سید حسین اخوان بهابادی
ارسال نظر وبررسی توسط داوران
[ همه پیام ها ] پیام های سيد حسين اخوان بهابادي (53 مورد)
  سوره بقرة آیه 58 - تواضع سپس استغفار
گویا دستور این است که اول خشوع و تواضع سپس ذکر استغفار و گویی بالاترین حالت خشوع و تواضع در سجده صورت می گیرد یحتمل استغفار در سجده که بخاطر خشوع و تواضع صورت گیرد باعث می شود تا گناهان رفع شود(نغفر لکم خطایاکم :می آمرزیم گناهان شما را) و این استغفار برای نیکوکاران هم موثر است چراکه می فرماید: (و سنزید المحسنین: و نیکو کاران را فزونی دهیم ) یعنی به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد. اما این خشوع و تواضع همراه با ذکر استغفار و طلب عفو وقتی در هنگام ورود به مکان مقدسی صورت گیرد نتیجه‌ی بهتری خواهد داشت چراکه در تفاسیر مراد از قریه را شهر بیت المقدس معرفی کرده و عده‌ای هم (و ادخلوا الباب: واز این در داخل شوید) را مراد باب یا درب مسجد بیت المقدس دانسته‌اند درب می تواند اشاره به درب دروازه یا درب مسجد داشته باشد که اگر مسجد یا معبد در آن زمان وجود داشته ، به نظر می رسد این عمل در انتهای کار و هنگام ورود به مسجد صورت گرفته است چراکه مسجد هم محل سجود است و این حالت سجده کردن احتمالا در محل سجود انجام گرفته است.درضمن احتمالا باب به محل ورود به جایی گفته می شود و الزاما نیاز به درب ندارد.
  سوره سبا آیه 10 - عطایاى ویژه‏ خداوند به بندگان برگزیده‏ ى خود
سوال
آیا کندن درب قلعه ی خیبر توسط حضرت علی علیه السلام عقلایی است آیا از قرآن می توان در امکان چنین کاری تایید گرفت؟
پاسخ
خداوند، به بندگان برگزیده‏ ى خود، عطایاى ویژه‏ اى می دهد. «و لقد آتینا داود منّا فضلاً»
وقتی خداوند آهن را برای داود نرم می گرداند می تواند به دیگر بندگان برگزیده ی خود چنین عطایایی عنایت کند.
سوال
آیا سن و عمر امام عصر عجل الله تعالی فرجه قابل توجیه است؟
پاسخ
علاوه بر بحث عمر طولانی حضرت نوح در قرآن ، از همین عطایای ویژه ای که خداوند به بندگان برگزیده خود داشته می توان بهره برد و چنین گفت که عمر با برکت حضرت فضلی است که خداوند به ایشان عطا کرده است.
البته باید گفت که همه‌ی این عطاهای مختلف خداوند بر مبنای حکمت الهی تخصیص گرفته است.
  سوره سبا آیه 15 - بوستان ها و بلده ی طیبه
در این آیه، ابتدا به توصیف شهر سبا پرداخته می شود: برای قوم سبا در محل سکونتشان نشانه ای بود ، دو تا بوستان از جانب راست و چپ مسکنشان بود و در انتها آیه اشاره می شود به: بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ( شهری پاکیزه) که شاید بتوان این گونه نتیجه گیری کرد که از صفات یک شهر خوب و برگزیده، داشتن بوستان ها یا جنگل هاست البته این که دو بوستان در سمت راست و چپ شهر واقع شود چه امتیازاتی دارد می توان از کارشناسان شهرسازی در این زمینه سوال کرد تا فواید آن فهرست شود اما در اینجا چیزهایی که می توان گفت شاید چنین طراحی شهری باعث یک هوای بسیار لطیف از لحاظ گرما و سرما، اکسیژن رسانی بهتر و پاکسازی هوای شهری گردد شاید به این دلیل که محیط سکونت بین این دو واقع شده است و این که دو طرف شهر محدود به بوستان شده است شاید دو طرف دیگر برای رشد شهر در نظر گرفته شده است البته اگر طرفی، به خاطر عوارض طبیعی زمین محدود نشده باشد اما با این حال، این دو بوستان در شمال و جنوب واقع شده است یا در شرق و غرب روشن نشده است که شاید با توجه به وضعیت هر شهر انتخاب شود اما از مواردی که امروزه در زمینه ایجاد جنگل در نظر گرفته می شود بحث عدم پیوستگی جنگل هاست به صورتی که اگر جنگلی دچار آتش سوزی شد به جنگل دیگر سرایت نکند فرض کنید در شهری که دو بوستان در راست و چپ دارد اگر آتش یکی را در بر گیرد بوستان دیگر بعلت فاصله به احتمال قوی از آتش مصون می ماند. از موارد دیگر می توان بحث استفاده از درختان بعنوان سپر باد و سیل را مطرح کرد در بعضی از شهرها بادها باعث حرکت خاک و یا دانه های خیلی کوچک سنگ می شود به طوری که گاهی شهری زیر چنین موادی مدفون می گردد که درختان می توانند مانع حرکت چنین مسأله ای شوند یا درختان می توانند جلوی سیلاب های تند و مخرب را بگیرند حرکت آنها را کند کنند تا امکان نفوذ بیشتر آب را در خاک فراهم کند علاوه بر این موارد این بوستان ها یا جنگل ها محیطی برای تفریح فراهم می کنند اگر این جنگل فقط در یک سمت واقع شده باشد حجم تردد در بعضی زمان ها به این سمت زیاد خواهد بود در صورتی که بوستان در دو طرف باشد گویا تردد ها به این دو تقسیم می شود و استفاده بهتری هم حاصل می گردد استفاده از میوه ها و ثمرات این بوستان ها می تواند در رونق بخشی شهر موثر واقع شود و در کل، فضا، سرسبزی و ثمرات دیگر باعث جلب گردشگران، تاجران و سرمایه‌گذاران خواهد شد که باید امکان توسعه شهر از لحاظ ساخت و ساز هم در نظر گرفته شود احاطه ی کلی بوستان یا جنگل باعث می شود که در نهایت این منابع که برای نگهداری ان زحمت فراوان کشیده شده کم کم تخریب شود پس برای این شهر آینده نگری لازم است متاسفانه مشاهده می شود که عدم این پیش بینی ها باعث قطع درختان، تخریب ساختمان ها و خیابان ها می گردد که اگر این پیش بینی ها از قبل در نظر گرفته شده بود منابع تولید به هدر نمی رفت و حداکثر استفاده از آن می شد برای در نظر گرفتن این مسایل قطعا به استفاده از افراد خبره و تشکیلاتی برای پیاده سازی آن نیاز است پس شاید بتوان از این آیات درباره این سوال هم که آیا در قرآن در مورد این که تشکیلاتی چون شهرداری برای داشتن شهری زیبا نیاز است مطلبی آمده، جوابی مثبت داد.
[ همه نکته ها ] نکته های سيد حسين اخوان بهابادي (6 مورد)
  سوره تحریم آیه 12 - فرق بین ابنه و بنت
الف)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ کلمه و لفظ:
همانا ة در (ابنة) ت تأنیث است مانند ة در(امرأة) اما ت در (بنت) در واقع به جای لام الفعل آمده و اصل کلمه (بِنْوٌ) است و اگر ت تأنیث بود حرف پیش از ت ساکن نمی شد زیرا نشانه‌ی ت تأنیث آن است که حرف پیش از آن دارای حرکت است مانند فاطمَة، شجرَة، سمکَة مگر قبل از آن الف باشد مانند قناة، فتاة.
ب)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ معنی:
از لحاظ معنی فرقی بین آن‌ها نیست.
  سوره قصص آیه 27 - فرق بین ابنه و بنت.
الف)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ کلمه و لفظ:
همانا ة در (ابنة) ت تأنیث است مانند ة در(امرأة) اما ت در (بنت) در واقع به جای لام الفعل آمده و اصل کلمه (بِنْوٌ) است و اگر ت تأنیث بود حرف پیش از ت ساکن نمی شد زیرا نشانه‌ی ت تأنیث آن است که حرف پیش از آن دارای حرکت است مانند فاطمَة، شجرَة، سمکَة مگر قبل از آن الف باشد مانند قناة، فتاة.
ب)فرق بین ابنه و بنت از لحاظ معنی:
از لحاظ معنی فرقی بین آن‌ها نیست.
  سوره صافات آیه 14 - یسخرون با یستسخرون متفاوت است.
گویند جمله «یَسْتَسْخِرُون» از مادّه «استسخار» است و به عقیده جمعی از مفسران، به معنای «یسخرون» (مسخره می کنند) آمده، و در میان این دو تعبیر فرقی نیست، در حالی که بعضی دیگر از مفسران، برای این دو، معنای متفاوتی قائلند: «یَسْتَسْخِرُون» را به خاطر مفهومی که در باب استفعال نهفته شده، به معنای دعوت کردن دیگران به سخریه نمودن دانسته اند، اشاره به این که: نه تنها خودشان آیات الهی را به باد استهزاء می گرفتند، بلکه تلاش و کوشش داشتند دیگران نیز این کار را انجام دهند.
که به نظر می رسد با توجه به اینکه در آیه ۱۲ سوره صافات کلمه‌ی «یسخرون» و در آیه ۱۴ همین سوره «یَسْتَسْخِرُون»آمده است بعید است که بگوییم در میان این دو تعبیر فرقی نیست و «یَسْتَسْخِرُون» معنای «یسخرون» (مسخره می کنند) می دهد.حتما کلام وحی بی جهت از دو کلمه استفاده نمی کند و حتماً دلایل خاص خود را دارد.
(بل عجبت و یسخرون ) آیه ۱۲ صافات: (بلکه وقتی تو از گمراهی آنها تعجب می کنی تورا مسخره می کنند)
(و اذا راوا ایه یستسخرون )آیه ۱۴ صافات: (و زمانیکه آیتی را ببینند نه تنها به سخریه و استهزا مى‏پردازند بلکه دیگران را نیز به مسخره کردن وا مى‏دارند! )
شاید بتوان این گونه بیان کرد که مثلاً  فردی قصد دارد شخصی را مسخره کند دوستان یا اطرافیان خود را با گفتار یا با اشاره ندا می دهد  که فلانی را ببینید و شروع به مسخره کردن می کند گویی از آن ها هم دعوت می کند به هر طریق با من همراهی کنید با اظهار کلمه یا عبارت تمسخر آمیز و یا با لبخند و یا با تایید ویا با سکوت که نشانه ی موافقت آنهاست بهرحال شخصی که مورد استهزا قرار گرفته در این حالت از این که اطرافیان مسخره کننده هم هر چند اندک با او همراهی می‌کنند ناراحت خواهد شد. در آیه دوازدهم سوره صافات گویی توصیف یک رابطه‌ی دو طرفه است پیامبر عظیم الشان اسلام وقتی از گمراهی آنها تعجب می کنند آنها در واکنش این تعجب، ایشان را مسخره می کنند اما در آیه چهاردهم گویی توصیف یک رابطه‌ی سه جانبه است که طرف سوم آیت است در این حالت وقتی آیه ای را می بینند شاید برای خنثی کردن آن با همان اشاره و گفتار سعی می کنند که دیگران را در بازی کثیف مسخره وارد کنند.شاید استفاده از آیت برای اثبات حقانیت و استفاده دیگران برای شدت بخشیدن به تمسخر جهت پیروزی در دو جناح صورت می‌گیرد و جالب است که یکی نشانه ودلیل می آورد اما ابزار دیگری تمسخر و استهزا است.
[ همه سوال ها ] سوال های سيد حسين اخوان بهابادي (33 مورد)
  سوره انعام آیه 74 - حکمت آمدن اسم
حکمت آمدن اسم پدر یا عموی حضرت ابراهیم علیه السلام چیست؟
  سوره صافات آیه 36 - تارکو یا تارکوا
با توجه به اینکه تارکوا در اصل تارکون بوده و چون مضاف واقع شده است نون خود را ازدست داده است اما سوال، علت آمدن الف بعد از تارکو چیست؟
  سوره اسراء آیه 62 - معنی کَ در أَرَأَیْتَکَ
آیا کلمه ی أَرَأَیْتَکَ را می‌توان این گونه (آیا دیدی خودت را) معنی کرد؟
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های سيد حسين اخوان بهابادي (4 مورد)
  سوره ص آیه 86 -
(ﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ﺑﻪ ﻣﺮﺩم) ﺑﮕﻮ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ (ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺳﺎﻟﺘﻢ) ﻫﻴﭻ مزدی نمی خواهم ﻭ ﻣﻦ از سختگیران ﻧﻴﺴﺘﻢ.
  سوره ص آیه 42 -
( به او گفتیم ) پای خود را ( بر زمین ) بکوب ( و چون کوبید چشمه ای جوشید ، گفتیم ) این، آب شستشوی است سرد و (از نظر پاکی و تمیزی) قابل نوشیدن.
  سوره قیامة آیه 33 - دانشنامه اسلامی
سپس به سوی خانواده‏اش رفت به حالت تکبر. (و از تکذیب حق خودپسندی می‏کرد).
[ همه تفسیر ها ] تفسیر های سيد حسين اخوان بهابادي (4 مورد)
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خداوند پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله را امر فرموده به برخاستن از خواب براى تهجّد و نماز شب و قرائت قرآن و عبادت خدا و مناجات با قاضى الحاجات و امثال آن مگر در مقدار کمى از شب بر حسب آنچه‌ عادت است در میان مردم که شب را بیشتر بخواب می گذرانند و آن نیمى از شب است یا قدرى از نیم کمتر یا قدرى از آن زیادتر که حق دارد بخوابد چنانچه در مجمع از امام صادق علیه السّلام نقل نموده که مراد از قلیل، نصف است که میتواند کم کند از قلیل، قلیل را یا زیاد کند بر قلیل، قلیل را و قمّى ره هم قریب به این معنى را نقل نموده و بنابراین نصف، در (قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا*نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً* أَوْ زِدْ عَلَیْهِ.....) بدل قلیل است نه، بدل لیل که بعضى از مفسّرین گفته‌اند.
  سوره مزمل آیه 1 - برگرفته از تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قمّى ره نقل نموده که خطاب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله است که جامه خود را بخود مى‌پیچید و می خوابید و گفته شده این در ابتدا بعثت بوده که هنوز آنحضرت ابلاغ وحى نفرموده بود و بعدا مخاطب به یا ایّها النّبى و الرّسول گردید .
  سوره مزمل آیه 2 - برگرفته از تفسیراطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُم‌ِ اللَّیل‌َ إِلاّ قَلِیلاً
قیام‌ ‌در‌ لیل‌ ‌برای‌ تهجد و نماز شب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ پیغمبر واجب‌ ‌بود‌ چنانچه‌ میفرماید: وَ مِن‌َ اللَّیل‌ِ فَتَهَجَّد بِه‌ِ نافِلَةً لَک‌َ عَسی‌ أَن‌ یَبعَثَک‌َ رَبُّک‌َ مَقاماً مَحمُوداً اسراء آیه 81 و ‌برای‌ مناجات‌ و استغفار ‌که‌ میفرماید: کانُوا قَلِیلًا مِن‌َ اللَّیل‌ِ ما یَهجَعُون‌َ وَ بِالأَسحارِ هُم‌ یَستَغفِرُون‌َ ذاریات‌ آیه 17 و 18. و مراد از إِلّا قَلِیلًا اینکه‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ ‌برای‌ نوم‌ و استراحت‌ قرار بده‌ چنانچه‌ ‌در‌ آیه مذکوره‌ اشاره‌ دارد ‌که‌ خداوند مدح‌ میفرماید متقین‌ ‌را‌ ‌که‌ قلیلی‌ ‌از‌ شب‌ ‌را‌ استراحت‌ می کنند و بخواب‌ می روند ‌که‌ معنای‌ یهجعون‌ ‌است‌.
[ همه لغت ها ] لغت های سيد حسين اخوان بهابادي (102 مورد)
  سوره زمر آیه 45 -
اشمازت : مشمئز و متنفر می شود
 توضيح : هم خانواده مشمئز (بیزار، متنفر) است.
  سوره شعراء آیه 50 -
ضَیْر : ضرر
 توضيح : برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه های مختلفی استفاده کرد مثلاً می‌توان به بررسی هم‌خانواده کلمه پرداخت مثلاً در این جا (ضَیْر) با کلمه‌ی (ضایر یا ضائر) هم‌خانواده است حالا بیایید از شیوه های دیگر یادسپاری آسان تر برای یادسپاری کلمه‌ی (ضایر یا ضائر) بهره بگیریم مثلاً استفاده از طریق بازی با کلماتِ هم‌وزن، مثلاً در مورد این کلمه می‌توان به خاطر سپرد که: زایر(زائر) نباید ضایر (ضائر) باشد یعنی زیارت کننده نباید ضرر رساننده باشد و نیز می‌توان حرف ضاد کلمه‌ی ضایر یا ضائر را نشان و علامت ضرر در نظر گرفت و در ضمن جالب است که بر زایر بیت الله الحرام هنگام محرم شدن چیزهایی حرام می شود که از جمله مواردی وجود دارد مانند زیر که باعث ضرر رساندن هم می‌شود:
- شکار حیوان وحشی و نیز ذبح آن-کندن و قطع کردن درخت یا گیاه حرم.
و اما خلاصه: از (ضَیْر) به (ضایر یا ضائر) می رسیم و از (ضایر یا ضائر) به جمله‌ی (زایر نباید ضایر باشد) و از این جمله به معنی (ضرر رساننده) و از این به معنی ضَیْر (ضرر).
  سوره ص آیه 21 - برگرفته از دانشنامه اسلامی
خصم : طرفِ دعوا
 توضيح : به دو طرف دعوا، خصم گفته می‌شود چراکه بین آن‌ دو گروه خصومت بوجود آمده است.
«خَصم» در اصل معنای مصدری دارد، و به معنای «نزاع کردن» است، ولی بسیار می شود که به طرفین نزاع نیز «خصم» می گویند، این کلمه، بر مفرد و جمع هر دو اطلاق می شود، و گاه جمع آن به صورت «خصوم» آمده است.
[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های سيد حسين اخوان بهابادي (9 مورد)
  سوره نمل آیه 25 -
«أَلاّ»فراهم آمده است از «أَنْ» ناصبه(حرف نصب) و «لا» نافیه(حرف نفی)
  سوره نور آیه 27 - پایگاه جامع قرآنی نور
تَسْتَأْنِسُوا:فعل مضارع منصوب بأن مضمرة وجوبا بعد حتى و علامة نصبه حذف النون
 توضيح : فعل مضارع بعد از عوامل نصب، منصوب می‌شود.
عوامل نصب عبارت‌اند از: اَن، لَن، کَی، اِذَن
– اَن: یکی از حروفِ مصدری است که فعل مضارعی که بعد از آن قرار می‌گیرد، به مصدرش تأویل می‌رود (به مصدر بازمی‌گردد).
مانند: «اَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم» صَوْمُکُم خَیرٌ لَکُم
فعل مضارع بعد از یکسری کلمات، به‌وسیله‌ «اَن» مقدره منصوب می‌شود. مانند «حَتّی» : «یا ایها الذین امنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا»(نور، ۲۷)، (حَتّی اَنْ تستانسوا)
حذف نون در کلمه‌ی تستانسون بخاطر «اَن» مقدره یا «اَن» مضمره که در آیه وجود ندارد اما در تقدیرش آمده است و حذف نون، نشانه‌ی نصب است.
در ضمن اِضْمار  در لغت‌ به‌ معنی‌ پوشاندن‌ و پنهان‌ داشتن‌ است‌، اما در اصطلاح، کلمه یا جمله مقدّر را اضمار گویند. البته باید گفت؛ اصل در کلام عدم اضمار (عدم تقدیر) است و تقدیر گرفتن چیزی در کلام بدون قرینه خلاف ظاهر می‌باشد.
مثل: ﴿وَسْئَلِ الْقَرْیَةَ﴾، از شهر سؤال کن»، که کلمه «اهل» در تقدیر است و در اصل این گونه می‌باشد: «و اسئل اهل القریة؛ از اهل شهر سؤال کن»
  سوره توبة آیه 129 - قرآن آی نور
فَإِنْ‌: الفاء حرف عطف ان حرف شرط جازم.
تَوَلَّوْا: فعل مضارع فعل الشرط مجزوم و علامة جزمه حذف النون و الواو ضمیر متصل مبنی على السکون فی محل رفع فاعل و الالف فارقة.
فَقُلْ‌: الفاء واقعة فی جواب الشرط قل فعل أمر مبنی على السکون و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت و جملة (قل) فی محل جزم جواب الشرط مقترن بالفاء.
حَسْبِیَ‌: مبتدأ مرفوع و علامة رفعه الضمة المقدرة على ما قبل الیاء منع من ظهورها اشتغال المحل بالحرکة المناسبة و الیاء ضمیر متصل مبنی على الکسر فی محل جر مضاف الیه.
اَللّٰهُ‌: لفظ الجلالة خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و جملة حسبی اللّه فی محل نصب مقول القول.
لاٰ: نافیة للجنس.
إِلٰهَ‌: اسم لا مبنی على الفتح فی محل نصب و الخبر محذوف تقدیره موجود.
إِلاّٰ: حرف استثناء ملغى.
هُوَ: ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع بدل من الضمیر المستکن و جملة (لا إله إلا هو) فی محل نصب حال. فی الخبر (موجود) أو بدل من محل (لا) مع اسمها.
عَلَیْهِ‌: جار و مجرور متعلقان بتوکلت.
تَوَکَّلْتُ‌: فعل ماض مبنی على السکون لاتصاله بتاء الضمیر المتحرک و التاء ضمیر متصل مبنی على الضم فی محل رفع فاعل.
وَ هُوَ: الواو حرف عطف هو ضمیر منفصل مبنی على الفتح فی محل رفع مبتدأ.
رَبُّ‌: خبر مرفوع و علامة رفعه الضمة الظاهرة و هو مضاف.
اَلْعَرْشِ‌: مضاف الیه مجرور و علامة جره الکسرة الظاهرة.
اَلْعَظِیمِ‌: صفة للعرش مجرورة و علامة جرها الکسرة الظاهرة.
[ همه صرف ها ] صرف های سيد حسين اخوان بهابادي (32 مورد)
  سوره زمر آیه 21 - استفاده شده از پایگاه جامع قرآنی نور
تَرَ: فعل مضارع مجزوم و علامة جزمه حذف حرف العلة و بقیت الفتحة دلیل علیها و الفاعل ضمیر مستتر فیه وجوبا تقدیره أنت.
تَرَ :فعل مضارع است که به خاطر حرف نفی لَم ، آخر فعل اصلی مجزوم شده است ( ساکن گردیده ) و چون حرف آخر از حروف عله بوده و ساکن شده طبق قواعد اعلال این حرف حذف شده و چیزی که مانده ( تَرَ ) است در اصل فعل ( تَرَی ) بوده که صیغه آن مفرد مذکر مخاطب است اما فاعل هم ضمیر مستتر انتَ است.
  سوره زمر آیه 29 - اندیشه قم
چرایی مَثَلًا، رَجُلًا، سَلَمًا به جای مَثَلً، رَجُلً، سَلَمً:
تنوین فتحه در حالت وقف معمولاً تبدیل به الف می شود معمولاً در چنین حالتی در نگارش هم بعد از آن الفی می آورند تا نشانه تلفّظ آن در هنگام وقف باشد.
 توضيح : توضیحات کامل درباره ی تنوین:
تنوین، نون ساکن زائدی است که در تلفّظ به آخر اسم اضافه می شود ولی در نگارش نوشته نمی شود، و نشانه آن تکرار شکل حرکت می باشد، ـًـٍـٌ. ( یکی نشانه حرکت حرف ودیگری نشانه تلفّظ نون تنوین باشد. )
شکّی نیست که نون تنوین، حرفی از حروف است از این رو در هنگام برخورد با حرف ساکن، حرکت کسره به خود می گیرد، مانند:
مَثَلاً الْقَوْمَ که خوانده می شود: مَثَلَ نِ الْقَوْمَ ( ( با صوت یکی از قاریان به آیه ی ۱۷۸ سوره اعراف توجه شود ) )
و همچنین نزد حروف "یرملون" در آن ها ادغام می شود، مانند:
غَفُورٌ رَحِیمٌ که خوانده می شود:غَفُورُ رَّحِیمٌ
( هرگاه یکی از حروف ی، ر، م، ل، و، ن که در کلمه "یرملون" جمع شده و به همین نام خوانده می شوند، پس از تنوین یا نون ساکن قرار گیرند نون در آن ها ادغام می شود. )
در این جا این سؤال مطرح می شود که چرا نون تنوین را در نگارش نمی نویسند؟
جوابش روشن است، چون نون تنوین، زائده است و جزء اصل و ریشه کلمه نیست، اگر نوشته شود هنگام وقف با نون اصلی کلمه اشتباه می شود و اضافه بر آن نون تنوین در هنگام وقف تغییر می کند ( تنوین ضمه و کسره، ساکن و تنوین فتحه تبدیل به الف مدّی می شود مگر تنوین فتحه ای که روی کلماتی که به "تاء گِرد" ختم می شوند که در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می شود مانند: رَحْمَةً که هنگام وقف رَحْمَهْ تلفظ می شود. ) . از این رو اضافه بر تغییر در شیوه نگارش، در اسم گذاری نیز باهم متفاوت می باشد، "نون اصلی" را "نون" و "نون تنوین" را ( که زائده است ) "تنوین" نامیده اند.
همانطور که گفته شد تنوین فتحه در حالت وقف معمولاً تبدیل به الف می شود معمولاً در چنین حالتی در نگارش هم بعد از آن الفی می آورند تا نشانه تلفّظ آن در هنگام وقف باشد. مانند:
کِتاباً که در حالت وقف خوانده می شود. کِتابا
چند نکته
1 ـ "الف مدّی" در بعضی از کلمات به صورت "یاء" نوشته شده ، وقتی این کلمات، تنوین فتحه می گیرند دیگر الفی بعد از تنوین فتحه اضافه نمی گردد چون خود "یاء" در هنگام وقف به صورت الف خوانده می شود، مانند: "هُدًی، ضُحًی".
2 ـ کلماتی که به "تاء گِرد" ختم شوند ( مانند: رَحْمَه ) بعد از آن ها الفی اضافه نمی کنند زیرا همانطور که گفته شد در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می شود "رَحْمَهْ". ( با صوت آقای پرهیزگار به آیه ی ۸ سوره آل عمران توجه شود )
3 ـ بعد از کلماتی که به همزه ختم می شوند در صورتی که قبل از آن ها الف مدّی باشد برای جلوگیری از تکرار، الفی اضافه نمی کنند. مانند "سَوَاءً" که در هنگام وقف "سَواا" خوانده می شود. ( با صوت آقای پرهیزگار به آیه ی ۱۱۳ سوره آل عمران توجه شود )
لازم به یادآوری است که بعد از کلمه "سُوءًا" و "جُزْءًا" در قرآن الف آمده زیرا بحث تکرار الف پیش نمی آید.
در مجموع، در هنگام وقف تنوین فتحه مگر تنوین فتحه ای که روی کلماتی که به "تاء گِرد" ختم می شوند که در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می شود مابقی هنگام وقف به صورت الف خوانده می شود، مانند: " کتاباً، هُدًی، جُزْءًا، سَوَاءً" البته در نگارش کلماتی که به "یاء" و "اء" ختم می شوند الفی در پایان نوشته نمی شود.
  سوره آل عمران آیه 8 -
نحوه تلفظ و نوشتاری «رحمه»
 توضيح : تنوین، نون ساکن زائدی است که در تلفّظ به آخر اسم اضافه می‌شود ولی در نگارش نوشته نمی‌شود، و نشانه آن تکرار شکل حرکت می‌باشد، ـًـٍـٌ.(یکی نشانه حرکت حرف ودیگری نشانه تلفّظ نون تنوین باشد.)
شکّی نیست که نون تنوین، حرفی از حروف است از این رو در هنگام برخورد با حرف ساکن، حرکت کسره به خود می‌گیرد، مانند:
مَثَلاً الْقَوْمَ  که خوانده می‌شود:    مَثَل نِ الْقَوْمَ
و همچنین نزد حروف "یرملون" در آن‌ها ادغام می‌شود، مانند:
غَفُورٌ رَحِیمٌ   که خوانده می‌شود:  غَفُورُ رَّحِیمٌ
(هرگاه یکی از حروف ی، ر، م، ل، و، ن که در کلمه "یرملون" جمع شده و به همین نام خوانده می‌شوند،  پس از تنوین یا نون ساکن قرار گیرند نون در آن‌ها ادغام می‌شود.)
در این جا این سؤال مطرح می‌شود که چرا نون تنوین را در نگارش نمی‌نویسند؟
جوابش روشن است، چون نون تنوین، زائده است و جزء اصل و ریشه کلمه نیست، اگر نوشته شود هنگام وقف با نون اصلی کلمه اشتباه می‌شود و اضافه بر آن نون تنوین در هنگام وقف تغییر می‌کند (تنوین ضمه و کسره، ساکن و تنوین فتحه  تبدیل به الف مدّی می‌شود مگر تنوین فتحه ای که روی کلماتی که به "تاء گِرد" ختم می ‌شوند که در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می‌شود مانند: رَحْمَةً که هنگام وقف رَحْمَهْ تلفظ می شود.). از این رو اضافه بر تغییر در شیوه نگارش، در اسم گذاری نیز باهم متفاوت می‌باشد، "نون اصلی" را "نون" و "نون تنوین" را (که زائده است) "تنوین" نامیده‌اند.
همانطور که گفته شد تنوین فتحه در حالت وقف معمولاً تبدیل به الف می‌شود معمولاً در چنین حالتی در نگارش هم بعد از آن الفی می آورند تا نشانه تلفّظ  آن در هنگام وقف باشد. مانند:
کِتاباً که در حالت وقف خوانده می‌شود. کِتابا
چند نکته
1 ـ "الف مدّی" در بعضی از کلمات به صورت "یاء" نوشته شده ، وقتی این کلمات،  تنوین فتحه می گیرند دیگر الفی بعد از تنوین فتحه اضافه نمی‌گردد چون خود "یاء" در هنگام وقف به صورت الف خوانده می‌شود، مانند: "هُدًی، ضُحًی".
2 ـ کلماتی که به "تاء گِرد" ختم شوند (مانند: رَحْمَه) بعد از آن‌ها الفی اضافه نمی کنند زیرا همانطور که گفته شد در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می‌شود "رَحْمَهْ".(با صوت آقای پرهیزگار به آیه‌ی ۸ سوره آل عمران توجه شود)
3 ـ بعد از کلماتی که به همزه ختم می‌شوند در صورتی که قبل از آن‌ها الف مدّی باشد برای جلوگیری از تکرار،  الفی اضافه نمی کنند.مانند "سَوَاءً" که در هنگام وقف "سَواا" خوانده می‌شود.(با صوت آقای پرهیزگار به آیه‌ی ۱۱۳ سوره آل عمران توجه شود)
لازم به یادآوری است که بعد از کلمه "سُوءًا" و "جُزْءًا" در قرآن الف آمده زیرا بحث تکرار الف پیش نمی آید.
در مجموع، در هنگام وقف تنوین فتحه مگر تنوین فتحه ای که روی کلماتی که به "تاء گِرد" ختم می ‌شوند که در هنگام وقف تبدیل به "هاء ساکن" می‌شود مابقی هنگام وقف به صورت الف خوانده می‌شود، مانند: " کتاباً، هُدًی، جُزْءًا، سَوَاءً" البته در نگارش کلماتی که به "یاء" و "اء" ختم می‌شوند الفی در پایان نوشته نمی شود.