسپاری آسانتر به طرح سوالاتی پرداخته می‌شود و در ادامه به پاسخ و ارائه راهکارهایی برای یادسپاری آسانتر می پردازیم.
قاعده کلی:
ماضی :‌عین الفعل را کسره می دهیم -- حروف متحرک ماقبل را مضموم می کنیم .
مضارع : عین الفعل را فتحه می دهیم – فقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم.
سوالات و پاسخ ها:
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، عین الفعل را کسره داد و درباره فعل مضارع باید فتحه داد؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید عین الفعل فعل ماضی را کسره و عین الفعل فعل مضارع را فتحه داد که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا دو روش پیشنهاد می شود:
با توجه به اینکه عین الفعل فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مجرد می تواند مفتوح، مکسور و یا مضموم باشد (منظور از فعل ماضی و مضارع، صیغه‌ی اول آنهاست) به سراغ فعل های معلوم ماضی و مضارع ثلاثی مزید می رویم تمام افعال ماضی ثلاثی مزید(در هشت باب آن)، عین الفعل آنها مفتوح است و از هشت فعل مضارع ثلاثی مزید، شش تا آنها عین الفعل آنها حالت کسره دارد  پس می توان اینگونه گفت نماد ماضی این است که عین الفعل آن فتح دارد و نماد مضارع این است که عین الفعل آن کسره دارد حال برای ساخت فعل مجهول حرکت عین الفعل را برعکس می کنیم یعنی عین الفعل ماضی معلوم چون فتحه دارد آن را کسره می دهیم و عین الفعل مضارع معلوم چون کسره دارد آن را فتحه می دهیم بهرحال باید فرقی بین فعل معلوم و مجهول باشد و شاید و شاید دلیل این کار هم همین بوده که من شخصاً بی خبرم اما روش دیگر استفاده از اولین صیغه ی فعل ذَهَبَ است(فعلی که معمولا برای آموزش صرف فعل ماضی در عربی از آن استفاده می شود) چون عین الفعل معلوم آن فتحه دارد پس عین الفعل تمام افعال مجهول ماضی باید مخالف آن یعنی کسره شود و چون کسره برای مجهول ماضی استفاده شد پس حرکت عین الفعل مجهول مضارع باید مخالف آن یعنی فتحه شود.
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در ابتدای فعل ماضی و مضارع از حرکت مضموم  استفاده شود؟(ویژگی مشترک در امر مجهول کردن فعل)
-- چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم؟
اولا این که، قانون ساخت فعل مجهول به این گونه است دوما این که می توانیم به گونه ای برای خودمان چیزی را در نظر بگیریم تا هرگز قاطی نکنیم و بتوانیم سریع به موضوعی که در ذهن قرار دادیم مراجعه کرده و بفهمیم که در ساخت فعل مجهول باید از چنین قاعده ای پیروی کنیم که در یادسپاری آسانتر این قانون هم موثر است خب برای این کار هر کس می‌تواند روش خود را اجرا کند اما این جا  یک روش پیشنهاد می شود:
این موضوع که از ضمه در ابتدای فعل مجهول استفاده می شود می توان چنین در نظر گرفت که فعل معلوم از آن جایی که همیشه فاعل دارد و إعراب آن مرفوع است بعلت این که در امر مجهول کردن، فاعل حذف می شود و مفعول، نایب فاعل می‌شود جهت احترام قائل شدن برای فاعلی که حذف شده باید دو کار صورت گیرد اول اینکه نایب فاعل یا همان مفعول سابق حق ندارد با حرکت خودش یعنی فتحه بیاید بلکه باید حرکت ضمه بگیرد و دوم اینکه نماد فاعل که ضمه بود باید در ابتدای فعل هم قرار گیرد به عبارتی، اول فعل و آخر نایب فاعل ضمه ای می شود که این نشان از فقدان فاعل است اما بحث سوال دوم که چرا در ساخت فعل مجهول باید در مورد فعل ماضی، حروف متحرک ماقبل از عین الفعل را مضموم  و درباره فعل مضارع باید فقط حرف مضارعه را مضموم کنیم می توان گفت که قاعده، در اصل اینگونه بوده که فقط حرف ماضیه و حرف مضارعه باید مضموم شوند و از آن جایی که حرف ماضیه نداریم گفتند چکار کنیم، چکار نکنیم، گفتند گور پدر ضرر، هر حرکت متحرک قبل از عین الفعل را در فعل ماضی ضمه دهید و این شد داستان ساخت مجهول.
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ (از آیه‌ی ۴۴ سوره عنکبوت)ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ‌ ﺣﻜﻤﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪ.
خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا (از آیه‌ی ٢٨ سوره نساء) انسان ضعیفﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻩ است.
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ (از آیه‌ی ۸ سوره فجر)
ﺑﻨﺎﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺶ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
نکته: البته باید بدانیم که در بعضی از افعال اجوف، فعل مجهولی می بینیم که در ابتدای کلمه آن، حرکت ضمه وجود ندارد و در واقع حرکت کسره آمده است که این بخاطر قواعد اینگونه افعال است بطور مثال، فعل قِیل که از فعل قال بوجود آمده است یک فعل مجهول است.
وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (از آیه‌ی ۷۵ سوره زمر)
و گفته می شود: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺭﺏّ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ.
  سوره قمر آیه 4 -
مُزْدَجَر: مصدر میمی.
 توضيح : هرگاه فاءالفعل "د ، ذ، ز" باشد در باب افتعال "ت" به "دال" بدل می شود.
زجر اِزدَجَر یَزدَجِرُ اِزدِجار
مُزْدَجَر: مصدر میمی.
نکته: مصدر میمی مصدری است که در معنی با مصدر عادی فرقی ندارد و در آغازِ آن حرفِ میم افزوده شده است اما برای ساختن مصدر میمی از غیر ثلاثی مجرد باید گفت از مضارع مجهول با تبدیل حرف مضارعه به "مُ" ساخته می شود یا به عبارتی می توان مصدر میمی از فعل غیر سه حرفی را بر وزن اسم مفعول همان فعل دانست. مانند: مُزْدَجَر.به معنای پند گرفتن(دقت شود که معنای مفعولی "پند داده شده" نمی دهد)